eitaa logo
فرقه های بابیت و بهائیت
19هزار دنبال‌کننده
1.6هزار عکس
922 ویدیو
33 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❇️ سخنان سردار نوعی اقدم اجر شش سال خدمتش را هدیه میدهد به شما. ⭕️حتما گوش بدهید. 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ب: دعوى بابيت مضامين مذكور را به نحوى صريح‌تر از على محمد شيرازى در نامه‌اى كه به «محمد شاه قاجار» در اوائل سال ١٢۶۴ ه‍ ق، از زندان ماكو نوشت، و «شوقى افندى» آن را در پاورقى كتاب: «مطالع الانوار» (١) و «اشراق خاورى» در كتاب «رحيق مختوم» (٢) به آن تصريح كرده‌اند: چنين مى‌خوانيم: «خدا را شاهد مى‌گيرم به اينكه و حداينت او و نبوت او و ولايت خلفاى رسول او ظاهر نمى‌شود مگر به مرآت چهارم. كه پرتوى از سه مرآت قبلى است و خدا مرا از طينتى پاك آفريده و به اين مقام رسانيده.» در اين بيان على محمد شيرازى، تعاليم شيخيه را در مورد مرآت چهارم يا ركن رابع بخوبى مشاهده مى‌كنيم. سپس ادامه مى‌دهند: «بجان خودم سوگند اگر اطاعت فرمان حجة اللّٰه كه روح من و ديگر موجودات فدايش باد واجب نبود هر آينه ترا به اين گفتار آگاه نمى‌ساختيم.» و در همان زندان ماكو، رساله‌اى نگاشته است كه «فاضل مازندرانى» در كتاب «ظهور الحق» (٣) به آن تصريح و از جمله نقل مى‌كند كه على محمد شيرازى نوشته است: «حيث اشار الحجة عليه السلام في دعائه في شهر رجب المرجّب: و بمقاماتك التى...» (۴) همچنين در پاسخ سؤالات يكى از پيروان خود، در زندان ماكو، به نقل از فاضل مازندرانى در كتاب: «ظهور الحق» مى‌نويسد: «وانّ ما كتب بانّ باب الإمام لابدّ ان يكون مرآته فهو حق لاريب فيه، كما انّ الامام هو مرآت اللّٰه جلّ جلاله و انّ ما كتب ان السيد رحمة اللّٰه عليه ما ادعى حكم الذى انّ ادّعيت و لذا لم يظهر منه خوارق العادات فقد اشتبه الأمر عليك وسمعت قوله في كثير من الاوقات. وايّاك و اسم العامرية إننّى أخاف عليها من فم المتكلم. اما سمعت قوله في حق من يجتبى بعده بتلك الأشعار في كثير من الاوقات: يا صغير السنّ يارطب البدنيا قريب العهد من شرب اللّبن» (۵) با چنين تصريحى به بابيت سيّد كاظم رشتى و تمسك سيد به شعر فوق از اشعار حلاج: كه على محمد شيرازى آن را ملاك دعوى بابيت سيد كاظم مى‌داند و بواسطۀ تمثل به آن، بابيت خود را اراده كرده است. مع ذلك كتب بابيان، مراد سيد كاظم را از ذكر اشعار مذكور، على محمد شيرازى تلقى كرده‌اند كه بنا به آنچه گذشت خلاف صريح، گفتۀ على محمد شيرازى است. خاصه آنكه حلاج اين اشعار را خطاب به حضرت حجة بن الحسن عسكرى عليه السلام در شرائطى از زمان اظهار داشته كه حضرت بيش از ۵ سال از عمرش نگذشته بود. در حاليكه على محمد شيرازى در آن ايام ٢۴ ساله بوده و اين سن با تمثل به شعر حلاج چه نسبت و سازشى دارد كه «ميرزا جانى كاشانى» مى‌نويسد: «در بعضى از اشعار به سن آن سيد عالم (اشاره) نموده‌اند كه يا صغير السن...» (۶) بدين روال، و آنچه كه مسلم است، على محمد شيرازى از سال ۱۲۶۰ تا ۱۲۶۴ه‍ . ق، ادّعاى بابيت امام زمان حضرت حجة بن الحسن عسكرى عليه السلام را داشته است. 📗۱)ص۱۹۹ 📗٢) . ج١، ص۵٨١ 📗٣) . جزء سوم، صص١٣ - ١۶ 📗۴) . متن دعائى است مخصوص ماه رجب، كه جناب «حسين بن روح» نائب سوم امام حجة بن الحسن عسكرى عليه السلام ، از ناحيۀ امام ضبط و نقل كرده است. مراجعه شود به «وقايع الايام» مرحوم حاج شيخ عباس قمى، باب يازدهم، و كتاب: «مفاتيح الجنان». 📗۵) . «نقطة الكاف»، ص١٠٣. 📗۶) . «نقطة الكاف»، ص١٠٣. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۷۲-۱۷۳ 💀@bahaiyat💀
ه-) واقعه بدشت هر یک از گردانندگان این ماجرا، لقبی جدید و معنوی پیدا کرد: محمدعلی بارفروشی به «قدوس»، قره العین به «طاهره» و میرزا حسین علی به «بهاءالله» ملقب شدند.(۱) تمام هزینه های حاضران در جلسه بدشت که حدود هشتاد نفر از بابیان بودند، بر عهده میرزا حسین علی نوری (بهاءالله) بود. نکته دیگر درباره واقعه بدشت، عربده-کشی های مستانه رهبران بابی بود که بی هیچ ملاحظه ای، خدا و خداپرستی را به مسخره گرفته بودند، اگرچه در واقع «الله یستهزئ بهم و یمدهم فی طغیانهم یعمهون». (بقره: ۱۵) عباس افندی (عبدالبهاء) می نویسد: «جناب طاهره، انی انا اللّه را در بدشت تا عنان آسمان به اعلی الندا بلند نمود و همچنین بعضی احباء در بدشت». (۲) در پانزدهم شعبان ۱۲۶۴ه- .ق، وقتی بدشتیان به نزدیک روستای نیالا رسیدند، مردم با دیدن طاهره و قدوس در یک کجاوه که با صدای بلند اشعاری می خواندند، برآشفتند و به آنان حمله کردند.(۳) به این ترتیب، بدشتیان پراکنده شدند و سران بابی گریختند. برخی منابع بهایی، از این برخورد به «غضب الهی» تعبیر کرده اند که در نتیجه رفتار غیراخلاقی بابی ها در بدشت رخ داد. (۴) میرزا حسین علی به سختی از این غائله نجات یافت و همراه قره العین به سوی زادگاه پدری خود، روستای تاکر نور گریخت 📗۱- نک: مطالع الانوار، صص ۲۶۹ و ۲۷۰. 📗۲- مکاتیب عبدالبهاء، ج ۲، ص۲۵۵. 📗۳- امانت، ص ۳۲۸. 📗۴- نک: مطالع الانوار، ص ۲۷۵. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۴۴-۴۵ 💀@bahaiyat💀
🕸و) ترور شهید ثالث اشاره صاحب ریحانه الادب درباره شهادت علامه ملا محمدتقی برغانی معروف به شهید ثالث، یکی از بزرگان شیعه و مخالفان شیخ احمد احسائی آورده است که در اوایل پیدایش فتنه بابیه و نخستین سال به قدرت رسیدن ناصرالدین شاه، به سبب تلاش های دینی این عالم اسلامی و دفاع او از شریعت که از عادات فطری اش بود، تصمیم به قتل وی گرفتند. ماجرا از این قرار بود: شبی به حسب عادت معمول به مسجد رفت و مشغول فریضه نماز شد. هنگامی که به مسجد رفت، چند نفر به وی هجوم آوردند و هشت نقطه از گردنش را به نیزه مجروح کردند و متواری شدند و حاج ملامحمدتقی برغانی پس از انتقال به منزلش بعد از دو روز در هفده ذی القعده سال ۱۲۶۳ هجری قمری به رحمت ایزدی پیوست و در جوار شاه زاده حسین قزوین به خاک سپرده شد. (۱) 📗۱)ریحانه الادب، ج ۱، ص ۲۴۷. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۴۵-۴۶ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
▪️بینونت خالق و مخلوق▪️ ــــــــــــــــــــ 📜عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ: إِنَّ اَللَّهَ خِلْوٌ مِنْ خَلْقِهِ وَ خَلْقَهُ خِلْوٌ مِنْهُ وَ كُلُّ مَا وَقَعَ عَلَيْهِ اِسْمُ شَيْءٍ فَهُوَ مَخْلُوقٌ مَا خَلاَ اَللَّهَ. 📄امام باقر عليه السّلام فرمودند: به راستى خداوند از آفريده‌هاى خود تهى و مبرى است و آفريده‌هاى او هم از وى تهى و بركنارند بر هر آنچه نام «شیء» صدق کند، مخلوق باشد جز ذات يگانه خدا. ــــــــــــــــــــ 📚 کافی شریف ج ۱، ص ۸۲ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
ب: دعوى بابيت وى پس از اظهار دعوى بابيت به «ملاحسين بشرويه‌ئى» به زعم بهائيان(۱) و به تصريح «نبيل زرندى»: آهنگ سفر حج نمود، و به حروف حى كه همگى از شاگردان سيد كاظم رشتى و بابيت او را گردن نهاده بودند، دستور داد كه در غياب وى، در نقاط گوناگون پراكنده شوند و در همه جا بدون بردن نام و نشان بگويند كه باب موعود با برهان متين نكته قابل توجه اين است كه كتب تاريخ بهائيان ثبت كرده‌اند: على محمد شيرازى در «مسجد الحرام» با «ميرزا محيط كرمانى»، كه او نيز از شيخيه و هواى دعوى را در سر مى‌پرورانده، روبرو گشته و رسالۀ «بين الحرمين» را در پاسخ پرسش‌هاى «ميرزا محيط كرمانى» مبنى بر اثبات مقام بابيت خود و رفع شبهات ميرزا محيط نگاشته است كه با توجه به بررسى و مطالعه نسخۀ خطى مندرجات آن رساله و يا مندرج در كتاب «محاضرات» اشراق خاورى بهائى و «آئين باب» على محمد فرهوش بابى، بخوبى معلوم مى‌شود كه صريحاً و به نحوى بسيار روشن و واضح، على محمد شيرازى در اين رساله كه ويژگى فكرى و دعاوى وى را در سفر حج! و يا هر جاى ديگر در سال ١٢۶٠ - ١٢۶١ ه‍ ق، نشان مى‌دهد چيزى جز اثبات و مدح و اظهار ارادت به وجود حضرت قائم حجة بن الحسن عسكرى عليه السلام ، و دعوى بابيت خود چيز ديگرى در بر نداشته است. پس از سفر حج، در سال ١٢۶١ ه‍ ق، على محمد شيرازى وارد «بوشهر» و از آنجا ضمن نامه‌اى كه به «ملاصادق خراسانى» كه او نيز يكى مريدانش بشمار مى‌رفت، خاطر نشان نمود كه در اذان نماز جمعه، پس از ذكر شهادت‌ها، چنين بگويد: «اشهد أن عليا قبل نبيل باب بقية اللّٰه» (۲)ملّا صادق در اذان نماز جمعه شيراز، به چنين كارى مبادرت مى‌ورزد و از اين روى، به اعتراض و خشم مسلمانان دامن زد. حكومت شيراز در آن ايام، با «نظام الدوله حسين خان آجودان باشى» بود. ملا صادق، توسط حاكم شيراز دستگير شد. تا هياهوى اعتراض‌آميز مردم شيراز فروكش كند. ولى ملا صادق در بازجوئى كه از او بعمل آمد گناه عمل انجام شده را به گردن على محمد شيرازى انداخت و خود از اين مخمصه نجات يافت. «نظام الدوله» على محمد شيرازى را از بوشهر به شيراز احضار كرد. 📗١) . همچنين ملا صادق را مأمور كرد كه كتاب «تفسير سورۀ يوسف» را در روى منبر بدين ترتيب بخواند كه: «يا ايها الرجل صلّ فى المسجد الذى نزل الايات من ربك فيه و ادرس بآياتنا فيه بالعدل لتكونن من الفائزين. قل امحوا كلّ الكتب وادرسوا بين الناس بآياتنا و اكتبوا ما نزل من يدى بالمداد الذهب لتكونن من المتقين.» «ملا صادق چنين كرد و بر اثر شورش و غوغائى كه از اين هرزه درائى و گستاخى برخاست او را گرفته تازيانه‌اش زدند و ريشش را سوزاندند و با قدوس (ملا محمد على بار فروشى) و ملا على اكبر اردستانى هر سه را مهار در بينى كرده و رويشان را سياه نموده در كوچه گرداندند و سپس آنان را از شهر بيرون كردند. در سعديۀ شيراز ايشان با سيد باب كه از حج برگشته بود ملاقات كردند. ملا صادق و قدوس از آنجا به قصد تبليغ حاجى محمد كريم خان به كرمان رفتند» در «تاريخ نوجهانگير ميرزا» مى‌نويسد: «از جناب علامى فهامى مجتهد العصر و الزمانى ميرزا محمد جعفر تويسركانى مسموع شد كه در حين زيارت عتبات عاليات جمعى از مريدان او را ديدم كه نقش نگين ايشان اين بود كه «لااله الا اللّٰه على محمد نائب اللّٰه» ص ٢٩٧ مراجعه شود به كتاب: «فتنۀ باب»، قسمت توضيحات آقاى عبدالحسين نوائى ص٢٣٣ 📗۲) . چنانچه در مباحث آتى ملاحظه خواهيد فرمود، رفتن على محمد شيرازى به مكه و حجاز، مورد ترديدو به هر حال غير قابل اثبات است از اين جهت «به زعم» تعبير شده است. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۷۳-۱۷۴ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🕸 بهائیت وتحریم های نظام سلطه گر علیه جمهوری اسلامی ایران 🎤 حجت‌الاسلام والمسلمین 💀@bahaiyat💀
🕸نکته ای درباره رهبران شورش ها آنچه در مطالعه تاریخ شورش ها و کسانی که آنها را رهبری می کردند جالب و شنیدنی است اینکه برخی از رهبران این شورش ها مانند سید یحیی دارابی (وحید) در نبرد نیریز، از اقدام باب در باطل کردن اسلام خبر نداشتند و ادعای وی را اسلامی می دانستند. چنین کسانی نه به عنوان یک بابی مرتد، بلکه به عنوان مسلمانی معتقد به احکام اسلامی در این شورش ها حضور یافتند. به گواهی کتاب های تاریخی که بهاییان نوشته اند، دشمنان وحید با وجود دشمنی، در نماز به او اقتدا می کردند و به پند و اندرزهای ایشان گوش می دادند.(۱) برخی دیگر مانند ملا محمدعلی حجت زنجانی، هیچ اعتقادی به باب و سخنان او نداشتند. ملا محمدعلی نیز گرچه به نام جنبش منحرف بابیه دست خود را به خون مسلمانان رنگین کرد، ولی در واقع، به هیچ عنوان به باب و بابیت معتقد نبود. او به دلیل شخصیت ماجراجوی خود، دشمنان بسیاری در میان علمای شهر زنجان داشت و تنها راه مبارزه با آنان را در بابی شدن یافته بود. امان الله شفا، مبلّغ بهایی که از این آیین برگشته،(۲) در مورد حجت زنجانی می نویسد: من با کمال جرئت می توانم بگویم حجت زنجانی اساساً به باب کوچک ترین اعتقادی از قبیل اینکه او نائب امام بوده و یا صاحب الزمان و یا مظهر کردگار و یا هر مقام دیگر، نداشته است... . وی برای اثبات ادعای خود می گوید: این شخص ابداً رغبتی به ملاقات با باب نشان نداده است... او خود دو بار تا تهران رفته، ولی به شیراز و اصفهان برای ملاقات به اصطلاح شما یگانه محبوب و مقتدای خود نرفته است. او در زنجان بود و باب در مسافت کمی در چهریق و ماکو... حجت زنجانی کوچک ترین حرکتی برای ملاقات باب نکرده است. (۳) اهمیت مطلب در این است که کسانی به فتنه انگیزی باب در این سرزمین دامن زدند که به آنچه وی مدعی آن بود، اعتقادی نداشتند و این امر بیانگر این واقعیت است که بابیت برخلاف ادعاهای طرفدارانش، ریشه الهی و آسمانی ندارد. مطالب بیان شده، دروغ پردازی بهاءالله را در کتاب ایقان - که کوشیده است علمای مسلمان را پشتیبان بابیت معرفی کند - نیز آشکار می کند. 📗۱)مطالع الانوار، ص ۴۶۰. 📗۲)وی پس از رسیدن به مقام های بالا در تشکیلات بهایی، از این آیین ساختگی دست شست و به افشاگری جانانه ای دست زد که مهم-ترین جلوه آن، انتشار کتاب ارزنده نامه ای از سن پالو است. 📗۳)- نامه ای از سن پالو، ص ۲۲۶. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص۴۶-۴۷ 💀@bahaiyat💀
۴. عقاید باب مقبره باب، کوه کرمل، حیفا (فلسطین اشغالی) به دلیل پریشان گویی های سید علی محمد باب، شاید نتوان عقاید او را درست بیان کرد، ولی اساس عقاید و ادعاهای وی را که بیشتر آنها مبهم و پیچیده است، می توان چنین دانست: ۱. او در کتاب بیان، خود را برتر از همه پیامبران الهی و مظهر نفس پروردگار خوانده است. (۱) ۲. باب، خود را پایه گذار دوره جدید نبوت معرفی می کند.(۲) ۳. او خاتمیت پیامبر اسلام را که تا روز قیامت ادامه دارد، پذیرفته، ولی از دیگر سو معتقد است قیامت برای هر دینی، آغاز دوره ای جدید از نبوت از سوی پیام آوری دیگر است: از یوم بعثت رسول الله صلی الله علیه و آله تا یوم عروج او، قیامت عیسی علیه السلام بود که شجره حقیقت در هیکل محمدیه ظاهر شد... و از حین ظهور شجره «بیان» الی ما یغرب، قیامت رسول الله صلی الله علیه و آله است... و قیامت «بیان» در ظهور من یظهره الله است؛ زیرا امروز بیان در مقام نقطه است و اول ظهور من یظهره الله، آخر کمال «بیان» است... . (۳) 📗۱- بیان عربی، باب اول، ص ۱. 📗۲- شیخ احمد شاهرودی، مرآت العارفین فی دفع شبهات المبطلین، تهران، ۱۳۴۱ه-. ق، ص ۱۲۱. 📗۳- سید علی محمد باب، بیان فارسی، ص ۳۰. 📗تحلیل و نقد بهائیت، علیرضا روزبهانی، صص ۴۷_۴۸ 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤 پیامبر اکرم صلى‏ الله ‏علیه‏ و‏ آله و سلم فرمودند: 🍃 این دختر به بلاها مبتلا می شود و مصیبت های مختلفی بر وی وارد می شود و...به درستی که هرکس بر او و بر مصیبت های او گریه کند، ثوابش همانند ثواب گریه بر برادرانش (حسن و حسین علیهماالسلام)، می‌باشد. 📖 زینب الکبری من المهد الی الحد، ص۳۵و۳۶. 💀@bahaiyat💀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
پ) انكار بابيت «نبيل زرندى» در ذكر وقايع حيات على محمد شيرازى تأييد و تصريح كرده است كه او پس از آنكه به دستور نظام الدوله، از بوشهر به شيراز آمد، در مجلسى با حضور «امام جمعه» و حاكم شيراز، مورد بازخواست و بازجوئى قرار گرفت. در كتاب: «تلخيص تاريخ نبيل زرندى» ١ چنين عنوان شده است كه در آغاز مجلس ميان نظام الدوله و على محمد شيرازى گفتگوى تندى رخ داد. ٢ و تصريح مى‌كند كه حسين خان: «به يكى از فراشّان امر كرد سيلى سختى به صورت حضرت باب بزنند. اين سيلى به قدرى شديد بودكه عمامۀ هيكل مبارك بر زمين افتاد. «شيخ ابوتراب امام جمعه شيراز» كه در مجلس حاضر بود حسين خان را به اين گونه رفتار سرزنش نمود و فرمان داد عمامه را بر سر باب گذاشتند.» 📗١) . ص١٣٨ 📗٢) . مرحوم «اعتضاد السلطنه» در خصوص مذاكرات نظام الدوله و على محمد شيرازى مى‌نويسد: «نظام‌الدوله روزى مجلسى ترتيب داد و امر به احضار باب نمود. پس با او از در مهربانى و رأفت در آمده و گفت بر من روشن شد كه سخن تو صدق است و طريقت تو پسنديده و در خواب ديدم كه تو بر من وارد شدى و سرانگشت به پاى من ماليدى و مرا بيدار كردى و گفتى: «اى حسين خان در جبين تو نور ايمان مشاهده كرده‌ام و از اين جاست كه فرستادگان ترا هلاك نساختم، بر خيز و طريق حق گير.» ميرزا على محمد باب اين سخنان را باور داشت و گفت: تو به خواب نديدى بلكه بيدار بودى و من خود بودم كه به بالين تو آمدم و چنان كردم. حسين خان در نهايت خضوع دست او را بوسه زد و گفت: جان و مال در قدم تو ريزم و اين توپخانه و سرباز كه اكنون در شيراز در اطاعت من است به حكم تو كوچ دهم و با دشمنان تو جنگ نمايم. باب در جواب گفت: چون با من از در مطاوعت و متابعت بيرون شدى و جهان را مسخر كردم سلطنت دنيا را به تو خواهم داد. حسين خان گفت: من سلطنت نمى‌خواهم، همۀ آروزى من آن است كه در ركاب تو شهيد شوم و پادشاهى جاودان بدست آورم. بالجمله چون حسين خان خاطر باب را از دهشت و انقلاب آسوده داشت، مجلس ديگر بياراست و علماى بلد را جمع كرد. باب را گفت: حجت خويش را بر اين مردم تمام بايد كرد. آنگاه كه علما طريق تو گيرند كار عامه سهل باشد. پس ميرزا على محمد با دل قوى به مجلس علما در آمد و سيد يحيى كه از مريدان باب بود نيز حاضر گشت. چون آغاز سخن كردند، بى ترس و بيم، باب سربرداشت و گفت: چگونه شما از اطاعت من بيرون مى‌رويد و متابعت مرا فرض نمى‌شماريد؟ از آن پيغمبر كه شريعت آن داريد، در ميان شما جز قرآن معجزه‌اى باقى نمانده و اينك قرآن من فصيح‌تر از قرآن شما و نيكوتر از آن است و دين من ناسخ دين پيغمبر شماست. بى آنكه تيغ‌ها انگيخته گردد و خون شما، ريخته شود حفظ جان و مال خود را واجب شماريد و طريق خلاف و نفاق مسپاريد. چون سخن بدين جا رسيد، علماى مجلس به همان قرارى كه با حسين خان گذاشته بودند، با او جوابى نگفتند. حسين خان گفت: خوب گفتى، بهتر آن است كه مذهب خود را بنويسى تا هر كس خواهد بدان بنگرد و بگرود. پس قلم بگرفت و سطرى چند بنوشت. علماى مجلس عبارت او را از قانون عربيت بيرون يافتند. حسين خان گفت: با اين كه هنوز لفظى چند را نتوانى تلفيق كرد، اين چه ترهات است كه خود را بر خاتم الانبياء صلى الله عليه و آله فضيلت دهى و ترهات خود را بر كلمات خداى تعالى تفضيل نهى و حكم داد تا او را چوب زياد زدند. زبان به توبه و انابه گشود فرياد برآورد و بر خود دشنامى چند داد و اظهار نادانى و پشيمانى كرد. آنگاه حكم داد تا صورت او را سياه كردند و به مسجدى كه شيخ ابوتراب به جماعت نماز مى‌گذاشت بردند تا دست و پاى او را بوسيد. مراجعه شود به كتاب «فتنه باب» ص١۵ 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص ۱۷۵-۱۷۶ 💀@bahaiyat💀