eitaa logo
باب الکرم(متن روضه ،سینه زنی و مولودی)
10.5هزار دنبال‌کننده
66 عکس
262 ویدیو
34 فایل
با سلام خدمت همه بزرگواران ارتباط با ادمین @shiairany در این امر مبلغ ما باشید https://eitaa.com/babolkaram
مشاهده در ایتا
دانلود
📋 موذن حرم میری میدون (بخش سوم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ موذن حرم میری میدون شبه پیمبرم میری میدون نمی شه باورم جلوی چشمام علی اکبرم میری میدون برو که دست حق به همراته پشت سرت دعای باباته برو ولی بدون که تا میدون نگاه من به قد و بالاته یه رحمی کن به اشک بابات و آهسته بردار قدم هات رو دارم اون لحظه رو می بینم که روی خاک ها میکشی پات رو به هر طرف تنت رو می بینم این جسم پرپرت رو می بینم به هرکجا که رو کنم علی یه عضو پیکرت رو می بینم یه عده بی حیا تو رو کشتن با سنگ و عصا تو رو کشتن یه عده هم به قصد قربت و رضایت خدا تو رو کشتن به زیر دست و پا کشتن بانیزه بی هوا تو رو کشتن *اینجا یه نیزه بی هوا تو پهلوی علی اکبر زدن ؛پشت در خونه هم اون نامرد تو نامه ای که برا معاویه نوشته میگه: میشنیدم صدای نفس های فاطمه رو. ولی آنچنان لگد به در زدم...* ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 ما را بخر جز تو خریداری نداریم (بخش اول صوت) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ ما را بخر جز تو خریداری نداریم خالیست دستم، توشه و باری ندارم این غصه هم زجر آور است، اندازه ی خود از غیر ما گَه، از تو اخباری ندارم شرمنده هستم که برایت من همیشه آقای خوبم!جز گرفتاری ندارم گرچه طلب داری، طلب کاری نداری پیش تو من، غیر از بدهکاری ندارم تو خلق گشتی که، پناه خلق باشی من خلق گشتم خدمتت، عاری ندارم بابا کجا طفل پشیمان را نبخشد؟ من طفلم و غیر از خطا، کاری ندارم این جنس بنجل، هیچ جا خواهان ندارد من را بخر جز تو خریداری ندارم ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 دلم تنگ است یارم برنگشته (بخش دوم صوت) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ علی ای دلبر صحرا نَبَردُم کجا آیم شبی دورت بِگَردُم دلم تنگ است یارم برنگشته خوشی روزگارم برنگشته چه خاکی بر سرم باید بریزم که صاحب اختیارم برنگشته از رو شرمندگی، تقدیر من شد نبودم سر به راهش، پیر من شد دوباره توبه هایم را شکستم نیامد بازهم تقصیر من شد لبم با او، دلم با دیگران است زمان ما زمان امتحان است شفای زخم سینه کی میایی؟ قد زهرا ز هجرانت کمان است زمین خوردم عصای من کجایی؟ تمامی دعای من کجایی کجایی؟ غریبم بین این مردم، غریبم نگار آشنای من کجایی کجایی؟ بیا دل را از این غصه رها کن میان نافله من را دعا کن بیا مولا بیا و اربعین، سینه زنان را پیاده راهی کرببلا کن ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 جگرم می سوزد (بخش اول صوت) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ رفتی از خیمه و پا تا به سرم میسوزد دلِ زینب(س)، دلِ زن های حرم میسوزد گفتم عباس(ع)! فقط مشک و علَم را بردار بغض کردی و از این غم سپرم میسوزد با لبِ تشنه، لبِ علقمه رفتی امّا جرعه ای آب نخوردی! جگرم میسوزد تیر بر مشک زدند و دلم آشوب شده گُر گرفتی و تنِ شعله ورم میسوزد با غضب، تیرِ کجی رفته به خوردِ چشمَت اشک می ریزم و چشمانِ ترم میسوزد آسمانم به زمین خورده چه بد! با صورَت! سر و پیشانیِ قرص قمرم میسوزد غرقِ خون؛ «أدرک أخا» گفتی و بالای سرت مینشینم، بدنِ مًحتضَرم میسوزد بعدِ تو شعله می افتد به ستونِ خیمه چوبِ گهواره، لباسِ پسرم می سوزد *شاعر: ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 اذن میدان گرفتن حضرت عباس(ع) (بخش دوم صوت) (ع) با نوای کربلایی سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ همچین که اومد اجازه بگیره صدا زد حسین جان! سینم به تنگ اومده. دیدم همه رفتند. یکی یکی شاهد رفتن همه بودم؛ دیگه نمیتونم تحمل کنم. آقا بهش جواب داد: «أنتَ صاحبً لوائی» تو صاحب پرچم منی. تو همین گفت و گوی یک مرتبه این دختر کوچولو با یه مشک وارد خیمه شد. عموجان! میشه یکم آب برا ما بیاری؟ خوشحال شد. (بالاخره یک کاری به ما دادند امروز) . رو چشم عمو جون... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 راضی به تنهائیم نشو داداش (بخش سوم صوت) (ع) با نوای کربلایی سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تا علمت افتاد زمین، انگار خراب شد آسمون از دستمون رفتی داداش، چیزی نمونده واسمون من موندم و این پرسشِ «چی شد عباسمون»؟ کار من افتاده به التماس پاشو علمدار حرم خورده گره کار حرم جز تو کی رو داره حرم؟ عباسم التماس بچه‌هاست برگرد و اصلا آب نیار بی عمو آب میخوان چیکار باباجون و تنها نذار برگه های قرآنم رو، به روی چشمام میذارم دست های آب آروم رو، از رو زمین بر میدارم پناه دنیام ولی، پناه به عباس میارم پشت و پناه خیمه ی منی پاشو و بیچارم نکن بی کس و بی یارم نکن میدونم شیر خوارم نکن میشکنم اگه تو بشکنی با چه رویی خیمه برم؟ تو رو چجوری نبرم؟ کی فکرش و میکرد یه روز، کارم به اینجا بکشه سقا برا یه قطره آب، منت دریا بکشه برادرم جلو چشام، روی زمین پا بکشه هرجوری میتونی، پاشو داداش پاتو به خیمه برسون حتی شده کشون کشون با من بیا با من بمون راضی به تنهائیم نشو داداش پاشو نذار که دیر بشه نذار کسی اسیر بشه نذار رقیه اسیر بشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📋 بالای سر تو حضرت زهراس (بخش چهارم صوت) (ع) (س) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ تو علقمه پیچیده بوی یاس بالای سر تو حضرت زهراس بهم بگو تا مادر رو دیدی چی بینتون گذشت داداش عباس (همچین که اومد کنار عباسش نشست گفت داداش!اینجا عجیب بوی مادر میده. گفت: آره. برا همین صدات زدم داداش. آخه دیدم مادرت داره صدام میزنه پسرم...) تو گفتی که چی شد توی میدون کشیدنت تو رو به خاک وخون یا گفته مادرم که تو کوچه یه سیلی خورد و حسن شد گریون تو گفتی از دلت که شد مضطر از اینکه بی کسه دیگه خواهر یا گفته مادر از آتیشی که یه روزی گر گرفته پشت در اتفاقی نبود، خونه سوخت اتفاقی نبود، در شکست اتفاقی نبود، فاطمه، رو زمین نشست اتفاقا دیدنش، پشت در، کوبیدنش اتفاقا کشتنش، چهل نفر، رد شدند 📋 تیر رو بین دو زانو قرار داد (بخش پنجم صوت) (ع) بانوای کربلایی سید رضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ هر شخصی میخواد از بلندی بیفته اول دستاشو سپر صورتش میکنه؛ صورتش بدنش آسیب نبینه. اما دل ها بسوزه برا اون آقایی که، تیر تو چشم فرو رفته؛ از بالای اسب چنان اسب با صورت زمین خورد؛ تا زمین افتاد دیدید این تیر داره اذیتش میکنه؛تیر رو بین دو زانو قرار داد؛ تا سر رو خم کرد؛ کلاه خود از رو سرش زمین افتاد؛ اون نا نجیب اومد جلو؛ گفت:«عباسی که میگن تویی؟ چرا پا نمی شی با من بجنگی». _نامرد یه موقعی اومدی که دست تو بدن ندارم. گفت تو دست نداری. من که دست دارم. چنان این عمود رو بلند کرد... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 قضایای شب عاشورا (بخش اول صوت) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ روایت میگه أبی عبدالله بعد عشا، نماز عشا رو که خوندند؛ صدا زدند این نور ها رو کم کنید. همه نور ها رو خاموش کردند. آقا شروع کرد صحبت کردن. هرکی میخواد بِرِه بره. دیگه بیعتمو از شما برداشتم. اینا فردا با من کار دارن. هرکی میخواد از مرکب سیاهی شب استفاده کنه و بره. اول کسی که روایت میگه از جا بلند شد و از رأی عبدالله دفاع کرد« قمر بنی هاشم بود. از جا بلند شد گفت: حسین جان! کجا بریم غیر در خونه تو؟ این ما کجا رو داریم بریم؟ همه اصحاب یکی یکی بلند شدند و حرف زدند. راوی میگه رد میشدم؛ از کنار خیمه ابی عبدالله یهو صدا بی بی زینب(س) رو شنیدم. دیدم تو خیمه نشسته ابی عبدالله هم داره شمشیر رو نیز میکنه؛ شعر میخونه؛ گریه میکنه. این قصه رو امام سجاد (ع) هم تعریف میکنه؛ می‌فرماید:«من مریض بودم تو خیمه استراحت میکردم. دیدم بابام داره شعر میخونه و شمشیر رو نیز میکنه. هی شعر میخونه و این شمشیر رو نیز میکنه. یه مرتبه بی بی اومد کنار برادرش نشست. حسین جان این حرفا چیه میزنی؟ مگه قراره فردا چه خبر بشه؟ یه سوالی هم از ابی عبدالله پرسید؛ این اصحابت رو امتحان کردی یا نه؟ یه وقت نکنه تا فردا همشون برن و ما تنها بمونیم... یه نگاه به زینبش کرد فرمود: خواهرم نگران نباش. اینا بهترین اصحاب منن. اینجا هیچ جایی نمیرن. خیالت جمع باشه. امام سجاد میگه: ابی عبدالله شروع کرد روضه برا زینب بخونه. خواهرم باید صبر کنی. فردا قراره این اتفاق ها بیفته. بی بی تا شنید؛ امام سجاد میگه عمم یه ناله ای زد؛ گریبان چاک کرد؛ یهو بیهوش رو زمین افتاد. ابی عبدالله آب آورد. بی بی رو به هوش آورد. خواهرم نکته فردا جزع فزع کنی. باید صبر کنی هرچی پیش اومد. گفت باشه داداش... عباس بیرون خیمه ها داره نگهبانی میده. دور تا دور خیمه های بچه ها میره و میاد تا کسی در تاریکی شب به این خیمه ها نزدیک نشه. یک مرتبه دید یک سیاهی ای داره از دور نزدیک میشه. از اون دور با اون هیبت حیدریش صدا زد کیه؟ هر جا هستی بایست. این موقع شب چی میخوای اینجا؟ از اون دور دید یه صدای نحیف صدا زد: داداش من زینبم. تا این حرف رو زد عباس انقدر خجالت کشید افتاد رو زمین گفت: خواهر ببخشید به امام حسین. نشناختمت. از دور دیدم سیاهی داره نزدیک میشه متوجهت نشدم. عذرخواهی میکنم. گفت: عباسم! بیا باهات کار دارم. دوتایی نشستند خواهر و برادر. چیه؟ این موقع شب بی بی جان چیکار داری؟ _عباسم دلم برات تنگ شده بود. گفتم شاید فردا دیگه فرصت نشه ببینمت. امشب بیام خوب قد و بالات رو نگاه کنم. عباس جان! یه لحظه بهم گوش بده. میخوام برات تعریف کنم؛ بچه که بودیم پیغمبر اکرم که از دنیا رفت بیچاره شدیم. عباس جان! مادرم رو خیلی بدجور ازمون گرفتند. عباسم! مادرم جَوون بود از دنیا رفت و ما بدیم شدیم. بی مادر شدیم. (غیرت عباس به جوش اومده؛ دو زانو هم ادب کرده نشسته؛ ولی هی داره با دستاس این خاک ها رو فشار میده) عباسم! بعد از چند سال وقتی مادرمون از دنیا رفت زندگی مون به هم ریخت. اما بابام به عقیل،برادرش فرمود عقیل! دنبال یک زنی باش که شجاع باشه. مادر تو انتخاب کرد عقیل برا بابام. (این حرف‌ها رو چرا امشب میزنی؟) عباس جان! میدونی، بابام از اون موقع به فکر ما بود. برا همین رفت مادر تو رو انتخاب کرد. عباس جان! شنیدم شمر دیشب برات امان نامه آورده. یه وقت نکنه داداشمو تنهاش بذاری و بری. ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ آه از آن ساعتی که با تن چاک چاک نهادی ای تشنه لب، صورت خود روی خاک تنت به سوز و گداز، تو گرم راز و نیاز سوی خیام حرم، دو چشم تو مانده باز آمده از خیمه گَه، خواهر غم دیده ات دید و که شمر از جفا، نشسته بر سینه ات گفت و بده مهلتی، تا برسم بر سرش برادرم تشنه است، مَبُر سر از پیکرش ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 بی حیا آمد و با پا بدنش را چرخاند (بخش دوم صوت) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ نگران بودم و از خیمه، دویدم، دیدم آمدم، لطمه زدم، جیغ کشیدم، دیدم روی تل، با سر زانو که رسیدم، دیدم هرچه از مادرم آن روز شنیدم، دیدم دو قدم مانده به گودال خمیدم،دیدم شاه لبِ تشنه ی من، از سر زین افتاد و نیزه ای آمد و، از پشت زمین افتاد و... به زمین خورد و، به سر داشت بگوید مادر به رهش دیده تر داشت، بگوید مادر داغ بر روی جگر داشت، بگوید مادر لحظه ای فرصت اگر داشت، بگوید مادر بی حیا آمد و با پا بدنش را چرخاند نعل یک اسب رسید و بدنش را چرخاند ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 به زیر پای قاتل افتادی (بخش سوم صوت) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ با گریه خیمه گاه و می بینم با غصه ذوالجناح رو می بینم با گریه صورتت رو می بوسم با غصه قتلگاه و می بینم به عده‌ای بی حیا و می بینم فرار بچه ها رو می بینم همین که خیره به سرت میشم یه خنجر از قفا رو می بینم می بینمت به مشکل افتادی به زیر پای قاتل افتادی جلو چشای من به خاک و خون شبیه مرغ بِسمِل افتادی آب آورت رو میبری میدون گل پسرت رو میبری میدون اُمِّ وهب حالم و میدونه کی خواهرت رو میبری میدون خدا میدونه خوب می جنگم شمشیر نشد با چوب می جنگم میگم که دختر علی هستم از صبح تا غروب، می جنگم فدای غصه خوردنت داداش غریب گیر آوردنت داداش برات بمیر که ته گودال به زور نیزه بردنت داداش آخه اینا چی میخوان از جوونت فدای موهای پریشونت هنوز که خیزرون نیاوردن بگو چرا شکسته دندونت فدای این نگاه مظلومت از آب هم کردن محرومت تو رو خدا نگو أنا العطشان با نیزه میزنن تو حلقومت داره چه غوغایی به پا میشه دم غروب کربلا میشه و الشِّمرُ جالسٌ علی صَدره داره سرت جدا میشه ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam
📋 روضه قتلگاه ( بخش چهارم صوت) (ع) با نوای کربلایی سیدرضا نریمانی ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ یه مرتبه دید همه دور گودال رو گرفتند. گَرد و خاک ها بالا رفته. از بالا تل داره می بینه. دستاشو رو سرش گذاشته. «صل علیک ملیکُ السَّما، هذا حسینٌ، مُرَمّل بالدِّما، مُقَطَّعُ الأعضا» از دور داره مییینه. نیزه ها بالا میره؛ پایین میاد. شمشیر ها بالا میره؛ پایین میاد. بدو بدو خودش رو رسوند گودال. اما چی دید؟ هر چی نگاه کرد دید این بدن رو نمیشناسه. تا اومد برگرده دید از حلقوم بریده یک صدایی میاد. اُخَیَّ! اِلَیَّ... کسی که یه بار رفته باشه کربلا، تربت کربلا رو تشخیص میده. از رنگش. از بوش. الآن یه مهر امام رضا بدند رنگش فرق داره. رود تشخیص میدی که تربت امام حسینه یا تربت کربلاست. میخوام بگم نمیدنم چیکار کردند با این بدن که خواهری که ۵۰ سال کنار برادرش بوده نشناخته. اما امام صادق(ع) جواب داده. میگه کاری با این بدن کردن؛ به اندازه نگین انگشتر جای سالم تو این بدن نبود. شیخ جعفر شوشتری میگه: کاری با بدن کردن؛ دیگه پشت و روی بدن مشخص نبوده... ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 🔴متن‌ روضه‌‌‌،سینه‌زنی‌ و‌ مولودی‌ https://eitaa.com/babolharam