eitaa logo
بهار نارنج🌼
174 دنبال‌کننده
1.5هزار عکس
736 ویدیو
8 فایل
🌹اینجا لحظه هایت را... با عطر بهارنارنج به دست بهار بسپار🌹 وعده ی دیدار ما: ملک شهر . خیابان بهارستان غربی. خ پاسداران .بوستان قدس. فرهنگسرای قدس😊 ارتباط با ما👇👇 @zeitooon @Toranj_14
مشاهده در ایتا
دانلود
💥💥💥💥💥 ➕افــــــــــــــــــــتتاح شد♨️ ➖چی؟؟؟!!! ➕بنا بر درخواستهای مکرر دوستان پاتوقی😇 🔻🔻🔻🔻🔻 کانال اختصاصی "سخنرانی‌های استاد خانی" در ایتا، راه‌اندازی شد.👌 💠سلسله سخنرانی‌های «حجہ‌الاسلام مجید خانی» در مجموعه پاتوقهای دختران اصفهان💠 ⏪ویژه نوجوانان⏩ 🔷برای ورود کافیست لینک زیــ🔻ـر را بزنید https://eitaa.com/majidkhani313 ▪️دیگه راحت هر سخنرانی رو که بخواهید پیدا می‌کنید😉 ✋دیگه بهونه بی‌بهونه، گوش بدید و به راحتی ۱۰۰امتیاز بگیرید.. 😉 @baharnarenj251
💠سلام 💠 سلام خبر دارم براتون اونم داغ داغ♨️ 🔴توجه 🔴توجه زائرین امام رضاجانــــــــــ❤️ ⏪ زمان امتحان از صوتهاےِ استاد خانے هم مشخص شد👌 کسانی که می‌خوان امتیاز کامل رو بگیرند عجله کنند که وقت کمه....🏃‍♀🏃‍♀ 🗓زمان امتحان از مباحث هدف خلقت و مبحث عشق 🔻پنج شنبه ۱۷ تیرماه ساعت ۴ بعداز ظهر🕓 🌍در مکانهای برگزاری پاتوقهای دختران در سطح شهر 💥💥💥دقت دقت هرکسی در پاتوق خودش رأس ساعت ۴ بعدازظهرِ پنج شنبه، حضور داشته باشه. 💢بعدا نگید نگفتینــــــــــا😉 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا من دنیای کوچکی دارم که تو با بودنت بی انتهایش میکنی تو با معجزه‌های هر چند کوچک و ساده روزم را رنگین کمانی میکنی خدایا من عادت کرده‌ام به تو به معجزه‌های هر روزت و به این آرامش در دلم خدایا می‌خواهم تو را از ته دل فریاد بزنم آنقدر که چشمانم و دلم آکنده از مهرت شوند خدایا به تو توکل می‌کنم که حس داشتنت پناهگاهی است همیشگی در اوج سختی‌هایم و غرق غرورم می‌کند خدایا شکرت که هستی 🍊 @baharnarenj251
🌸 پا به پای همسرم بودم بخش‌هایی از صحبت‌های سرکار خانم "سعدا حمزه‌ای" همسر آقای امیر سعیدزاده و راوی کتاب ‌ 👇 در پست بعدی بخوانید👇 ⬅️ متن تقریظ رهبر انقلاب بر این کتاب، هفته قبل منتشر شد. 🍊 @baharnarenj251
🌸 پا به پایِ همسرم بودم 🧕من در شهر بانه متولد شدم و در ۱۴ سالگی با آقای امیر سعیدزاده ازدواج کردم. بعد از یک‌سال از ازدواجمان، خدا به ما دختری داد که اسمش را لیلا گذاشتیم. لیلا تقریباً یک سالش تمام نشده بود که همسرم اسیر کومله‌ها شد. 💧 تقریباً یک هفته قبل از بمباران، کارتی پخش کردند که روی آن نوشته بود احتمالاً شیمیایی بزنند و آمادگی‌اش را داشته باشید. حالا نمی‌دانم این کارت‌‌ها از کجا آمده بود. البته من در مورد همه چیز احتیاط می‌کردم. همه‌ی بچه‌ها را به حمام فرستادم و چند تشت و کوزه‌ی آب هم آماده کردم که اگر شیمیایی زدند، بچه‌ها را بشویم. وقتی بمب شیمیایی زده شد، همه‌ی آب‌ها را روی بچه‌ها ریختم و یک نایلون روی سرشان کشیدم. آن موقع سه بچه داشتم و مصطفی را باردار بودم. آقای سعیدزاده هم نبودند؛ چون امدادگر بود و همان جای اصلی که بمب زده بودند، داشت به مردم کمک می‌کرد و اصلاً به فکر بچه‌های خودش نبود. بچه‌ها را برداشتم و به سر بام بردم. پشت خانه‌مان یک کوه بلندی بود و آنجا نشستیم تا بمب را خنثی کنند و هوا عوض شود. ✅ بعد از اسارت {همسرم} خیلی سخت گذشت. به همین خاطر خودم مشغول به‌کار شدم و با سواد کمی که داشتم، به بچه‌ها در درس‌هایشان کمک می‌کردم. وضعیت برایم خیلی سخت بود، امّا چون برای وطن و کشورم بود و مرام و عقیده‌ی شوهرم را دوست داشتم، بیشتر علاقه‌مند شدم. ❌ در طول دوران اسارتِ شوهرم، هرگز آرایش نکردم. در هیچ جشن و مجلس شادی شرکت نکردم. حتی به عروسی برادرم هم نرفتم. دو دست لباس مشکی داشتم که چپ و راست می‌پوشیدم و عوض می‌کردم. 📌 اسارت سعید از چهار سال گذشت. خبر دادند قرار است اعدام شود. اطلاعات دلداری‌مان داد و گفت: «هرکاری لازم باشه برای آزادی‌اش انجام می‌دیم. هرکسی را بخوان می‌دیم تا مبادله انجام بگیره. چندین زندانی داریم که می‌تونیم با سعید مبادله کنیم. غصه نخورین، این‌جوری می‌خوان روحیه‌ی شما را بشکنن.» بعضی‌ها هم به شایعات دامن می‌زدند و می‌گفتند: «امکان نداره دموکرات سعید را آزاد کنه.» افراد بانفوذ قول همکاری و سفارش به دموکرات را می‌دادند، ولی کاری از دستشان برنمی‌آمد. ‌ 👌 پرونده‌ی ما در کمیته‌ی امداد بسته شد و حقوق و مزایامان به بنیاد شهید منتقل شد. مستمری اطلاعات قطع شد. کمیته‌ی امداد هم خدماتش را قطع کرد. همه‌ی ارگان‌ها پذیرفتند که سعید اعدام می‌شود. دیگر هیچ‌کس امیدی به آزادی‌اش نداشت. برابر شواهد و قراین پذیرفتیم احتمال اعدام قوت گرفته و کاری هم از دست کسی بر نمی‌آید. معمولاً پرونده‌ی شهدا را به بنیاد شهید انتقال می‌دادند. ما هم باورمان شد سعید به کاروان شهدا پیوسته است. 😔 {بعضی از مردم} خیلی اذیت می کردند. همسایه‌مان آمد و گفت تلفن با تو کار دارد. خانمی بود و با فحش و ناسزا گفت شوهرت مرده و تو در خانه راحت نشستی! بدون مقدمه گفت شوهرت را کشتند و من بیهوش شدم. ❤️ یک ثانیه هم در خدمت‌کردن به شوهرم شک نکردم و پابه‌پایش بودم؛ چون برای مملکتم و ایشان بود. من واقعاً ایشان را تحسین می‌کنم که این‌قدر به نظام و وطنش علاقه‌مند است. من اصلاً حرف و اعتراضی برای گفتن نداشتم. واقعاً با من مهربان‌اند و ثانیه‌هایی که با هم زندگی کردیم، خیلی خوب بودند. من هرچه دارم، از ایشان دارم. چطور ممکن است که از ایشان گله کنم!؟ ‌ 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🦋✨🦋✨🦋✨ 🦋✨🦋✨ 🦋✨ ✨ 🤔خنــــــــــــــده بــه چـــــه قیمــــــت؟ وقتی عکسشو دیدم دلم ضعف رفت!!! این خیلی خوشگل بود 😍 جذاب لعنتی... دلم براش سوخت که چه بلاهایی قراره سر این مظلوم بدبخت بیارم 😂 شاید ساده بودم و برای کم کردن روی نغمه این کارا رو میکردم، ولی اونقدر هم ساده نبودم که عکس خودمو براش بفرستم،،، و به لطف یه اپ عکس فیک براش فرستادم... فردای اون روز کلاس قرآن داشتم صبح تا ظهر... به سپهر گفته بودم میرم زبان.. سپهر امروز مسابقه فوتبال داشت.. اصرار میکرد که باهاش برم زمین و مسابقشونو ببینم از خدا خواستهههه نقشم عالی بود بهش گفتم صبح که میرم زبان ( در اصل کلاس قرآن )، نمیرم و به پدر و مادرم میگم رفتم و عوضش میام میدون امام همو ببینیم... خیلی خوابم میومد و رفتم خوابیدم ولی هنوز قرارم باهاش قطعی نبود... صبح با خیال راحت رفتم کلاس قرآن قبلا ماجرای سپهر رو برای نغمه گفته بودم و عکسشو هم نشونش داده بودم. اونم گفته بود که این جیگر گناه داره وای بده به من خودم باهاش دوست بشم و از این چرتو و پرتااااا دیشب رو برای نغمه تعریف کردم و باهم حسابی به سپهر خندیدیم ولی نغمه بازم همش میگفت این گناه داره باهاش دوست شو .... ولی من به شخصه هیچ حسی به سپهر نداشتم! ظهر که رفتم خونه مامانم گفت : _صبا یه نفر 5 بار باهات تماس گرفت، بار آخر جواب دادم که یه پسر بود و گفت اشتباه گرفته! ولی شمارش توی مخاطب هات به نام (س پ) سیو بود! بهتره همه چیزو بهم بگی...😬😬 خاک بر سرم، مامان همه چیزو فهمیده، بدبخت شدم 😢 آهان آره مامان سپهر بوده، سپهر یه پسره که داریم ایسگاش میکنیم........ همه چیزو بهش گفتم الیته جوری گفتم که گیر نده ! و دعوام نکنه.... 🤝من همیشه با مامانم دوست بودم🤝 با خودم گفتم چرا دعوام کنه؟! من که کار اشتباهی انجام نمیدم 😑 ؟ 🍊 @baharnarenj251
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 💫روزی که خداوند با نظر به کره زمین، به جهان خاکی حیات بخشید. 🔺محمّد بن عبد اللَّه صيقل می گوید: امام رضا عليه السلام ، در این روز به ميان ما آمد و فرمود: امروز را روزه بگيريد . من هم روزه هستم. گفتيم : قربانت شويم! امروز ، چه روزى است؟ فرمود : «روزى است كه در آن ، رحمت منتشر شد و زمين ، گسترش يافت ، و كعبه برپا شد و آدم عليه السلام به زمين‏ هبوط كرد. 🍊 @baharnarenj251