eitaa logo
فرقه های بابیت و بهائیت
19.4هزار دنبال‌کننده
1.4هزار عکس
812 ویدیو
31 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى ج) اعدام مخبط روى آنها به طرف ديوار بود ولى ملا محمد على به سر دسته مذكور التماس مى كرد كه روى او را به طرف تيراندازان برگردانند، تا تيرهائى را كه به سوى او مى آيد ببيند او هم خواهشش را قبول كرد. باز خواهش كرد كه صورتش را مقابل پاى باب قرار بدهد ولى اين خواهشش پذيرفته نشد. آنگاه فرمانده كل فوج يعنى سام خان فرمان پيش فنگ داد و سربازان تفنگ‌ها را به شكل سلام بلند كردند. مردم همه سكوت كردند، چنانكه گويا نفس‌ها قطع شده بود، دلها به طپش افتاد، بندها به لرزه درآمد، صدائى مانند صداى مگس شنيده مى شد و چنان سكوت بر مردم حكومت پيدا كرد كه گويا مرغ بر سر آنها نشسته بود. دل‌ها و نبض‌ها چنان به زدن افتاد كه نزديك بود ضربانات آنها شنيده شود. در اين هنگام سام خان به رئيس دربانان والى كه حكم اعدام را در دست داشت نگاه كرد و او اشاره به تنفيذ حكم كرد، پس سام خان فرمانده فوج به صداى نظامى به سركرده صد نفرى اشاره كرد و فرمان تيراندازى از صف اول داد. آنگاه صداى تيرها بلند گرديد و دود فضاى ميدان را فرا گرفت وقتى دودها بر طرف شد، معلوم شد كه ملا محمد على تير خورده است. ولى در اين حال باب را صدا مى زد و چنين مى گفت: آقاى من آيا از من راضى شدى؟ اما باب پس تير به طناب وى خورده، طناب بريده شده و او به زمين افتاده بود و فورى بدرون يكى از حجره هاى سربازخانه كه نزديك محل سقوط وى بود، فرار كرده و در آنجا پنهان شده بود. تماشاچيان و سربازان از زيادى دود نتوانستند سقوط باب و فرارش را ببينند. و چون مردم باب را نديدند، فريادشان بلند شد و در وهم و خيال افتادند، پيش خود چنين فكر مى كردند: آيا باب به هوا پرواز كرده؟ آيا به آسمان بالا رفته؟ آيا از نظرها غائب شده؟ سركرده فوج و سرجوخه هاى لشكر از هيجان مردم و هجوم آنها به وحشت و اضطراب افتادند، لاجرم سام خان فرمان داد تا نظاميان خط سه گوش نظامى تشكيل دادند و بدين واسطه جلو هجوم مردم را گرفت، آنگاه سركردگان فوج را در فشار گذاشت تا حجرات ميدان را بگردند و باب را پيدا كنند. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۴ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى ج) اعدام مخبط سركرده صد نفرى غوج على سلطان وى را در يكى از حجرات پيدا كرده با زور او را از حجره بيرون كشيد، با مشت بر پشت گردن او مى زد و او را به مردم معرفى مى كرد. آنگاه دو مرتبه مانند اول با طناب بستند و تيربارانش كردند. در اين مرتبه چند تير بر پشت و بر بدنش اصابت كرد و تمام بدنش جز صورتش كه سالم مانده بود سوراخ سوراخ شد. پس جثه اش از حركت افتاد و مردم آسوده خاطر و از وسواس وهم و خيال بيرون آمدند. و بر آنها معلوم شد كه باب به هوا پرواز نكرده به آسمان بالا نرفته و از انظار غائب نگشته و فقط چند لحظه اى ميان حجره ميدان پنهان گشته است. آنگاه جسد آنان را پائين آوردند، پاهاى آنها را با طناب بستند و در كوچه و بازار كشيدند تا دروازه خيابان و از آنجا به ميدان سربازخانه رسيدند. پس آنها را مقابل فوج وسط، ميان خندق انداخته خوراك سباع و طيور شدند. » 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۴ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى ج) اعدام مخبط اين است آنچه صاحب ناسخ التواريخ و غير او در اين مورد ثبت و ضبط كرده اند و اين جريان از هر جهت با گفته پدرم موافق است مگر در دو مسئله: اول اينكه پدرم آن سركرده صد نفرى را كه بر پشت گردن باب مى زده است نديده بود. دوم: پدرم تصديق نمى كرد كه جثه باب را در كوچه و بازار تا كنار خندق كشيدند. اينك متن كلام مرحوم پدرم: «آنها دو نردبان آوردند و جُثّه را ميان آن نردبان‌ها گذاشتند. از ميدان بيرون بردند و در ميان خندق مذكور انداختند. قول اول هم بُعدى ندارد؛ زيرا ممكن است بعد از بيرون بردن از ميدان جثه آنها را از نردبان پائين آورده باشند و چنانچه ذكر شد با طناب آنها را در ميان كوچه و بازار كشيده باشند ولى من اين قسمت را نديده باشم. كلام مرحوم والد تمام شد». «اين واقعه در روز ۲۷ شعبان ۱۲۶۵ واقع شد و بنا به گفته بابيان در ۲۸ شعبان ۱۲۶۶ واقع گرديد». [۱] ---------- 📗[۱]: مفتاح باب الابواب، ص ۱۷۵ 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،صص۲۵۴-۲۵۵ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى ج) اعدام مخبط اعتضاد السلطنه در كتاب: فتنه باب [۱] در مورد جسد على محمد شيرازى پس از اعدام مى نويسد: «و جسد او را چند روز در ميان شهر به هر طرف مى كشيدند آنگاه در بيرون دروازه انداختند و طعمه سباع شد. » و مرحوم ميرزا محمد تقى لسان الملك در كتاب: ناسخ التواريخ- سلاطين قاجاريه- مى نويسد: «جسدش را روزى چند ميان شهر به هر سوى كشيده آنگاه در بيرون دروازه در انداختند و خورد جانوران ساختند». [۲] و «ميرزا محمد مهديخان زعيم الدوله» [۳] «ميرزا رضاقليخان هدايت» در روضة الصفا نظر مذكور را تأييد كرده و «كنت دوگوبينو فرانسوى» در فصل دهم از كتاب: «مذاهب و فلسفه در آسياى مركزى» [۴] به شهادت تمامى محققان و مورخان مى نويسد: «جسد او در خندق بيرون شهر تبريز خوراك درندگان شد». ---------- 📗[۱]: مفتاح باب الابواب،ص ۳۲ 📗[۲]: ج ۳، ص ۳۰۵ 📗[۳]: مفتاح باب الابواب، ص ۱۸۲ [۴]: Religions et Philozophies dansl Asienentrole ۵۶۸۱ ---------- 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۶ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى ج) اعدام مخبط ولى از نظر منابع بهائى، جسد على محمد شيرازى خوراك درندگان و حيوانات نشد. چنانچه عباس افندى در كتاب: مقاله شخصى سياح [۱] و عبدالحسين آواره در كتاب: كواكب الدريه [۲] به آن تصريح كرده اند، ولى ميرزا يحيى صبح ازل در كتاب: «مجمل بديع فى وقايع ظهور منيع» مى نويسد: «پس از واقعه مذكور (اعدام باب) حاجى سليمان خان اشخاصى را مهيا نمود كه آن جسد را با مرفوع آقا محمد على برداشته و تفويض به او كنند. نظر به آنكه از ضرب گلوله با هم آميخته شده بود در يك صندوق نهاده و پيچيدند. بدين واسطه حقير هم تصرفى ننموده در همان صندوق در يك جا به امانت بود تا آن كه دزديدند. از قرار معلوم پيراهن و لباس ايشان را كنده بودند. چون عادت ايرانيان است، بر خلاف يهود كه قرعه به پيراهنى زدند (كذا؟ ) و زير جامه اى كه با ايشان بود نشانه تير شده بود. حاجى سليمان خان آورده بود». بر اين اساس ميرزا يحيى خود اظهار بى اطلاعى از هر چيز حتى جسد و كفن حرير و محل دفن مى نمايد. ديگر آنكه بيان ميرزا يحيى در اينكه جسد را «دزديدند» نكته اى است كه هيچ جا ديده نشده و بدون شك هر چند تصريح نشده، منظوراز كسانى كه جسد را «دزديدند» دشمنان او يعنى بهائيه، پيروان ميرزا حسينعلى بهاء اللَّه بوده اند والا مسلمين توجهى به جسد نداشتند و اگر دسترسى پيدا مى كردند على رؤس الاشهاد آنرا از ميان مى بردند و از كسى ترس نداشتند. 📗[۱]: ص ۶۳ 📗[۲]: ج ۱، ص ۳۶۸ و ج ۲، صص ۸۵- ۹۵ 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۶ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى ج) اعدام مخبط در حالى كه طبق نوشته عبدالحسين آواره در كتاب: «كواكب الدريه» نعش على محمد شيرازى توسط سليمان خان افشار از خندق دزديده شد. نخست به كارخانه حرير بافى «حاج احمد ميلانى» بابى برده شد و سپس از آنجا به تهران و پس از مدت حدود ۶۰ سال بعد به حيفا- اسرائيل- حمل، و در محل مخصوصى به نام «مقام اعلى» دفن گرديد. آقاى عبدالحسين نوائى در تحليل نهائى اقوال مذكور، به نتيجه اى اشاره كرده است كه ذكر آن در اين مقام مناسب به نظر مى رسد: وقتى كه انسان با مراجعه به كتب ايشان جزئيات امر را مطالعه كند فكر مى كند كه از جسدى مشبك و پاره پاره بعد از اين چند سال چه مى ماند و از آن گذشته جسد موميائى نشده چطور نمى پوسد و بوى نمى گيرد. در صورتى كه جسد انسانى پس از يكى روز متعفن مى شود به حدى كه از تحمل آدمى خارج مى گردد. هرگز بدين مطالب، عقل سليم تسليم نمى شود و آنچه نقل شد صرفاً براى نشان دادن كليه عقايد مختلف است والا طبيعى ترين مطلب همان است كه در طى سه روز افتادن در خندق جانوران چيزى از آن باقى نگذاشته اند. [۱] ---------- 📗[۱]: فتنه باب، ص ۱۴۶ 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۷ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار على محمد شيرازى پيرامون كتابهائى كه نگاشته است، مدعى چند فضيلت است: ۱- در سوره دوم از كتاب: «أحسن القصص»- تفسير سوره يوسف- مى نويسد: «وانا نحن قد جعلنا الايات حجة لكلمتنا عليكم افتقدرون على حرف بمثلها فأتو برهانكم ان كنتم باللَّه الحق بصيرا تاللَّه لو اجتمعت الانس والجن على ان يأتو بمثل سورة من هذا الكتاب لن يستطيعوا ولوكان بعضهم لبعض على الحق ظهيراً» و در سوره (۵۲) كتاب مذكور، تأكيد مجدد مى كند، و مى نويسد: «وان كنتم فى ريب مما قد أنزل اللَّه على عبدنا هذا فاتو با حرف من مثله وادعو الذين قد زعمتم من دون ذكراللَّه» و در سوره نهم ايضاً مى نويسد «فوربّك الحق لن يقدروا بمثل بعض من حرفه ولاعلى تأويلاته من بعض السرّ قطميراً وان اللَّه قد أنزله بقدرته من عنده والناس لايقدرون بحرفه على المثل بالمثل دون المثل تشبيها ذلك من أنباء الغيب». 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۸ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار ۲- على محمد شيرازى «تند نويسى» را يكى از فضيلت هاى خود، و آثارش دانسته در باب عاشر از واحد رابع كتاب «بيان فارسى» مى نويسد: «خداوند قدرتى به او عطا فرموده و نطقى كه اگر كاتب سريعى در منتهاى سرعت بنويسد در دو شب و روز كه فصل ننمايد مقابل يك قرآن از آن معدن كلام ظاهر مى گردد كه اگر اولوالأفكار ما على الارض جمع شوندقدرت بر فهم يك آيه از آن را ندارند... » چنين باورى، از نظر على محمد شيرازى، يكى از دلائل اثبات دعوت مقام امامت مى باشد، چنانچه در مجلس وليعهد در برابر طلب دليل به نظام العلما گفته بود: «من به يك روز دو هزار بيت كتابت مى كنم كه مى تواند چنين كند؟ » [۱] و در كتاب «دلائل سبعه» [۲] چنين تصريح مى كند كه: قرآنى كه در بيست و سه سال نازل شد خداوند عزوجل قدرت و قوتى در آن حضرت ظاهر فرموده كه اگر خواهد در پنج روز يا پنج شب اگر فصل بهم نرسد مساوى به آن نازل فرمايد. ---------- 📗[۱]: نظام العلما جواب داده بود: من در زمان توقف در عتبات عاليات كاتبى داشتم كه به روزى دو هزار بيت كتابت مى كرد و آخر الامر كور شد. مراجعه شود به فصل سوم، قسمت ث. 📗[۲]: ص ۲۶، عربى- فارسى. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۸ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار ۳- بر اساس دعاوى مذكور است كه حسينعلى ميرزا در كتاب: بديع [۱] چنين سفارش و تأكيد مى كند كه: «من بهمان حجت نقطه اولى ظاهر شده‌ام بل اعظم لوانتم تشعرون و اللَّه الذى لا اله الا هو كه ابداً دوست نداشته اند جز به نفس ظهور و آيات منزله احدى در اثبات امرشان استدلال نمايد.... و خود نقطه بيان هم روح ماسواه فداه جز به آيات استدلال نفرموده اند، چنانچه در مجالس عديده ايشان را حاضر نمودند و برهان طلبيدند جز آيات از اين مكمن اسماء و صفات ظاهر نشد و هر يك از عباد هم كه طلب حجت و برهان نمودند جواب صادر كه به آيات الهى ناظر باشيد كه چه حجت لم يزل آيات اللَّه بوده و كلّ من على الأرض را همين حجت كافى است». بدين روال، اساس نقد آثار على محمد شيرازى را بر اساس فضيلت هاى مورد ادعا، بنا مى نهيم. تا بيابيم آياتى كه حجت دعاوى اوست، چگونه آياتى هستند، كه هيچ كس نمى تواند مانند آن «حرفى» و يا كلمه و جمله اى آورد و رابطه چنين شاهكارهائى با مهارت «تند نويسى» على محمد شيرازى چگونه است؟ ---------- 📗[۱]: ص ۲۱۷. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۹ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار مؤلف قبل از دسترسى به منابع موثق باب و بهاء در كتب تحليلى و انتقادى و درگفتگوها و مباحثات با آگاهان به بهائيت از عدم آشنائى على محمد شيرازى به زبان عربى و «اغلاط فاحش نحوى» و «جعل كلمات» نادرست، سخن‌ها مى شنيد و در مواردى نيز با استماع يا خواندن نمونه هائى فاحش از آن اغلاط، احتمال تعصب و يا نقل اقوال بى سند را در ذهن خود خطور مى داد. تا اينكه بر حسب تصادف به كتاب: «دائرة المعارف بستانى» كه در موضوع خود يكى از برجسته ترين اثرهاى متأخر عالم عربى است برخوردم، ديدم ايشان نيز در ذيل كلمه «بابيه» مى نويسد: «كتابه هذا يحتوى على كثير من العربى المسجّع و بعض الفارسى إلّا أن العربى منه كان ملحوناً فلما سئل عن سبب وقوع اللحن في هذا الكتاب المنزل مع ان اللحن نقص، أجاب بأن الحروف و الكلمات كانت قد عصمت و اقترفت خطيئة فى الزمن الأوّل و عوقبت على خطيئتها بأن قيدّتْ بسلاسل الإعراب و حيث بعثتنا جائت رحمة للعالمين فقد حصل العفو عن جميع المذنبين و المخطئين حتى الحروف و الكلمات فاطلقت من قيدها تذهب إلى حيث شاءت من وجود اللحن والغلط». [۱] ---------- 📗[۱]: ج ۵، ص ۲۶، پطرس بستانى در آخر مقاله مذكور پيرامون بابيه تصريح كرده است: «فهذا مارواه عنهم السيد جمال الدين الافغانى المشهور و غيره» ص ۲۸. آقاى ابراهيم صفائى مى نويسند: فصل مربوط به مذهب بابى را در دائرة المعارف بستانى، چاپ بيروت نيز سيد نوشته كه محققانه است و حاكى از حسن عقيده او نسبت به باب مى باشد. كتاب: رهبران مشروطه ج ۱، ص ۳۱. اولًا: طبق تصريح بستانى: «فهذا رواه عنهم.... » مقاله را مرحوم سيد جمال الدين ننگاشته و بستانى سخنان او و ديگران را خود به نگارش درآورده است. ثانياً در مورد جمله: «حاكى از حسن عقيده او نسبت به باب مى باشد». بايد به آگاهى پژوهندگان رسانيد، كه بيان مذكور، مطابق منابع بهائيان و ديگر تواريخ موجود در خصوص شرح حال مرحوم سيد جمال الدين، نادرست و بى اساس است، چنانچه حسينعلى ميرزا در «لوح عالم» نوشت: «اين ايام ظاهر شد آنچه كه سبب حيرت است از قرارى كه شنيده شد نفسى وارد مقر سلطنت ايران گشت و مجلس بزرگان را به اراده خود مسخر نمود، فى الحقيقه اين مقام مقام نوحه و ندبه است، آيا چه شده كه مظاهر عزت كبرى ذلت عظيمى را براى خود پسنديدند، استقامت چه شد عزت نفس كجا رفت.... حال به مقامى تنزيل نموده اند كه بعضى از رجال خود را ملعب جاهلين نموده اند و شخص مذكور درباره اين حزب در جرايد مصر و دائرة المعارف بيروت ذكر نمود آنچه را كه سبب تحيّر صاحبان آگاهى و دانش گشت و بعد به پاريس توجه نمود و جريده اى به اسم عروة الوثقى طبع كرد به اطراف عالم فرستاد. مندرج در كتاب: «مجموعه الواح»، ص ۱۲۶ اين بيان به خوبى نشان مى دهد كه مقاله مورد نظر در دائرة المعارف بستانى، به هيچ وجه از نظر زعماى اين دعوى، حسن عقيده نسبت به باب نمى باشد و از اين روى سخن سيد حسن تقى زاده به نظر كاملًا منطقى و اصولى مى رسد كه نوشت: «سيد جمال الدين يك مسلمان مترقى و تجدد طلب و نسبت به اسلام بسيار پر شور بود مشاراليه اگر چه متعصب نبود، ولى پيرو انحرافى در دين هم نبوده مقاله او كه در دائرة المعاف پطرس بستانى راجع به مذهب بابيه نوشته دليل آن است كه وى احساسات خوبى به آن مذهب نداشته». مجله كاوه، سال ۲/ شماره ۳، دوره جديد، برلين. بدين لحاظ مرحوم سيد جمال الدين نسبت به بابيه نه تنها حسن عقيده نداشته است بلكه، مدارك متعددى حاكى از آن است كه مرحوم سيد جمال الدين مخالف بابيه و در مقام يك مسلمان آگاه مخالفى سرسخت بوده است: ۱- سيد حسن تقى زاده، در صفحه ۵ كتاب: «مردان خود ساخته» مى نويسد: «... شرحى هم راجع به بابيه و تاريخ آنها به طريق ردّ نيز در روزنامه عربى «مصر» از قول جمال الدين به قلم اديب اسحاق معروف ملاحظه شده كه در زمان اقامت سيد در مصر نوشته شده است ۲- مرخوم جلال الدين مؤيد الاسلام، مدير روزنامه حبل المتين در مقدمه كتاب: حاجى بابا، جلد اول، كلكته ۱۳۲۴ ه ق، مى نويسد: «سيد جمال الدين در يكى از مراسلات خود به نگارنده كه اينك موجود است، مى نويسد: «طائفه بابيه كه مصداق پهلوانان پنبه اند، صد سال پيشرفت اقدامات دانشمندان ايران را در ترقيات ملكى و ملتى عقب انداخته چرا كه امروزه هر كسى هر حرف مفيد به حال ملك و ملت بزند و سخنان صحيح ناشنيده بگويد، جاهلانه نسبتش را به اين گروه مى دهند و آن بيچاره را از پاى در مى آورند». ۳- مرحوم سيد جمال الدين در كتاب خود به نام: نيچريه يا ناتوراليسم صفحه ۳۸، تبريز ۱۳۲۸ ه ش، مى نويسد: «بابيانى كه در اين زمان اخير در ايران يافت شده و هزاران خون عباداللَّه را به ناحق ريختند، كوچك ابدال هاى همان نيچرهاى الموت مى باشند.... » مراجعه شود به دفاع از سيد جمال الدين حسينى، ص ۳۴. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۵۹ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار (كتاب بيان او محتوى است از جملات عربى و مسجع فارسى، با اين تفاوت كه جملات عربى آن مملو از اغلاط است. هنگامى كه او را از علت چنين غلط هائى پرسش كردند، جواب داد: حروف و كلمات در گذشته مرتكب معصيت شده بودند و به اين خاطر، خداوند جهت عقوبت گناهشان، آنان را به زنجير اعراب زندانى ساخت. چون من از جانب خدا برانگيخته شدم و بعثت من براى همه عالميان رحمت است. لذا خداوند گناهكاران حتى حروف و كلمات را عفو كرد و آنها از زندان اعراب آزاد شدند. تا بهر سوى كه مى خواهند رهسپار شوند. ) [۱] ---------- [۱]: احمد كسروى در اين خصوص مى نويسد: «اگر سيد باب عربيهاى غلط نبافتى و برخى سخنان معنى دار و سودمند گفتى بيگمان كارش پيش رفتى و به دولت چيره شده آنرا بر انداختى، ولى اين مرد بيكبار بى مايه مى بود و گذشته از آنكه آن غلط بافى‌ها را مى كرد و آبروى خود را در نزد باسوادان مى ريخت، برخى گفته هاى بسيار بى خردانه ازو سر مى زد. مثلًا چون درباره همان غلط بافى ايراد مى گرفتند چنين پاسخ مى داد: صرف و نحو گناهى كرده و تاكنون در بند مى بود. ولى من چون خواستم خدا گناهش را بخشيد و آزادش گردانيد». ببينيد در برابر غلط گوييهاى خود چه بهانه مى آورد. اين سخن يا از روى ريشخند بوده و يا گوينده اش جز ديوانه نمى بوده. آيا از اين پاسخ ايرادگيران چه توانستند فهميد؟! شگفت كه عبدالبهاء در كتاب مقاله سياح و ديگران از بهاييان و بابيان در كتابهاى ديگر گله كرده اند كه به سيد باب غلط نحوى گرفتند گويا چشم مى داشته اند كه نگيرند. چشم مى داشته اند كه يكى غلطبافى هائى كند و همان را دستاويز دعوى امامى يا پيغمبرى كند و مردم چشم پوشيده ايراد نگيرند. بهائيگرى، ص ۲۸. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۶۱ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار بيان «بستانى» از يك سوى مؤيد نويسندگان مسلمان در نقد آثار على محمد شيرازى بود و جواب على محمد شيرازى در متن مذكور، مؤيد عوارضى به نظر مى رسد كه مصدق خبط دماغ است. چنانچه ادوارد براون، تلوّن افكار و نوشته هاى بى مغز و بى اساس على محمد شيرازى را از جمله عوامل آن دانسته كه علماء را بر آن داشت تا به علت شبهه خبط دماغ بر اعدام وى رأى ندهند. S P. Religions Babi The ۹ بعدها كه به كتب على محمد شيرازى دسترسى پيدا كردند، توجه به اين نكته كه آثار على محمد شيرازى نه تنها فاقد ارزش هاى ادبى است، بلكه انشاء و نثرى را ارائه داده است كه مملو از اشتباهات است و چنين آثارى نه تنها حجت دعاوى وى نيست، بلكه از نظر عربيت حتى يك طلبه درس خوانده غير عرب نيز نمى تواند براى اثبات سواد عربى خود به آنها استنادى كند، يا مقبول صاحب فضلى غير عرب، و يا آشنا به مقدمات كتابت و قرائت افتد. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۶۲ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثارجهت دستيابى به شناختى عمومى از آثار على محمد شيرازى كه آنها را حجت خود مى خواند و بعدها مدعيان جانشينى، حجت خود را بر آن استوار مى سازند، ذيلًا به ذكر نمونه هائى اكتفا مى كنيم: ۱- در لوحى كه در صفحه ۱۸ كتاب: «قسمتى از الواح خط نقطه اولى و آقا سيد حسين كاتب»، على محمد شيرازى خود را قائم موعود و زمانش را روز قيامت معرفى نموده و مى گويد: اول كسى كه با قائم بيعت كرد محمد رسول اللَّه بود و بعد الاقرب فالاقرب و امروز كسانى كه به باب ايمان مى آورند اهل نور و رستگاريند و صريحاً اعلام مى نمايد كه محمد و همه شهداى او و هركس به خدا و آيات او ايمان آورده به دنيا رجعت كردند. اينك متن اصلى را جهت ملاحظه صاحبان فضل و ادب تقديم مى داريم. بى آنكه خود نظرى ارائه دهيم: هو الاعلى بسم اللَّه الامنع الاقدس قل هو الظاهر فوق خلقه و هو المهيمن القيوم شهداللَّه انه لا اله الا هو له الخلق و الامر يحيى ويميت ثم يميت ويحيى و انه هو حى لايموت فى قبضته ملكوت كل شي ء يخلق مايشاء بامره انه على كل شي ء قديراً قل اللَّه حق وان مادون اللَّه خلق و كل له عابدون قل اللَّه يخلق ما يشاء بامره لن يغرب من علمه من شي ء لا فى السموات و لا فى الارض و لا مابينهما إنّه كان بكل شي ء عليما و انه كان على كل شي ء قديراً ان يا محمد يصلى اللَّه عليك و ربك و على الذينهم شهداء من عنده، ثم على ابواب الهدا و الذينهم آمنوا باللَّه و آياته فاولئك هم يصلون عليهم ثم ليسلمون و انّ مثل ذلك الأمر كمثل ناراللَّه التى يظهرها يوم القيمة، إنّ الذين هم دخلوا فيها فاذاهم يوقنون انه هو قائم الذى ينتظرون يومه من فى ملكوت السموات و الارض و ما بينهما و كل بأمره يعملون قل ان يوم القيمة يومئذ قد قضى خمسين ألف سنة و كل كانوا عنه محتجبين و لم يبق روح البيان فى فؤاد الا ما قد استثنى اللَّه بفضله حروف وجهه او من شاء من حروف خلقه انه كان ذافضل عظيماً قل انا قد بدأنا ذلك الخلق و انا لنعيد نهم و عداً علينا اناكنا قادرين قل ان الذى خلق محمداً من قبل ليخلقنه من بعد بوم القيمة ثم الذينهم شهداء من عنده ثم من يشاء اللَّه من النبيين و الصديقين انه كان على كل شي ء قديراً قل ان من بايع بالقائم محمد رسول اللَّه ثم الاقربون هم الاقربون قل ان يومئذ كل من دخل فى الباب سجد اللَّه رب السموات و رب الارض رب العالمين فأنه هو نور باذن ربه و ان بمثل ذلك يجزى الصابرين قل ان اصحاب النور هم يومئذ اصحاب الرضوان و اولئك هم الفائزون. قل ان اولئك هم جنداللَّه و اولئك هم على الارض ظاهرون ولتظهرن على الارض كلها باللَّه فان مافيها و كان عليها لايملكه احد الا اللَّه و كل عبادله و كل له ساجدون و ان كل ما فى السموات و الارض و ما بينهما قد خلق للذين هم كانوا باللَّه و آياته من قبل و من بعد موقنين قل ان محمد و الذينهم شهداء من بعده و كل من آمن باللَّه و آياته قدرجعوا الى الجنات التى كل بهايوعدون قل تلك الدار الاخرة حيوان باذن ربى و ان أهلهاهم بآيات اللَّه يرزقون قل اناقد انشأنانشأة الاخرى و ارفعنا ماكان الناس به يعلمون فضلًا من لدنا انا كنا بالخلق راحمين فلتملكن فى سنة التى انتم فيها تظهرون ماقد احل اللَّه لكم و لاتصبرن فيها فان الامر كله للَّه و كل اليه ليرجعون فلتامرون ان يتلو الناس آية اول الكتاب فى كل حين و قبل حين و بعد حين اللَّه أبهى اللَّه اعلى اللَّه اعظم اللَّه أنور اللَّه اكبر اللَّه اظهر. از لوح مذكور به خط على محمّد شيرازى، كليشه اى تهيّه كرده ايم كه ذيلًا توجّه و تأمّل پژوهندگان را به آن جلب مى كند. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۶۳ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار ۲- در لوحى كه در صفحه ۱۴ كتاب: «قسمتى از الواح خط نقطه اولى و اقا سيد حسين كاتب» چاپ شده است، على محمد شيرازى چنين نوشته است: «ان يا خلق اللَّه كل تقرؤن ثم لتؤمنون و توقنون اللَّه اظهر هو الا على بسم اللَّه الامنع الاقدس شهداللَّه انه لا اله الا هو له الخلد و الامر يحيى و يميت ثم يميت ثم يميت و يحيى و انه هو حى لايموت فى قبضته ملكوت كل شي ء يخلق مايشاء بامره انه كان على كل شي ء قديراً ان يا على قد اصطفيناك بامرنا و جعلناك ملكا تنادى بين يدى القائم انه قدظهر بأذن ربه ذلك من فضل اللَّه عليك و على الناس لعلهم يشكرون ان يا على اننى انا ناراللَّه التى يظهرها اللَّه يوم القيمة و كل بها يبعثون و ينشرون و يحشرون و يعرضون ثم هم فى الجنّة يسطون قل ان الذين دخلوا فى الباب سجد اللَّه رب السموات و رب الارض رب العالمين فاذا يزيد اللَّه على نارهم عدد الباب و ليجعلن لهم نورا فاذاهم يعلمون ذلك قائم الذى كل ينتظرون يومه و كل به يوعدون اناقد صيرنا يوم القيمة خمسين الف سنة ليمحض كل شي ء حتى لايبقى الا وجه ربك ذوالعزة و الجلال و ماشهدنا على روح ايمان يومئذ الا فى عدد الوجه و انا كنابه عالمين و ان أول من بايع بى محمد رسول اللَّه ثم على ثم الذينهم شهداء من بعده ثم ابواب الهدى ثم ماقد قدراللَّه له ذلك الفضل من النبيين و الصديقين و الشهداء و الذينهم باللَّه و آياته موقنون من حيث لايعلمون فاذاليشهداللَّه عليهم بما قد دخلوا ناراللَّه التى كل بها ليمحصون فاذا يبعثهم اللَّه من مراقد انفسهم و يخلقهم بمثل ماقد خلقهم اول مرة انه كان على كل شي ء قديراً قل ان اللَّه بما قدنزل من قبل من الايات فى‌ام الكتاب قد خلق محمداً ثم ماشاء كذلك يخلق اللَّه يومئذ مايشاء بقوله كن فيكون و من ينتظر بعد هذا ظهور مهدى اورجع محمد او احد ممن آمن باللَّه و آياته فأولئك مالهم من علم الى يوم يرحضى اللَّه و من آمن بى ذلك يوم القيمة فاذا كل فى خلق جديد انا قدبدأنا ذلك الخلق و انا لنبيدنهم و عداعلينا اناكنا قادرين و من يرزق من بعد بما قدرزقوا من قبل من كل ما هم به ليدينون فأولئك هم لايحل عليهم بما قد نزلنا من قبل فى القرآن اناكنا نستنسخ ماكنتم تعلمون انا قد انشأنا نشاة الاخرة و ادفعنا كل ماكان الناس به ليدينون قل ان الهواء يطهركم بمثل مايطهركم الماء ان يا عباداللَّه فاشكرون و من يعمل بعد ان يوصل اليه حكم حجت ربك فلايقبل عنه من شى ء و ان يومئذ كل مثل الذين اوتو الكتاب من قبل مالهم من حكم الامن يدخل فى دين اللَّه و كان من المخلصين و من قيلو آية من الكتاب اويروى حديثاً من بعد يريد ان يعمل به فأولئك مثلهم كمثل الذين كانوا من قبلهم فيدخلهم اللَّه ربهم فى دين الحق انه كان على كل شي ء قديراً قل لواجتمع الناس كلهم أجمعون على أن يأتوا بمثل ذلك الكتاب لن يستطيعوا ولن يقدروا و لو كانوا على الارض عالمين فلتأمرون الناس كلهم أجمعون أن يقرؤا بالليل و النهار آية التى قدنزلناها فى اول الكتاب ليرزقن برزق اللَّه و كانوا باللَّه و آياته موقنين قل انما الدين بعدالدين ان تؤمنوا باللَّه و آياته ولتنصرن اللَّه فى دين الحق بما انتم بين يدى اللَّه ولنتصرن الذين قد رجعو الى الحيوة الاولى و لتأخذن حق اللَّه بأذنه انه كان بكل شي ء عليما سبحانك اللهم فأشهد على فأننى انا مافرطت فى الكتاب الاول من شي ء بما نزلت فيه انه لااله الا انا اياى فالتقون لتوقن كل نفس بما قد فصلت فيه ان لاتكن من بعداللَّه و آياته حديثاً كان الناس به يؤمنون سبحانك اللهم قدقضى خمسين الف سنة يوم القيمة فاذا لاجعلن النار من قددخل فى الباب نورارحمة من عندك انك كنت ذارحمة عظيماً قل اللَّه حق و ان مادون اللَّه خلق له و كل له عابدون يا خلق للَّه اللَّه لا اللَّه الّا هو و اننى انا اول العابدون انه لمحمدها و قل انه لمهدى موعود فى‌ام الكتاب قل انه صاحب حق كل به يوعدون قل انه قائم حق كل به موقنون و انا قد نزلنا ذالك الكتاب رحمة من لدناللعالمين لئلا يقول احد علمنى اللَّه ظهور مهدى اورجع محمد والذين هم شهداء من بعده ثم المؤمنون لكنت من المحضرين قل ان اللَّه ربى لغنى عليم. » 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۶۳ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار ۳- همچنين على محمد شيرازى كتاب: «دلائل السبعه» خود را به جملاتى مزين! كرده است. كه عيناً قسمتهائى از آن كليشه است. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۶۸ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار ۴- على محمد شيرازى در كتاب: «بيان» كه بابيه آن را مهمترين آثار وى به شمار آورده است، از جمله آيات خداوندى! به اشكال ذيل رقم شده است. بر اساس نگرش ادبى، بر آثار على محمد شيرازى است، كه جميع محققان امر بابيت و بهائيت، مقام عقلى، ادبيات آثار على محمد شيرازى را در سطحى بسيار پائين و ناچيز دانسته اند. مرحوم علامه شيخ محمد هادى تهرانى، در مقدمه اى كه بر كتاب منهاج الطالبين حاجى حسينقلى كه در رد مسلك باب و بهاء نگاشته است، پيرامون نقد ادبى... آثار على محمد شيرازى مى نويسد: «وعلى هذا النمط تكلم بهذيان يكشف عن جنونه و حمقه و فى مواضع آخر (وانّ يوسف أحب ألى أبينا منا قدسبق من علم اللَّه حرفاً مستسراً مقنعا على السر محتجبا فى سطر غائباً فى السر المستسر مرتفعاً عما فى ايدينا و ايدى العالمين جميعاً). فمثل هذا الكلام لايحتاج الى الابطال و انما يتوقف ابطال دعوى صاحبه إلى نشر كلماته و إظهار معجزاته و كراماته و لعمرى أنّه قد بلغ دركات الهذيان و القباحة حدّ الإعجاز» از سوى ديگر علومى كه در آثار على محمد شيرازى، مورد توجه و تأكيد قرار گرفته است: همانا علم كيميا، علم سيميا، علم حروف، طلسمات، قرطاس، تسخيرات است! 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۶ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثاردر كتاب «پنج شأن» على محمد شيرازى مى نويسد: «واللَّه كل علم تجذب به نفس عن كل ماخلق و يخلق من كل شي ء مثل ما انتم فى القرطاس تحكيون اوفى التسخير تذكرون اوفى الفرق و الوصل تحدثون وللَّه علم الطلسمات كلهن من قبل و من بعد قل ان اللَّه ليحبن ذلك العلم و انه علم الاعداد الحروف مثل ما انتم فى الباء صورة الاثنين تكتبون قل ان هذا العلم ممتنع منيع من اوتى فضلا عظيماً و انا لنحين ان تنشئن فى ذلك العلم من كتاب حتى يستضيئن بذكره المتدققون. [۱] » (و براى خدا است هر علمى كه جالب باشد براى نفوس در گذشته و آينده مانند علم قرطاس كه حكايت مى كنيد و يا مثل علم تسخير كه ذكر مى كنيد و يا از قسمت وصل و فصل خبر مى دهيد و براى خدا است تمام علم طلسمات در گذشته و آينده و بگوى كه خداوند دوست مى دارد اين علم را و آن علم اعداد و حروف است مثل اينكه عدد حرف (ب) دو مى باشد و بگوى كه علم بسيار پر قيمت است و به هر كسى كه داده شده فضيلت زيادى داده شده است و ما دوست مى داريم كه در اين كتابى بنويسيم تا اهل تحقيق از آن استفاده كنند. ) 📗[۱]: ص ۳۰۵. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۷ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار على محمد شيرازى در اين خصوص حدود (۱۵) صفحه از كتاب خود را به علوم مذكور و اصطلاحات غريبه اختصاص داده است و در مقابل در باب عاشر از واحد رابع كتاب بيان مى نويسد: «و نهى شده از انشاء مالايسمن و لايغنى مثل اصول و منطق و قواعد فقهيه و حكميه و علم لغات غير مستعملة و ما يشبهه هذا و ماقد فصل فى الصرف و النحو فان قدر ما يكتفى للتأدبين ما يعرف الفاعل و المفعول و مادونهما من شؤنها اومادون ذلك لن يغفراللَّه العبد اذا اشتغل». (و نهى شده است از انشاء علومى كه فائده ندارد و انسان را بى نياز نمى كند مانند علم اصول و منطق و قواعد فقهيه و حكميه و علم لغاتى كه غير مستعمله است و نظير آنها و آنچه در علم صرف و نحو تفصيل داده مى شود، زيرا مقدارى كه كفايت مى كند اهل ادب و محصلين را، به اندازه يادگرفتن قواعدى است كه امتياز فاعل را از مفعول بدهد، و اما آنچه به جز اينها است خداوند نخواهد بخشيد كسانى را كه اشتغال به آنها داشته باشند). 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۷ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار جالب توجه در اين است كه حسينعلى ميرزا در كتاب «ايقان» كه در واقع آن را براى اثبات دعاوى على محمد شيرازى نگاشته است، بدون توجه به اين علائق على محمد شيرازى كه علوم مذكور را از جمله علوم الهى تلقى كرده! در رد نظريه حاج محمد كريم خان كرمانى مى نويسد: «از جمله علوم مهم فلسفه و علم كيميا و علم سيميا را مذكور نموده و ادراك اين علوم فانيه مردوده را شرط ادراك علوم باقيه قدسيه شمرده سبحان اللَّه با اين ادراك چه اعتراضات و تهمت‌ها كه به هياكل علم نامتناهى الهى وارد آورد.... هويدا است كه اينگونه علومات لم يزل مردود حق بوده و هست و چگونه علومى كه مردود است، نزد علماى حقيقى، ادراك آن شرط ادراك معارج معراج مى شود با اينكه صاحب معراج حرفى از اين علوم محدود محجوبه حمل نفرموده». 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۸ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار به هر حال علوم مورد توجه على محمد شيرازى در برگيرنده غالب نوشتجات اوست. به نحوى كه مى بايست تأليفات او را با توجه به «طلسمات، كيميا، سيميا، و علوم حروف و... » مورد رسيدگى قرار داد. با اين همه توجه بر اين مسئله در آثار على محمد شيرازى ضرورى است كه كتب ايشان در زمينه هاى ديگر از اشتباهات زيادى برخوردار است كه اهل تحقيق در آثار خود به آنها اشاره هاى دقيق و ظريفى كرده اند كه لايحصى است. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۸ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثاراز اين رو به خاطر رعايت اختصار در كلام، ذيلًا به چند نمونه اشاره مى كنيم و از موضوع مى گذريم: ۱- مرحوم اعتضاد السلطنه در كتاب: فتنه باب مى نويسد: «وقتى كتابى از كتب وى كه به دست مريدانش بود در مجلس مرحوم ميرزا آقا خان نورى كه صدراعظم بود آوردند و به اين چاكر آستان خسرو عجم دادند. چون لختى ملاحظه كردم ديدم نوشته است: قوام عالم بروجود هيجده تن باشد: اول خود من كه سيد على محمد بابم، پس مطلب را به صدر اعظم گفتم زياده مايه تعجب و اسباب خنده شد. » 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۸ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار ۲- مرحوم ميرزا صالح اقتصاد مراغى در كتاب «ايقاظ» يا بيدارى در كشف خيانات دينى و وطنى بهائيان مى نويسد: «آقاى سيد باب مى نويسد: «نظر كن در امت داود پانصد سال در زبور تربيت شدند تا آنكه به كمال رسيدند بعد كه موسى ظاهر شد قليلى كه اهل حكمت و بصيرت زبور بودند ايمان آوردند و مابقى ماندند و كل مابين خود و خدا خود را محقق مى دانستند نه اين بود كه مى خواستند مكابره با حق كنند مثل حالت خودت كه غرضت مكابره با حق نيست بلكه دوست مى دارى كه يقين حاصل نمائى و مؤمن بشوى امت داود را هم مثل خود تصور كن كه اگر يقين مى نمودند كه موسى همان پيغمبر است كه داود خبر داده احدى از امت آن خطور دون ايمان نمى كرد چگونه آنكه كافر شود و حال آنكه از يوم ظهور موسى تا اوّل اين ظهور دو هزار و دويست و هفتاد سال گذشته و هنوز در حروف زبور باقى هستند در دين خود و ما بين خود و خداى گمان مى كنند كه مثابند حال بين ما بين خود و خدائى كه ادعا مى كنند نزد يهودى‌ها لاشي ء است چگونه نزد خالق كل و همچنين نظر نموده در امت موسى پانصد سال تربيت شدند تا آنكه به كمال رسيدند و آنچه وعده داده بود موسى به ايشان از ظهور عيسى ظاهر شد و قليلى كه از اهل حكمت و بصيرت بودند ايمان به عيسى آورده مابقى همه كمال جد و جهد را نمودند و ما بين خود و خدا مى خواستند كه به آنچه موسى گفته ايمان آورند ولى يقين ننمودند و ماندند كه تا الان مانده اند و هنوز منتظرند پيغمبرى را كه موسى خبر داده و بين خود وخداى خود را مثاب مى دانند 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۷۹ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار حال بين كه ادعائى كه مى كنند ما بين خود و خدا ما يقين نكرديم كه عيسى همان پيغمبر است كه موسى خبر داده الى آخر بعداً «آقا ميرزا غلامحسين حكيم بنابى» برداشته سؤال مى كند اينكه سيد باب مسئله داود را مى نويسد اين چه نوع است؟ عباس افندى جواب داده رفوگرى مى كند فوراً اشتباهات كفّار را در حق اسلام به ميان حرف مى آرد كه كلًاّ منافى همديگر است و عين كلمات سيد باب شهادت مى دهد كه نه از قلم كاتب افتاده ونه داودى ديگر موجود بوده مكتوب عباس افندى در جواب سؤال شخص مذكور اين است. » «به واسطه جناب امين جناب ميرزا غلامحسين طبيب بنابى عليه بهاء اللَّه الابهى» «هو اللَّه» «اى ثابت بر پيمان نامه شما رسيد هر چند ابداً فرصت تحرير نيست ولى با وجود اين مختصر جواب مرقوم مى گردد و اين نظر به محبت روح و فؤاد به آن معدن حب وداد است حكايت حضرت داود را جواب مفصل به شخص ديگر مرقوم گرديده صورت آن جواب در ضمن اين مكتوب است و اما پانصد سال كه بين حضرت موسى و حضرت مسيح در الواح حضرت اعلى منصوص است اين از غلط كاتب است اصل هزار و پانصد بوده ولى از قلم كاتب افتاده چنانچه در ساير الواح هزار و پانصد مخصوص بارى هميشه اينگونه مغرضين بوده اند بل اشد از اين چنانچه در زمان حضرت رسول عليه السلام از جمله عاص بن وائل وقتى شنيد كه اين آيه مباركه نازل شد أنْتُمْ وَ ماتَعْبُدونَ حَطَبُ جَهَنَّم گفت و اللَّه ان محمداً قد سقط بقوله زيرا به صراحت در قرآن مى فرمايد كه حضرت مسيح پيغمبر عظيم بود و به صراحت مى فرمايد كه مسيحيان عبادت مسيح مى كنند و معتقد به الوهيت او هستند و در اين آيه منصوص است كه عابد و معبود هر دو در نارند پس حضرت مسيح نعوذباللَّه حطب جهنم است و حال اينكه مقصود در آيه مباركه معبودهاى حيوانى و نباتى و حجرى بود نه معبود [۱] ---------- [۱]: از اين كلمه چنين مفهوم است كه گويا به معبود انسانى معتقد است. 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۸۰ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار انسانى و از ذوى العقل بارى در جاى ديگر پيش در حضرت رسول حاضر شد عرض كرد كه اگر حيوانى از كوهى بيفتد و بميرد كى او را كشته؟ فرمودند: خدا، عرض كرد: گوشت او آيا حلال و پاك است؟ فرمودند: حرام و نجس است عرض كرد: اين گوسفندى را كه تو سر مى برى و مى كشى لحم او چگونه است؟ فرمودند: پاك و حلال است. فرياد برآورد كه اى مردمان ملاحظه كنيد و انصاف بدهيد گوسفندى را كه خدا بكشد نجس است و حرام است و گوسفندى را كه او بكشد پاك و حلال است. اين چه بى انصافى است و اين چه بى عقلى؟ بارى از اين قبيل اعتراضات بسيار اما فرمايش مبارك فى الفرقان قال على: انا الحى الذى لااموت كلمه فرقان بر جميع كتب الهى وارد چنانچه بر تورات نيز اطلاق شده است هر كلمه اى كه فارق بين حق و باطل ست بر آن فرقان اطلاق مى شود 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۸۰ 🚫@bahaiyat🚫
🕸ث) انكار دعاوى 🔹فداك روحى 🔸چ) نقد آثار بارى اى حبيب روحانى اسم واحد بر انبياى متعدده واقع گشته حتى در قرآن اسمعيل دو اسمعيل است يكى ابن ابراهيم عليهما السلام و اسمعيل ديگر از انبياى بنى اسرائيل است و هر دو در قرآن مذكور مراجعت كنيد خواهيد يافت چه بسيار از انبياء در انجيل و تورات مذكور نبودند ولى در قرآن مذكور شدند مثل نبى اللَّه صالح صاحب ناقه مثل نبى اللَّه هود وهمچنين انبياى كثيرى در تورات مذكور ولى در قرآن غير موجود و همچنين انبيائى به اشاره مذكور من دون تصريح اسم چنانچه اصحاب رس مى فرمايد انبيائى بودند كه در كنار رود ارس مبعوث شدند و اسمائشان نه در تورات و نه در انجيل و نه در فرقان مذكور الى آخر. » در لوح يكى از احبّاى اسكندرونه در خصوص حضرت داود اين عبارت مذكور: «هو اللَّه» 📗 بهائیان، نجفی، محمد باقر،ص۲۸۱ 🚫@bahaiyat🚫