⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
لالایی عزیزم، نخوردی تو آبی
برو پیش بابات، رو شونش بخوابی
وای گلو، کو عمو؟
داره تشنگی میکنه پرپرت
جون نکن، پیش من
الهی بمیره برات مادرت
وای نرو، غنچه ام
که دلشوره دارم برا حنجرت
عمه جونت میگه
یکم آب میدن به علی اصغرت
لالایی برا تو ،سه شعبه میخونه
تو آغوش بابات، تنت غرق خونه
وای من، تیر زدند
یه جوری که سر از تنت شد جدا
حلقِ تو، پاره شد
تو خواب بودی تیر رو زدن بی هوا
وای حسین،وای حسین
نمیتونه برگرده تا خیمه ها
حرمله، هلهله
برا کشتنت شد چه جشنی به پا
*لشگر گفت: ما یه جا دلمون به حال حسین سوخت،اونم اون وقتی بود که حرمله تیر به گلوی علی اصغر زد،هی میرفت سمت خیمه بر میگشت،یه وقت دیدن اومد پشت خیمه،خدا نیاره بابا با دست خودش قبر بچشو بکنه،همچین که علی رو تو قبر گذاشت شنید یکی میگه: مهلاً،مهلا... اجازه بده یه بار دیگه بچمو ببینم...حسین ...*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
‼️کپی برداری به جهت کسب درآمد (تهیۀ جزوه و سی دی و نرم افزارهایِ پولی) از مطالبِ کانال #جایز نبوده و حق الناس محسوب میشود.
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هفتم_محرم
#ویژه_ایام_محرم
#روضه_حضرت_علی_اصغر_علیه_السلام
#روضه_حضرت_رباب_علیه_السلام
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir- Seyed Majid Banifatemeh - Muharram 96 Shab 7 - 2.mp3
1.32M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هفتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
*صلی اللهُ علیک یا مولای یا ابا عبدالله*
روایت است که روزی به مسجد کوفه
نشسته بود حضور پدر، علی اکبر
یکی چو باغ گل و دیگری چو شاخه گل
یکی چو شمس فروزنده و یکی چو قمر
پدر نگاه به ماهِ رخ پسر می کرد
پسر به روی پدر داشتی هماره نظر
در آن میانه علی کرد خواهشِ انگور
ز سیدالشهدا آن امام جنّ و بشر
نبود موسم انگور تا وَلیِ خدا
دهد ز مهر و وفا خوشه ای به دست پسر ...
در آن میانه خلایق نظاره می کردند
چگونه می شود آرام آن نکو منظر ؟
*خردسال بود علی اکبر، تو دامن امام حسین نشسته بود ،یه نگاه به بابا کرد..."دیدی بچه ها یهو هوس می کنن یه چیزی رو ؟" البته علی اکبر همین جوری چیزی رو نمیخواد ،میخواد مردم ببینن ...میخواد ببینن باباش دستش رو میکنه تو یه درخت خشک، هر جایی حسین اراده میکنه ،دستش رو میبره از تو بهشت انگور میچینه میاره... از حسین تا بهشت فاصله ای نیست ..اصلاًحسین خودِ بهشته ...*
کنار مسجد کوفه درخت خشکی بود
که از گذشت زمانش نه برگ بود و نه بَر
امام دست مبارک بر آن درخت نهاد
که شد ز مُعجزِ دستش دوباره سبز شجر
عیان به شاخه ی آن گشت خوشه ی انگور
چه خوشه ای که همه حبّه های آن گوهر
* حضرت مریم سلام الله علیها کنار یه نخل خشکی اومد وضع حمل کرد ،عیسی به دنیا بیاد نخل بارور شد .امام رضا علیه الصلاة و السلام یک دانه ای کاشت همون موقع بارور شد...ببین حسین برا علی اکبر انگور میخواد ...اون درخته هم هرچی همّت داره رو میکنه....*
به دست خویش وُرا چید دانه دانه نمود
نهاد در دهن پاک ان فروغ بصر
*دهنت رو باز کن باباجان ...نوش جان ...دورت بگردم ...*
نخواست تا که عزیز دلش شود غمگین
برای خوشه ی انگور، حجت داور
فتاد باز دلم یادِ روزِ عاشورا
ز لحظه ای که علی آب خواست ز آن سرور
ندانم آنکه به فرزند فاطمه چه گذشت
فتاد چون نگهش بر لبان خشک پسر
دو دیده تا رود و لب خشک و تن همه مجروح
صدای العطشش زد به قلب باب شرر
نبود قطره ی آبی که تر کند لب او
کشید خجلت و آهش به آسمان زد سر
*عرضه داشت بابا! "العطش قَد قَتَلَنی ..."عطش منو کشت ..."و ثِقلُ الحدید اَجهَدَنی ..."این سنگینی زره هم داره با من میجنگه ،زره مال کیه ؟ زره مال پیغمبره ...این زره سنگین بود،فقط هم به قد و قواره علی اکبر می خورد .این زره رو تنش کرد شاید لشگر ببینن حیا کنن....
*
سرشک بود که از دیده ی پدر می ریخت
*روضه ی علی اکبر علیه السلام مثل آتش تو جنگلِ .اگه خاموش بشه زود خاموش میشه "ولی اگه بگیره،خاموش کردنش کار هر کسی نیست" .... *
________________
#حاج_محمود_كريمی
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir; _1_Mahmud_Karimi(Shabe_8_Moharam)_(www.rasekhoon.net)- 1.mp3
1.83M
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
سرشک بود که از دیده ی پدر می ریخت
گرفت نور دل خویش را چو جان در بر
دهان گشود و بگفتا زبان بیار علی
زبان نهاد علی در دهان خشک پدر
پدر مکید زبانی که بود چوبه ی خشک
پسر گرفت لبی که از سرشک بودی تر
نگاه زینب کبری به اشک چشم حسین
نگاه حضرت عباس بر علی اکبر
چو جان ز خویش علی را جدا نمود امام
تو گویی آن که زدی مرغ روحش از تن پر
بگفت ای پسرم باز شو سوی میدان
که آب بر تو نگه داشته است پیغمبر
برو که منتظرت ایستاده اند سپاه
که پاره پاره شود جسمت .....از دم خنجر
برو که خواسته از من خدای حیّ وَدود
تو پیش دیده ی من مثل گل شوی پرپر
هزار حیف! از آن مصحف شریف که شد ورق ورق
همه از تیرو نیزه و خنجر ...
تا سر روی گردن عقاب افتاد
خون شَتَک زد به چشم اسب
*دیگه اسب ندید ...میخواد سوارش رو برگردونه به خیمه ..یه جای امن پیدا کنه .شروع کرد دور خودش چرخیدن .یه نانجیبی اومد سریع لجام عقاب رو گرفت .نگاه کرد دید حسین داره میاد .شروع کرد دویدن به طرف آخر لشگر .یه جایی ببرم که دست باباش بهش نرسه ،این جا باید بگیم غریب گیر آوردنت ...*
کسی نبود که زخمی بر آن بدن نزند ...
دلی نبود که سوزد براو در آن لشگر
هزار زخم به یک تن چگونه شرح دهم ؟
هزار قاتل و یک کشته چون کنم باور ؟
شنیده ام که سر نعش او کشید حسین
صدای یا ولدی هفت مرتبه ز جگر
*اصلا خوبه حسین نوحه خون باشه شما هم با اربابتون نوحه بخونید .همه صدا بزنن .اون طور یکه حسین صدا زد، دیگه در عالم کسی نمیتونه صدا بزنه .اما شما با اربابتون هم ناله صدا بزنید ...یا ولدی ....*
تو صبح امیدی،علی اکبری
سرفرازی،رشیدی ...
*"
فلما رَاَینَهُ اَکبَرنَهُ ...وَ قَطَّعنَ اَیدیَهُنَّ وَ قُلنَ حاشا لِله ما هذا بَشَرا ..." تا یوسف رو دیدن دستاشون رو بریدن گفتن اونه .الله اکبر ...اونکه اصلا بشر نیست .*
خدا خواست اما خودت را به دست خودت آفریدی
چو دیدی خودت را ،خودت دست های خودت را بریدی
کلید است قاسم ،تو باب الحوائج تری شاه کلیدی
مراد است زینب،تو درمکتب عمه جانت مریدی
شبیه ابالفضل،تو در رزم ماضیِ خیلی بعیدی
علی به هنگام پیکار ،از اسم علی رونوشت جدیدی
دو تا ابرویت را اگر کج کنی ،سر ز دشمن بریدی
عجب جایگاهی ،که بین بنی هاشم اول شهیدی
چنان پا کشیدی، که اندازه ی کربلا قد کشیدی
*همه جا تو میدون می کشوندنش .حسین بهش نرسه ...ارباب آخرش دید علی اش رو پیدا نمیکنه .یه مرتبه دید یه جایی حجم شمشیر زیاد بالا پایین میره ...بچه ام این جاست ...*
________________
#حاج_محمود_كريمی
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-_Mahmud_Karimi(Shabe_8_Moharam)_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
2.14M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمود کریمی↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_حاج محمود کریمی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
شکسته ...نشسته...
پدر پیش نعش تو خسته ...نشسته ...
گسستی تو ...
*همه جا علی اکبر ریخته ...*
گسستی تو ...
بابات هم از این جهان دل گسسته ...
و تا دست تیغ است
که در جسم تو دسته دسته ...
سنان ایستاده
زنی روی تل چشم بسته ...نشسته ...
چه کردی که بابات
به سمتت می آید نشسته ؟
خمیده ...بریده ..
پدر تا به جسمت رسیده
بریده ...ندیده ز جانش ...
تو را هر کسی هم ندیده بریده ...
نفس های بابات
به دنبالت از بس دویده ....بریده
شدی خوشه ای که
تو را دشمن از سر نچیده ...بریده ...
چنین بود صحنه....
تو را تیغ دیده ..پریده ...بریده ...
و مقراض بعدش
رسیده ...کشیده ....بریده ...
شدی اربا اربا...
.بریده ...بریده ... بریده ... بریده ...
*بدن رو نتونستن بلند کنن رو عبا بذارن .از زیر بدن عبا رو حسین رد کرد...اصلا خدا میخواد به بنده هاش اثبات کنه و نشون بده مثال میزنه : " اَفلا یَنظُرون مَثَلا کلمةََ طیبه ..."
با مثال روشن میشه ...یه عده میگن چطور با عبا برد ؟ عبایی که پیغبر و علی و فاطمه و امام مجتبی و ابی عبدالله و جبرئیل زیرش نشستن برا ما دعا کردن .همون عبا تابوت علی اکبر بود .
عبای پیغمبر رو برداشت کنار بدن پهن کرد .اون مثاله چی شد ؟ الان میگم .خورد خورد از زیر بدن عبا رو رد کرد .گوشه ی عبا از اون طرف بدن اومد بیرون .مثال ...مثال ...سفره دیدی میخای جمع کنی خورده های نون رو میاری وسط ...
گوشه عبا رو بلند کردن .بدن تو عبا قرار گرفت .صدا زد ابی عبدالله، جوونهای بنی هاشم بیایید.رُکنتون رو به خیمه ها ببرید...*
جوانان بنی هاشم بیایید ...
علی جانم علی جانم علی جان ....
*یه جوری مثل التماس اربابت صحبت کرد .گفت فقط این لبت رو باز کن یه بابا بگو .انگشت در دهان علی اکبر کرد .لخته های خون رو درآورد .به پشتش آرام زد .نفس بکش .یه بابا بگو ... *
خیز و از جا آبرویم را بخر
عمه را از بین نا محرم ببر
*پاشو ببین عمه جانت کنارت نشسته....همه صدا بزنید: یا حسیــــــــــــن ....*
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
#حاج_محمود_كريمی
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-_Mahmud_Karimi(Shabe_8_Moharam)_(www.rasekhoon.net)-3.mp3
2.26M
⇦🕊 #قسمت_پایانی روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ حاج محمود کریمی ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
بال فرشته که خاکِ پایِ حسین است
فرش حسینیۀ عزای حسین است
فاطمه دنبالش هست صبح قیامت
هر که به دنبال دسته های حسین است
شعر من و تو که افتخار ندارد
تا که خدا مرثیه سرای حسین است
رحمت زهرا برای این که ببارد
منتظر گریه ای برای حسین است
حسین...
خدا نیاره اون روز شب بشه و شب صبح بشه من برات گریه نکنم،مادر!خدا خیرت بده که با محبت حسین شیرم دادی،خدا خیر بده بابایی که با ولایت علی بزرگم کرد،تا خوردم زمین گفت: بلند شو بگو یاعلی
همه زمین خورده های عالم میگن: یاعلی بلند میشن،اما علی زمین خورد بلند شد گفت: یازهرا...
در دل مردم هرچه هست کار نداریم
در دل ما که برو بیای حسین است
دست به سمت کسی دراز نکردیم
هردو جهان دست ما گدای حسین است
گندم شهر حسین روزی ما شد
باز سر سفره ها غذای حسین است
قیمت اشک برای خون خدا هم
دست همان کس که خون بهای حسین است
پرچم کربلا همیشه بلند است
حافظ پرچم اگر خدای حسین است
هر چه که ما خواستیم فاطمه داده
آن چه فقط مانده کربلای حسین است
شاعر:علی اکبر لطیفیان
*اومدی روضه بشنوی باشه،خدا هرکی جوون داره براش نگهداره،من روضم امشب برا محاسن سفیداست،خدا بچه هاتون رو براتون نگه داره،پسر بچه هرچی رشد میکته قدم برمیداره،تو زندگی موفقیت کسب میکنه بابا به خودش می باله،هی نگاه به قد وبالای بچش میکنه به رفیقاش میگه پسر منه،الحمدلله اول اینکه نوکر حسینِ،هم درس خوب میخونه،هم احترام مارو داره،بالاخره عصای پیریمونه....
آی جوونا! من امشب بهتون میگم: خیلی هواستون به باباهاتون باشه،بابا مریضم باشه باید دورش بگردی،هرکی رو میبینه میگه پسره منه ها،اون چیزی که بابا رو نگه میداره قرص و محکم راه رفتن پسرشه،میخوام یه خورده روضه ی بابا براتون بخونم،هواست باشه یه وقت زود جوابشو ندی،هواست باشه یه وقت دلشو نشکنی،هواست باشه یه وقت نه نیاری براش،دلش میشکنه به روش نمیاره،یه شبایی دلشو شکستی بلند صحبت کردی گفتی من خودم میدونم،اما همچین که خوابیدی خبر نداری بابا میاد نصفه شب بالاسرت،صورتت و میبوسه میگه: خدا هوا بچمو داشته باش،من ازش راضیم جوونی کرد به من اینجور گفت،صبح بلند میشی خبر نداری بابات چیکار کرده، باز با همون اخلاق از کنارش رد میشی،امشب جوونا بیاید جان علی اکبر یه کاری بکنیم،اکه مَردیین بیاین امشب یه کاری بکنیم،رفتیم خونه جلو همه بیوفتید به دست و پای بابا....
یه وقت دیدن از خیمه ها هی حسین زمین میخوره بلند میشه،هی میگه "ولدی علی"...من یه جمله روضه میخوام بگم،خدانکنه بابایی نفس نفس بزنه،هی میگفت: علی!پسرم! تا حالا نشده جواب باباتو ندی عزیزم....*
دست و پایی بزن و آهی بکش ای رفته ز هوش
*همه براش "وَ اِن یَکاد" میخوندن موقع رفتن،اما داشت برمیگشت اینطوری بود "اِرباً اِربا"گفت:بابا بلند شو ببین لشگر داره به من میخنده...
بچه رو بغل گرفت دلش آروم نشد،عاقبت صورت رو صورت علی گذاشت،یه وقت حس کرد یه دستی اومد رو شونش،برگشت نگاه کرد دید خواهرش زینبِ،داداش بلند شو خدا صبرت بده...یه وقت صدا زد گفت: علی! بلند شو ببین عمه ات اومده وسط میدون،کسی قد وبالای زینب رو تا حالا ندیده....
بهترین لحظه برای یه بابا،اون لحظه ای که جوونش جلوش راه میره،بدترین لحظه برای یه بابا اون لحظه ای که جوونش جلو چند نفر زمین بخوره،بدتر از اون لحظه،لحظه ای است که یه بابا کتک خوردن بچش رو ببینه....
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘سروش JOin↶
http://sapp.ir/babolharam.ir
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
✘تلگرام JOin↶
@babolharam_mihanblog_com
@babolharam.ir-1_Majid_Banifateme(Shabe_8_Moharam)_(www.rasekhoon.net)- 1.mp3
3.02M
⇦🕊 #قسمت_اول روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
┄┅═══••↭••═══┅┄
مولا عباس مازندرانی پرچم به دوشِ،هر دفعه ای میگه: هر که دارد هوس کرببلا بسم الله،کاروان میبره کربلا.....هرچی منتظر شدن دیدن دیگه کاروان کربلا رو راه نمیندازه...جوونا سریع اومدن جلوش رو گرفتن،آ شیخ هرسال کاروان کربلا رو راه مینداختی امسال چرا راه نمی اندازی؟،گفت: گرفتارم..گفتند: ما کارهات رو میکنیم اما پرچم قافله رو زمین نزار"یادتون باشه روضه جایی نگرفتن برید بگید اگر کاری دارید ما انجام بدیم روضه ی آقا، عَلَم ابالفضل زمین نمونه"....
کارهاش رو کردن، پیر مرد پرچم انداخت رو دوشش،گفت هرکه دارد هوس کرببلا بسم الله،کوچه پس کوچه های شهر مازندران گشت،گفت فلان روز اذان صبح حرکت میکنیم،مثل حالا نبود،پیاده راه میافتادن برن سمت کربلا،راه افتادن مردم شهر یه عده بچه هاشونو فرستادن یه عده جوونا مادر پدراشونو کول گرفتن،یه عده گفتن: اگه رفتی سلام مارو برسون....
راه افتادن رفتن،چند شبانه روز تو راه ،تا آخرین منزل شیخ یه نگاهی کرد به جوونا گفت: بگید ببینم امشب چه شبی است؟،گفتند: شب جمعه است،گفت: از این دور نگاه کنید اون چراغایی که از دور معلومه میدونید کجاست؟چراغای شهر کربلاست،اینکه خودمون رو بکشونیم هرجور هست بریم حرم از فضیلت شب جمعه عقب نیافتیم،گفتن باشه شیخ....
هر جوری بود رسیدن کربلا،گفت روایته همینجوری خاکی و خسته بریم حرم...وارد حرم حسین شدن،"السلام و علیک یا اباعبدالله"یکی میگه: آقا! مادرم سلام رسوند،اون یکی میگه: آقا! ممنونم کربلاتو دیدم نمردم،یکی میگفت: آقا فلان همسایمون سلام رسوند،یکی میگفت: آقا! آرزو داشتم کربلاتو ببینم،میگن: شبهای جمعه بوی سیب میاد،چدن مادرت گذر میکنه،یکی میگفت: جوانها من سواد ندارم میشه برام زیارت نامه بخونی....
یه نکاه کردن گفتن آ شیخ ما ازت گِله داریم،گفت: چرا؟گفت: من یادمه دیگران میگفتن هر وقت آشیخ میاد کربلا،حرم ابی عبدالله میرسیم برامون روضه میخونه نوحه میخونه،میشه برامون نوحه بخونی،گفت چشم، همه رو جمع کرد کنار ضریح شش گوشه،گفت من دفتر نوحم و باز میکنم،هر نوحه ای اومد همونو میخونم،گفتن: باشه،همه جمع شدن دفتر نوحه رو باز کرد،میدونی چه نوحه ای اومد؟..*
جوانان بنی هاشم بیایید
علی را بر در خیمه رسانید
*من از امان رضا معذرت میخوام،میدونی جرا میگه جوانان بنی هاشم بیایید،از صبح هرکی رو زمین افتاد ابی عبدالله تنهایی برش گردوند،معناش میدونی چیه،میگه جوانان بنی هاشم بیایید یعنی این بدن پاره پاره است،یه نفر تکی نمیتونست بدن رو برگردونه*
بگویید خواهرم زینب بیاید
تماشای رخ اکبر نماید
*روضه رو خوند،همه سینه زدند، رفتند، گفتن بریم استراحت کنیم،ملا عباس هم اومد استراحت کنه، سرش رو گذاشت رو زمین،تو عالم مکاشفه و رویا گفتن بلند شو آقات اومده..آقام؟بله ابی عبدالله،میگه: در عالم رویا دیدم ابی عبدالله وارد شد، فرمود: برا سه تا مطلب من اومدم،اول بدون هرکی زیارتم بیاد دیدنش میرم،دوم اینکه از راه دور پیر مردی تو شهرتون به من سلام داد،سلام من و بهش برسون،سوم اینکه یادت باشه هر وقت شب جمعه اومدی کربلا روضه ی علی اکبر نخون،آخه مادرم زهرا شبای جمعه کربلاست،طاقت نداره...
همچین که اومد گفت: بابا! اجازه بده برم میدون،فرمود برو عزیزم...عمه ها دورش رو گرفتن،خواهرا دورش رو گرفتن،سکینه میگه: داداش! مواظب خودت باش،رقیه میگه: علی اکبر! مواظب خودت باشه..رباب میگه: مواظب خودت باشه..زینب میگه: الهی عمه دورت بگرده...راه افتاد سوار بر مرکب شد،تا اومد حرکت کنه دل تو دل حسین نیست، آی جوونا!اینو باباها میفهمن،همچین که چند قدمی رفت یه وقت شنید صدای باباش میاد،فرمود علی جان! صبر کن...بله بابا،فرمود پایین بیا،دومرتبه پایین اومد،صدا زد: علی جان!چند قدم جلو بابا راه برو،میخوام خوب قد و بالات رو ببینم...
رفت تو دل دشمن جنگ نمایانی کرد،رزم بلده و جنگیدن،اسب تربیت شده است، میدونه باید به سوارش چه جور سواری بده،این اسب تربیت شده بود، می دونه اگه دید دوتا دستا اومد زیر گردنش،یعنی دیگه توان ندارم باید برگرده همونجایی که سوارش رو سوار کرده...جنگ نمایان کرد،یه وقت علی رو دوره کردن،صدا ناله ی حسین بلند شد،شمشیر دار با شمشیر میزنن،نیزه دار با نیزه میزنن...سر شکافته شده،دید تنها راهی که داره دستشو دور گردن اسب بندازه برگرده سمت خیمه...خونِ سر علی جلو چشم اسب رو گرفت،عوض اینکه برگرده سمت خیمه،رفت وسط دل دشمن،اینقدر با شمشیر و نیزه......
﴿بابُ الْحَرَم اولین پایگاهِ متنِ روضه﴾
________________
#سید_مجید_بنی_فاطمه
#شب_هشتم_محرم
#روضه_حضرت_علی_اکبر_علیه_السلام
#ویژه_ایام_محرم
╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯
☑️ وبلاگ↶
babolharam.mihanblog.com
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir
@babolharam.ir-_Majid_Banifateme(Shabe_8_Moharam)_(www.rasekhoon.net)-2.mp3
4.7M
⇦🕊 #قسمت_دوم روضه و توسل جانسوز _شب هشتم محرم 96_ سید مجید بنی فاطمه ↯
┄┅═══••↭••═══┅┄
✘ایتا JOin↶
https://eitaa.com/babolharam_ir