به روایت رسول
۴ نکته درباره ۴ فیلم رسول ملاقلیپور
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
بافتار
عکاسِ جنگ بود. عکاسی را در روزهایِ بعد از انقلاب یاد گرفت؛ خودآموز، از روی کتابهای عکاسی، در حوزه هنری. آرامآرام، اصول عکاسی را یاد میگرفت و در عکسهایش پیاده میکرد. مهارتش در عکاسی او را بهسمت فیلمبرداری کشاند؛ جزو اولین گروههایی بود که به جبهه خرمشهر رفتند تا مقاومت مردم را ضبط کنند.
تفنگ بهدست نداشت. درگیر تیراندازی و نبرد نبود. سلاحش، دوربین بود و از دریچه لنز، جهان اطرافش را نگاه میکرد، روی آدمها دقیق میشد و در بحبوحه جنگ، بیشتر از بقیه فرصت داشت تا درباره آدم های اطرافش فکر کند. هر چه را میدید، جایی در گوشه ذهنش ثبت میکرد. آدمها را بهخاطر میسپرد و رفتارشان را. شخصیتهای فیلمهایش را از روی همین آدمها میساخت.
بین جبهه و شهر در رفتوآمد بود؛ در جبهه عکس میگرفت و در شهر، عکسهایش را بهدست مردم میرساند. شاید عکس گرفتن او را راضی نمیکرد. آدمهایی که دیده بود، باید روایت میشدند. داستانی داشتند که گفته نمیشد و پرده سینما از تصویرِ مقاومت آنان خالی بود. ملاقلیپورِ عکاس، شروع به ساخت فیلمهایِ کوتاه کرد. نمیخواست فیلمساز شود، اما شد یکی از اصلیترین چهرههایِ سینمای جنگ؛ یک فیلمسازِ مولف.
از همان اولین فیلمِ جدیش «نینوا»، دست روی داستانی گذاشت که یادآورِ کربلا بود. داستانی از روزگارِ خودش، قصه یک کودکِ مجروح. اسمِ فیلم و موقعیت کودک اما عاشورا را تداعی میکرد. ملاقلیپور در فیلمهای بعدیش، در «پرواز در شب» و «افق» هم این پیوند را برقرار کرد. او از جنگ، فهمی رئالیستی و منطقی نداشت. جنگ را تغزلی و شاعرانه میفهمید و فیلمهای جنگیاش را هم؛ و در این غزلِ حماسی همواره ارتباطی با کربلا بود.
بیتاب ساختن فیلمهایِ سخت بود. فیلمِ جنگی ساختن او را رویینتن کرده بود در فیلمسازی. آنقدر که وقتی اولین فیلم شهریش را ساخت، گفت : «فیلم غیرجنگی ساختن تفریح است». و کسی که در سالهای جنگ، وقتی توپخانه رژیم بعث خرمشهر را میکوبیده، با انبوهی بازیگر و عوامل سینما فیلمبرداری کرده باشد، حق دارد اینگونه سخن بگوید. «بلمی بهسوی ساحل» را بهیاد بیاورید که با وجود فیلمنامه تکهپاره و تصویرِ بعدها کلیشهشده از سربازان بعثی، پر از صحنههای مختلف و متنوع بود و دستاوردی برایِ کلِ سینمای ایران.
از سینمایِ جنگ وارد سینمایِ اجتماعی شد. این سرنوشت همه فیلمسازانِ جنگ بود؛ حاتمیکیا و درویش هم چنین مسیری را طی کردند اما ملاقلیپور خیلیزودتر، سالِ پس از جنگ، «مجنون» را ساخت. هشت سال جنگ، جامعه را تغییر داده بود و حالا ملاقلیپور، احوالات آدمها را در شهر جستوجو میکرد. خودش میگوید چیزهایی که دیده، همه دیدههایش بوده و حاصل زیستش بین همین مردم: «من با پوست و گوشت و استخوان فقر را لمس کردم. زمانی که مجنون را میساختم، در همین قشر بودم».
تا پایانِ عمرش، ماجرایِ جنگ را دنبال کرد. «میم مثل مادر» او هم درباره سرنوشت آدمهای درگیرِ جنگ بود؛ روحیه لطیفش را در پنجمین دهه زندگیش حفظ کرده بود و حالا از مادر میگفت و عشقی که داشت با مرگ، خاموش میشد.
چند ماه بعد از فیلمبرداری آخرین فیلمش، جسمش از میان ما رفت. روحش اما هنوز زنده است و در فیلمهایش زندگی میکند؛ در تصاویری خیالانگیزی که از جبهههای جنگ گرفته، در رزمندههای باورپذیر و دستیافتنی که خلق کرده، و در فیلمهایِ شهریش، در مبارزه آدمها با پلیدیهای اجتماع و در عشقش به آدمهای محروم جامعه.
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
ژاله خون شد
۴ نقاشی درباره کشتار ۱۷ شهریور ۱۳۵۷
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
بافتار
«آتشفشانِ خاموش / با انفجارِ بغضش / از بالا، / جاری شد / خشم و خروشِ مردم / بیداد کرد / تهدیدها / - این میوههای فاسد - / هی ماند و باد کرد! / مشتِ بزرگِ مردم / محکم شد / صدها لباسِ خونی / پرچم شد!» (بند دوم از منظومۀ «هفدهم»، زندهیاد عمران صلاحی).
در نخستین سالهای پساز پیروزی انقلاب اسلامی ایران، واقعۀ تلخ ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ در هنرهای تجسمی (مانند نقاشی و گرافیک) به تصویر کشیده است. برخی از نقاشان نیز همگام با رخدادها و تحولات زمانۀ خود و طی تأثیری که از آنها گرفتند، به خلق آثاری با مضمون این رویداد پرداختند. حتی برخی از آنان نیز خود در صحنۀ راهپیمایی روز ۱۷ شهریور، حضور داشته و از نزدیک، نظارهگر جنایتهای رخداده در این حادثۀ تلخ بودند.
در این نقاشیهای روایی، مردم در حوالی خیابان و میدان «ژالۀ» تهران (خیابان «مجاهدین اسلام» و میدان «شهدا»ی کنونی) با مشتهای گرهکرده درحال سر دادن شعار هستند و سربازان مسلح ارتش رژیم پهلوی بهصورت آمادهباش، رودروی آنها ایستادهاند و بهسمتشان نشانه گرفتهاند. پیکر شهیدان بر سنگفرش خیابان «ژاله» افتاده است یا مردم، آنان را بر سر دست گرفتهاند و از قتلعام هموطنان یا خانوادۀ خویش اندوهگین هستند. همچنین تغییر نمادین نام میدان «ژاله» به «شهدا» در این آثار به چشم میخورد. به همین خاطر، پرداختن به رویداد هفدهم شهریور در این سوگنگارهها از جنبهای عمدتاً واقعگرایانه برخوردار است و مضمونپردازی آن به شیوۀ انتزاعی، نمودی کمرنگ دارد.
به مناسبت چهل و ششمین سالگرد واقعۀ خونبار هفدهم شهریور و با گرامیداشت راه و نام شهیدان و جانبازان آن، تعدادی از نقاشیها در این فرسته معرفی شدهاند که این واقعه را بازنمایی کردهاند.
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35
May 11
تله حادثهپردازی
نقدی بر فیلم قلب رقه
قلب رقه فیلمی به کارگردانی و نویسندگی خیرالله تقیانیپور و تهیه کنندگی سعید پروینی است. این فیلم در بخش سودای سیمرغ چهل و دومین دوره جشنواره فجر که همین سال گذشته برگزار شد نیز حضور داشت. در این فرسته، به سراغ نقد این فیلم رفتهایم.
نظر شما درباره این فیلم چیست؟
🔺رسانه بافتار
🆔https://eitaa.com/joinchat/4285857982C557b3c5b35