eitaa logo
کانال ‌متن روضه
71.4هزار دنبال‌کننده
732 عکس
393 ویدیو
55 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
|⇦•دارم روی خاکا... و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم ۹۹ به نفس حاج میثم مطیعی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دارم رویِ خاکا، تورو می‌کشونم چِقَد قد کِشیدی، گُلِ نوجوونم... *آخه راوی میگه وقتی شهید شد"ثُمّ احتَمَلَه..." با هزار زحمت نوجوون رو بلند کرد..." فَكَأَنّي أنظُرُ إلى رِجلَيِ الغُلامِ تَخُطّانِ اِلی الأَرضِ...."پاهای نوجوان به زمین کشیده می شد...یادگار برادر رو با خودش می برد به خیمه ها..." وقَد وَضَعَ حُسَينٌ صَدرَهُ عَلى صَدرِهِ..."عزیزدلش رو به سینه چسبانیده بود‌....* دارم رویِ خاکا، تورو می‌کشونم چِقَد قد کِشیدی، گُلِ نوجوونم...گلِ نوجوونم... کجایی کجایی؟! ببینی برادر چه مردی شده! نوجوونِ تو حالا یه روزه چه قدّی، کشیده بمیرم الهی بمیرم از این قدّ و بالا... نمی‌دونی با من چه کرده... تماشایِ برگشتنِ تو بمیرم که چیزی نموند از پیرهنِ تو بمیرم برایِ غمِ تو.... برا سن و سالِ کمِ تو... تنت دیگه داره، جدا میشه از هم مثِ یه عمامه، که وامیشه از هم سرِتو گذاشتی، رویِ سینه‌ی من دارم می‌شنوم خس خسِ حنجرت رو... *کی داره میگه این حرفا رو....نکنه زینب داره میگه‌....* تنت دیگه داره، جدا میشه از هم مثِ یه عمامه، که وامیشه از هم سرِتو گذاشتی، رویِ سینه‌ی من دارم می‌شنوم خس خسِ حنجرت رو... نمیذارم اما توو این آخرین دم بذاری رویِ خاک غربت،سرت رو *مادرش ببخشه من رو....از اینجا به بعدش از زبان مادرشه...* مبادا سرِ محتضر رو بذارن رو خاک، وقتِ رفتن که سنگین بشه سینه وقتِ جون سپردن... بمیرم برای غم تو برا سن و سال کم تو : رضا یزدانی ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•از همان روز ازل .. و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● «اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطمه و ابیها و بعلها و بنیها سرالمسستودع فیها بعدد ما احاط بهی علمک » «السلام علیک یا اباعبدالله و علی الارواح التی حلت بفنائک ...» از همان روز ازل بعد هدینای حسین دهنم خورده به شیرینی حلوای حسین نقطه‎ی دلبری خالق و بنده، حرم است وسط سجده روی تربت اعلای حسین متولد شده‎ی چشم امام حسنم آمدم گریه کنم گوشه‎ی دنیای حسین به تباکی وسط اهل بکاء خوشحالم همچنان قطره که افتاده به دریای حسین دَم اگر داده مسیح از دودَم ارباب است جان ناقابلِ من بسته به امضای حسین زیر قولم نزدم با همه‎ی بار گناه سر وقت آمده‎ام روضه‎ی شب‎های حسین *هرجوری بود خودمُ رسوندم .. سلام آقا که الان روبروتونم من ایستادم زیارت نامه میخونم حسین جانم .. یه کاری کن پای من از این روضه ها کنده نشه آقاجان .. من همه زندگیم و سرمایه‌م تو این اشک ریختن برا توِ .. سرمابه ای که دارم همین اشکِ چشممِ .. روایت میگه فردای قیامت به گوهری میارن تو صحرای محشر که همه انبیاء و اولیاء میگن قیمت این گوهرُ مشخص کنید هرکسی یه قیمتی میزاره، از جانب حق تعالی نداره میرسه این گوهر خیلی با ارزش ترِ .. ندا میرسه صاحب این گوهر رو بگید بیاد .. یه مرتبه همه میبینن یه آقای بی سر واردِ محشر میشه .. صاحبِ این گوهر حسینِ .. چیه اون گوهر؟! ندا میرسه این گوهر اشکِ بر حسینِ .. خودِ صاحبِ گوهر قیمتشُ مشخص کنه .. این شبا به چشمات خواهش کن بگو یه قطره اشک برا حسین بریز .. * محض اینکه نبُرَد پای من از روضه‎ی او بگذارم سرم را به کف پای حسین اربعین پایِ پیاده بروم یا نروم فیض چای نجفی می‎برم از چای حسین چقدر نام تو زیباست اباعبدالله مشق شب تا سحرِ من شده املای حسین وحشت و ترس ندارم ز شب اول قبر آبرو داده به من وعده‎ی فردای حسین شانه‎ی عرش خدا جای عزیز نبوی ست پس چرا گوشه‎ی گودال شده جای حسین جلوی چشم تر فاطمه کمتر بزنید عوض بوسه، نوک چکمه به اعضای حسین ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•پهلوی این نیزه به تو.. / و توسل به حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام اجرا شده شبِ ششم محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● امشبم شبِ امام حسنِ .. بربم درِ خانه‌ی پسرش .. شب عاشورا هرکسی یک سوالی می پرسید، این آقا هم سوال کرد: عموجان! من هم فردا شهید می شم یا نه؟ *امشب هم من میخوام از امام حسین (ع) بپرسم عاقبت ماهم به شهادت ختم میشه یا نه؟ ان شاالله اباعبدالله ازمون سوال کنه شهادت در ذائقه شما چه طعمی داره؟ ان شاالله ماهم سریع جواب بدیم: «احلی من العسل» شیرین تر از عسلِ .. آخه میگن برا مومن، وقتی میخواد جون بده (روایت عرض میکنم شیخ عباس تو منازل الآخره میاره) یک گلی بهش میدن؛ بو میکنه و از دنیا میره .. میخوام عرضه بدارم برا قاسم گل نیاوردن، یه عده از اینا تا خودشو معرفی کرد و گفت من پسر حسنم؛ یک عده از اینایی که تو جنگ جمل، از امام حسن(ع) زخم خورده بودن؛ گشتند دورُ بر سنگ جمع کردند. شروع کردند سنگ بزنند .. ــــــــــــــــــــــ داغ مدینه دلتو گرفته پهلوی این نیزه به تو گرفته نمیشه وایسم و تماشا کنم دست سیاه کاکُلِتو گرفته گفتی حسن همین برای تو بد شد هر چی که شد سر همین حسد شد زنده بودی هنوز ولی بمیرم مرکب اومد از رو تن تو رد شد گلم چقدر خوش قد و بالاشدی رفتی توی لشگر و تنها شدی چی شد تو اون شلوغیا که آخه یه ساعته هم قد سقا شدی با پر سوخته پر زدی عزیزم میشه جوابمو بدی عزیزم چیکار کنم که پیش چشم تارم مثل عسل کِش اومدی عزیزم شاعر: ـــــــــــــــــــــ دلم یه روضه خواست شب ششم دلم به کربلا شده عازم تو که دو بخشه اسم شیرینت چرا هجا هجا شدی قاسم؟ شبیه مجتبی شدی و دشمن عقده ی باباتُ به دل داره خدا بخیر کنه داره سمتت بارون تیر و نیزه میباره بوی مدینه کربلا اومد حسن غریبه بچه‌شم بیشتر روی سینت که پا گذاشت اون اسب یهو چی شد که داد زدی مادر زره نبود ولی کفن داری فدات بشم شدی مث بابا بذار نگات کنم دم آخر حسن شدی با این قد و بالا کفن شده برات لباس جنگ زره برات نمیشه اندازه بابا تو کوچه شد زمین حالا دشمن برات یه کوچه می سازه بغض جمل تو سینشون پر بود اسباشونم به جنگت آوردن کشیده شد قدت بین اسب ها تو رو به کل کربلا بردن ــــــــــــــــــــ همچین که اومد تا صدای قاسم رو شنید؛ دید صدا میزنه: «عموجان قاسمتُ دریاب» یه جمله ای اباعبدالله داره، صدا زد:« قاسمم! سخته منو صدا کنی و من نتونم برات کاری کنم.» (این جمله شما رو یاد کجا میندازه؟ ..) یه خانمی هم پشت در صداش بلند شد .. علی رو حلال کن، واسه زخم بازوت علی رو حلال کن، واسه درد پهلوت علی رو حلال کن، واسه دست بستش نتونست که برداره، اون در رو از روت ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
┈•‌‌‌‌‌‌꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈ |⇦•با غمت میخرم آقا خوشیِ .. / و توسل به امام زمان روحی له الفدا اجرا شده شب ششم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● با غمت میخرم آقا خوشیِ عالم را و به عالم ندهم تا به ابد این غم را * مرحوم حاج آقای کوثری رحمت الله علیه که عمری برای حضرت امام روضه میخواندن نقل از پدرشونه که از روضه خوان های با اخلاص بودن داشت رد میشد دید بچه ها یه تکیه زده بودن توی محل، حاج آقا رو که دیدن گفتن حاج آقا فقط روضه های بزرگ میری نمیای برای ما یک روضه بخوانی؟! گفت چرا نمیام ! نشست کنار بچه ها روی زمین یه روضه خواندن و بچه ها اومدن یه چایی برای آقا آووردن دلش نیومد بخوره .. این بچه ها دست میکردن توی این لگن آب، کثیف شده بود آبه جوری که بچه ها نفهمن چایی رو خالی کرد پشت چادر؛ گفت بچه ها من برم به روضه‌م برسم .. تشکر کردن و رفتن . شب خواب حضرت صدیقه سلام الله علیها رو دید، آقای کوثری سلام کرد به بی بی، بی بی جوابشو با ناراحتی داد گفت خانم جان مادر جان یک عمرِ دارم نوکریتونو میکنم چه خطایی از من سر زده ؟! فرمود اون چایی رو ما درست کردیم جلوت گذاشتیم .. حالا این بیت: و به عالم ندهم تا به ابد این غم را حرف دل همتونه .. هیچکس نمیتونه این گریه کردن برای حسین رو از ما بگیره ..* ریشه‌ی بیرقتان عزتمان بخشیده از سرم باز مکن سایه‌ی این پرچم را نمک روضه‌ی مارا خود زینب داده شور ما زنده کند خیل بنی آدم را دم من هست حسن باز دمم هست حسین تا نفس هست نگیر از نفسم این دم را ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•دشمن شناس بود و .. / و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● دشمن شناس بود و سرباز بی بدل بود فرزند بی مثالِ جنگ آور جمل بود شمشیر میکشید و سر روی خاک میریخت مثلِ علی اکبر در رزم بی مثل بود ارثیه‌ی پدر بود عشق عمو حسینش در کربلا شد اثبات عشقی که بی خِلَل بود ترسیده بود اَزرق چون در کشاکش جنگ همواره کار قاسم آوردن اجل بود *ازرق شامی از دلاوران سپاه ابن سعدِ ملعون بود وقتی این آقازاده اومد با اون هیبت که هیچ زرهی به تنش نخورد .. راوی میگه داشت میرفت به میدان پاش به رکاب اسب نمیرسید .. (عیبی نداره یه خورده جلوجلو بری به روضه* اما وقتی داشت از میدان میاوردش سینه‌ی حسین به سینه‌ی قاسم بود پاهاش به زمین میکشید .. گفت کی میاد به جنگش؟! ازرق شامی گفت برای من که افت داره من یکی از بچه هامُ میفرستم چهارتا از بچه هاش که دلاور بودن فرستاد هرکدوم فرستاد قاسم بن الحسن به یه ضربه‌ی شمشیر به درک واصلش کرد .. خودش گفت گناه عرب به گردن من باشه اگر داغشُ به دل مادرش نذارم .. اما داغشُ به دل مادرش قاسم گذاشت .. ازرق که روی زمین افتاد قمر بنی هاشم گفت لا حول و لا قوة الّا بالله .. ابی عبدالله میگفت جانم قاسم ..* هرکس که در جدالِ با چشم هایش افتاد مستأصل و پریشان دنبال راه حل بود تاریخ غبطه خورده إن تَنکرونی اش را اینکه همیشه حرفش همراه با عمل بود *گفت شهادت نزد تو چطوریه قاسمم؟! عرضه داشت احلی من العسل سه بار ابی عبدالله فرمود فِداکَ عَمُّکَ .. عمو جان فردا منم شهید میشم؟! فرمود به بلای عظیم دچار میشی قاسم .. من اینو خوندم برای این بیت یاد کنیم از اونی که عاشق شهادت بود* یک عمر مثلِ قاسم در نزد حاج قاسم طعم خوش شهادت احلی من العسل بود *هرکاری کرد عمو اجازه نداد .. به دست و پای عمو افتاد .. دیشب خود عمو گفته قسمت توام میشه! چرا بهم اجازه نمیده؟! هرکاری کرد فرمود نه قاسمم برگرد خیمه .. تو امانت داداشم حسنی .. اومد تو خیمه زانوهای غم بغل گرفت .. جانم به این مادر، جانم به مادرای شهدایی که خودشون بچه های خودشونُ آماده میکردن میفرستادن میدان .. اومد تو خیمه حضرت نجمه جلو آمد .. غصه نخور من نمیتونم ببینم پسرم زانوی غم بغل گرفته .. الان بهت یه چیزی میدم ببری پیش عموت، دیگه میدونم عموت نه نمیاره یه ساروق بسته ای رو باز کرد یه دستخطی رو بیرون آورد حضرت نجمه بوسید .. گفت اینو ببر بده عمو بهت اجازه میده بری میدان .. دیدن دست خط امام حسنُ گرفته با لبخند داره میاد سمت عمو .. عموجان بازم اجازه نمیدی؟! ببین بابام نوشته .. نوشته حسین جان کربلا من نیستم جونمو فدات کنم .. اما پسرام همراهتن .. نذار آبروم پیش مادرم زهرا بره .. (هرچی برای اینجا گریه کنی کمه والا) چرا که خود ابی عبدالله نوشتن برای این لحظه که قاسم دیگه دستای حسینُ بست با دستخط امام حسن .. دست انداخت گردن قاسم اینقدر گریه کرد روایت نوشته حَتی غُشی عَلیهِما .. هردو غش کردن پشت خیمه ها روی زمین افتادن .. (امشب غریب نوازی کن از بقیع امام حسن امشب یک نگاهت کنه بگه جانم به تو گریه کن ..) رفت میدان صدای ضعیف قاسمُ شنید ابی عبدالله نوشتن مثل عقاب خودشُ رسوند .. یه لحظه ای رسید بالای سرش، دید نانجیب نشسته کاکلِ قاسم توی دستشه .. میخواد سر از بدن قاسم جدا کنه .. ابی عبدالله هم شمشیرُ حواله کرد دست این نانجیب قطع شد صدای نحسش بلند شد قومش اومدن نجاتش بدن، همه با اسب ها اومدن .. این بدن زیر پای اسب ها ..* سینه به سینه رو به حرم میبرم تو را باشد به روی زخم پرم میبرم تو را آنقدر خاطر تو برایم عزیز هست حتی شده به روی سرم میبرم تورا *من سریع میخونم رد میشم حقه‌شو ادا کن ..* چه آبرویی از من تنها خریده ای ای داغ مانده بر جگرم میبرم تو را خیلی مواظبم که نریزی ز دست من بر مژه های چشم ترم میبرم تو را *عزیز دلم، حسین داره التماسش میکنه ..* از هم مپاش کار مرا زار تر نکن من قول داده ام ببرم میبرم تورا در چشم مادرت به چه رویی کنم نگاه ای بی زره شده سپرم میبرم تورا بردند در عبا پسرم را ولی خودم هرطور هست ای پسرم میبرم تورا روشن شده‌ست چشم من از قد کشیدنت سینه به سینه رو به حرم میبرم تورا *بدن قاسمُ آوورد توی خیمه‌ی دار الحرب، کنار بدن علی اکبر گذاشت .. خود حسین نشست مابین این دو بدن شروع کرد دعا کردن خدایا این قربانی ها رو از ما بپذیر .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•داری پا میکشی رویِ خاکا .. / و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیها اجرا شده شب ششم محرم 99 به نفس حاج محمد رضا طاهری •ೋ ●•┄༻↷◈↶༺┄•● 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ●•┄༻↷◈↶༺┄•● داری پا میکشی رویِ خاکا ای وای، دیگه شدی مثل زهرا قاسم دیگه زره شد اندازت ای وای به زیر سم مرکب ها پُر خون شده بدنت منو میکُشه نفس زدنت کشته حسینُ غمت که سینه به سینه میبرمت عمو ، بمیرم برات .. چشمات به سویِ خیمه وا مونده زیر چشم تو جای پا مونده من رو خس‌خس سینه ات سوزونده چند تا نیزه تو سینت جا مونده ای وای کبوده تنت میده شمشیرا بوی پیرهنت پر خون شده روی تو یه نیزه زدن به پهلوی تو عمو ، بمیرم برات .. *اشکاتُ روی دست بگیر دستاتُ بالا ببر بحق زینب سلام الله علیها عجل لولیک الفرج ..* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net ✓اینستاگرام↶ http://instagram.com/babolharam__net
|⇦•دست ما و عطای کرب و بلا... / و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ دست ما و عطای کرب و بلا درد ما و دوای کرب و بلا مینویسم نمیرسد هرگز شأنِ مکه به پایِ کرب و بلا *وقتی زمینِ مکه تفاخر کرد گفت: خونه ی خدا در من بنا شده، هیچ زمینی به عظمت من نیست، ندا رسید آرام باش، فضیلتِ تو در برابرِ کرب و بلا، مثل سوزنی است که به آبِ دریا بزنی، چقدر این سوزن آب میگیره؟ عظمتِ تو در مقابل کرب و بلا مثل قطره ای است در برابر دریا...* انبیاءِ بزرگ می باشند دوره گرد و گدای کرب و بلا *هر کدام ازانبیا یه جور تویِ کربلا امتحان شدن، آدم اززمین کربلا داره عبور میکنه، افتاد زمین سرش زخم شد، صدا زد: خدایا! خطایی کردم؟ گفت: نه! خواستم یه قرابتی ایجاد بشه، یه روزی در این زمین نوه ی پیغمبرِ آخرالزمان از بالایِ مرکب رویِ زمین میوفته... نوح یه جور، ابراهیم یه جور، اسماعیل یه جور امتحان شده، اسماعیل گوسفنداش رو آوُرده کربلا، رسیدن کنارِ فرات گوسفندا لب به آب نزدن، متعجب شد، اینا تشنه هستن باید کنارِ آب هجوم ببرن به آب، چرا آب نمیخورن؟ ندا رسید: آخه اینجا حسین تشنه لب سر از بدنش جدا میشه...* سِیر یعنی قدم‌ زدن بینِ کوچه پس کوچه های کرب و بلا دستشان را قدیم می دادند با چه عشقی به پای کرب و بلا *مانع میشدن مردم برن کربلا، قانون گذاشته بودن هر کسی بخواد بره باید دستِ راستش رو بده، طرف داشت رد میشد دست چپش رو گذاشت جلو، گفت: نه! دستِ راستت رو بذار، گفت: نه پارسال دستِ راستم رو قطع کردی...* وقت مردن مرا بگردانید دور صحن و سرای کرب و بلا به نگاه رباب مدیونند همه ی آب های کرب و بلا کاشفُ الکربِ سیدالشهدا چه کشید از بلای کرب و بلا چهارده قرن گریه می گیرد روضه ی بوریای کرب و بلا مادری هی بُنَیَّ میگوید میرود هر کجای کرب و بلا شد سرازیر سمت یک گودال دشمن از جای جای کرب و بلا *این شبا گریه کنید، آخه کربلا اربابِ مارو غریب گیر آوُردن... شبِ عاشورا همه توی خیمه نشستن، ابی عبدالله خیمه رو تاریک کرد، هرکی میخواد بره، بره... اینا با من کار دارن، عباس جان! دستِ زن و بچه ام رو بگیر و برو... همه تون برید، هر کسی بلند میشد یه جوری ابراز محبت و اردات و وفاداری به ابی عبدالله میکرد، یکی گفت: آقاجان! اگه صد بارمن رو بکشن، قطعه قطعه ام کنن دست از تو بر نمیدارم، یکی گفت: اگه من رو بسوزونن، خاکسترم رو به باد بدن، دوباره زنده بشم، دوباره میگم: حسین!... یه گوشه عباس بلند شد، آقاجان! من اگرهم برم چه فایده، زندگی بی تو معنا نداره، اصلاً میخوام زندگیِ بعد از تورو چیکار کنم، یکی بلند شد گفت: برم جوابِ مادرت رو چی بدم؟... یه وقت قاسم بلند شد، عمو جان! آیا فردا من هم به شهادت میرسم یا نه؟ ابی عبدالله خودش این بچه رو بزرگ کرده، فرمود: قاسمم! مرگ در ذائقه ی تو چطوره؟ یه نگاه کرد فرمود: عموجان!" أحلَی مِنَ العَسَل" از عسل شیرین ترِ... خودِ ابی عبدالله ذبحِ عظیمِ، اما گفت: قاسمم! تو به بلایِ عظیمی دچار میشی... گفت: قاسمم! نگران نباش، نه تنها تو به شهادت میرسی، بلکه به علی اصغرم هم رحم نمیکنن... عبدالله داداشت رو هم به شهادت میرسونن... یه نگرانی تویِ وجودِ قاسم موج زد، یعنی اگه کاربه من، به عبدالله، به علی اصغرمیکشه، یعنی پایِ دشمن به خیمه ها باز میشه... ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•از بس که شکستند تو را... / و توسل به حضرت قاسم سلام الله علیه اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس حاج مهدی سلحشور •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ حالا شده روزِ عاشورا، اصحاب رفتن، بنی هاشم، از علی اکبر شروع شده... کم کم شرایط داره سخت تر میشه، مادرش اومد پشتِ خیمه ها، دید قاسم زانوهاش رو بغل گرفته، داره گریه میکنه، عزیزِ دلم! چرا داری گریه میکنی؟ گفت: مادرجان! دیشب عموم قولِ شهادت به من داد، اما امروز اجازه ی میدان به من نمیده، بر خلافِ علی اکبر که تا رفت اذن بگیره، ابی عبدالله بی معطلی گفت: علی جان! برو، اما وقتی قاسم خواست بره میدان، ابی عبدالله هی معطلش کرد، خیلی امانت داری سخته... تا قاسم این حرف رو زد مادرش گفت: من میدونم باید چیکار کنی، یه امانتی دارم از بابات برای روزِ مبادا، یه دست نوشته ای داد دستِ قاسم، تا دست خطِ بابارو دید دوید رفت سمتِ عمو، تا این دست خط رو نشانِ عمو داد، عمو به چشمش میکشه، هی می بوسید، جانم حسن!... اینقدر قاسم شوقِ داره به شهادت، وقتی اومد سمت میدون دیدن بندِ کفشش رو نبسته، همین جور دوید، ابی عبدالله میخواد با این نوجوان وداع کنه، عجب وداعی، عمو و برادر زده دست گردنِ هم انداختن، اینقدر حسین اونجا گریه کرد"فَغُشیَّ عَلَیهِما" قاسم رو روانه ی میدان کرد... اما یه وقت شنید یه صدایی از وسطِ میدان میآد: وای عمو! بازم برخلاف علی اکبر که حسین زانوهاش رمق نداره راه بره، اینجا میگن: مثل باز شکاری خودش رو رسوند وسطِ میدان...* از بس که شکستند تو را برگ و بری نیست خون تو به جا مانده ولی بال و پری نیست هر چند برایت پدری کرده ام اما صد شکر کنارِ بدن تو پدری نیست نیمی ز غم اکبر و نیمی ز غم تو یک گوشه ی بی داغ به روی جگری نیست *یه نانجیبی اومد کنار قاسم، ابی عبدالله دستش رو قطع کرد، لشکرِ این نانجیب اومدن نجاتش بدن، بدنِ قاسم موند زیرِ دست و پای اسبا، وقتی گرد و غبارخوابید، ابی عبدالله کنار بدنِ قاسم مُتحَّیر موند...* گفتم که تو را جمع کنم از دل این دشت عطر تو می آید ولی از تو اثری نیست باید خبرت را ز سم اسب بگیرم جای دگر انگار ز جسمت خبری نیست * حالا بچه ای که موقع میدان رفتن، راوی میگه: پاش به رکاب اسب نمیرسه... حالا ابی عبدالله میخواد بدنش رو به خیمه ها برگردونه، میگه: دیدم سینه به سینه ی حسینِ، اما پاها داره روی زمین کشیده میشه، چه کردن با بدنِ قاسم؟ بدن رو ابی عبدالله آورد به خیمه ها، روایت میگه: دیدم ابی عبدالله نشسته داره گریه میکنه، زن و بچه دارن گریه میکنن، حضرت داره دعوتِ به صبر میکنه، صدای گریه تون بلند نشه، اینجا بود که ابی عبدالله از خیمه ها بیرون آمد، یه نگاهی کرد به دور و برش، صدا زد: " هَلْ مِنْ ناصِرٍ یَنْصُرُنی؟ هَلْ مِنْ ذَابٍّ يَذُبُّ عَنْ حَرَمِ رَسُولِ اللَّه؟" تو خیمه ها ولوله شد، برگشت دید دارن علی اصغر رو دست به دست میکنن... زینب جان! چه خبر شده؟ فرمود: داداش! تا صدایِ غربتت بلند شد علی اصغر گهواره رو یه تکان داد، خودش رو بیرون انداخت، یعنی بابا! رویِ من هم حساب کن...* شدم پیش مرگت آقا! کفن پوشیدم لباسی مثلِ بابام حسن پوشیدم اذنِ میدان بده آقاجون! چون شهادت برام شیرینه بخدا پیشِ عمه زینب سرم پایینه زدن اسبا به تنم نشونه این یادگاریها برام می مونه عمویِ خوبم! قد کشیدم مثلِ عمو عباسم باید دیگه زره بگیری واسم عمویِ خوبم! *خدایا! به قاسم بن الحسن قسمت میدم، به این سیزده ساله ی امام حسن مجتبی، مرگِ همه ی مارو شهادتِ در راهِ خودت رقم بزن... بحقِ یتیم امام حسن مجتبی با نابودیِ وهابیتِ ملعون، این جمع به زودیِ زود کنار قبرستان بقیع مهمان بفرما، همه ناله بزنن بگن: یاحسین!...* ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•قلب ما از تو غم عشق .. و توسل به حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس استاد حاج منصور ارضی •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ ↻ السَّلامُ عَلَيْكُمْ يا أهلَ بَيْتِ النُّبُوَّةِ قلب ما از تو غم عشق تقاضا دارد چشم ما نیز فقط گریه تمنا دارد قدر بال مگسی گوهر اشک غم تو قیمتی بیشتر از گوهر دریا دارد هرکه در بزم عزای تو قدم بگذارد زیر پایش پرِ جبریل امین را دارد غیر آغوش تو هرجا بروم نا امن است روضه ات امن ترین جاست که دنیا دارد آی مَردم به خدا تربت قدسی حسین اثرِ بیشتری از دم عیسی دارد نیستم در پی درمان مگر از دست حسین عبد هنگام بلا چشم به مولا دارد مرگ از زندگی بی تو سزاوار تر است گذر عمر به همراه تو معنا دارد پدرم نوکری آموخت به من روحش شاد بهترین ارثیه را طایفۀ ما دارد ظاهرش سرخ و کبود است اگر سینۀ ما سند نوکریِ ماست که امضا دارد سر شکستن وسطِ روضۀ تو چیزِ کمی‌ست عاشق از داغ تو گر جان بدهدجا دارد .. دورِ گودال همه محو تماشا بودن آه از این قوم مگر قتل تماشا دارد !! کاش تنها به مصافِ سر تو می آمد خنجرِ شمر نظر بر همه اعضا دارد بی ادب بود که با چکمه به گودال آمد مقتل تو چه کم از عرشِ معلی دارد یتیمانِ امام حسن رو مثه بچه‌هاش بزرگ می کرد و تمرین میداد .. اباالفضل علیه السلام شمشیر زدن یادش میداد .. همه او را آماده کردن برا کربلا .. گفت قاسمم، فردا به بلای عظیمی گرفتار میشی .. بمیرم برات .. هر کاری کرد اذنِ میدان بگیره عمو قبول نکرد .. اومد تو خیمه نجمه خانم .. عزیزم چی شده اینجور داری زار زار گریه می کنی .. فرمود عمو اجازه نمیده .. فرمود الان بهت سندی رو نشان میدم که اجازه بده .. ساروق بسته ای رو باز کرد دست خطِ امام حسن رو آورد .. خوشحال با عجله رفت خدمت ابی عبدالله .. انقدر با ادب بود، اول دست عمو رو بوسید گفت عموجان این دست خطِ بابامِ .. روایت داره وقتی نگاه کرد امام حسین دست خطِ برادر رو شروع کرد بلند بلند گریه کردن .. ای غریب مدینه .. ابی عبدالله فرمود آمادۀ میدان کنند قاسم رو .. هر چی گشت خانم زینب زرهی اندازه نشد به تنِ قاسم .. دستمال سر رو براش تحت الحنک بست از بس که زیبا بود .. می گفت می ترسم چشمش بزنن .. واردِ میدان شد ( شنیدید ..) تا شروع کرد رجز خواندن إن تَنکرونی فأنا ابنُ الحسنِ سِبطُ النَّبیِّ المُصطفی المؤتَمَن هـذا حسینٌ کالاَسیر .. ازرق شامی از بزرگانِ لشکرِ دشمنِ با همه بچه هاش اومده کربلا .. دونه دونه بچه هاش رو به درک واصل کرد .. آخرالامر خودش اومد تو میدان .. تا اومد تو میدان حضرت فرمود تو یل این لشکری؟! انقدر بی عرضه ای بندِ چکمه هات رو نبستی اومدی وسط میدان .. سرش رو انداخت پایین نگاه کنه به کفشش چنان با شمشیر زد ازرق شامی به درک واصل شد .. ابی عبدالله فرمود نجمه خانم دعاش کن .. شنیدید دوره‌ش کردن .. اول کاری که کردن با نیزه دوره ش کردن از رو اسب به زمین افتاد .. تنها بدنی که جان داشت و زیرِ سم مرکب ها رفت .. یه مرتبه صدا زد عمو به دادم برس .. روایت میگه مثه بازِ شکاری حضرت خودش رو رسوند به بدنِ قاسم .. دید این کاکل و موی قاسم رو قاتل گرفته .. داره با خنجر سر رو جدا میکنه .. با شمشیر زد دستِ قاتل قطع شد .. قاتل با همون حالش قومش رو صدا زد ریختن دورِ ابی عبدالله .. یه وقت دید به آقایی از زیرِ سم اسب داره صدا می زنه عمو استخوان هام شکست .. مهتابی درخشان شد عازم به میدان بر پیشانی او سربندِ حسن جان با ان تنکرونی شير انقلاب است شاگرد ابالفضل پور بوتراب است ای جانم حسن جان .. نقش بازوی او الله ُمع الحق افتاده به پایش بی سر جسم ازرَق چون شیر جمل او چرخانده چو شمشیر ار عرش الهی زهرا گفته تکبیر ای جانم حسن جان .. زیرِ سم مرکب کم کم قد کشیده می آید صدایش بریده بریده بس که پا کشیده روِ خاکِ صحرا زنده کرده داغِ بی تابی زهرا ای جانم حسن جان .. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
|⇦•هزار شکر سرم زیر پرچم ... / وتوسل به ابن الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ هزار شُکر سَرم زیرِ پرچمِ حسن است شبِ ششم شده یعنی مُحَرم حسن است بد است پیشِ کریمان که بیش و کم خواهیم که کار و بارِ دو عالم از عالم حسن است چه غم که قفل زیاد است از قضا و قَدَر کلیدِ رفعِ بلا ذکرِ اعظمِ حسن است چقدر فاطمه می‌خواهدش کسی را که کنارِ داغِ حسینش غمش غمِ حسن است قسم به گریه‌کنانش که زود میبنم قرار ما همه صحن معظم‌حسن است حسن لطفی *میری حرم امام رضا سعی میکنی از باب الجواد وارد بشی، میگی امام رضا به اسم جوادش که میرسه کسی رو رد نمیکنه، به امام رضا میگی: جان جوادت منم از باب الجواد اومدم... یعنی میشه !یه روز برم‌ حرم امام‌حسن بگم: آقا! من از بابُ القاسم اومدم .. امام حسن، یه نگاه کرد بالا سرش دید حسین یه طرف، عباس یه طرف، زینب و ام‌کلثوم یه طرف، نگاه کرد آروم شد یه لبخند رضایتی زد و نگاه‌کرد دید حسین داره به پهنای صورت اشک میریزه، صدا زد:"ما یَبکی یا اَخا!؟ "چرا داری گریه میکنی بالا بالاسرم‌؟ ابی عبدالله فرمود: چرا گریه نکنم؟ دارم بی برادر میشم، امامم رو دارم از دست میدم... صدازد: حسینم گریه نکن، برادر! من دارم میرم خیالم راحته زن وبچه ام‌ در امانند، دارم میرم خیالم راحته بچه هام عمو‌دارند....زینب خواهرم کنارشونه... اما حسینم! "لَا یَوْمَ‏ کَیَوْمِکَ یَا اَباعَبْدِاللهِ" همه ی چشمها برای تو‌گریه میکنه، یه روزی میاد روز تو‌ میشه... هیچ‌روزی مثل روز تو نیست "مُصیـبَةً مـا اَعْظَمَـها وَ اَعْظَمَ رَزِیَّتَها".... حالا برگردیم کربلا.... تا قاسم به عموجانش گفت: شهادت "احلی مِنَ العسل" ابی عبدالله فرمود: آره عزیزِ برادرم! تو رو‌ میکُشن، همه مردا مون رو‌ میکُشن... صدازد: قاسمم حتی به شیرخوار هم رحم‌ نمیکنن... گفت: عمو! یعنی لشکر دشمن تا خیمه ها هم میرسن؟ ابی عبدالله بغلش کرد "فِداکَ عَمُّکَ" عموت فدات بشه... سه بار اباعبدالله، قاسم رو بغل کرده... یه بار شب عاشورا بغل کرد، اون آغوش محبت از سر ذوق بود، یه بارم قبل از میدان رفتن بغلش کرد، وقتی دست خط باباش رو آورد، همچین‌که ابی عبدالله سر نامه اش رو باز کرد یه مرتبه دید بوی مدینه میاد .."فغشی علیهما"انقدر گریه کردن که از حال رفتن... اما بار آخر یه جور دیگه بغلش کرد، دوبار اولی که بغلش کرد پاهاش از زمین بلندتر شد اما بار آخر که بغلش کرد پاهاش رو زمین کشیده میشد ...* دعوا سره یه نوجوونه حمله هاشون چه بی امونه مگه چیزی ازش می مونه *چندتا شهید رو سنگ باران کردن، مثلا عابس رو سنگ باران کردن، دلیلش چی بود؟ کاری کرد دشمن تحقیر شد، بهشون برخورد، از رو‌ لجاجت سنگش زدن، چیکار کرد! عابس اومد وسط میدون پیراهنش رو پاره کرد برهنه شد گفت: " حُبُّ الحُسَین أجَنَّنِی" دیگه چه کسی رو سنگ باران کردن؟ حُر رو سنگ باران کردن، چرا حُر رو سنگ باران کردن؟! به خاطر اینکه حُر اینارو‌ تحقیر کرده بود، تو ساعت آخر رفت تو بغل حسین به یزید و بنی امیه برخورد،به نامردی سنگ بارانش کرد قاسم رو هم سنگ باران کردن، چرا!؟دیدن یه نووجون نه کلاه خود سرشه، نه پاش به رکاب میرسه... وقتی اومد وسط میدون‌جوری رجز خوند حرص دشمن رو درآورد "إن تنکرونی فأنا ابن الحسنِ"من پسر حسنم ..بعد شمشیر برداشت ...تن به تن کسی حریف قاسم‌نشده... یه مرتبه دیدن خیلی اوضاع داره خراب میشه نانجیب گفت: شلوغش کنید دورش حلقه بزنید، گرد وخاک کنید، سنگ باران کنید، بزارید چشاش دیگه نبینه، سنگ باران کردن این بچه رو...هول شد دست و پاش رو گم کرد، گرد وخاک بلند شد، وسط گرد و خاک یهو دید یه نیزه رفت تو‌ پهلوش، تا اومد نیزه رو درآره یه نفر با شمشیر زد تو سرش، دیگه نتونست رو اسب بمونه از بالای اسب ...تا افتاد زمین نانجیبا دیدن الان وقتشه، گفت: بگید اسبا بیان ..حسین.....* انداختنش آه به روی خاکا لگد زدن به پیکرش باچکمهاشون صداش تو آسمونا پیچید دل حسین تو خیمه لرزید بالاسر اومد،اما چی دید.. ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net
/ وتوسل به ابن الکریم حضرت قاسم ابن الحسن علیه السلام اجرا شده شب ششم محرم۱۴۰۰ به نفس سیدمهدی میرداماد •✾• ●━━━━━━─────── ⇆ㅤ ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤㅤ *برا دونفر ابی عبدالله با سرعت اومد، این عبارت برا دو نفر اومده، عین باز شکاری، مثل تیری که پرتاب کنی... یکی برا علی اکبر بود، یکی هم برا قاسم... مقتل میگه: رسید بالا سَرِ قاسم، اما دید صدا میاد، اما خودش نیست، دید گرد و خاکِ، صداش میاد هی میگه عمو به دادم برس... اما دید بچه پیدا نیست، لذا صبر کرد یه ذره گرد و خاک‌خوابید، چی دید حسین؟ یه صحنه ای دید صدا گریه اش بلند شد... ابی عبدالله دید قاسم داره پاهاش رو روی زمین میکشه "كان الْغُلَامِ یَفْحَصُ بِرِجْلَیْهِ"هی پاهاش رو‌ میکشید روی زمین... هی میگفت: آخ سینه ام شکست؛ دست و پام‌ خورد شد... ابی عبدالله بغلش کرد نوازشش کرد، بوسیدش، هی میگفت: سینه ام .. ابی عبدالله چیکار کنه؟ یه عبارتی داره فرمود: خیلی سخته برا عموت تو ازش کمک بخوای، نتونه کمکت کنه ... میدونی چرا این دعارو همیشه سفارش میکنن؟"یا ربَّ الحُسَین بِحَقِّ الحُسَین اِشفِ صَدرِالحُسَین "تا حالا به معنیش فکر کرده بودی؟ ای خدای حسین! به حق حسین؛ سینه حسین رو شفا بده... یه بار این سینه، سینه شکستۀ قاسم رو بغل کرد،یه بار این سینه بدن اِرباً اِربای علی اکبر رو در آغوش گرفت، یه بار این سینه شده بود گهواره ی بچه اش... داشت بچه اش رو‌ تکون میداد، یه مرتبه تیر سه شعبه زدن ... سینه اش رو با سه شعبه سوراخ کردن، راضی نشدن، یه نفر با چکمه رفت رو سینه اش، بازم راضی نشدن، ده نفر اسباشون رو آوردن هی رفتن و اومدن ....حسین! ↫『بابُ الْحَرَم پایگاهِ متنِ روضه』 ــــــــــــــــــ ‼️هرگونه کپی برداری از متونِ روضه در سایت و کانال هایِ مرتبط با فضایِ روضه بدونِ ذکر منبع و درج آدرس سایت و کانال نبوده و مصداق بارز می باشد. ┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅ ↜ وب سایت↶ www.babolharam.net ✓ سروش ↶ http://sapp.ir/babolharam_net ✓ ایتا ↶ https://eitaa.com/babolharam_net ✓ تلگرام ↶ https://t.me/babolharam_net