baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_ششم 🔹 دیگر درد شانه فراموشم شده که فک و دندانهایم زیر انگشتان درشتش خرد میش
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هفتم
🔹 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم، سعد ناباورانه نگاهش میکرد و من فقط میخواستم با او بروم که با #اشک چشمانم به پایش افتادم :«من از اینجا میترسم! تو رو خدا ما رو با خودتون ببرید!»
از کلمات بی سر و ته #عربیام اضطرارم را فهمید و میترسید هنوز پشت این پرده کسی در کمین باشد که قدمی به سمت پرده رفت و دوباره برگشت :«اینجوری نمیشه برید بیرون، #شناساییتون کردن.» و فکری به ذهنش رسیده بود که مثل برادر از سعد خواهش کرد :«میتونی فقط چند دیقه مراقب باشی تا من برگردم؟»
🔹 برای #حفاظت از جان ما در طنین نفسش تمنا موج میزد و سعد صدایش درنمیآمد که با تکان سر خیالش را راحت کرد و او بلافاصله از پرده بیرون رفت.
فشار دستان سنگین آن #وهابی را هنوز روی دهانم حس میکردم، هر لحظه برق خنجرش چشمانم را آتش میزد و این #ترس دیگر قابل تحمل نبود که با هقهق گریه به جان سعد افتادم :«من دارم از ترس میمیرم!»
🔹 رمقی برای قدمهایش نمانده بود، پای پرده پیکرش را روی زمین رها کرد و حرفی برای گفتن نداشت که فقط تماشایم میکرد. با دستی که از درد و ضعف میلرزید به گردنم کوبیدم و میترسیدم کسی صدایم را بشنود که در گلو جیغ زدم :«#خنجرش همینجا بود، میخواست منو بکشه! این ولید کیه که ما رو به این آدمکُش معرفی کرده؟»
لبهایش از ترس سفید شده و بهسختی تکان میخورد :«ولید از #ترکیه با من تماس میگرفت. گفت این خونه امنه...» و نذاشتم حرفش تمام شود و با همه دردی که نفسم را برده بود، ناله زدم :«امن؟! امشب اگه تو اون خونه خوابیده بودیم سرم رو گوش تا گوش بریده بود!»
🔹 پیشانیاش را با هر دو دستش گرفت و نمیدانست با اینهمه درماندگی چه کند که صدایش در هم شکست :«ولید به من گفت نیروها تو #درعا جمع شدن، باید بیایم اینجا! گفت یه تعداد وهابی هم از #اردن و #عراق برای کمک وارد درعا شدن، اما فکر نمیکردم انقدر احمق باشن که دوست و دشمن رو از هم تشخیص ندن!»
خیره به چشمانی که #عاشقش بودم، مانده و باورم نمیشد اینهمه نقشه را از من پنهان کرده باشد که دلم بیشتر به درد آمد و اشکم طعم #شکایت گرفت :«این قرارمون نبود سعد! ما میخواستیم تو مبارزه کنار مردم #سوریه باشیم، اما تو الان میخوای با این آدمکشها کار کنی!!!»
🔹 پنجه دستانش را از روی پیشانی تا میان موهای مشکیاش فرو برد و انگار فراموشش شده بود این دختر مجروحی که مقابلش مثل جنازه افتاده، روزی #عشقش بوده که به تندی توبیخم کرد :«تو واقعاً نمیفهمی یا خودتو زدی به نفهمی؟ اون بچهبازیهایی که تو بهش میگی #مبارزه، به هیچ جا نمیرسه! اگه میخوای حریف این #دیکتاتورها بشی باید بجنگی! ما مجبوریم از همین وحشیهای وهابی استفاده کنیم تا #بشار_اسد سرنگون بشه!»
و نمیدید در همین اولین قدم نزدیک بود عشقش #قربانی شود و به هر قیمتی تنها سقوط نظام سوریه را میخواست که دیگر از چشمانش ترسیدم. درد از شانه تا ستون فقراتم میدوید، بدنم از گرسنگی ضعف میرفت و دلم میخواست فقط به خانه برگردم که دوباره صورت روشن آن جوان از میان پرده پیدا شد.
🔹 مشخص بود تمام راه را دویده که پیشانی سفیدش از قطرات عرق پر شده و نبض نفسهایش به تندی میزد. با یک دست پرده را کنار گرفت تا زنی جوان وارد شود و خودش همچنان اطراف را میپائید مبادا کسی سر برسد.
زن پیراهنی سورمهای پوشیده و شالی سفید به سرش بود، کیفش را کنارم روی زمین نشاند و با #مهربانی شروع کرد :«من سمیه هستم، زنداداش مصطفی. اومدم شما رو ببرم خونهمون.» سپس زیپ کیفش را باز کرد و با شیطنتی شیرین به رویم خندید :«یه دست لباس شبیه لباس خودم براتون اوردم که مثل من بشید!»
🔹 من و سعد هنوز گیج موقعیت بودیم، جوان پرده را انداخت تا من راحت باشم و او میدید توان تکان خوردن ندارم که خودش شالم را از سرم باز کرد و با #بسم_الله شال سفیدی به سرم پیچید. دستم را گرفت تا بلندم کند و هنوز روی پایم نایستاده، چشمم سیاهی رفت و سعد از پشت کمرم را گرفت تا زمین نخورم.
از درد و حالت تهوع لحظهای نمیتوانستم سر پا بمانم و زن بیچاره هر لحظه با صلوات و ذکر #یاالله پیراهن سورمهای رنگی مثل پیراهن خودش تنم کرد تا هر دو شبیه هم شویم.
🔹 از پرده که بیرون رفتیم، مصطفی جلو افتاد تا در پناه قامت بلند و چهارشانهاش چشم کسی به ما نیفتد و من در آغوش سعد پاهایم را روی زمین میکشیدم و تازه میدیدم گوشه و کنار مسجد انبار #اسلحه شده است...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@baghdad0120
✨🦋
✨️🇮🇷
🔴 فعالیت انجمن ایران شناسی فرانسه تعطیل شد .
#وزارت_خارجه_ایران:
🔹اقدام موهن #نشریه بدنام فرانسوی در زیرپاگذاشتن موازین شناخته شده اخلاقی، تعدی ددمنشانه به مقدسات دینی، هتک حرمت به ساحت مرجعیت سیاسی و مذهبی و نیز اهانت به نمادهای حاکمیتی و ارزشهای ملی ایرانیان را به شدیدترین عبارات محکوم میکنیم.
🔹ضمن بازنگری در مناسبات فرهنگی با #فرانسه و بررسی امکان ادامه فعالیت فرهنگی فرانسه در ایران، در گام نخست فعالیت انجمن ایران شناسی فرانسه در ایران را تعطیل میکنیم.
#لبیک_یا_خامنه_ای #رهبری_خط_قرمز_ماست
#جانفدا
#قهرمان_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
@Baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
انتشار برای نخستین بار؛ حاج قاسم و یاران شهیدش...
ــــــــــــــــــ ـ ـ ـ
#قاسم_بن_الحسن
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#شهید_رضا_خرمی
#شهید_وحید_زمانی_نیا
#شهید_حسین_جعفری_نیا
#شهید_شهرود_مظفری_نیا
#شهید_هادی_طارمی
#شهادت_هنر_مردان_خداست
#مدیون_شهدائیم
#ازخودگذشتگی
#مرگ_بر_اسرائیل
#مرگ_بر_آمریکا
#جانفدا #جان_فدا #جانفدا۰۱۲۰
#مرگ_بر_آمریکا_شعار_نیست_اعتقاد_ماست
https://splus.ir/baghdad0120
https://splus.ir/baghdad0120
https://splus.ir/baghdad0120
🔺سردار حاجی زاده: دکان فروش تسلیحات آمریکا با موشک هایپرسونیک ایرانی بسته میشود
▪️فرمانده نیروی هوافضای سپاه با بیان اینکه با #موشک_هایپرسونیک ایرانی، دکان فروش تسلیحات و سامانههای پدافندی #آمریکا بسته میشود، گفت: امروز قدرتی که آمریکا به آن #سپر_موشکی میگوید باطل شده است.
▪️#سردار_امیر_علی_حاجی_زاده در برنامه ملک سلیمان که از شبکه اول سیما پخش شد، با اشاره به ویژگیهای شخصیتی #سردار_سلیمانی گفت: آشنایی من با شهید سلیمانی به سالهای اوایل #جنگ برمیگردد، آن زمان جوانها هم به دنبال چهرهها بودند، مانند #سلبریتیهای امروز، سلبریتیهای ما آن موقع #فرماندهان_جنگ بودند.
#جانفدا
#قهرمان_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
@Baghdad0120
baghdad0120
✨🏴 السلام ای همسرشیرخدا وفات حضرت #ام_البنین (ع) تسلیت باد. #قاسم_بن_الحسن @baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨️🇮🇷
وتواۍبانو
بدان...
جنگومینوترڪش
همہاشبہانهبود
شہیدفقطخواستثابتڪند
چادردراینسرزمینتابخواهۍفدایۍ دارد!
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#حاج_قاسم
#ساعت_عاشقی
#حجاب #شهدا
#حجاب_وصیت_شهداست
#زینبیه #قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
حاجی!
کاش ما هم مثل شما
وسط گرفتاریهامون
به جایِ ناامیدی، یه لبخند میزدیم
و با اطمینان میگفتیم:
یَقینا کُله خِیر :)❤️✨
#شهیدحاجقاسمسلیمانی❤️
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
@Baghdad0120
✨🇮🇷
شب را خبری نیست مگر آه دل ما...
#جانفدا
#جان_فدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
#جانفدا
سلاماً عَلَی مَن حـٰارَبو الّیل و
عِند الصّبـٰاح بالاکفانِ قَدعادو...
سلام برکسانے کھ شب را میجنگند
و صبح هنگام با کفن باز مۍگردد...
#با_شهدا_گم_نمی_شویم
#جمال_قاسم #جمال_النصر
#شهید_ابومهدی_المهندس
#شهید_حاج_قاسم_سلیمانی
#جانفدا۰۱۲۰ #ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
eitaa.com/baghda0120
baghdad0120
✨🇮🇷 7⃣ ـــــــــــــــــــ ـ ـ ـ 🍃🦋 موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت هفتم) جزئیات جالب ازتبدیل یک تیپ س
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🇮🇷
8⃣
ـــــــــــــــ ـ ـ ـ
🍃🦋
موشن گرافیک قصه قاسم (قسمت هشتم)
انتشار نخستین بار مکالمه بیسیمی حاج قاسم سلیمانی برای برای اعلام خبر شکست پیروزی لشکر ۴۱ ثارالله برلشکر گارد صدام درعملیات کربلا ۵در قسمت هشتم
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
#لبیک_یا_خامنه_ای
🆔eitaa.com/baghdad0120
✨💔
#ساعت_عاشقی | سردارم
من...
کارد بـه استخوانِ دلم
که می رسد
تـمامِ وجودم
ناخودآگاه
تـو را صـدا میزنَد..
ای صاحب خنده های قشنگ
دلمان برایت تنگ است
برگرد...
#جانفدا
#شهیدانه
#جانفدا۰۱۲۰
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨
#ساعت_عاشقی
باز دوباره شب جمعه شد و باز بی قرار یار، باز لحظه ی شهادت و باز این دست های تنهای بی قرار.
غم ظهور و نیامدنت بس نبود عزیزِ جان؟ این درد جانسوز هم بر آن اضافه شد و لبریز شد کاسه ی صبر جان.
پس از این دیگر شب های جمعه هیچ وقت مثل گذشته نخواهد بود...
ساعت ۱:۲۰ دقیقه بامداد جمعه... 😞💔
جانان بگو پس نوبت ما کی میرسد؟ دنیا بدون تو دیگر جای قشنگی نیست...
#جانفدا
#جانفدا۰۱۲۰
#ساعت_عاشقی
#قاسم_بن_الحسن
#زنده_ایم_به_قصاص
#Hero
#baghdad0120
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✨🍃
تمام هفته را به امید دیدارت به جمعه رسانده ایم🍃
#به_امید_دیدار🍃
#یاایهاالعزیز💚
#امام_زمان
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
✨🇮🇷
امام محمد باقر علیه السلام:
«ما مِن نَکبَةٍ تُصِیبُ العَبدَ إلاّ بِذَنبٍ»
هیچ گرفتاری ای به بنده نمی رسد مگر به سبب گناه.
الکافی، ج ۲، ص ۲۶۹
#حدیث_روز
#جانفدا #جان_فدا
#لبیک_یا_خامنه_ای
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🇮🇷✨
🔻#قهرمان ها تفاوت مارا نشان میدهند
🔹لحظه های جذاب و دیدنی از غیور مردان ایرانی
#جانفدا
#جان_فدا
#قاسم_بن_الحسن
@Baghdad0120
baghdad0120
#دمشق_شهر_عشق #قسمت_هفتم 🔹 از کلام آخرش فهمیدم زینبی که صدا میزد من نبودم، سعد ناباورانه نگاهش می
#دمشق_شهر_عشق
#قسمت_هشتم
🔹 یک گوشه کپسول اکسیژن و وسایل جراحی و گوشهای دیگر جعبههای #گلوله؛ نمیدانستم اینهمه ساز و برگ #جنگی از کجا جمع شده و مصطفی میخواست زودتر ما را از صحن مسجد خارج کند که به سمت سعد صورت چرخاند و تشر زد :«سریعتر بیاید!»
تا رسیدن به خانه، در کوچههای سرد و ساکت شهری که #آشوب از در و دیوارش میپاشید، هزار بار جان کندم و درهر قدم میدیدم مصطفی با نگرانی به پشت سر میچرخد تا کسی دنبالم نباشد.
🔹 به خانه که رسیدیم، دیگر جانی به تنم نمانده و اهل خانه از قبل بستر را آماده کرده بودند که بین هوش و بیهوشی روی همان بستر سپید افتادم.
در خنکای شب فروردین ماه، از ترس و درد و گرسنگی لرز کرده و سمیه هر چه برایم تدارک میدید، در این جمع غریبه چیزی از گلویم پایین نمیرفت و همین حال خرابم #خون مصطفی را به جوش آورده بود که آخر حرف دلش را زد :«شما اینجا چیکار میکنید؟»
🔹 شاید هم از سکوت مشکوک سعد فهمیده بود به بوی #جنگ به این شهر آمدهایم که به چشمانش خیره ماند و با تندی پرسید :«چرا نرفتید بیمارستان؟»
صدایش از خشم خش افتاده بود، سعد از ترس ساکت شده و سمیه میخواست #مهمانداری کند که برای اعتراض برادرشوهرش بهانه تراشید :«اگه زخمش عفونت کنه، خطرناکه!»
🔹 سعد از امکانات رفقایش اطمینان داشت که با صدایی گرفته پاسخ داد :«دکتر تو #مسجد بود...» و مصطفی منتظر همین #اعتراف بود که با قاطعیت کلامش را شکست :«کی این بیمارستان صحرایی رو تو ۴۸ ساعت تو مسجد درست کرد؟»
برادرش اهل #درعا بود و میدانست چه آتشی وارد این شهر شده که تکیهاش را از پشتی گرفت و سر به شکایت گذاشت :«دو هفته پیش #عربستان یه کامیون اسلحه وارد درعا کرده!» و نمیخواست این لکه ننگ به دامن مردم درعا بماند که با لحنی محکم ادامه داد :«البته قبلش #وهابیها خودشون رو از مرز #اردن رسونده بودن درعا و اسلحهها رو تو مسجد عُمری تحویل گرفتن!»
🔹 سپس از روی تأسف سری تکان داد و از #حسرت آنچه در این دو هفته بر سر درعا آمده، درددل کرد :«دو ماه پیش که اعتراضات تو #سوریه شروع شد، مردم این شهر هم اعتراضایی به دولت داشتن، اما از این خبرا نبود!»
از چشمان وحشتزده سعد میفهمیدم از حضور در این خانه پشیمان شده که مدام در جایش میجنبید و مصطفی امانش نمیداد که رو به برادرش، به در گفت تا دیوار بشنود :«اگه به مردم باشه الان چند ماهه دارن تو #دمشق و #حمص و #حلب تظاهرات میکنن، ولی نه اسلحه دارن نه شهر رو به آتیش میکشن!» و دلش به همین اشاره مبهم راضی نشد که دوباره به سمت سعد چرخید و زیر پایش را خالی کرد :«میدونی کی به زنت #شلیک کرده؟»
🔹 سعد نگاهش بین جمع میچرخید، دلش میخواست کسی نجاتش دهد و من نفسی برای حمایت نداشتم که صدایش در گلو گم شد :«نمیدونم، ما داشتیم میرفتیم سمت خیابون اصلی که دیدم مردم از ترس تیراندازی #ارتش دارن فرار میکنن سمت ما، همونجا تیر خورد.»
من نمیدانستم اما انگار خودش میدانست #دروغ میگوید که صورتش سرخ شده بود، بین هر کلمه نفس نفس میزد و مصطفی میخواست تکلیف این گلوله را همینجا مشخص کند که با لبخندی تلخ دروغش را به تمسخر گرفت :«اگه به جای مسجد عُمری، زنت رو برده بودی بیمارستان، میدیدی چند تا پلیس و نیروی #امنیتی هم کنار مردم به گلوله بسته شدن، اونا رو هم ارتش زده؟»
🔹 سمیه سرش را از ناراحتی به زیر انداخته، شوهرش انگار از پناه دادن به این زوج #آشوبگر پشیمان شده و سعد فاتحه این محکمه را خوانده بود که فقط به مصطفی نگاه میکرد و او همچنان از #خنجری که روی حنجرهام دیده بود، #غیرتش زخمی بود که رو به سعد اعتراض کرد :«فکر نکردی بین اینهمه وهابی تشنه به خون #شیعه، چه بلایی ممکنه سر #ناموست بیاد؟»
دلم برای سعد میتپید و این جوان از زبان دل شکستهام حرف میزد که دوباره به گریه افتادم و سعد طاقتش تمام شده بود که از جا پرید و با بیحیایی صدایش را بلند کرد :«من زنم رو با خودم میبرم!»
🔹 برادر مصطفی دستپاچه از جا بلند شد تا مانع سعد شود که خون #غیرت در صدای مصطفی پاشید و مردانه فریاد کشید :«پاتون رو از خونه بذارین بیرون، سر هر دوتون رو سینهتونه!»
برادرش دست سعد را گرفت و دردمندانه التماسش کرد :«این شبا شهر قُرق #وهابیهایی شده که خون شیعه رو حلال میدونن! بخصوص که زنت #ایرانیه و بهش رحم نمیکنن! تک تیراندازاشون رو پشت بوم خونهها کمین کردن و مردم و پلیس رو بیهدف میزنن!»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@baghdad0120
✨🦋
baghdad0120
✨🇮🇷 #وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی امروز قرارگاه حسینبن علی، ایران است. بدانید جمهوری اسلامی حرم
✨🇮🇷
#وصیتنامه شهید حاج قاسم سلیمانی
برادران و خواهرانم! جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ رهبری متصل به و منصوب شرعی و فقهی معصوم. خوب میدانید منزّهترین عالِم دین که جهان را تکان داد اسلام را احیا کرد، یعنی خمینی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه نجاتبخش این امت قرار داد؛ لذا چه شما که بهعنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما بهعنوان سنّی اعتقاد عقلی دارید، بدانید [باید] بهدور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام خیمه ولایت را رها نکنید.
#جانفدا
#حاج_قاسم
#شهید_سلیمانی
#قاسم_بن_الحسن
@baghdad0120