eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
4.3هزار عکس
74 ویدیو
568 فایل
فروشگاه باب الحرم↶ @babolharam_shop ثبت سفارش👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 📞09052226697 ☎️ 02155970902 ☎️ 02155970903 آدرس:شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی سایت فروشگاه↶ 🌐 shop.babolharam.net زیر نظر کانال متن روضه👇 @babolharam_net
مشاهده در ایتا
دانلود
دلبر به سویت آمده، دلداده رفته مغرور و سرکش آمده، افتاده، رفته مقصد اگر نور است، عاشق هرکه باشد تا انتهای روشنِ این جاده رفته هرکس به راهِ عشق، بگذارد، قدم را مال و زن و فرزند را، بنهاده، رفته ای دل! سلوکِ عشق را از حُر بیاموز عمری به بند و عاقبت آزاده رفته ... عالَم به قربانِ شهیدی که در آن روز قبل از غروبِ عاشقی، جان داده، رفته شاعر:
رواق خاک آلوده شبستانی که من دارم کجا و شان بی پایان مهمانی که من دارم ببافم فرش قرمز رنگ با گیسوی خونینم به کار آید همین موی پریشانی که من دارم سر و رویت بهم خورده ولیکن باز زیبایی ندارد هیچ کس مثل پدر جانی که من دارم اگرچه خاکی است اما شبیه طشت اصلا نیست بیا بنشین عزیزم روی دامانی که من دارم الهی بشکند دستی که محکم خیزران کوبید شده لب پر لب قاری قرآنی که من دارم از آن لحظه که دیدم در دهانت نیست دندانی بدم می آید از این چند دندانی که من دارم به جای دست از مویم بلندم کرده از بس زجر پریشان تر شده موی پریشانی که من دارم نمیدانم که از ضعف است یا که از شکستن هست دلیل از سر شب دست لرزانی که من دارم سراغت را گرفتم با لگد سرباز رومی زد زبانم را نمیفهمد نگهبانی که من دارم تو را اینجا کشیدم که بگیرم بوس آخر را ندارد هیچ کس مانند پایانی که من دارم
بابا جون سینه ام خسته ی درده قصه ی اسیریم آه.... چه سرده ببین اصلا بابا رنگم چه زرده تو میدونی عدو باهام چه کرده؟ بابا جونم ببین دلم کبابه همه ی این سفر برام سرابه سرا پا وجودم تو اضطرابه حال و روزم ببین چقد خرابه بابا جون دخترت داره میمیره تو چنگِ دشمنات اینجا اسیره با دو دسش عدو گیسوم میگیره با دو پاش پهلومو نشونه میره بس که من کعبِ نیزه خورده بودم مثلِ برگِ خزون پژمرده بودم بس ز داغت پدر آزرده بودم اگه عمه نبود من مرده بودم امشب این جاده ها چه بی گریزه تیغِ این کوره راه ببین چه تیزه من و این زخمِ پای ریزه میزه داره از تاولاش چه خون میریزه هر چه خاره امشب جلوی پامه هر چه آهه امشب تویِ نگامه هر چه بغضه امشب تویِ صدامه هر چه اشکه امشب تویِ چشامه بغضِ این سینه که آروم نمیشه سرت از روی نی معلوم نمیشه نپرسم از عمه چون روم نمیشه آخه این راه چرا تموم نمیشه تیغِ این جاده ها ز خیزرونه پای کوچک من که ناتوونه چقد این ساربون نا مهربونه بگید این ناقه رو آروم برونه!
4_5895241770840627839.mp3
585K
💠 سبک 💠 سبک واحد سنگین حضرت رقیه سلام الله علیها بند اول ز دوری تو بد شکسته دلم خرابه شده مأمن و منزلم اسیرم تو زنجیر، ببین که شدم پیر میسوزه سرم به ما شد اهانت، نبودی که غارت شده معجرم امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب بند دوم زیر چکمه بال و پر من شکست بهم حرف بد زد یه نامرد پست به پهلوم لگد زد، تنم درد اومد زد منو بی هوا رو خارا دویدم، نگو چی کشیدم توی کوچه ها امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب بند سوم دیگه گیسویی هم نذاشتن برام دو سه لاله رو گونه کاشتن برام دلم رو شکستن، همونا که مستن میخندن به ما بابا خیلی هیزن، به فکر کنیزن ندارن حیا امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب بند چهارم بریده کی این جور رگای تو رو کی سوزونده بابا موهای تو رو سرت توی طشته، تنت روی دشته کجاس دندونات سیاه و کبودی، پر از بوی دودی بمیرم برات امون از اسیری، امون از غریبی غریبم غریب ➖➖➖ ــــــــــــــــــ «کانالِ سبک و شعرِ بابُ الحَرَم» @babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم 😭😭 بند اول❤️🖤❤️ امسالم نشد رفیقام پیش تو ان من دورم ازت زیادی بودم برات انگار این وسط همه رو بردی ولی من موندم فقط قلبه من شکست عکس دوستام و دیدم بین موکبا یه نگاهی بندا به حاله این گدا که شب و روزش شده فکره کربلا عجب فراقی من و یاده مزهٔ چای عراقی عجب فراقی اربابم نمیگیره ازم سراغی عجب فراقی تو این شبا خون گریه میکنم منه محتاج و ببر کرببلا امسال نشد اما ساله دیگه نزاری جا بمونم ازت آقا تنگه دلم منه محتاج و ببر کرببلا بند دوم ❤️🖤❤️ امسالم نشد تو تلاطما بیام سوی صحنه تو راه و هی نشون بده بوی صحنه تو تا که آخر بشینم توی صحنه تو دوستان جای ما تو سرازیری میرن سمته یک حرم توی راه سلام میدن به صاحب علم اینجا من زیره علم محتاجه کرم دارم میمیرم شبا هی خواب میبینم توی مسیرم دارم میمیرم پا میشم هنوز توی خونه اسیرم دارم میمیرم به خاطره اشک های مادرم منه محتاج و ببر کرببلا دلم میخواد تا صبح گریه کنم تا که بندازی به من یه نیم نگاه تنگه دلم منه محتاج و ببر کرببلا بند سوم ❤️🖤❤️ امسالم نشد بخونم قدم قدم با خنده یبار هر دفعه با گریه و قلبه غصه دار هی میگم کی میرسه وقته این قرار بیچارم نکن ببرم کرببلا مثل خیلیا آره بد بودم ولی تو کوتاه بیا نزار فکر کنم شدم پیشت رو سیا هوش و حواسم حتی تو ردم کنی عزیزی واسم هوش و حواسم بنویس اسم منو تا پر شه کاسم هوش و حواسم رقیتو بازم قسم میدم منه محتاج و ببر کرببلا اگه میشه واسه دفعهٔ بعد اسممو اضافه کن به زائرا تنگه دلم منه محتاج و ببر کرببلا
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
4_5899891558269848081.mp3
8.6M
❣﷽❣ 🏴 🏴 🏴 👌👌 بابا ای بابای خوب و خوشگلم خیلی تنگ شده برات دلم بابای گلم بابا... کی بریده حنجر تو رو گذاشته تو تنور سر تو رو یتیمه کرده دختر تو رو بابا... دختراتو تک به تک زدند روی زخم ما نمک زدند عمه زینب و کتک زدند صورت من کبوده بابا گناه من چی بوده بابا 🌹هدیه به حضرت معصومه سلام الله علیها (صلوات)🌹 @majmaozakerine ┈••✾•🌿🌺🌿•✾••┈
روضه‌ات را قصه‌ می‌گفتم برای دخترم گریه کردم تا سحر با های‌های دخترم گفتم از آب و غذا افتادی از روز دهم غصه خورد آنقدر، کم شد اشتهای دخترم نیمه‌شب‌ها می‌پَرم از خواب تا ویرانه‌ات با صدای گریه‌های بی‌صدای دخترم با عروسک‌های زیرِ خیمه‌ی چادرسیاه اشک می‌ریزیم، پای روضه‌های دخترم آستین را برد بالا؛ گفت بابا گوش کن نوحه می‌خواند النگوی طلای دخترم تا زمین می‌خورد، می‌دیدم شبیه قصه‌ات اشک را در خنده‌های زخمِ پای دخترم هیچ دختربچه‌ای را زود بی‌بابا نکن گریه کردم بارها با این دعای دخترم اشک‌هایش ریخت، روی گنبدِ نقاشی‌اش یک حرم زائر شدم در کربلای دخترم روضه‌ات جاری‌ست، در دنیای دختردارها حاجتم را داد، ممنون از خدای دخترم شاعر:
وقت عبور حس خطر داشتن بد است در ازدحام درد کمر داشتن بد است  یکجور میزنند مرا پای نیزه ات.. انگار بین شام پدر داشتن بد است وقتی زنان شهر به من حمله میکنند.. باور کن ای پدر گل سر داشتن بد است  بابا برای ما که بزرگ مدینه ایم.. با یک لباس پاره گذر داشتن بد است دیگر به جز مدینه به شهری نمیروم اصلا به شام و کوفه سفر داشتن بد است با گریه فتح کرده ام این شهر شام‌ را اصلا که گفته دیده ی تر داشتن بد است؟ شاعر:
حال من خوب است بابا حال تو انگار نه بر سر من معجر است و بر سرت دستار نه چهره‌ام قدری پریشان است قدّم خم شده اندکی رنج سفر دیدم ولی آزار نه من به دنبال تو می‌گشتم که هی گم می‌شدم در مسیرم سنگ قدری بود اما خار نه عمه بعداز تو علمدار و امیر ما شده قافله بی یار شد بی قافله‌سالار نه بعد تو هرجا به من آبی تعارف کرده‌اند شرمسار از روی سقا گفته‌ام هربار: نه زندگی کافی‌ست باباجان مرا با خود ببر زندگی خوب است اما بعداز این دیدار نه شاعر:
. جامانده‌یِ کاروانِ و روضه‌یِ حضرتِ رقیّه سلام اللّه علیها جامانده‌اَم از قافله اِی جانِ رقیّه شد نوکرتان دست به دامانِ رقیّه رزقم نشد امسال وصالِ حرمِ تو حالم شده چون روضه‌یِ ویرانِ رقیّه رفتند رفیقان و شدم نوحه‌سرایِ.... دلتنگیِ دلهایِ پریشانِ رقیّه از قافله جا مانده و جانانه رسیده تازه شده زخمِ دلِ سوزانِ رقیّه او کرب‌و‌بلایی شده قبل از همه در شام باشد سندَم دنده و دندانِ رقیّه با صورتِ نیلی و پَر وُ پهلویِ خونی افتاد به پایِ سر و پایانِ رقیّه...‌. آغازِ غمی تازه و یک روضه‌یِ تلخ است در ندبه بسوزید مُریدانِ رقیّه ..______________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا