✨️🇮🇷
🔹در تاریخ بنویسید که کل دنیای غرب و شرق با تمام سلاح و تجهیزات و جمعیت رسانهای که داشتند زورشان به این دو نفر نرسید...
#السلام_علیک_یا_روح_الله #ولایت_فقیه_استمرار_حرکت_انبیاست #لبیک_یا_خامنه_ای #دهه_فجر
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_هفتم 🔹 بلیط را به طرف ابوالفضل گرفته بود، دیگر نگاهم نمیکرد و از لرزش
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_هشتم
🔹 تابیمارستان به جای او هزاربار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمهجانش رابه اتاق عمل بردند و تازه دیدم بیمارستان #روضه مجسم شده است. جنازه مردم روی زمین مانده و گریه کودکان زخمی و مادرانشان دل سنگ را آب میکرد.
چشمم به اشک مردم بود و در گوشم صدای سعد میآمد که به بهانه رهایی مردم #سوریه مستانه نعره میزد :«بالرّوح، بالدّم، لبیک سوریه!» و حالا مردم سوریه تنها قربانیان این بدمستی سعد و همپیالههایش بودند.
🔹 کنار راهروی بیمارستان روی زمین کِز کرده بودم و میترسیدم مصطفی مظلومانه #شهید شود که فقط بیصدا گریه میکردم.
ابوالفضل بالای سرم تکیه به دیوار زده و چشمان زیبایش از حال و روز مردم رنگ #خون شده بود که به سمتش چرخیدم و با گریه پرسیدم :«زنده میمونه؟»
🔹 از تب بیتابیام حس میکرد دلم برای مصطفی با چه ضربانی میتپد که کنارم روی زمین نشست و به جای پاسخ، پرسید :«چیکارهاس؟»
تمام استخوانهایم از ترس و غم میلرزید که بیشتر در خودم فرو رفتم و زیرلب گفتم :«تو #داریا پارچه فروشه، با جوونای شیعه از حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) دفاع میکردن!»
🔹 از درخشش چشمانش فهمیدم حس دفاع از #حرم به کام دلش شیرین آمده و پرسیدم :«تو براچی اومدی اینجا؟»
طوری نگاهم میکرد که انگار هنوز عطش دو سال ندیدن خواهرش فروکش نکرده و همچنان تشنه چشمانم بود که تنها پلکی زد و پاسخ داد :«براهمون کاری که سعد ادعاش رومیکرد!»
🔹 لبخندی عصبی لبهایش را گشود، طوری که دندانهایش درخشید و در برابر حیرت نگاهم با همان لحن نمکین طعنه زد :«عین آمریکا و اسرائیل و عربستان و ترکیه، این بنده خداها همهشون میخوان کنار مردم سوریه مبارزه کنن! این #تکفیریهام که میبینی با خمپاره و انتحاری افتادن به جون زن و بچههای سوریه، معارضین صلحجو هستن!!!»
و دیگر این حجم غم در سینهاش جا نمیشد که رنگ لبخند از لبش رفت و غریبانه شهادت داد :«سعد ادعا میکرد میخواد کنار مردم سوریه مبارزه کنه، ولی ما اومدیم تا واقعاً کنار مردم سوریه جلو این حرومزادهها #مقاومت کنیم!»
🔹 و نمیدانست دلِ تنها رها کردن مصطفی را ندارم که بلیطم را از جیبش درآورد، نگاهی به ساعت پروازم کرد و آواری روی سرش خراب شد که دوباره نبودنم را به رخم کشید :«چقدر دنبالت گشتم زینب!»
از #حسرت صدایش دلم لرزید، حس میکردم در این مدتِ بیخبری از خانواده، خبر خوبی برایم ندارد و خواستم پی حرفش را بگیرم که نگاه برّاق و تیزش به چشمم سیلی زد.
🔹 خودش بود، با همان آتشی که از چشمان سیاهش شعله میکشید و حالا با لباس سفید پرستاری در این راهرو میچرخید که شیشه وحشتم در گلو شکست.
نگاهش به صورتم خیره ماند و من وحشتزده به پهلوی ابوالفضل کوبیدم :«این با تکفیریهاس!» از جیغم همه چرخیدند و بسمه مثل اسفند روی آتش میجنبید بلکه راه فراری پیدا کند ونفهمیدم ابوالفضل با چه سرعتی از کنارم پرید.
🔹 دست بسمه از زیر روپوش به سمت کمرش رفت و نمیدانستم میخواهد چه کند که ابوالفضل هر دو دستش را از پشت غلاف کرد.
مچ دستانش بین انگشتان برادرم قفل شده بود و مثل حیوانی زوزه میکشید، ابوالفضل فریاد میزد تا کسی برای کمک بیاید و من از ترس به زمین چسبیده بودم.
🔹 مردم به هر سمتی فرار میکردند و دو مرد نظامی طول راهرو را به طرف ما میدویدند. دستانش همچنان از پشت در دستان ابوالفضل مانده بود، یکی روپوشش را از تنش بیرون کشید و دیدم روی پیراهن قرمزش کمربند #انفجاری به خودش بسته که تنم لرزید.
ابوالفضل نهیب زد کسی به کمربند دست نزند، دستانش را به دست مرد دیگری سپرد و خودش مقابل بسمه روی زمین زانو زد.
🔹 فریاد میزد تا همه از بسمه فاصله بگیرند و من میترسیدم این کمربند در صورت برادرم منفجر شود که با گریه التماسش میکردم عقب بیاید و او به قصد باز کردن کمربند، دستش را به سمت کمر بسمه برد.
با دستانم چشمانم را گرفته و از اضطراب پَرپَر شدن برادرم ضجه میزدم تا لحظهای که گرمای دستش را روی صورتم حس کردم.
🔹 با کف دستانش دو طرف صورتم را گرفت، با انگشتانش #اشکهایم را پاک کرد و با نرمی لحنش نازم را کشید :«برا من گریه میکنی یا برا این پسره که اسکورتت میکرد؟»
چشمانش با شیطنت به رویم میخندید، میدید صورتم از ترس میلرزد و میخواست ترسم تمام شود که دوباره سر به سر حال خرابم گذاشت :«ببینم گِل دل تو رو با پسر #سوری برداشتن؟ #ایران پسر قحطه؟»
🔹 با نگاه خیسم دنبال بسمه گشتم و دیدم همان دو مرد نظامی او رادر انتهای راهرو میبرند. همچنان صورتم را نوازش میکرد تا آرامم کند و من دیگر از چشمانش شرم میکردم که حرف رابه جایی دیگر کشیدم :«چرا دنبالم میگشتی؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔺 #رضا_پهلوی گفته قبلِ #جمهوری_اسلامی هرکسی اعتقاد خودش رو داشت و پهلوی به هیچ اعتقادی توهین نمیکرد.
▪️حالا که دارید بهش وکالت میدید ازش بپرسید «کشتارِ #مسجد_گوهرشاد_مشهد توسط پدربزرگش رضاپهلویِ قُلدر، که در اعتراض به #کشف_حجاب تحصُن کرده بودن» در راستایِ احترام به #عقایدِ_مذهبی بوده؟
✍″ميرزا مرتضی″
#پهلوی_بدون_روتوش #خاندان_منحوس_پهلوی #رضا_خان_دست_نشانده_انگلیس #لبیک_یا_خامنه_ای #دهه_فجر
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔺قابل توجه حامیان زن زندگی آزادی و طرفداران #پهلوی
▪️تو دوران سلطنت #رضاخان زنان #عشایر رو مجبور کرده بودن تا به سگ های اصیل #ارتش شیر خودشان را بدهند! و به هیچ عنوان شیر گاو و گوسفند را قبول نمیکرد! و سربازان هم کاملا نظارت میکردند!
📚منبع: کتاب سرزمینهای شگفت/ ویلیام داگلاس
#پهلوی_بدون_روتوش #پهلوی_تطهیر_شدنی_نیست #لبیک_یا_خامنه_ای #دهه_فجر
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
🔴حمایت جمعی از اصلاحطلبان داخل و خارج کشور از سپاه پاسداران
🔹️۷۰ نفر از فعالان سیاسی اصلاحطلب داخل و خارج کشور با امضای بیانیهای اقدام اخیر پارلمان اروپا برای قراردادن نام #سپاه_پاسداران_انقلاب_اسلامی در فهرست سازمانهای تروریستی را محکوم کردند.
🔹️در ابتدای این بیانیه آمده است: گذشته از اینکه #پارلمان_اروپا مجوزی برای دخالت در ساختار نظامی_سیاسی کشورهای خارج از اتحادیه ندارد؛ این عمل برای ما به مثابه یک تهدید و دخالت آشکار غیرقابلپذیرش است.
🔹️در پای این بیانیه اسامی چهرههایی همچون عباس عبدی، لطفالله میثمی، حمیدرضا جلاییپور، نعمت احمدی، حمزه غالبی، پیمان عارف، صادق نوروزی، رها اعتمادی ثقفی، زهرا نژادبهرام، حمید بهشتی و جمعی دیگر از فعالان سیاسی، مدنی و رسانهای ساکن ایران و خارج کشور آمده است.
#ایران #سپاه_پاسداران #IR44 #ایران #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
باکو: تنها هند و سوریه از ایران حمایت میکنند!!!!
پ ن : ایران زمانی که برای عضو کردن #باکو در #جنبش_عدم_تعهد سر از پا نمی شناخت و این در حالی بود که وابسته و متعهد بودن باکو به #انگلیس و #رژیم_صهیونیستی محرز بود و مشخص بود که عضویت باکو در عدم تعهد فقط آب تطهیر بر باکو می ریخت و فقط موجب سوء استفاده باکو از نام عدم تعهد میشد، باید فکر این روزها را می کرد! تمامی این مشکلات ناشی از عدم شناخت درست از ذات حاکمیت باکو است که متاسفانه هنوز هم با آنکه باکو قدری نقاب از روی واقعی خود برداشته، باز هم افراد و مراکزی در ایران خود را به خواب غفلت زده اند و هنوز می گویند "ان شاء الله گربه است" و اصل روابط همسایگی را باید در قبال باکو هم رعایت کنیم. همسایه ای که هدف اصلی و موجودیتاش ، تجزیه ایران تعریف شده است.
#دهه_فجر #IR44 #لبیک_یا_خامنه_ای #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🏷 سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی:
▫️جمهوری اسلامی به عنوان یک کشور انقلابی مرام و اصولی دارد که چهارچوب گستردهای را شامل میشود. مرام و اصول جمهوری اسلامی ایران در مردم؛ قوانین؛ حکومت و رهبری تبلور یافته و این مجموعهی کامل در جهان امروز دیدنی است.
#دهه_فجر #IR44 #لبیک_یا_خامنه_ای #حاج_قاسم #پاینده_باد_جمهوری_اسلامی #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨️🇮🇷
حجاب را باید بفهمی
حجاب تنها پوشش نیست
باید بفهمی برای این تکه پارچه ی مشکی
چه خون هایی ریخته شده
چه چفیه ها خونی شده
چادر تو یک تکه پارچه نیست
این پارچه حرمت دارد
این پارچه عشق یک دختر چادری است
تکه ای از وجود اوست
بال های پرواز او به سوی خداست
#لبیک_یا_خامنه_ای #حجاب #زینبیه #زن_عفت_افتخار #مرد_غیرت_اقتدار #دهه_فجر #ساعت_عاشقی #قاسم_ابن_الحسن
@baghdad0120
✨💔
#ساعت_عاشقی
ساعتهایی که میگذرند و لحظههایی که میدوند، #باغ هایی که #گل میدهند و #باغچه هایی که #لبخند میزنند و روزگاری که با نفسهای مردانی از جنس #سخاوت و #استقامت ، #صداقت و #شهامت خوشبو میشود؛ مردانی که #ریشه در تاریخ این خاک دارند، مردانی که نامشان، بینشانی و #درجه شان سر #بازی برای این #مُلک است تا در #ملکوت، در #فریاد های پرسکوت و در آخرین سنگری که برای ما مانده، دوباره بنام بودن، بسرائیم و بخوانیم؛ اینجا #مرز #شهادت بیکران است و ساحلش هم ناپیدا و کسی که پای در #آب کوبید، کسی که نفسش به دودِ #باروت آغشته شد دیگر راه بازگشت ندارد.
باید #عاشق بود و به #عشق لبخند زد، باید برای رفتن #عزم داشت و در عزیمت #بزرگ حواسمان به اینجا باشد، اینجا که نامش #ایران است و جا بهجایش #خون هایی از #عشق ریخته است و هر گلی که در گوشهای از این #خاک سر میزند، بوی یک #شهید دارد، نام یک عاشقِ #وطن را #فریاد میزند. در ساعتهایی که میگذرند و لحظههایی که میدوند به دنبالِ باغچههای پرگلی هستم که تو از آنجا گذشتهای...
#سلام به همه #فرزندان در خون خفته ایران برسان که #چشم به راه باز شدن #معبر_عشق هستیم...
#دهه_فجر
#ساعت_عاشقی
#رستم_ایرانشهر
#شهدای_مدافع_حرم
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
https://splus.ir/baghdad0120
baghdad0120
✨🇮🇷 🔟 ـــــــــــــــــــــ ـ ـ 🍃🦋 موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت دهم) ذوالفقار ایران حاج قاسم سلیم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
🔟
ـــــــــــــــــــــ ـ ـ
🍃🦋
موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت یازدهم)
انتشار نخستین بار جزئیات نقش حاج قاسم سلیمانی درساخت اولین موزه دفاع مقدس کشور قسمت یازدهم: شکل گیری یادواره ها وکنگره های بزرگداشت شهدا در کشور
#ساعت_عاشقی
#دهه_فجر #IR44
#قاسم_ابن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
🆔eitaa.com/baghdad0120
✨💔
#دلتنگی
و قسم به روزهای بعد از تو…
كه سخت ميگذرد💔
#دهه_فجر
#ساعت_عاشقی
#شهید_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
@baghdad0120
✨
#پوستر | این خون از جوشش نمیافتد، شهید سلیمانی خطرناکتر از سردار سلیمانی است،،
#جانفدا
#دهه_فجر
#ساعت_عاشقی
#شهید_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
#hero
#baghdad0120
•┈┅═•• ☫ ••═┅┈•
eitaa.com/Baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
#ساعت_عاشقی
باز دوباره شب جمعه شد و باز بی قرار یار، باز لحظه ی شهادت و باز این دست های تنهای بی قرار.
غم ظهور و نیامدنت بس نبود عزیزِ جان؟ این درد جانسوز هم بر آن اضافه شد و لبریز شد کاسه ی صبر جان.
پس از این دیگر شب های جمعه هیچ وقت مثل گذشته نخواهد بود...
ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه... 😞💔
جانان بگو پس نوبت ما کی میرسد؟ دنیا بدون تو دیگر جای قشنگی نیست...
شادی روحش صلوات ✨
#اللهم_صل_علي_محمدﷺو_آل_محمدﷺو_عجل_فرجهم
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#Hero
#baghdad0120
@baghdad0120
✨️🇮🇷
ز عاشقان شنیده ام جمعه ظهور می کنی
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
#یا_قائم_آل_محمد_عج
#ظهور_نزدیک_است
#امام_زمان #ظهور
#دهه_فجر #IR44
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
امام صادق عليه السلام :
«اِنَّ لاَِهْلِ الْجَنَّةِ اَرْبَعَ عَلاماتٍ: وَجْهٌ مُنْبَسِطٌ وَ لِسانٌ لَطيفٌ وَ قَلْبٌ رَحيمٌ وَ يَدٌ مُعْطيَةٌ؛
بهشتى ها چهار نشانه دارند: روى گشاده، زبان نرم، دل مهربان و دستِ دهنده.»
[مجموعه ورام، ج ۲، ص ۹۱]
#حدیث_روز
#دهه_فجر
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad0120
baghdad0120
✨ #روز_شمار_دفاع_از_حرم 🕊 #شهید_حسین_رضایی قسمتی از وصیتنامه شهید حسین رضایی خداوندا شفاعت حسین(ع
✨🇮🇷
#روز_شمار_دفاع_از_حرم
🕊
“اشهد ان ” شما زندهتر از ما هستید! مرگ در مسلک ققنوس ندارد جایی🕊
#شهید_مدافع_حرم_حسین_رضایی
#شهید_مدافع_حرم_احمد_رضایی
#شهید_مدافع_حرم_صفدر_حیدری
#شهید_مدافع_حرم_محسن_قاجاریان
#شهید_مدافع_حرم_مهدی_محمدی_مفرد
#صلوات 🌷
#دهه_فجر #جانفدا
#شهدای_مدافع_حرم
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
🔺#اینفوگرافیک | انقلاب اسلامی ایران
🔸 اینفوگرافیک "نگاهی آماری به محدودیت های زنان در جمهوری اسلامی ایران"
#جمهوری_اسلامی_ایران #IR44
#دهه_فجر #لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_بیست_و_هشتم 🔹 تابیمارستان به جای او هزاربار مُردم و زنده شدم تا بدن نیمهجانش
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_بیست_و_نهم
🔹 نگاهش روی صورتم میگشت و باید تکلیف این زن #تکفیری روشن میشد که باز از پاسخ سوالم طفره رفت :«تو اینو از کجا میشناختی؟»
دیگر رنگ شیطنت از صورتش رفته بود، به انتظار پاسخی چشمش به دهانم مانده و تمام خاطرات خانه بسمه و ابوجعده روی سرم خراب شده بود که صدایم شکست :«شبی که سعد میخواست بره #ترکیه، برا اینکه فرار نکنم منو فرستاد خونه اینا!»
🔹 بیغیرتی سعد دلش را از جا کَند، میترسید در آن خانه بلایی سرم آمده باشد که نگاهش از پا درآمد و من میخواستم خیالش را تخت کنم که #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) را به شهادت گرفتم :«همون لحظه که وارد اون خونه شدم، این زن منو برد #حرم، فکر میکرد وهابیام. میخواستن با بهم زدن مجلس، تحریکشون کنن و همه رو بکشن!»
که به یاد نگاه مهربان و نجیب مصطفی دلم لرزید و دوباره اشکم چکید :«ولی همین آقا و یه عده دیگه از مدافعای #شیعه و #سنی حرم نذاشتن و منو نجات دادن!»
🔹 میدید اسم مصطفی را با چه حسرتی زمزمه میکنم و هنوز خیالش پیِ خیانت سعد مانده و نام ترکیه برایش اسم رمز بود که بدون خطا به هدف زد :«میخواست به #ارتش_آزاد ملحق بشه که عملگی ترکیه و آمریکا رو بکنه؟»
به نشانه تأیید پلکی زدم و ابوالفضل از همین حرفها خطری حس کرده بود که دستم را گرفت، با قدرت بلندم کرد و خیره در نگاهم هشدار داد :«همونجور که تو اونو شناختی، اونا هم هر جا تو رو ببینن، میشناسن، باید برگردی #ایران!»
🔹 از قاطعیت کلامش ترسیدم، تکهای از جانم در اینجا جا مانده و او بیتوجه به اضطراب چشمانم حکمش را صادر کرد :«خودم میرسونمت فرودگاه، با همین پرواز برمیگردی #تهران و میری خونه دایی تا من مأموریتم تموم شه و برگردم!»
حرارت غمی کهنه زیر خاکستر صدایش پیدا بود که داغ #فراق مصطفی گوشه قلبم پنهان شد و پرسیدم :«چرا خونه خودمون نرم؟»
🔹 بغضش را پشت لبخندی پنهان کرد و ناشیانه بهانه تراشید :«بریم بیرون، اینجا هواش خوب نیست، رنگت پریده!» و رنگ من از خبری که برایش اینهمه مقدمهچینی میکرد پریده بود که مستقیم نگاهش کردم و محکم پرسیدم :«چی شده داداش؟»
سرش را چرخاند، میخواست از چشمانم فرار کند، دنبال کمکی میگشت و در این غربت کسی نبود که دوباره با نگاهش به چشمان پریشانم پناه آورد و آهسته خبر داد :«هفت ماه پیش کنار اتوبوس زائرای ایرانی تو #کاظمین بمبگذاری کردن، چند نفر #شهید شدن.»
🔹 مقابل چشمانم نفسنفس میزد، کلماتش را میشمردم بلکه این جان به لب رسیده به تنم برگردد و کلام آخر او جانم را در جا گرفت :«مامان بابا تو اون اتوبوس بودن...»
دیگر نشنیدم چه میگوید، هر دو دستم را روی سرم گرفتم و اختیار ساقم با خودم نبود که قامتم ازکمر شکست و روی زمین زانو زدم. باورم نمیشد پدر و مادرم از دستم رفته باشند که به گلویم التماس میکردم بلکه با ضجهای راحتم کند و دیگر نفسی برای ضجه نمانده بود که بهجای نفس، قلبم از گلو بالا میآمد.
🔹 ابوالفضل خم شده بود تا از روی زمین بلندم کند و من مقابل پایش با انگشتان دستم به زمین چنگ میزدم، صورت مهربان پدر و مادرم در آینه چشمانم میدرخشید و هنوز دست و پاهای بریده امروز مقابل چشمم بود و نمیدانستم بدن آنها چند تکه شده که دیگر از اعماق جانم جیغ کشیدم.
در آغوش ابوالفضل بالبال میزدم که فرصت جبران بیوفاییهایم از دستم رفته و دیدار پدر و مادرم به #قیامت رفته بود.
🔹 اینبار نه حرم حضرت سکینه (علیهاالسلام)، نه چهارراه #زینبیه، نه بیمارستان #دمشق که آتش تکفیریها به دامن خودم افتاده و تا مغز استخوانم را میسوزاند و به جای پرواز به سمت تهران، در همان بیمارستان تا صبح زیر سِرُم رفتم.
ابوالفضل با همکارانش تماس گرفت تا پیشم بماند و به مقرّشان برنگشت، فرصتی پیش آمده بود تا پس از چند ماه با هم برای پدر و مادر شهیدمان عزاداری کنیم و نمیخواست خونابه غم از گلویش بیرون بریزد که بین گریه به رویم میخندید و شیطنت میکرد :«من جواب #سردار_همدانی رو چی بدم؟ نمیگه تو اومدی اینجا آموزش نیروهای #سوری یا پرستاری خواهرت؟»
🔹 و من شرمنده پدر و مادرم بودم که دیگر زنده نبودند تا به دست و پایشان بیفتم بلکه مرا ببخشند و از این حسرت و دلتنگی فقط گریه میکردم.
چشمانش را از صورتم میگرداند تا اشکش را نبینم و دلش میخواست فقط خندههایش برای من باشد که دوباره سر به سرم گذاشت :«این بنده خدا راضی نبود تو بری ایران، بلیطت سوخت!»
🔹 و همان دیشب از نقش نگاهم، احساسم را خوانده و حالا میخواست زیر پایم را بکشد که بیپرده پرسید :«فکر کنم خودتم راضی نیستی برگردی، درسته؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
✨🦋
@baghdad0120
✨️🇮🇷
🔴مقام معظم رهبری:
انتقال ماهواره به فضا. این مال چند کشور است. همهی کشورها این را ندارند. خیلیها ماهواره در فضا دارند، ولی مال خودشان نیست، خودشان پرتاب نکردند. آنهایی که خودشان پرتاب می کنند تعداد معدودی کشورند. ما البتّه عقبیم، امّا پرتاب کردیم، توانستیم، رفتیم. دانشمندان ما متمرکز شدند.
🗓🇮🇷 ۱۴ بهمنماه، سالروز پرتاب ماهواره امید به فضا و روز ملی فناوری فضایی گرامی باد.
#ایران_قوی
#دهه_فجر
#جمهوری_اسلامی_ایران #IR44
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120