eitaa logo
کتیبه و پرچم باب الحرم
10.2هزار دنبال‌کننده
3.2هزار عکس
35 ویدیو
568 فایل
🔸کانال فروشگاه محصولات فرهنگی↶ @babolharam_shop ثبت سفارش 👇 @babolharam_shop_admin شماره تماس: 09052226697 02155970902 02155970903 آدرس: شهرری خیابان آستانه نبش کوچه شهید رجبی پلاک ۵۰ فروشگاه بابُ الحَرَم
مشاهده در ایتا
دانلود
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 اشعار 💠 ع شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گمشدگان شمع راه بود استاد سازگار https://eitaa.com/babollharam 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
فلک امشب نسیمی سرد دارد زمین از غصه رنگ زرد دارد بیا ای دل بنالیم و بگرییم هوای کوفه بوی درد دارد خدایا این جماعت خودپرستند به روی دین و قرآن دیده بستند پس از بشکستن پهلوی زهرا سر مظلوم عالم را شکستند ز خون محراب را گلپوش کردند جهان را با غمی همدوش کردند چه تاریک است دل ها ای دریغا چراغ عشق را خاموش کردند https://eitaa.com/babollharam 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 امشب شب قدر و به لب اقرار دارم من از معصیت ها یک دل بیمار دارم من پرونده ای آلوده از کردار دارم من در پیشگاه حضرت استغفار دارم من از بنده ای گمراه، امشب دستگیری کن آقا به اشک چشم زینب دستگیری کن پایین گرفتم پیش تو روی سیاهم را گم کرده بودم در کویر خشک راهم را شرمنده ام تکرار کردم اشتباهم را چشم انتظارم، پرده پوشی کن گناهم را این شرمساری حاصل یک عمر عصیان است ارحمنی ای رب کریم، حالم پریشان است از هر که امشب آمده غم بیشتر دارم زیرا شب قدر است و اشکی مختصر دارم گرد و غبار معصیت را روی سر دارم از کارهایم من خودم بهتر خبر دارم اندازه ی یک عمر از من معصیت دیدی لب وا نکرده، هر چه کردم را تو بخشیدی این بزم را با مغفرت امشب مجلل کن فعل بدِ من را به خوبی ها مبدل کن کار مرا هم دست اربابم محول کن روز قیامت لحظه ای من را معطل کن شاید بیاید آنکه باید از نجف آید بهر شفاعت باز شاه لوکشف آید من را ببخشا جان آن آقا که مظلوم است آن شیر مردی که ز حق خویش محروم است دلتنگیِ زهرا ز رویش آه، معلوم است یک امشبی که میهمان ام کلثوم است... ...گاهی خدا را زیر لب تنها صدا میزد گاهی میان اشک، زهرا را صدا میزد https://eitaa.com/babollharam 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 به مناسبت شب ضربت خوردن علی(ع).. 💠 شب نوزدهم ماه رمضان حضرت میهمان دخترش ام کلثوم بود.. وداع بابا و دختر بابا چه خوشحالم که امشب پیش مایی خانه گرفته از وجود تو صفایی منت نهادی بر سرم ای جان دختر بین اشک شوقم را توای وجه خدایی بابا چرا پس میزنی این کاسه ی شیر میل نمک جانا دوباره می نمایی بابا چرا چشمان تو گشته پر از اشک برآسمان هردم بیندازی نگاهی آتش مزن بابا به جان دختر خود مهمان من کمتر بزن حرف جدایی ای کاش صبحی در پی این شب نباشد ای کاش این شب را نباشد انتهایی بابای توکردی تازه داغ مادرم را امشب چرا اینقدر یادش می نمایی شب رفت وصبح ناگوار دختر آمد صبح سحر آمد برایش چون بلایی بابای اوحیدر به مسجد رفت ودختر پشت سر اوریخت آب ازاشکهایی آه ازدمی که فرق مولا غرق خون شد فزت ورب الکعبه ازاو شد ندایی آه ازنهاد عالم ودختر برآمد شدکوفه از این واقعه غرق عزایی شعر:اسماعیل تقوایی https://eitaa.com/babollharam 🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸
🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸🍀🌸 💠 اشعار 💠 ع شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گمشدگان شمع راه بود استاد سازگار https://eitaa.com/babollharam
بسم الله الرحمن الرحیم 🏴 السلام وعلیک یاعلی ابن ابیطالب علیه الهم السلام🏴 ❌شور جدید طوفانی❌ () () 🏴🏴------------------------بند اول فرمانده ی مردان علی سر لشکر و سلطان علی آگه به رازِ آسمان ای عاشق یزدان علی علی ای بر كفت تیغ دو لب گشتی تو قتال العرب تا رو به دشمن می روی دشمن رود رو به عقب علی....علی....علی یا حیدر یا علی یا مرتضی ادركنی یا صفدر ای وصی مصطفی ادركنی یاحیدر ای ولی نورخدا ادرکنی یاحیدر ای یلِ شیرخدا ادرکنی (( علی علی یا حیدر )) (( علی علی یا حیدر )) 🏴🏴--------------------بند دوم ای شیر یزدان یاعلی ای شیر مردان یاعلی ای شیر غران یاعلی ای شیر میدان یاعلی تو مالکی برذوالفقار تو فاتحی در کار زار ای تك یل خیبرشکن تو حیدری و لا فرار علی... علی... علی ای شیر دلاور یا حیدر ای رهرو داور یا حیدر ای ساقی كوثر یا حیدر ای شافعِ محشر یاحیدر ((علی علی یا حیدر)) ((علی علی یا حیدر )) 🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴🏴 ---------------------------------------- شعروسبک : 🖋🎵 (خادم الحسین) --------------------------------------- https://eitaa.com/babollharam
از سر عادت و تکرار نوشتیم بیـا اصلا انگار به اجبار نوشتیم بیـا تو زما بندگی و ترک گنه میخواهے با همیـن قلـبِ گنهکار نوشتیم بیـا کوفیـان را همه محکوم نمودیـم،ولے مثـل آن قوم جفاکار نوشتیـم بیـا از سرصدق نخواندیـم تو را یک دفعه در عوض یکصد و ده بار نوشتیـم بیـا شهرمان پرشده از بوی گناه و ماهـم سر هر کوچه و بازار نوشتیم بیـا غافل از آه یتیمـان چقدر آسـوده شکم سیر شب تار نوشتیم بیـا دردِ دین نیست دگر... درد گرانے داریم دل سپردیـم به اغیار نوشتیم بیـا نام تو برلب و دل جای دگر می گردد نشـده طالب دیدار نوشتیم بیـا آهِ مظلوم شنیدیـم "به ماچه " گفتیـم... جای یاری تو بسیار نوشتیم بیـا دلمان بنده ی دنیا شده و بیماریـم... با همین حال اسفبار نوشتیم بیـا https://eitaa.com/babollharam🔷
زهی ز نور جمالت جهان جان روشن جهان ز فیض وجود تو غیرت گلشن توئی خزینۀ سرّ الاه را خازن توئی جواهر علم رسول را مخزن به چشم عالمیان سرمه خاک درگاهت به فرق پادشهان نعل مرکبت گرزن جهان علم و کمالی و کوه حلم و وقار سپهر جاه و جلالی و بحر فهم و فطن حضیض درگهت از اوج نُه سپهر، اعلا فروغ طلعتت از نور آفتاب، اعلن گر ازجبین تویک قطره خون چکد برخاک دمد ز خاک، گل وضیمران و نسترون امین وحی خدا روز و شب چو دربانان بر آستانۀ درگاه تو کند مسکن سزاست اطلس چرخش به جای شادروان به هر کجا که شود خیمۀ تو سایه‌فکن تو آن کسی‌که رسول خدا به حکم خدای ز راه لطف و شفقت نهاده نام حسن توئی که کرده رسولت به دوش خویش سوار توئی که فاطمه ات پروریده در دامن توئی خلیفه به جای نبی ز بعد علی توئی ز بعد علی رهنمای اهل زمن تو آن امام به حقی که دوستان تورا شمیم لطف تو آرد روان تازه به تن تو آن امام غیوری که دشمنان تو را شرار قهر تو سازد بسان ریماهن ز بردباری و حلم تو ای گزیدۀ ناس همی گزند ز انگشت عاقلان جهن ز شامیان جفا کار در حق پدرت چه حرفها که شنیدی تو زیر چرخ کهن تو ای امام به حق گوشوار عرش مجید تو ای مروّج شرع نبی به سرّ و علن هر آن کسی‌که شود منکر امامت تو تنش به چوبۀ دار فنا شود آون بنی امیه نکرده ست پاس حرمت تو ز حرمت تو نشد کم به قدر یک ارزن توهمچو مرغ بهشتی وعرش مسکن توست دگر چه باک تو را از گروه زاغ و زغن هماره جغد به ویرانه آشیان سازد تو خود همائی و عرش خدا ترا مأمن اگر معاویه شد غاصب حق تو چه غم طلاشناس شناسد لجین را ز لجن کجاست قدر خزف با جواهر شهوار کجاست قیمت فقر الیهود و مشک ختن ز دوستان تو چون کس تورانشد ناصر به جای جنگ نمودی تو صلح با دشمن در این مصالحه بی‌شک نهفته سرّی بود که کس نداند و جز ذات قادر ذوالمن کسیکه واقف ازاسرار این مصالحه نیست دهن به هرزه گشاید کند به یاوه سخن هزار حیف که ناباک پور بوسفیان شکست عهدو ز پیمان خود گسست رسن شها به ماتم تو جای اشک خون جگر چکد ز دیدۀ "ترکی" چنان عقیق یمن https://eitaa.com/babollharam
بسم الله الرحمن الرحيم ، بارالها جام توحیدم بده باده از صهبای امّیدم بده کن ز کَج فهمی رها عقل مرا با خودت کن آشنا عقل مرا بر زبان عشق من حکمت بده در سلوک حق مرا همت بده چون بلالم ده دلی یکتا پرست یا چو میثم سینه ای مولا پرست مثلِ سلمانم سری فرزانه ده یا اویسم کن دلی دیوانه ده یا مرا مقداد این دربار کن یا مرا مصداق چون عمار کن یا در این وادی ابوذر کن مرا یا چو قنبر عبدِ حیدر کن مرا از علی گفتم سخن ، حال آمدم یا علی گویان سبکبال آمدم یا علی ذکر مدام دل بُود الوداع و السّلام دل بُود مدّعی از وصف عارف کم بگو لب فروکش از معارف کم بگو تشنه ای بر معرفت یاهو بزن بر در ارباب عرفان رو بزن جان معارف را جلی فهمید و بس دل خدا را با علی فهمید و بس یک نم از دریای عرفانش شنو در شواهد آمده در جلد دو سائلی یک شب به او مهمان شدی میهمان خانه ی رحمان شدی گفت با زهرا ، علی با صد ادب : هست در خانه غذا این وقت شب ؟ فاطمه گفتا : زِ قوت کودکان هست مقدار کمی اندر میان قلب عالم را علی بی تاب کرد کودکانش را گرسنه خواب کرد سفره ای انداختی شاه نجف یکطرف مهمان و آن دو یک طرف شب چراغ خانه را خاموش کرد میهمان با طیبِ خاطر نوش کرد تا که سائل سیر گردد از طعام آندو گرداندی زبان در بین کام سینه ای از معرفت پُر داشتند بر غذا خوردن تظاهر داشتند صبح شد تا روبرو با عقل کُل دید می گرید همی ختم رُسُل گفت ای سرمایه ی عشق خدا یا علی ای آیه ی عشق خدا دیشب ای شمس درخشان عرب تو چه کردی که خدا شد در عجب ؟ آیه ای آمد به شان کارِ تو حق تعجّب کرد از دیدار تو آفرین بر تو به اینسان همتی می رسد امّا تو را هم حیرتی با تعجب می کنی روزی نظر بانوی ایثار را در پشت در تو غذا ایثار کردی شهسوار فاطمه ، جان می کند بهرت نثار
بسم‌الله الرحمن الرحیم کی ام من گنه کار بی بند و باری ذلیلی خطا پیشه ای شرمساری گرفتار و آلوده هر گناهی سیه نامه ای سرکشی نابکاری زخود گشته نومید از فرط عصیان به درگاه عفو تو امیدواری اگر پرده از جرم من می گشودی به من بسته می شد در خلق آری ندانم چه شد کآبرویم نبردی و یا دادیم عزت و اعتباری تو کردی عزیزم و گر نه عزیزان مرا می شمردند کمتر زخاری الهی تو بردار از دوش بارم که سنگین تر از بار من نیست باری اگر قصد سوزاندنم کرده بودی چرا دادیم دیدۀ اشکباری من ار مجرمم تو سریع الرضایی من ار رو سیاهم تو پروردگاری تو و باب احسان و دریای عفوت من و دست خالی و احوال زاری چه حاصل برد از وجودم جحیمت گرفتم بسوزی مرا در شراری نه اشکی نه آهی نه سوزی نه دردی نه رنگی نه بوئی نه برگی نه باری تهی دستم اما علی دوست بودم ندارم به جز نام مولا شعاری به دنیا به عقبی به محشر به میزان مرا غیر مولا علی نیست یاری به یک یک یا علی کز دهانم برآید جحیم تو را میکنم لاله زاری علی دوستم دوستان علی را کجا روز محشر به خود واگذاری https://eitaa.com/babollharam
شعر٢٦ شبهای قدر آمد و آقا نیامدی زیباترین ستاره‌ی دنیا نیامدی ما را امید وصل تو اینجا نشانده است ما آمدیم، یوسف زهرا نیامدی امشب بیا به مجلس ما هم سری بزن قدرِ گذشته رفت و به اینجا نیامدی گفتیم جمعه می‌رسد و می‌رسی، ولی جمعه گذشت و حضرت دریا نیامدی مانند طفل گم شده‌ای گریه می‌کنم خیمه‌نشین، از دل صحرا نیامدی مثل یتیم کوفه خرابه نشین شدم صاحب عزای مجلس مولا نیامدی کنج خرابه کودکی آرام زیر لب با گریه گفت شب شده، بابا نیامدی https://eitaa.com/babollharam
امشب شب سقایی یعسوب دین است پیمانه ها دست امیرالمؤمنین است بر تشنه کامان حرم سقاست حیدر بر حضرت زهرا قسم آقاست حیدر او صورت انسانی الله باشد او کاشف الکرب رسول الله باشد او جلوه ربانی شب های قدر است او مشک بر دوش آمده، سقای بدر است او را تمام عرشیان تکریم کردند خیل ملائک بر علی تعظیم کردند امشب جنون آبها هم بی مثال است می نوشی از دست علی تنها حلال است پیداست قد و قامتش در دشت، صد شکر سقای حق با دست پُر برگشت، صد شکر روی سخن با آن امیر عالمین است تنها خجالت بهر سقای حسین است در علقمه عباس عمود آهنین خورد در خیمه زینب ناله کرد و بر زمین خورد
به کام خلق نشاطی که میدهد رطبش هزار سال دگر هم نمی رود طربش طبابتی ست برای طبیب ما که هنوز نرفته هیچ مریضی به جانب مطبش ز فیض ریخته دستش چو عمر،کوتاه است کسی که نیست بلند آه آه نیمه شبش من انتقام دلم را ز هجر میگیرم شبی که لب بگذارم برآستان لبش اگر نسوخت دلم پا به پای او هر شب خودم به دست خودم صبح میکنم ادبش برای من سحر وصل عید قربان است شب وصال نمردم اگر یکی طلبش به خیل گوشه نشینان فراق را دادند همیشه خیر ببیند مسببش ، سببش به وقت بردن نامش به سجده می افتم نگار ما به خداوند میرسد نسبش دلش به ما عجمی زادگان بود مایل اگرچه دلبر ما را نوشته اند عربش خدا کند که تقرب از آنطرف باشد به جای صد قدمم راضی ام به یک وجبش " ز بخت خفته ملولم ، بود که بیداری ... " دعا کند همه را باز در نماز شبش
غم میخورم با کفترانی که نداری در حسرت آن آستانی که نداری این شعر جای روضه هایی که نخواندیم دفتر به جــای سایبانی که نداری در خواب دیدم گریه میکردند با هم رو به ضریحت خادمانی که نداری رؤیای من , روضه میان "مرقدت" بود دیگر چه رؤیایی زمانی که نداری مشهد که رفتم در خیابان هاش حتی پُر بود از "زائر" , همانی که نداری میترسم آخر بگذری از قاتلانت در سینه ات جز مهربانی که نداری ...
امام #‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنا می کنی 🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃
💠 دیگر برایم دلخوشی معنا ندارد وقتی تو را بابای من دنیا ندارد رفتی یتیم بی قرار شهر کوفه حس کرد تازه طفلکی بابا ندارد رفتی برای زینب تو خستگی ماند دیگر پرستارت به پیکر نا ندارد خونت نوشته گوشه محراب مسجد این کوه طور عاشقی موسی ندارد دنیا پدر جان تا خود روز قیامت مانند تو گریه کن زهرا ندارد رفتی و از این شهر بردی مهربانی کوفه برای ماندن ما جا ندارد رفتی خیال دشمن تو گشت راحت در سر به غیر از فکر عاشورا ندارد فکری به حال روزگار دخترت کند در روزهایی که حرم سقا ندارد
💠 بابا اتاق پر شده از بوی مادرم وقتش رسیده پر بکشی سوی مادرم دیگر خجل نباش تو از روی مادرم فرقت شده شبیه به پهلوی مادرم از پشت در دوباره تو را می زند صدا تا که به دست تو بدهد محسن تو را سی سال در نبودن مادر شکسته ای پهلو به پهلویش پس آن در شکسته ای در کوفه های درد مکرر شکسته ای از مردم و نبودن باور شکسته ای گر چه شکسته ای و دلت هم شکسته تر این دل شکسته را هم از این کوفه ها ببر یادت که هست مادر ما قد خمیده بود یادت که هست گیسوی مادر سپیده بود یادت که هست محسن خود را ندیده بود یادت که هست غنچه خود را نچیده بود آنروزها که قد تو آنجا خمیده شد موی منم شبیه تو بابا سپیده شد مادر رسیده عطرپیمبر بیاورد تو تشنه ای برای تو کوثر بیاورد مرهم برای این دل پرپر بیاورد تا خار را ز دیده ی تو در بیاورد حرفی بزن که مونس تو مادر آمده حالا که استخوان زگلویت در آمده بابا بگو به مادرم از غصه های من از کوفه های بعد تو و ماجرای من از بی حسین گشتن من از عزای من از کوفه گردی من و از کربلای من بابا بگو که زینب خود را دعا کند بعد از حسین زود مرا هم صدا کند مادر رسید و زخم سرت را نگاه کرد گریه برای گودی یک قتلگاه کرد پس رو به روسیاهی خیل سپاه کرد نفرین به رقص خنجر مردی سیاه کرد وشمر جالسٌ ... نفس مادرم گرفت سر که به نیزه رفت دل معجرم گرفت
💠 شب بود و اشک بود و علی بود و چاه بود فریاد بی‌صدا، غم دل بود و آه بود دیگر پس از شهادت زهرا به چشم او صبح سفید هم‌چو دل شب سیاه بود دانی چرا جبین علی را شکافتند؟ زیرا به چشم کوفه عدالت گناه بود خونش نصیب دامن محراب کوفه شد آن رهبری که کعبه بر او زادگاه بود یک عمر از رعیت خود هم ستم کشید اشک شبش به غربت روزش گواه بود دستش برای مردم دنیا نمک نداشت عدلش به چشم بی‌نگهان اشتباه بود هم‌صحبتی نداشت که در نیمه‌های شب حرفش به چاه بود و نگاهش به ماه بود مولا پس از شهادت زهرا غریب شد زهرا نه یار او که بر او یک سپاه بود وقتی که از محاسن او می‌چکید خون عباس را به صورت بابا نگاه بود «میثم!» هزار حیف که پوشیده شد ز خون رویی که بهر گمشدگان شمع راه بود
امام ‌🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 یا علی امشب چه خوش با ما مدارا می کنی شد شب قدر و تو خود دردم مداوا می کنی درکنار ذکر حقّ و جوشن و احیای شب با نمازآخرت دل را مصفا می کنی عدل و احسان شما حتی ز قاتل کم نگشت کاسه شیری هم برای قاتلت مولامهیامی کنی امشـب آقا با همین فرق شکسته، روی زرد یاد آن میخ در و پهلوی زهرا(س) می کنی از شمار فضل تو حدر قلم ها عاجز است در رکوع خود زکات عشق اهدا می کنی مـردم نا اهل کوفه با تو بد کردند علی(ع) ازخدای خود تو استغفارآنها را تمنامیکنی
دردمندیم و به امید دوا آمده ایم مستمندیم و طلبکار شفا آمده ایم از در لطف تو نومید نگردیم که ما بینوایان به تمنای نوا آمده ایم ما گدائیم و تو سلطان جهان کرمی نظری کن که به امید شما آمده ایم دل فداکرده وجان داده وسربر کف دست تا نگوئی که به تزویر و ریا آمده ایم این چنین عاشق وسرمست که بینی ما را نیست حاجت که بگوئی ز کجا آمده ایم ما اگر زاهد سجاده نشینیم نه رند بر سر کوی خرابات چرا آمده ایم سید بزم خرابات جهان جانیم بندگانیم به درگاه خدا آمده ایم
دچار نفسم و دیری‌ست که درگیر تغییرم چه می شدباخداادغام می شد کلّ تقدیرم تمام عمر در ذهنم تب ابلیس میجوشد خدایا تا به کی در فتنه ها درگیر زنجیرم؟ به لب قرآن و امادرعمل هرطور میخواهم چه کردم باخودم ای دل؟کجا رفته‌ست تأثیرم؟ تمام حُسن خلقم را سپردم به فراموشی پر اززخم زبانم!خسته ازاین کهنه شمشیرم تمام عمر دستم را گرفتی ای خدا اما چرا گرمای دستان تو را نادیده میگیرم بلندم کردی ازجا،هرکجایی که زمین خوردم پر پرواز دادی و چه بد شد که زمینگیرم شدم شرمندهٔ آقای غایب از نظر! دارم- خجالت میکشم از او! چرا گردن نمیگیرم- که برچشمان محزونش هوای گریه رادادم پشیمانم پشیمانم؛ چه بیتابم چه دلگیرم!
بسم‌الله الرحمن الرحیم می روی با فرق خونین پیش بازوی کبود شهر بی زهرا که مولا! قابل ماندن نبود با وضو آمد به قصد لیلة الفرقت، علی! ابن ملجم در شب احیاء چه قرآنی گشود مسجد کوفه کجا، پشت در کوچه کجا ضربت کاری که خوردی، یا علی! آن ضربه بود دور محرابت نمی‌بیند ملائک را مگر؟ با چه رویی دارد این شمشیر می‌آید فرود ساقیا در سجده هم جام شهادت می‌زنی اولین مستی که می‌خوانی تشهد در سجود کینه‌ای از ذوالفقارت داشت گویی در دلش تا چنین فرق تو را وا کرد شمشیرِ حسود رسم شد شق القمر کردن میان کوفیان از همین شمشیر درس آموخت عاشورا، عمود در وداعت با حسین اشک تو جاری می‌شود دیده‌ای گویا از اینجا خیمه‌ها را بین دود بین فرزندانی اما این حسینت را غریب می‌کشندش با لبان تشنه در بین دو رود با یتیمان آمدم پشت سرای زینبت شیر آوردم پدر جان! دیر آوردم، چه سود؟
بسم‌الله الرحمن الرحیم ▶️ وا نشد جبریل اگر سمت نجف بال و پرش بهتر آنکه بر زمین جاری شود خاکسترش خوش به حال آن کبوتر بچه ای که تا سحر میپرد از صحن ایوانش به صحن دیگرش داستان سنگ و زر يعنى که ما و فضه اش قصه شاه و گدا يعنى که ما و قنبرش در مقام آخريت بود ، ديدند اولش در مقام اوليت بود ، ديدند آخرش خاک را گل ميکند گل را خلائق ميکند نيست هرکه خلق مولا خاک عالم برسرش اينهم از ظرفيت دنياى بى ظرفيت است هرکه او را ميپرستد مينويسد کافرش با على يکتاپرستم, ورنه ميخواهم چکار آن خدايى را که اين آقا نباشد مظهرش آرزوى مرگ کردن چاره ى کارش بود سائلی که دست خالى ميرود از محضرش چهارده قرن است دارد رزق ما را ميدهد با همان يک مرتبه بخشيدن انگشترش آه...ظلمت آه...ظلمت آه..ظلمت ميشود واى اگر خورشيد را روزى براند از درش مرتضى يعنى قسيم النار والجنة ، ولى هست معيارش در اين تقسيم حب همسرش تازه کعبه آبرویی یافت و قیمت گرفت همچنانی که صدف قیمت گرفت از گوهرش از در کعبه نرفت و بر در کعبه نرفت چونکه باید بعد ازین کعبه بیاید بر درش خاک یا خاکسترش کن مصحفی را که در آن آیه ی"الیوم اکملت"نباشد محورش *مبعث ختم رسل ترویج حب حیدر است تا دهد نشر ولایت حق کند پیغمبرش* به خودش كه جای خود ، حتي به خاك پاش هم هر کسی شک میکند شک میکنم به مادرش کور دلها احمقند ، احمق چه میفهمد علی جان احمد بود که خوابید بین بسترش ** جز علی و فاطمه دیگر ندیده روزگار اینقدر شرمنده باشد همسری از همسرش