eitaa logo
کانال ‌متن روضه
76.3هزار دنبال‌کننده
763 عکس
440 ویدیو
60 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi 🔸کانال صوت و فیلم↶ @simaye_haram 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe
مشاهده در ایتا
دانلود
4_6023856048283060121.mp3
3.26M
|⇦•قشنگ ترین بهونه .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمدرضا طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر موقعیت‌شناس نباشید، جریانات، شما را می‌ربایند! یک‌روز به جریان این حزب و یک روز به جریانی دیگر... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
📝 با معرفی و نشرِ مطالب به دوستانِ خود ، ما را یاری و در ثوابِ روضه ها شریک شوید.. @babolharam_net @babolharam_net @babolharam_net
|⇦•توفاطمیه زبون بگیرید .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ توفاطمیه زبون بگیرید مثلِ یه بچه که غم مادرُ دیده میخوای یکم از داغُ بفهمی فکر کن که مادرِ خودت قدش خمیده مادر یه جور دیگه برا همه عزیزه مادر نباشه زندگی بهم میریزه تاریکه خونه وقتی که مادر مریضه سخته ببینی مادرت از خونه میره سخته ببینی مادرت داره میمیره سخته ببینی از بابات روشو میگیره میسوزه از پا تا سرم آخه نمیشه باورم سیلی زدن به مادرم .. *همه بچه ها گریه میکردن .. اما حسن یه جور دیگه گریه میکرد .. همه بچه ها گریه میکردن اما زینب زار میزد .. گفت مادر به من بگو که این پیراهنُ و کفن هارو که گذاشتی ماجراش چیه دیگه ..* میسوزه از پا تا سرم آخه نمیشه باورم سیلی زدن به مادرم .. وای مادرم وای مادرم .... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6023856048283060141.mp3
3.44M
|⇦•توفاطمیه زبون بگیرید .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه 98 _ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ لیبرال‌ها، انقلابِ پیامبر را هم به کشاندند! خویِ اَشرافی، از بیتِ پسرِ مرجانه و از احساسِ تکلیفِ بعضی خواصِ اطرافِ پیامبر شروع شد! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•نرو از پیشم ای .. _ تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ آقاسید مهدی حسینی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ چشم و چراغِ زندگیم که داری سو سو میزنی ولی برایِ دلخوشیم خونه رو جارو میزنی نرو از پیشم ای .. خوشیِ روزگارم ، من .. فقط آرزو دارم ، تو .. بمونی به کنارم ، زهرا نگات می اُفته به منُ چه آهی سردی میکشی خدا میدونه فاطمه شبا چه دردی میکشی جونِ بچه هات .. رسیده دیگه بر لب ، وای .. داری میسوزی تو تب ، وای .. امان از دلِ زینب ، زهرا نرو از پیشم ای .. خوشیِ روزگارم ، من .. فقط آرزو دارم ، تو .. بمونی به کنارم ، زهرا شبونه زینب اومدُ نشست کنارِ مادرش فقط میگفتی کربلا حسینُ و رأسُ و حنجرش میگی عاشورا من .. میشنم تویِ گودال ، تو .. رویِ تل میری از حال ، وای .. پسرم میشه پامال ، حسین بیا برگردیم ای .. همه دار و ندارم ای .. همۀ کس و کارم ، من کیو غیرِ تو دارم ، حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6026107848096745876.mp3
5.96M
|⇦•نرو از پیشم ای .. _ تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ آقاسید مهدی حسینی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اسلام مِنهای از دروس اُمویان بود! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•تو قیامت را قیامت میکنی .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج حنیف طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ تو قیامت را قیامت میکنی بر امامان هم امامت میکنی صحنۀ محشر همه پابست توست اختیار نار و جنت دست توست این عجب نَوَد به یک یافاطمه حق دهد بر کار محشر خاتمه روایت داره فردا قیامت بی بی میاد تو صحرای محشر محبین و گریه کن هاشُ پیدا میکنه .. امشب میخوام بگم خانم ، آخه ما کجا شما کجا .. رواست بیای بگردی منو پیدا کنی؟.. من چه ارزشی دارم ، آی همه کس و کارم فدات بی بی جان .. به خاظرِ ما ، هم پشتِ در رفتی ، هم تو کوچه راهتُ بستن .. هم کتک خوردی .. هم پسر دادی .. تو خطبۀ فدکیه بخونید فرمود شما تا قیامت مسیرِ هدایت را عوض کردید .. کسی رو حقشُ غصب کردید که از دنیایِ شما به نان جو قانع بود .. به ظرفی آب قانع بود .. برا خودش و اهلش چیزی نمی خواست فقط میخواست شمارو هدایت کنه ... با آن جلال و رتبۀ والا شنیده ام پهلوی او شکسته ز یک ضربتِ در است آن هم دری که روح الامین اذن میگرفت والله؛ جایِ گفتنِ الله اکبر است بر در آن خانه ای که اذن میگرفتند قابض الارواح و جبرئیل مکرر آه که آتش زدند امت بی مهر آه که وارد شدند قوم ستمگر حبل متین را فکنده حبل به گردن دستِ خدا را به بسته از عقبِ سر مرحوم مجتهدی رحمت الله علیه گفت میخوام ببینم چطوری شمارو از خانه بیرون آوردن ؛ امیرالمومنین فرمود شیخ جعفر اگه ببینی هرچی بهت دادیمُ ازت میگیریم؛ صدازد آقا بگیرید همه اینا به یه گوش چشم شما برمیگرده .. ولی من میخوام ببینم برا چه صحنه ای یه عمر دارم گیریه میکنم .. یه وقت پرده ها از جلو چشمش کنار رفت (یابن الحسن معذرت میخوام ..) میگه دیدم عمامشُ دور گردنش بستن .. خانمش رو زمین بین در و دیوار افتاده .. هی میکشیدن آقا رو .. سر بلند نمیکنه علی .. پایِ برهنه .. سرِ بی عمامه .. رسم بوده تو عرب هر کسی رو میخواستن حُرمَتش رو بشکنن بدون عبا و عمامه ، پایِ برهنه میکشیدنش بیرون .. بگم صدا ناله ت بلند شه .. یه وقت دیدن خانم به سختی بلندشد صدا زد فضه علی رو کجا بردن ؟.. انقدر این امر مهمه با پهلویِ شکسته با سینۀ آسیب دیده دویید دنبالِ علی .. با عجله خودشُ به علی رساند .. دست انداخت شالِ مولا رو گرفت یه تکان داد فاطمه چهل نفر زمین افتادن .. نامردِ دومی یه نگاه کرد صدای نحسش یلند شد قنفذ چرا ایستادی ؟.. کارُ تموم کن .. من ایستاده بودم دیدم که مادرم را قاتل گهی به کوچه گاهی به خانه میزد گردیده بود قنفذ هم دست با مغیره او با قلافِ شمشیر او تازیانه میزد مدینه چهل نفر مادرُ زدن که کربلا جرأت کردن بریزن تو گودال انقدر دختر رو با تازیانه بزنن .. که صدایِ سکینه بلند شد «ابتا انظُر إلٰى عمَّتيَ المَضروبَةِ ..» بابا پاشو ببین دارن عمه م رو میزنن .. حسین .... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6028372197804869497.mp3
5.1M
|⇦•تو قیامت را قیامت میکنی .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج حنیف طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ یکی داشـت، یکی دیگر هم ! فرق است میان برای انقـلاب تا به ارزش‌ها و آرمان‌های آن ❤️ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
•|إِنَّا‌ مِنَ‌ الْمُجْرِمِينَ‌ مُنتَقِمُونَ ..|• . . خواب‌دیدم که فرج آمده در دولتِ‌عشق باز فرماندۀ قدس است سلیمانیِ ما .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمود کریمی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ مدینه شاهدِ شب هایِ خاموشیست این شبها علی چون شمع میسوزد کنارِ پیکر زهرا زِاشکِ خویش بِنوشت این سخن بر تربت پاکش بیا برگرد با من! سویِ خانه ای گلِ زیبا منم شمعُ تویی گل؛ کودکانت همچو پروانه به بزم ماتمت سوزند با یاد تو بی پروا چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان *سرشُ از رویِ مزار بلند کرد یه حالت خواب یه مرتبه بلند شد .. گفت بریم ابن عباس بریم، عرضه داشت آقا کجا! شما گفتی کاش شبها طولانی بشه بشینیم راحت گریه کنیم برا خانم .. گفت بریم حسین داره گریه میکنه .... آقا از کجا فهمیدی گفت فاطمه م گفت .. برو حسین داره گریه میکنه ...* چگونه بی تو برگردم بسویِ خانه زهراجان که میخواهند ازمن کودکانِ خسته مادرا *فضه که اومد خونه ی مولا، خانه سلطانِ زمینُ آسمان اومدتو در و دیوار رو نگا کرد دلش سوخت بلدِ کار بود میگه یه ظرفِ گلی رو برداشت علمشُ داشت یه دستی روش کشید یه ذکری گفت اومد خدمت امیرالمومنین ، آقا هیچی تو خونه نیست اگه اجازه بدی من اینو تغییرش دادم، بفروشیم مولا فرمود فضه اگه اینو میخوندی این کارو میکردی ایارش بالاتر نمیرفت گفت چرا اقا! شما هم بلدی ؟! گفت فاطمه م بلدِ حسنینمم بلدن ... آنان ک خاک را به نظر کیمیا کنن.. امر خداست ما اینطوری زندگی کنیم .. دو خط روضه و التماسِ دعا ‌.. دیدن بینِ بچه های فاطمه از همه بیشتر امام مجتبی بی تابه .. یه گوشه از خونه زانویِ غم بغل گرفته .. هر کاری میکنن آروم نمیشه ..آقا ، شما بزرگه بچه های فاطمه ای شما هم باید باباتُ آرام کنی همه داداشتُ و هم خواهراتُ .. اینا هم داغ دیدن آخه چرا اینطوری گریه میکنی فرموده باشد آخه اینا که تو کوچه نبودن ...* بردم پناه هرچه به دیوار بیشتر او پیش تر رسیدُ رَهم بیشتر گرفت قدم نمیرسید که خود را سپر کنم .. همرنگ صورت تو شده رخت ماتمم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6030623997618555621.mp3
5.48M
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _ حاج محمود کریمی•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ سرانِ قُریش، مادرِ‌تحریم‌ها را برعلیهِ پیامبر تصویب کردند! اما ، امتحانش را که گرفت؛ موریانه را مامورِ نُصرتِ انقلابی‌ها کرد! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 هزار قِصه نوشتیم بر صحیفه‌ی دل هنوز عشقِ تو عنوانِ سرمقاله‌ی ماست هم تمام شد ولی یادمون نره ما حالا حالاها به حاجی و رُفقاش بدهکاریم .. ان شالله همیشه وسیله خیر باشید ، ببخشید که نتونستیم ابعادِ کارِ خیرتون رو کامل تو قابِ مَجاز به تصویر بکشیم؛ فقط اینو بدونید نزدیک به ۱۰۰ تا خانواده آبرودار و متدین قبض گازُ و آبُ و برقِ شون پرداخت شد و آخر سر : «خیلی دعاتون کردن ..» از همگی قبول باشه ان شالله🤲 رفیق خوب 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 طرح سراسری احیای کلیات طرح: برگزاری جلساتِ روضه با شما ، ، ،‌ و با ما.. هم زمان با اولین سالگرد شهادت سردار دلها حاج قاسم سلیمانی و ایام فاطمیه دوستانی که تمایل به برگزاری جلسه را دارند به ما پیام و ما ، و را برایشان ارسال مینماییم. دو نکته مهم: ۱_نیت هزینه های صورت گرفته به جهت برپایی مجلس روضه بوده فلذا اگر قصد برگزاری روضه خانگی را دارید درخواست نمایید(حق الناس) ۲_اولویت ارسال با شهرهایی می باشد که در خواست نداشته ایم. صحبتی با شما همراهان: کلیه امور خیریه ای و فرهنگی صورت پذیرفته با حمایت های مالی و معنوی شما عزیزان شکل گرفته است لذا با توجه به اهمیت احیای فضای روضه در شرایط کنونی؛ ان شالله نیت کنید و به نیابت از شهدا، علما، پدران و مادران و همه ی اسیران خاک در این خیر کثیر سهیم و بانی برپایی روضه شوید.. راه های مشارکت : 🌐درگاه اینترنتیhttps://idpay.ir/babolharam 💳 شماره کارت↶ ➠ 6362 _ 1410 _ 4400 _ 3854 ↜به نام محمد معمارزاده ____ 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•وقتی مرا در روضه دعوت .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت زهرا سلام الله علیها فاطمیه ۹۸ _حاج محمد بذری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ وقتی مرا در روضه دعوت میکند زهرا یعنی کریمانه کرامت میکند زهرا بیش از پدر ، مادر محبت میکند زهرا از نانِ شب خرج رعیت میکند زهرا تفسیرِ نابِ آیه های هل اتی یعنی لطفِ بدون منت و بی انتها یعنی پیراهنش در دستِ خالی گدا یعنی شام زفافش هم عنایت میکند زهرا غم می زداید از دل سائل به یک لبخند با دست و دل بازی گدا را میکند خرسند یک روز نان سفره و یک روز گردنبند همواره لطفِ بی نهایت میکند زهرا هرکس مقیم خانه اش شد اهل ایمان شد مقداد شد میثم شد و عمار و سلمان شد از برکتش حتی یهودی هم مسلمان شد چادر نمازش هم هدایت میکند زهرا چیزی نمیخواهد در این دنیا برای خود روزی دهد همسایه را با ربنای خود پهلویش آزرده ست اما با خدایِ خود هرشب سر سجاده خلوت میکند زهرا یک عمر در کنج دلش یاد علی دارد تصمیم بر یاری و امداد علی دارد لحظه به لحظه بر لبش ناد علی دارد با ذکر مولایش عبادت میکند زهرا پا را که داخل میگذارد از در مسجد از ترس میلرزد به خود سرتاسر مسجد محو کلام آتشینش منبر مسجد با خطبه های خود قیامت میکند زهرا بوی شهادت میرسد از لحن سوگندش "لبیک یا حیدر" نوشته روی سربندش جان علی را میخرد با جان فرزندش از هستی اش خرجِ ولایت میکند زهرا با صورتِ نیلی و با چشمان کم سویش با سینه ی آزرده و با زخم بازویش با لاله های بسترش با درد پهلویش از غربت حیدر روایت میکند زهرا *دو جاست زن خیلی به مادر احتیاج داره .. یکی شبِ عروسیِ .. لحظۀ جان دادن خانم خدیجه سلام الله علیها اُم المومنین فرمود اسماء من دارم از این دنیا میرم اما نگرانِ فاطمه ام .. شبِ عروسیش نیستم برا دخترم مادری کنم میخوام از طرفِ من براش مادری کنی .. باید به خدیجه قول بدی .. بی بی جان چشم .. رسید تا شبِ عروسیِ خانم؛ یه وقت پیغمبر فرمود همه برن بیرونِ خانه دیدن اسماء یه گوشه ایستاده بیرون نمیره ، پیغمبر فرمود مگه نگفتم همه برن! دیدن اسماء داره گریه میکنه ، یا رسول الله من به خدیجه قول دادم .. تا این جمله رو گفت پیغمبر شروع کرد گریه کردن .. اینجا یه جاست که زن به مادر احتیاج داره .. یه جا دیگه ام موقعی که میخواد وضع حمل کنه .. زن به زن احتیاج داره .. لذا بین در و دیوار دیگه علی رو صدا نزد .. صدا زد فضه بیا محسنمُ کشتن ... حالا دل بده میخوام ناله بزنی .. همچنین که مریم مقدس وضع حمل کرد خطاب رسید : «وَ هُزِّي إِلَيْكِ بِجِذْعِ النَّخْلَةِ تُساقِطْ عَلَيْكِ رُطَباً جَنِيًّا ..» این درختِ نخلی که بالاسرتِ تکانش بده یه مقدار خرما برات بیاد .. زنی که تازه وضع حمل کرده خیلی نیاز به رسیدگی داره قوتش برگرده .. یا الله .. چه کردن ؟!.. هر کی از راه رسید مادرِ ما رو زد .. یکی با قلافِ شمشیر .. یکی با تازیانه ..* از ضربه هایِ داسِ بی احساس گلچین نه از بی حیاییِ غلاف تیغ بدبین نه از چشم شور و پای شومُ دست سنگین نه از درد تنهایی شکایت میکند زهرا .. اشک مرا پای شب مهتاب بگذارید تابوت را در گوشه ی سرداب بگذارید نزد حسینم نیمه شبها آب بگذارید این روزها دارد وصیت میکند زهرا فردای محشر باز محشرمیشود قطعاً مادر می اید دیدنی ترمیشود قطعاً با لطف او یک طور دیگر میشود قطعاً از ما گنهکاران شفاعت میکند زهرا هم سینه زن هم گریه کن هم روضه خوانش را هم چای ریزِ بی ریا و بی نشانش را تا دوستانِ دوستانِ دوستانش را با دست خود راهی جنت میکند زهرا کنجِ بستر یه باغِ لاله نشسته رویِ دامنِ زهرا خونِ تازه داره شب و روز میچکه از پیراهنِ زهرا وقتِ نماز وقتِ دعا دستاشُ که بالا میگیره .. تا که میاد دعا کنه آه نفسش چرا میگیره؟!.. چشمات میره چرا سیاهی! برات بمیره ، علی الهی .. رو میگیری از منه مظلوم حتی نکردی منو نگاهی اصلاً هوایِ خودتُ نداریُ حالت خرابِ ، حالت خرابِ همسایه برا عیادتت میان میگن ثوابِ ، میگن ثوابِ زهرایِ من؛ همین که هستی هم دل من گرم ، هم خونه گرمه زینب پیشِ تنورِ خونه دست حسن هم یه نونِ گرمه خونه رو که جارو زدی میگم همش ان شالله خیرِ .. باز دلهره دارم میگم که بشکنه دستِ مغیره .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
4_6032900334580402137.mp3
9.64M
|⇦•مدینه شاهدِ شب هایِ .. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرتِ زهرا سلام الله علیها _حاج محمد بذری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اَمان از فتنه‌های آخرالزمان! به علی(ع) معترض شدند که چرا قاتلینِ عُثمان را مُحاکمه نمیکنید! حضرت اما اصل نظام را فدای یک پرونده نکردند! لکن هم را نمیفهمیدند... 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•اگر زردم اگر خشکم... تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ اگر زردم اگر خشکم درخت رو به پاییزم تمام برگ هایم را به پاهای تو میریزم چه جذاب است دریایِ پر امواج نگاهِ تو بیا بنشین کنار من که از شوق تو برخیزم توآن تنها ترین هستی توآن خانه نشین هستی من آن تنها زنی هستم که از عشق تو لبریزم الا ای دست بسته دست هایم را نمیگیری که شاید این دم آخر به دامانت بیاویزم الهی بشکند دستی که باعث شد در این شب ها از این که مقنعه از چهره بردارم بپرهیزم غریبی؛ خوب میدانم ولی کمتر بیا خانه خجالت میکشم وقتی به پایت برنمیخیزم ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6037500695525984232.mp3
2.1M
|⇦•اگر زردم اگر خشکم... تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ مُعاویه: قوی‌تر از ذوالفقارِ علی سراغ داری؟ عَمر و عاص: آری، جهـل مـردم! (ع) 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•یه مرتبه از خواب پرید... و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ یه مرتبه از خواب پرید شروع کرد گریه کردن وقتی سینه ش از سنگینی و بی تابی افتاد گفت این چه خوابیه من دیدم دوباره خوابید خواب پیغمبرُ دید آقا فرمود بلال چرا نمیری سری به مدینه به دخترم بزنی بعد شهادت پیغمبر همه چیو رها کرد گفت دیگه منه بلال رو این ماذنه اذان نمیگم نمیخوام مدینه ایی که بی رسول خدا باشه اما راه افتاد اومد مدینه دید وضعیت یه طوریه گفت اول برم در خانه حبیبۀ خدا فاطمه اومد دید دیگه دری نمونده خدا این اوضاع و احوال چیه شهر یه جور دیگه شده همچین که صدا زد بچه ها اومدن گفتن بلال خوش اومدی .. بلال کجا بودی گفت آقازاده ها چیشده؟.. گفتن بلال کجا بودی ببینی در خونه رو آتش زدن زودی بچه ها خبر دادن به مادر ، مادر بلال اومده .. تا گفتن بلال اومده لبخند زد، یادِ باباش افتاد زد زیر گریه .. گفت بگید بلال بیاد اومد کنار بستر بی بی .. فرمود بلال خوش اومدی .. بلال دلم برای بابام تنگ شده .. بلال کجا بودی ببینی سیلی به فاطمه زدن .. بلال بچه مو کشتن .. بلال حق علی و غصب کردن .. انقدر گریه کرد بلال ، اما فاطمه است عاشق باباست باباش کیه رحمت العالمین .. گفت بلال میشه ازت یه خواهشی کنم ؟.. خانم جان شما امر کنید من اطاعت میکنم .. گفت دلم برا بابام تنگ شده به عشق اون روزای که بابام زنده بود تو اذان میگفتی اگه میشه اذان بگو .. گفت خانم عهد کردم بعد پیغمبر دیگه بالا منبر ماذنی اذان نگم .. اما برام افتخارِ شما امر کردی چشم رفت بالا .. تاریخ میگه دیدم بلال رفت رو پشت بام خانۀ فاطمه شروع کرد اذان گفتن .. الله اکبر .. الله اکبر .. صدا ناله‌ی فاطمه بلند شد بابا .. اشهد ان لا الله الا الله.. خدایا شاهد باش، شاهد باش دختر پیغمبرُ بین درو دیوار له کردن .. اشهد ان لا الله الا الله.. اشهد ان محمد رسول الله .. تا صدا پیغمبرُ زد ، یه وقت دیدن حسنین دویدن تو حیاط صدا زدن بلال دیگه بسه اذان نگو .. آقازاده ها فرمودند مادرتون من اذان بگم ؛ نه بلال دست نگه دار به خدا مادرم غش کرد .. آخ مادر .. آی جانم .. همچین که بی بی از حال رفت بلالم به سرو صورت زد اسما یا فضّه دیگران اومدن زهرا رو به هوش آوردن (اگه بخوام راحت روضه بخونم اینه) اینجا بلال اومد اذان گفت به یاد باباش گریه کرد از حال رفت، اسما و دیگران اومدن به حال آوردن .. یه نیمۀ شبم سراغ دارم یه سرِ بریده آوردن .. هرچی گفت بابا .. دید جواب نمیده .. صورت ورم کرده ، هی آروم آروم به لبایِ بابا نگاه میکرد .. هی میگفت بابا .. منتظر بود این لبا بهم بخوره .. گفت عمه بابام حق داره لباش بهم نمیخوره .. آخه امروز دیدم تو مجلس یزید چطور به لب و دندونش میزدن .. اونم از حال رفت اما زینب هرچی صداش زد دید جواب نمیده .. ای حسین .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6037500695525984242.mp3
3.71M
|⇦•یه مرتبه از خواب پرید... و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مجید بنی فاطمه•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ زمانی شروع شد که حکومت و ولایتِ علی(ع) را به خلافتِ غیرِ علی ترجیح دادند! 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•بهشت آرزوی من... و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج حنیف طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بهشت آرزوی من گمونم بهتری خانم خدا رو شکر که بازم خودت پشت دری خانم یه خورده استراحت کن همینه خواهشم از تو جلو پام پانشو اِنقدر خجالت میکشم از تو با اینکه زخمیه دردی داری میسوزی میسازی با این دستِ ورم کرده برا من سُفره میندازی میخوام دستایِ بی جونه منو بازم بگیری تو سرت چی اومده داری نشسته راه میری تو !.. *فضه میگه نشسته، ایستاده، دست به دیوار، هرجوری بود خودش خونه رو جارو زد .. خودش نون برا بچه هاش پخت .. لباسای عربیِ قدیم گره داشت ، بچه هاشُ اومد شست و شو بده به زحمت لباس حسینُ بیرون آورد .. نوبت حسن شد ، اومد گره لباسُ باز کنه گفت مادر .. من که میدونم چه خبره .. قربون بازویِ ورم کرده ات برم .. خودم لباسمُ بیرون میارم، خودم گره شو باز میکنم .. یکی حسن بود یکی ام زینب بود گفت مادر: شبی در خواب بودی امدم بازوی تو دیدم مبادا آنکه بیدارت کنم آهسته بوسیدم یه هفتاد و پنج روز یا نود و پنج روز زینب اینو تو سینه ش نگه داشت ، روز آخر سوال کرد:.. درآن ساعت که در میسوخت پرسیدی کجا بودم تو میخوردی کتک من هم به زیر دستُ پا بودم* میخوام دستایِ بی جونه منو بازم بگیری تو سرت چی اومده داری نشسته راه میری تو !.. چشای من پر از اشکه که چشماتُ نبندی تو حالا حسرت به دل موندم یه بار دیگه بخندی تو تو اُفتادی ز پا اما علی رو روبه راه کردی دیدی آخر تو این خونه پایِ تابوتُ وا کردی حالا اون که شبش تارِ ، منم زهرا .. اونی که دست به دیوارِ ، منم زهرا .. مگه از یادِ من میره به سنگ غم محک خوردی حلالم کن سرِ من از کَسو ناکس کتک خوردی تا پایِ مرگ دُخت نبی را مغیره زد .. آه مادرم .. مادرم .. داری میری نمیدونی چه خاکی به سرم میشه برو یارِ جوونِ من برو دردات کم میشه برو تو عرش محسن رو بغل کن فاطمه امشب پیمبر رو زیارت کن به جایِ ما همه امشب *گفت برو محسنُ بغل بگیر دلت آروم بشه .. اما خانم یه جواب دیگه داد :* فردا که محسنم سر زانوی من نشست باید زِ هجر زینبِ خود دیده تر کنم دارم میرم ولی دلم براتون تنگ میشه عزیزای دلم .. یکی از القاب حضرت زهرا هانیه ست یعنی خانمی که تمامی وسایل آرامش و آسایش شوهر و بچه هاشُ فراهم میکنه ‌‌.. خانم نه تو از بچه هات سیر شدی نه بچه هات از تو سیر شدن .. پیغمبر پول داد به سلمان گفت برو جهیزیه بخر برا فاطمه، جهیزیه خرید آورد تو خونه جهیزیه رو چیدن هما کاسه های گلی .. این فرش رو که پهن کرد دید نصف خونه رو این فرش هم نگرفته سلمان نشست شروع کرد گریه کردن خانم گفت چرا گریه میکنی سلمان .. گفت خانم به این زندگی ساده ت دارم گریه میکنم .. گفت سلمان برا کسی که مرگ دنبالشه همینم زیاده .. من زیاد تو این دنیا نمی مونم .. من رفتنیم .. شب عروسی هم که با لباس عروس اومد خونه ی علی، صدا زد علی جان دوست دارم امشب تا صبح عبادت کنم .. لذا وقتی پیغمبر اومد سوال کرد علی جان فاطمه رو چگونه دیدی؟! نگفت اینطوریه زن خوبیه غذا درست میکنه .. عرضه داشت برا عبادتِ خدا بهترین همسرِ .. بهترین یاره ... شب عروسی دید یه گوشه نشسته داره گریه میکنه .. فاطمه جان تازه عروسی ، چرا گریه میکنی؟! من دلم میگیره شب اول اومدی خونه من.. گفت همچین که با لباس عروسی اومدم یاد شبی افتادم که با کفن منو از این خونه میبرید ... دیگه بارِ آخر زینبُ صدا زد ، بعد خیلی وقت بغلش کرد .. بوسیدش موهاشُ شونه زد .. مادر حرفاشو با دخترش میزنه .. در گوشِ زینب حرف میزنه .. غصه نخوری مادر .. تنهات نمیزارم میام بهت سر میزنم .. همه جا پا به پات میام .. یعنی هرجا گره به کارت افتاد منو صدا بزن .. زِ بانگِ وا حسینا شد یقینم که زهرا در میانِ کاروان بود .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
4_6044277595573323646.mp3
9.06M
|⇦•بهشت آرزوی من... و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ حاج حنیف طاهری•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ به سپاه‌اش میگفت: آن قرآنی که بر نیزه‌‌ها می‌بینید، فریبی بیش نیست! من بیش از آنان پای‌‌بندِ احکام قرآنم؛ وَ یحَکُم اَنَا اَوَّلُ‌مَن دَعا اِلی کِتابِ‌الله 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•مولا شده بی زهرا... و توسل کوتاه تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ شهید سیدمجتبی علمدار•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ دومی لعنت الله علیه که رو کار اومد از همه ی مردم مواجب(مالیات) گرفت،از همه شون یه چیزی کم کرد، اما چرا از قنفذ چیزی کسر نکرده؟میگه از امیرالمؤمنین پرسیدم،آقا یه نگاه به چپ کرد یه نگاه به راست کرد،وقتی دید کسی نامحرم و بیگانه نیست،گفت: می دونی چرا؟ آخه اون خیلی بهش خوش خدمتی کرده،آخه شما که نبودید،ندیدید، من خودم ایستاده بودم، داشتم نگاه می کردم، دست فاطمه به دامن عربی و بلندِ پیراهن من بوده، چهل نفر یه طرف من رو می کشیدن، اما فاطمه یه طرف من رو می کشید،تا نانجیب گفت: قنفذ! چرا ایستاده ای؟ خود امیرالمؤمنین می فرماید: یه کاری کرد با فاطمه ی من، من صدای شکستن دستِ فاطمه رو شنیدم،وای.. شد دستِ گُلی پرپر از گلشن پیغمبر مولا شده بی زهرا زینب شده بی مادر یا فاطمة الزهرا... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
shahid-alamdar-babolharam.mp3
2.17M
|⇦•مولا شده بی زهرا... و توسل کوتاه تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ شهید سید مجتبی علمدار•✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ بر اثر جراحات جنگ آن قدر از این پهلو به آن پهلو می شد تا دردش آرام بگیرد.گاهی درد امانش را می برید. می رفتم کنارش، می خواستم پهلویش را بمالم تا آرام شود. می گفت: مادر! این ارثیه . بگذار با همین درد به آرامش برسم. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
•|غریبِ مادر ..|• . . دیشب حسن دست به مویم کشید و گفت : زیـنب بخـواب ، مادرمان خـوب می‌شود .. 🆔 @babolharam_net 🖥 www.babolharam.net
|⇦•یاد شب های توسل کرده ام.. و توسل تقدیم به ساحت مقدس حضرت صدیقۀ طاهره زهرایِ مرضیه سلام الله علیها _ سید مهدی میرداماد •✠• ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ∞═┄༻↷↭↶༺┄═∞ یاد شب های توسل کرده ام یاد پرپر گشتن گل کرده ام *یادِ همه شهدا بخیر .. منتظر بودن یک نفر بگه یازهرا صدای گریه رو بلند کنن .. منتظرِ یه بهانه بودن واسه حضرت زهرا تو صورتاشون بزنن ..* یاد شب های توسل کرده ام یاد پرپر گشتن گل کرده ام یاد شب هایِ شلمچه کرده ام یاد زهرا بین کوچه کرده ام یاد بدر و یاد خیبر کرده ام یاد تنهایی حیدر کرده ام امشب آخر یاد مجنون میکنم یاد پهلوی پر از خون میکنم *خدا رحمت کنه حاج قاسم سلیمانی رو چقدر میگذره؟! هنوز مردم دو سه کیلومتر صف میبندن برن چند ثانیه دست بزارن رو سنگ قبرشو ببوسن و برن .. برا چند ثانیه طرف تو سرما و گرما وایساده تا نوبتش بشه .. کاش مدینه ام همینجور بود .. بچه شیعه ها اگه میدونستن مادر ما کجا زیر خاکه صف میبستن برن سر قبر فاطمه .. آخ مدینه ..* امشب آخر یاد مجنون میکنم یاد پهلوی پراز خون میکنم *آخ یاد پهلوهای این بچه ها .. یاد سینه های سوراخ شده شون .. یاد بازوهای تیر خودشون .. هروقت اسم عملیاتاشون یازهرا یافاطمه میشد ، هر وقت سربنداشون یازهرا و یافاطمه میشد سر از پا نمی شناختن .. پشتِ پیراهن هاشون مینوشتن: میروم تا انتقام سیلی مادر بگیرم .. اجازه بدید امشب روضه م رو اینجوری بخونم هرچه بادا باد .. امشب کسی خرده نگیره اگه من پریشون روضه خوندم .. من ایستاده بودم دیدم که مادرم را *دیگه امشب شبِ شهادته روضه معلومه .. امام مجتبی به عبدالزهرا کعبی گفت چرا روضه ی تحیّر مارو نمیخونی؟ گفت: آقا من روضه خوان شمام ، روضه ی تحیر چیه؟ هر جارو ورق زدم روضه ای به این اسم ندیدم؟!.. امام مجتبی فرموده باشند روضه ی تحیر ما برا اون ساعتیه که ..( یا صاحب الزمان .. آقا جان .. تحیر یعنی چی؟! تحیر یعنی آدم متحیر بمونه بین رفتن و نرفتن این کارو بکنم نکنم، جلو برم نرم ‌..) امام مجتبی فرمود: اون ساعتی که یه عده بابامُ میبردن .. یه عده ام مادرمُ میزدن .. متحیر تو کوچه مونده بودیم بریم بابامونُ کمک کنیم یا مادرمونُ .. از یه طرف ریسمان به گردن بابا ..* من ایستاده بودم دیدم که مادرم را دشمن گَهی به کوچه، گاهی به خانه میزد گردیده بود قنفد هم دست با مغیره او با قلاف شمشیر این تازیانه میزد *یه روضه بخونم شهدا فیض ببرن همه یه داغ سردار سلیمانی یه طرف، این مرد با عظمت، همه اینا یه طرف اما اونی که مارو میسوزونه اینه تو مملکت خودمون جرات نداشتن بزننش، غریب گیر آوردنش .. والا جرات نداشتن بزنن .. یه جمله دیگه خوب گوش بدن اونایی که میخوان بلند گریه کنن .. درسته منتظر شهادت بود به رفیقاشم طلویحاً گفته بود من فاطمیه نیستم .. گفته بود فاطمیه فرق داره .. معلوم بود میدونست رفتنیه و داره میره .. اما اینی که مارو میسوزونه که بی هوا زدن .. بی هوازدن خیلی بده .. آی شهدا .. یه مادرم تو مدینه بی هوا زدن .. مادری که مظهر حیا بود .. سرش پایین بود تو کوچه ها .. بی هوا زدن سر به دیوار خورد .. داد بزن وای مادرم .. مرغ دل یک بام دارد دو هوا گه مدینه میرود گه کربلا ‌‌.. یه نفرُ کربلا بی هوا زدن .. همه ی اونایی که کربلا رو زمین افتادن آماده ی جنگ بودن .. ظهیر ، حبیب ، بریر ، مسلم ابن اوسجه .. همه رفته بودن معرکه .. علی اکبر ، قاسم .. نوشتن قاسم ۱۲۰ نفرُ به درک واصل کرده بود معلومه رفته بود برا جنگیدن .. اما یک نفر بی هوا خورد .. بمیرم برات .. کجای دنیا دیدی بابا بچه رو رو دست بگیره(من نمیگم امام باقر میگه) همچین که بچه رو رو دست گرفت داشت با دشمن حرف میزد بی هوا حرمله نشست .. یه جوری زدن بچه تو دستای حسین دست و پا زد .. یه جمله دیگه و التماسِ دعا .. مدینه یه نفرُ زدن به ظاهر .. به ظاهر فاطمه رو زدن اما در باطن هم علی رو زدن هم فاطمه رو زدن ،هم حسینُ زدن هم امام حسنُ زدن .. اصلا مادر که افتاد همه افتادن .. کربلا هم یه تیر زدن در ظاهر اما با یه تیر چندتا نشونه زدن .. دم خیمه ، مادرش افتاد تویِ خیمه ، خواهرش افتاد رو دستِ بابا گل مادر سرت از پشت دستم افتاد حسین .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net