eitaa logo
کانال ‌متن روضه
72.2هزار دنبال‌کننده
760 عکس
415 ویدیو
58 فایل
رهبر انقلاب: ما به‌ همه میگوییم‌ که از روی متن،روضه بخوانید 🎤بابُ‌الحَرَم«پایگاه متن روضه» 👈راه ارتباطی @OnlySeydALi ☝️تبادل و تبلیغ نداریم 🔸فروشگاه باب‌الحرم↶ @babolharam_shop 🔸کانال کتیبه ↶ @babolharam_katibe 🔸سایت↶ www.babolharam.net
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب سوم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ عمری گریستی و غمت ناشنیده ماند درسینه ات صدایِ تو ای نور دیده ماند هیئت تمام شد همه رفتند شام قبل اما هنوز مادرِ قامتِ خمیده ماند *بعضی از ملائک وقتی به سمت آسمان میروند، ازشون سوال میکنند کجا بودید معطر و خوشبو شده اید؟ میگن مجلس عزای ابی عبدالله بودیم ،مجلس گریه کن های حسین.... اون ملائکه ی دیگر هم میایند مجلس تمام شده،خودشان را به در ودیوار متبرک میکنند برمیگردند...* ازگریه چشم خون شد و مویت سفید شد ازناله سینه آتش و رنگت پریده ماند کاری برای عصر ظهورت نکرده ایم اینجا چقدر میوه ی کالِ نچیده ماند احساس ما به آمدن تو چه فایده ولی کلام سیدمان ناشنیده ماند ظرفیت شنیدن یک روضه را بده عمری گذشت و مقتل آن سربریده ماند حق میدهم اگر به سر وسینه میزنی بر روی عمه های تو جای کشیده ماند قربان آن دو چشم که گریان زینب است ای وای از غمت شب طفلان زینب است ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ " زَیْنَبُ و ما زَیْنَب؟ وَ ما اَدریکَ ما زَیْنَب؟ " کی میتونه بفهمه زینب کیِ؟ " هِیَ عَقیلَةُ بَنی هاشِمٍ وَ قَدْ حازَتْ مِنَ الصِّفاتِ الْحَمیدَةِ ما لَمْ یُحزْها بَعْدَ اُمِّها أحَدٌ حَتی حَقَّ اَنْ یُقالَ هِیَ الصِدّیقَةُ الصُغْری...." هرکه دنبال تو اوج سحرش بیشتر است اثر آهِ دل شعله ورش بیشتراست از حرم آمده اند باتو بگویند هرکس بیشتر دل ببرد دربدرش بیشتر است دهمین روز شدو شده ذی الحجه ی من شکر، قربانی من برگ و برش بیشتر است خیمه ات آمده ام بست نشینم گویم خیمه ی خواهر تو تو شیر نرش بیشتر است به تو نزدیک تراز اهل حرم خواهر تو به تو چون از همه زنها پسرش بیشتر است به سَرِ موت قسم یک سر مو پس نکشم از همه دختر حیدرجگرش بیشتر است *هرچه زینب اصرار کرد، ابی عبدالله فرمود: نه..... اجازه نداد* کیستند فاتح میدان تو از هر چه که هست آنکه آوازه تیغ پدرش بیشتر است *دوتا بچه ها را کفن پوش کرد...* تیغ را کرده حمایل که بفهمد آن قوم هر که شاگرد علی شد هنرش بیشتر است از علمدار بپرس از دو جوان می گوید بین اصحاب به این دو، نظرش بیشتر است *محمد برادر کوچیکه وقتی به دل میدان زد با قد وقامتش ده نفر را به هلاکت رساند، دوره اش کردند ابی عبدالله نگاه میکرد ،از یه طرف اباالفضل نگاه میکنه، زینب میشنوه عباس میگه: "لاحول و لا قوه الا بالله" حسین، "ماشاالله" می گوید...* هردو میدان زده خواندند رجزها اما چه کنم آن همه لشکر نفرش بیشتر است خبر رفتنشان زود به هر سو پیچید به زمین خوردنشان که خبرش بیشتر است غمِ مادر، غمِ بابا، نه فقط داغ پسر پیش مادر اثرش برجگرش بیشتر است عون افتاده زمین پیکر او پیچیده ازدحامی است ولی روی سرش بیشتر است و محمد نفسش کمتر و کمتر میشد زخم رویش زتن مختصرش بیشتر است برسینه شان جمع حرامی پرشد وای از ضربه شام سخت ترش بیشتر است پر زخمند پر از نیزه و شمشیر ولی از میان همه زخم تبرش بیشتر است پیرمرد است چگونه دو جوان بردارد از علی اکبر هم دردسرش بیشتر است بیشتر میشود این حجم اگر جمع شود تن پاشیده زهم مختصرش بیشتر است همه جا بوی تن عون و محمد دارد همه جایند ولی دور و برش بیشتر است *تا قافله برگشت مدینه ، یک به یک محملها را عبدالله بن جعفر سر میزنه، اومد رسید به محمل خانومش زینب، مگه چند ماه گذشته از مدینه رفتن؟ جلو زینب ایستاده داره سراغ زینب رو میگیره ،صدا زد: خانوم از خانومم زینب خبرنداری؟... یه وقت بی بی آهی کشید فرمود:عبدالله حق داری زینب رو نشناسی.... گفت الهی برات بمیرم چرا اینقدر شکسته شدی؟ صدا زد: جلو چشمام سر از بدن داداشم جدا کردند ....مقداری که گذشت گفت: خانوم! گله دارم،گفت: بگو.... گفت: شنیدم هر شهید تو کربلا رو زمین افتاد قبل حسین رفتی بالا سرش، بگو بچه های من قابل نبودن چرا بالا سرشون نرفتی؟... فرمود: ترسیدم حسین چشمش به من بیفته خجالت زده بشه... عبدالله! کربلا من نیومدم اون خجالت نکشه.... وقتی اربعین برگشتیم کربلا، گفتم: حسین! یادته از خیمه بیرون نیومدم، من همه بچه هات رو آوردم، اگر میخواهی زینب خجالت نکشه ، سراغ رقیه رو ازم نگیر......* حسین جان آخه من مگه خواهریتو نکردم حسین جان بگو خوب مگه نوکریتو نکردم حسین جان یه عمری مگه مادریتو نکردم حسین جان میدونی کسی هدیه رو پس نمیده کسی اصلاً جواب نه از تو شنیده؟ قبول کن که نوبت به ما هم رسیده حسین جان حسین جان کی گفته که دیگه تو لشکر نداری حسبن جان نگو قاسمت رفته اکبر نداری حسین جان خیال کردی آیا تو خواهر نداری حسین جان الهی که زینب غمت رو نبینه می بینی سرم از خجالت زمینه برادر ببخشید که وسعم همینه حسین جان *شاید کنار بدن علی اکبر داد میزد زینب ،امّا هیچکسی تو خیمه ها ،صدای زینب رو نشنید.آروم می سوخت، امّا یکبار هم نگفت : آی عونم، آی محمّدم. فقط می گفت: برات بمیرم حسین.برای تنهاییت،غریبیت.... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب چهارم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب پنجم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ دلم با شما نیست، اما جدا نیست غبار رهت هست اگر خاکِ پا نیست چه شبها صدایت زدم تا بیایی صدایم برایت کمی آشنا نیست؟ اگر چه تو حق داری آقا بگویی که بغضِ فراقِ تو، در این صدا نیست شفایم تو هستی، دوایم تو هستی شفا نیستی تو، نه، بی تو دوا نیست اگر تو نباشی برایم نصیبی در این روز و شبهای ماه عزا نیست دعای من آقا به جز دیدن تو دعایم به جز دیدن کربلا نیست برای یتیم حسن در مدینه کسی روضه خوان در بر مجتبی نیست بیا روضه ام را ببر سمت گودال بگو شأن این بی کفن بوریا نیست ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب پنجم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب پنجم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ با عمّه گفت: کشت مرا سوز این نفس من را بزرگ کرده برای همین نفس تا آخرین توانم و تا آخرین نفس باید به سر روم پسر او که میشوم گیرم نمیشوم سپر او که میشوم عمریست که به ؛غیر عمویم نداشتم تا بود دامنش ، نفسش، غم نداشتم بابا نداشتم عوضش کم نداشتم اشکم نوشته تا نفس آخرم حسین! ای مهربان تر از پدر و مادرم حسین! *عمّه دستش رو محکم گرفته، دستور ابی عبداللّهِ. فرمود:زینب جان، خیلی مراقب عبداللّه باش. هنوز خجالت زده ی داداشم برای قاسم هستم.دیدم خیلی بی تابی میکنه مواظبش باش.... * بگذار تا که شیر جمل را نشان دهم تا نعره ی امیر جمل را نشان دهم شمشیر بی نظیر جمل را نشان دهم عمّه به روم سنّ کمم را نیاوری عبّاس میشوم علمم را بیاوری در جنگ تن به تن به زمین تن نمیدهم گر صد سپاه تیغ دهد من نمیدهم فرصت مقابل تو به دشمن نمیدهم فریاد میزنم عَلَمِ زینبِ توأم بابا مدافع حرمِ زینبِ توأم صد زخم روی بال و پر من گذاشتند سر نیزه را روی جگر من گذاشتند با تیغ و تیر سر به سر من گذاشتند عمّه تمام پیکر من درد میکند او را زدند و حنجر من درد میکند گودال را نبینن، آه که او خورد بر زمین هُل داد نیزه ای و عمو خورد بر زمین با زخم سینه روی گلو خورد بر زمین گرچه نخواست خم شد و افتاد با سرش از سمت راست خم شد و افتاد با سرش زینب اگر چه دست پسر را مهار کرد از بس که داد زد ز بس که هوار کرد دستش کشید سمت عمویش فرار کرد *"واللّه لِا اُفارِقُ عمّی"، من عمویم را تنها نمیگذارم.....روضه برای ابی عبداللّه سخت میشه.دستورِ حسین بود نیاد، ولی دیدند وسط میدان میدوه، زینب داره دنبالش میدوه. میانِ این همه نامحرم گاهی عمّه ی سادات چادر عربی زیر پاش گیر میکرد میخورد زمین.هی میگفت :عزیزِ برادرم......* وقتی رسید تیر حرامی به او گرفت جای عمویش نیزه ی شامی به او گرفت *دید ابن کعب ملعون بالا سر ابی عبداللّه میخواد شمشیر رو پایین بیاره.شیر بچه ی امام حسن صدا زد: "یابن خبیثین"، میخواهی عموی مرا بکشی؟تا شمشیر رو پایین آورد دستش رو جلو آورد.... تا حالا هی میگفت: "عمّی" عمو.... تا استخوان شکست. تا ستون دست شکست، انگار یاد کوچه ی بنی هاشم افتاد، صداش بلند شد: "وا اُمّاه". ابی عبداللّه بغلش کرد، عزیز دلم، عمو جونم، مگه نگفتم نیا، تو خیمه ها بمون....* افتاد بر تنش سپرش را بغل گرفت از بین چکمه ها پسرش را بغل گرفت بر سینه اش همی که سرش را بغل گرفت بوسید تا حسین گلویش یکی شدند چسبیده بود او به عمویش یکی شدند نزدیک اوست حرمله او را نشانه کرد اوّل نشست روی عمو را نشانه کرد پایین گرفت زیر گلو را نشانه کرد *برای امام زین العابدین پیغام آوردند خوشحال باشید قتله ی بابایت را مختار به سزای عملش رسوند، فرمود: حرمله را گرفتند؟ گفت: آقا همه را گرفتند.شما چرا اینقدر روی حرمله تأکید د ارید؟ فرمود: کاری حرمله با ما کرد دل ما را آتش زد....* تیر سه شعبه قلب عمو را درست زد ای خاک بر سرم دو گلو را درست زد ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب پنجم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب ششم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ دیدنی می شد اگر یار می آمد امشب روشنی بخش شب تار می آمد امشب خبر از یوسف گم گشته این شهر نداشت هرکسی که بر سر بازار می آمد امشب چشم بر راهم و عمرم به سرآمد ای کاش خبر از موعد دیدار می آمد امشب یار من آنقدر آقاست اگر می آمد دیدن عبد گرفتار می آمد امشب من اگر میثمِ تمّار رکابش بودم پسرِ حیدر کرار می آمد امشب من که شرمنده ام از محضرش آدم نشدم مسلم و حرّنشدم قاسم و اصغر نشدم سعی دارم پس از این طالب عرفان باشم خالی از کبر و ریا مملو از ایمان باشم جای حرف و سخن خویشم عمل عرضه کنم با کفن هم که شده عازم میدان باشم روزبه هستم و ازمن به ستوه آمده ام بلکه منّا شده و نوکر صاحب زمان باشم اَمر کردن اطیعون و اطاعت کردم به اولو الامر قسم پیرو قرآن باشم گر بنا شد به کسی غیرخدا سجده کنم بی گمان بنده ی تسلیمِ حسن جان باشم من که از دار جهان هیچ ندارم از خود روز و شب ریزه خورِ خوان کریمان باشم قاسمش قاسمُ الاَرزاق من است و باید در این خانه فقط دست به دامان باشم سفره دارند شبیه حسن؛ اولاد حسن چه شکوه و چه جلالی به حرم داده حسن ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب ششم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب ششم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ شبِ قاسم بن الحسنِ،یادِ اون بچه های دفاع مقدس که می اومدن به پدر و مادرا التماس می کردن برن جبهه،اجازه نمیدادن،از قاسم یاد گرفته بودن،می افتادن رو پاهای بابا بوسه می زدن... هر چی ابی عبدالله،امتناع کرد،روایت نوشته:جلو چشم همه افتاد رو پاهای عمو،هی پاهایِ عمو روبوسه میزد....حضرت فرمود:عزیزِ دلم،من نمیتونم اجازه بدم تو بری..... این همون حسینی است که علی اکبر،جگر گوشه اش،گفت:بابا من برم...یه لحظه هم معطل نکرد...اما امانت دارِ خوبی است ابی عبدالله،قاسم،امانت داداشش حسنِ.. قاسم دید کار سخته،دوان دوان اومد تو خیمه ی مادر،مادر یه کاری برام بکن،هر کاری می کنم عمو اجازه نمیده برم میدان....زانوهای غم بغل گرفته،گوشه ی خیمه داره اشک می ریزه....یه وقت نجمه خاتون از جا بلند شد،پیشونی آقازاده اش رو بوسه زد،فرمود:مادر بمیره این حال رو برای تو نبینه،پاشو،نمیذارم دست خالی پهلو عموت بری...یه نامه ای از امام مجتبی آورد: "مِنَ الحسنِ الی الحُسین" حسین جان! کربلا نیستم خودم جونم رو فدات کنم،داداش ازت میخوام به قاسمم اجازه بدی برود میدان... اینجا قاسم وقتی دوان دوان اومد به سمت ابی عبدالله،نامه ی بابا رو دستِ عمو داد،ابی عبدالله،نامه رو نگاه کرد،امضای حسن رو بوسه زد... نوشتن: دست گردن قاسم انداخت،اینقدر گریه کردن،عمو و برادر زاده،"حتی غُشِیَّ علیهما" یعنی هر دو غش کردن.... به سرش فکرِ به میدان بروم زد قاسم دم به دم از پسرِ فاطمه دم زد قاسم گوئیا شیرِ جمل باز به میدان زده بود در دلِ معرکه وقتی که قدم زد قاسم با تعجب همه دیدن،که بی خُود و زِره محشری در وسطِ دشت رقم زد قاسم ارزق و لشکر او نیز حریفش نشدند *تا وارد شد،ارزقِ شامی،از پهلوانای سپاه اِبن سعد،از شام اومده،گفت:این بچه است،یکی از بچه هامو سراغش می فرستم،اولی رو فرستاد با یه ضربه قاسم بن الحسن به درکش فرستاد،چهارتا بچه هاش رو فرستاد،همه رو قاسم کشت،خودِ ارزق رفت،قاسم بن الحسن،ارزق شامی رو هم به درک فرستاد،یه وقت دیدن بالای بلندی اباالفضل میگه:جانم قاسم... حمید بن مسلم میگه: اِبنِ نُفیل گفت:گناه عرب و عجم به گردنم باشه اگه داغش رو به دلِ مادرش نذارم... گفتند: برا چی داری نقشه میکشی،این نوجوان رو که همه دوره اش کردن،هر کی داره یه ضربه ای میزنه..چنان حیدری داره می جنگه قاسم بن الحسن.... نانجیب ها! بابای منو متهم می کردید، می گفتید: بابای من از جنگ ترسیده،من پسرِ حسنم...* ارزق و لشکر او نیز حریفش نشدند ضربه ای سخت به اصحاب ستم زد قاسم صف به صف نظمِ سپاهِ اُموی را تنها تیغ در دست،علی گونه به هم زد قاسم دل به دریا زد و دل از همه لذات برید در دلِ مادرِ خود خیمه ی غم زد قاسم *اینجای یه وقت دیدن رنگ صورت اباالفضل پرید...* با صدایِ به زمین خوردن خود از مرکب آتشی بر جگرِ اهلِ حرم زد قاسم ترسی از هو هویِ تیغ و رجزِ تیر نداشت جوشنی بر تنش از نیزه و شمشیر گذاشت از سَرِ زین به گواهیِ روایت افتاد سیزده جامِ پر از شهدِ ولایت افتاد همه دیدن چگونه حسنِ کرب و بلا وسطِ لشکرِ دشمن به اسارت افتاد فرقه ی سنگ زَنِ کوفه سراغش آمد پسرِ شیر جمل باز به زحمت افتاد کوچه ای باز شد و یک قوم هجوم آوردند تیغ و سر نیزه رسید و به مَشِقَّت افتاد پیکرش ضربه ی سنگینِ عمودی کم داشت وسط معرکه از فرط جراحت افتاد نسلِ شورای سقیفه همگی خندیدن نوه ی فاطمه وقتی که به صورت افتاد *وقتی که اِبن نُفیل اومد،شمشیر رو حواله ی قاسم داد،فقط از روی اسب فرصت کرد بگه:عمو به دادم برس...نوشتن:ابی عبدالله،مانند شیرِ غُرّان به میدان زد،قاتل نانجیب ایستاد بود بالای سرش،کاکُلِ قاسم رو در دست گرفته،میخواد سر از بدنش جدا کنه،حسین رسید،چنان شمشیر رو حواله کرد،دستِ این نانجیب جدا شد،صدا ناله اش بلند شد،قومش اومدن کمکش کنن،سواره اومدن،یه وقت یه صدایی ابی عبدالله داره میشنوه،عمو حسین!...عمو بیا استخونهای بدنم خُرد شدن....* ردِّ چندین سُم اسب بر بدنش پیدا شد به سَرِ غارت دستار سرش دعوا شد ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب ششم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب ششم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ کجایی؟ صدات از کجا داره میاد عمو جون کجایی؟ نمی بینمت تو هیاهوی میدون کجایی؟ کجایی؟ تنم رو نلرزون تو این نیزه بارون کجایی؟ عمو! تو صحرا جلو راهم وسنگا بسته تو صحرا کی الآن رو سینه ات نشسته؟ میادش صدا استخون شکسته کجایی عمو جون!؟ *قاسمی که داشت میرفت میدان پاهاش به رکاب اسب نمی رسید، حالا که عمو داره میاردش به خیمه ها،حمید بن مسلم میگه: سینه اش به سینه ی عمو بود اما پاهاش رو زمین کشیده میشد....* عموجون! توی خیمه ی نجمه غوغا به پا شد،عمو جون! بمیرم برات که عروسیت عزا شد،عمو جون! زیر ُسمّ اسبا تنت آسیا شد عمو جون بمیرم برای تو وغربت تو کشیده شده چون عسل قامت تو با سنگا چی اومد سرصورتِ تو عمو جون *هیچ زِره ای اندازه ی بدن قاسم پیدا نکرد ابی عبدالله...* عزیزم بدون زره بودی پرپر شدی که عزیزم پاشیده تر از جسم اکبر شدی عزیزم تو از سقّا هم قد بلندتر شدی عزیزم بلند شو که جونت برامون عزیزه میترسم تنت روی خاکا بریزه دیدند بدن قاسم رو آورد تو خیمه دارُالحرب،کناربدن علی اکبر گذاشت،خود ابی عبد الله بین این دو بدن روی خاکها نشست،صدا میزد قاسمم!دعا کن دیگه عمو بیاد پیشت، دعا کن بیشتر از این غریب نشم،ای حسین..... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب ششم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب هفتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ عطر تو زینت فضای روضه ها، مهدی بیا هجر تو از پا می اندازد مرا، مهدی بیا مهربان تر از پدر و مادر به فرزندان تویی العجل ای بهترین بابای ما، مهدی بیا فَلاَندُبَنَّکَ از دردِ فراق وَ لَأَبْكِيَنَّ صَبَاحاً وَ مَسَاء، مهدی بیا به تقاص خون جدت یا لثارات الحسین زودتر با ذوالفقارِ مرتضی،مهدی بیا جان به لب آمد ولی نامت نیافتد از لبم عمر من آمد به سر با ذکر یا مهدی بیا صبح عاشورا نشد پس وعده ی ما اربعین درمسیرِ از نجف تا کربلا،مهدی بیا شیرخواری با گلوی خشک و با چشمان تر از دل گهواره میخواند تو را مهدی بیا ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب هفتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هفتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ با سینه ای گرم از شکایت حرف دارم ای آسمان امشب برایت حرف دارم ای آسمان چشمان هستی پر ستاره است امشب شب گریه برای شیر خواره است حتی اگر در این عطش عمدی نداری ای آسمان تو هم باید بباری باید بباری تا علی اصغر بماند شش ماهه ای در دامن مادر بماند ای آسمان بشنو صدای آب آب است این آخرین لالاییِ طفل رباب است لب تشنگان را قطره ای یاری نکردی ای آسمان در کربلا کاری نکردی درکربلا آبی اگر هست آب دیده است مهمان نوازیها به تیغ آبدیده است جز اشک آبی در حرم بهر وضو نیست دور و بر این خیمه ها دیگر عمو نیست رنگ از رخ مهتاب رفته برنگشته سقّا بسوی آب رفته برنگشته در کربلا مردی و نامردی محک خورد ازتشنگی لبهای اربابم ترک خورد گم شد میان هلهله هل من معینش امّا رسید از خیمه یار آخرینش طوفان ترین فریاد خاموش است این طفل قنداقه برتن،نه،کفن پوش است این طفل لبهاش باز و بسته شد عالم به هم ریخت وقتی تلظّی کرد لشکر هم به هم ریخت *وقتی بچه رو روی دست بلند کرد ،یه عده که سنگدل بودند وقتی نگاه کردند بچه روی دست ارباب بلند شده، بچه اینقدر توان نداشت سر رو روی تن نگه داره،از هر طرف می گرفت سر یه طرف می افتاد، فرمود: ببینید: اگه آب هم بهش برسونید میمیره... امّا برای دل خوشی مادرش... منتظرِ در خیمه...."منّوا عَلَینا" همه عالم از ابی عبدالله منت میکشند،حسین مقابل دشمن ایستاده میگه: "منّوا عَلَینا" منت بذارید بر من...منت سرش گذاشتن، هنوز حرفهای ابی عبدالله مونده، دید بچه داره دست و پا میزنه، نگاه کرد "فَذُبِحَ الطِفلُ مِن الورِید اِلی الورید ، مِن الُذُنِ اِلیَ الاُذُن..." یک سو نگین عرش برروی زمین بود یک سو ولی تیر و کمانی در کمین بود از ماهی آخر تُنگِ آبش را گرفتند حتی از این صحرا سرابش را گرفتند عبّاس را می دید با مشکی پراز آب سرگرم رؤیا بود خوابش را گرفتند شاید پدر میخواست برگردد به خیمه با تیر حقّ انتخابش را گرفتند با قصد قربت بچّه ای را ذبح کردند تکبیر گفتند و ثوابش را گرفتند *ای کاش هلهله میکردند، حرمله تیر سه شعبه میزنه، تکبیر میگفتند....* نیلوفران غنچه ای میرفت بالا بردست بابا پیچ و تابش را گرفتند شیرین ترین تصویرها تلخ است اینجا لبخند میزد گل، گلابش را گرفتند هرچند روضه روضه طفلی رضیع است اندازه یک کربلا داغش وسیع است با آتش خورشید از پا تا سرش سوخت از تشنگی گلبرگهای پرپرش سوخت قبل از تکان آخر و پاشیدن خون از ضربه ی تیر سه شعبه حنجرش سوخت خون گلو بر صورت ارباب پاشید یک لحظه از گرمای خون چشم ترش سوخت لبخند او از گریه اش جان سوز تر بود قلب پدر از خنده های آخرش سوخت یک ساعت بعد از حرم گهواره اش رفت درخیمه ها چادر نماز مادرش رفت ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هفتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هفتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ لالایی بخواب روی دستم علی جون لالایی دلم رو با خندت نسوزون لالایی زبون دور لبهات نچرخون لالایی لالایی دعا کن که بارون بباره عمو جون برات آب بیاره لالایی آخه مادرت شیرنداره لالایی لالایی الهی که بابات کنارت بمیره لالایی نشد که کمی آب برا تو بگیره لالایی حالا جای شیر توگلویِ تو تیره *خدابرا هیچ مردی نیاره شرمنده ی زن و بچه اش بشه، اگه بچه یه چیزی بخواد میگه بابا برات میگیرم... تا بچه رو دادند، ابی عبدالله فرمود: رباب برگرد خیمه ان شاالله سیرابش می کنم میارم ....یه قطره آب به بچه میدن.... آب روی من بستن....* عزیزم شده مقتل تو روی دوشم میاد صدا مادرِ تو بگوشم دیگه روم نمیشه باهاش روبرو شم لالایی لالایی تو که طاقت سُمّ مرکب نداری لالایی برات پشت خیمه میسازم مزاری می ترسم که پیدات کنه نیزه داری *وقتی بچه رو داشت پشت خیمه دفن می کرد، یه نفر از سپاه دشمن دست از جنگ کشید، ایستاده بود ابی عبدالله رو خیره خیره نگاه میکرد... وقتی اومدن برای غارت خیمه ها،همون نانجیب پشت خیمه ها اومد نیزه رو محکم تو خاک می زد....* لالایی می ترسم بشه منبرت روی نیزه می ترسم نمونه سرت روی نیزه دعا کن برا مادرت روی نیزه *دیدند ابی عبدالله سریع بچه رو زیر عبا گرفت یک قدم میاد سمت خیمه ها باز بر می گرده، "تو عالم هر کی به چه کنم می افته در خونه ی حسین میره" وسط میدون خود حسین به چه کنم افتاد،خدا برم سمت خیمه جواب مادرش رو چی بدم؟... دیدن اومد پشت خیمه نشست روی خاکها علی رو نگاه می کنه با غلاف شمشیر یه قبر کوچولو کند، همچین خواست داخل قبر بذاره، دید مخدرات بیرون اومدن، از یه طرف زینب میگه: داداش!... از یه طرف رباب.... دیدن رقیه هم داره میاد.... بابا! صبر کن... ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هفتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ "اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی فاطِمَة وَ اَبیها وَ بَعْلِها وَ بَنیها،وَ سِرِّ الْمُسْتَوْدَعِ فیها بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ،وَ لعَنْ اَعْدائَهُم بِعَدَدِ ما اَحَاطَ بِهِ عِلْمُکَ" *امشب شب جوانِ حسینِ،اگر از در خونه ی ابی عبدالله وارد بشی،توبه کنی، تو رو یه لحظه هم معطلت نمیکنن، حتی اگر کسی که گناه کرده ؛دل زینب و شکسته مثل حرّ، وقتی چکمه ها به گردن، سرپایین انداخت، حضرت فرمود: "اِرفع رأسک" حالا که اومدی سرت رو بالا بگیر....* برنفس خود دچارم یاابن الحسن اغثنی ازشرم بی قرارم یاابن الحسن اغثنی برغفلت از قیامت با شعله ی جهالت آتش گرفته بارم یاابن الحسن اغثنی جز رحمت نگاهت جز گرمی پناهت آرامشی ندارم یاابن الحسن اغثنی ای ذوالکرم میایی بالا سرم میایی هنگام احتضارم یاابن الحسن اغثنی هستم فقیر خانت برلطف بی کرانت خیلی امید وارم یاابن الحسن اغثنی مانند والدینم گریه کن حسینم این است اعتبارم یاابن الحسن اغثنی ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 مناجات و توسل امام زمان عجل الله ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ 【توجه】: جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد. ┄┅═══••↭••═══┅┄ *نمیدونم اونایی که تو حرم هستند چه روضه ای رو امشب میخونند، فرمود: هر کس شب جمعه اومد حرمم روضه جوونمو نخونه، زائر حرمم؛ مادرم فاطمه است، طاقت نداره.... باید ابی عبدالله را یاری کنی احساس کنی حسین ویژه بهت نگاه کرده ، تو همه ی روضه های کربلا، روضه ی جوان امام حسین دو بعد داره؛ موقعی که اومد بره میدون اجازه بگیره؛ زن و بچه اومدن دورش رو گرفتند؛ فرمود: رهاش کنید علی اکبر رو "هُوَ مَمسوسٌ فِی ذات الله".... همین بابا وقتی فرستاد بچه اش رو میدان، دیدند دنبالش میدوه، محاسنش رو به دست گرفت، خدا! شاهد باش شبیه ترین فرد به رسولت را میفرستم میدان.... شیخ حرّ عاملی میگه: صدا زد: بابا! خداحافظ منم رفتم... ابی عبدالله رسید، "ثمره وجودتون وقتی راه میره بابا کیف میکنه خدا نکنه خار به پاش بره" وقتی نگاه کرد ابی عبدالله بدن علی قطعه قطعه روزمین.... ابی عبدالله از اسب پیاده شد با پای خودش تا بدن برِ.... دشمن نگاه می کنه حسین چه حالی داره، دیدند حسین رو زمین افتاد دیگه طاقتی در زانوها نبود تا رو زمین افتاد همه هلهله کردند....* خواست با دستش ببندد پلک اکبر را نشد خواست تا با گریه شوید پلک اکبر را نشد روی زانو با دست و پا رسیده برسرش خواست زینب نشنود لبخند لشکر را نشد گفت بابایی بگو... امّا فقط یک با شدی هر چه می کوشید گوید حرف آخر را نشد *دیدند دست میکنه توی دهان لخته های خون رو بیرون میکشد....* با دو انگشتش میان حلق دنبال چه هست خواست بیرون کشد یک تکه خنجر را نشد خواست زینب تا که بردارد حسینش را نشد خواست بابا هم کشد دست خواهر را نشد غیرتی اش کرد شاید چشمها را وا کند هی نشان می داد خاک روی معجر را نشد خواست بردارد از این پاشیده در آغوش خویش دست را، پا را ،تن را، سر را نشد *دید بدن داره به هم میریزه.... علی اکبرم گل پرپرم....* بالای نعش تو پسرم میخورم زمین آتش گرفته این جگرم میخورم زمین مویم سپید گشته چنین قد کشیده ای حق دارم ای پسرم پدرم میخورم زمین دست خودم نبود که با زانو آمدم پیچیده درد درکمرم میخورم زمین امروز روز جشن زمین خوردن من است کف میزنند دور و برم میخورم زمین با پهلوی شکسته تو زنده میشود داغ مدینه درنظرم میخورم زمین با هر تکان تنِ تو زهم باز می شود جسم تو را چگونه برم میخورم زمین *هفت مرتبه از پرده ی جگرش ناله زد" وَلَدی عَلی، ثَمَرَةُ فُؤَادِی...." دلی که بیقراره تو آسمون کربلا،پردرمیاره گاهی میره تو میدون می بینه یه بابایی پریشون کنار گل پرپرش اکبرش زمین گیره دیگه از زندگی سیره داره از غصه می میره صدا میزنه: جوانان بنی هاشم بیایید علی را بردر خیمه رسانید خدا داند که من طاقت ندارم علی را بردر خیمه رسانم ________________ ╰━═━⊰✾••✾⊱━═━╯ ☑️ وبلاگ↶ babolharam.mihanblog.com ✘سروش JOin↶ http://sapp.ir/babolharam.ir ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir ✘تلگرام JOin↶ @babolharam_mihanblog_com
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
⇦🕊 روضه و توسل جانسوز ویژۀ ایامِ محرم _ شب هشتم محرم 96_ حاج محمد طاهری↯ ┄┅═══••↭••═══┅┄ ✘ایتا JOin↶ https://eitaa.com/babolharam_ir