eitaa logo
بهارانه اشعار ناب
190 دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
966 ویدیو
0 فایل
مانند بَنان، الهه‌یِ نازِ منی... آری به خدا همیشه دلتنگِ تواَم...🍃 آیدی مدیر در ایتا.. @Matinp198 https://eitaa.com/joinchat/877724074C00e564207a
مشاهده در ایتا
دانلود
بوی عطر نفست رایحه جان من است نفست زمزمه در قلب پریشان من است نفسم در نفست حبس ابد شد همه عمر توهوای نفسم باش هوا ان من است رد پای نفست در طرف کوچه عشق بهترین طرح دل و دایره جان من است راز عشق تو چنان عطر نسیم متجلی شده در هر رگ وپنهان من است ردپای نفست کنج دلم جا خوش کرد بهترین عشق به جانم بنشست و خوش کرد راز عشق توهمین دم مرا لیلیه دوران بنمود عطر هردم نفست را چه بگم با چه سرود
حیرت هر کس در این عالم به قدر بینش است هر که بیناتر در این هنگامه، حیران بیشتر 🌿
هر زمان بعد از دعا دستی کشیدی بر سرم مرغ آمین را کشاندی در هوای باورم... با توأم ای عشق! ای دریادل بی ادعا! با تو ام ای کوه! ای پشت و پناه آخرم...! معجزات بی‌شماری از دعایت دیده‌ام تادلم می‌سوخت،گل‌می‌ساخت‌از خاکسترم... گفته بودی زندگی جنگ‌است اما بی‌گمان من نمی‌فهمم چه گفتی تا تویی همسنگرم... لذت بوسیدنت پیش از سفر باعث شده قبل رفتن چند بار از زیر قرآن بگذرم... هر کسی از قهرمان قصه‌اش می‌گفت و من بغض خودرا گریه‌کردم بعدگفتم:مادرم...💞
عاشق نشدی وگرنه می‌فهمیدی پاییز بهاری‌ست که عاشق شده است
♥️ روبرویم رد شدی، یک آن پریشان می شوم محو آن زیبایی ات، در شهر تهران می شوم از تو می پرسم مرا ،در خاطرت داری هنوز؟ از جواب منفی ات، من مثل طوفان می شوم بغض سختی می شود، از پاسخت در قلب من زیر باران از غمت ،من همچو باران می شوم از کنارم رد شدی، بی آنکه بشناسی مرا از دوباره آتشی، در عشق سوزان می شوم ♥️
و هرکسی به اندازه‌ی دلتنگی‌هایش درگیرِ شب است!...
گر چہ دوریم زِ چشمانِ تو اما صنما دائم الفکر به دیدارِ تو می‌پردازیم . اباعبدالله
💚🍃 تو خاطره ی دوری یک قصه‌ی زیبایی در لحظهٔ دلتنگی همواره به یاد آیی در لای صنوبرها، آوای خوش بادی آن لحظه که می‌پیچد، در یک شب رؤیایی تو فصل پر از رنگی، زیباتری از پاییز مانند درختانی، سرشار شکوفایی اندیشه سرسبزی، در ذهن سپیداری در غنچه فراوانی، در شاخه هویدایی جاری‌تر از آن رودی که سمت خدا جاری‌ست ای روح زلال‌اندیش! آرامش دریایی! ای همسفر باران! ای قاصدکی در باد! ترسم که نباشم من، آن لحظه که می‌آیی
. 💞ساعتِ عمر مــن افتاد و دگر کـــار نکرد هیچ کس یادی از این ساعتِ بیمار نکرد سالها خانه ی من گوشه ی دیوار تو بود حیف لبهایِ تو یـــک خنده به دیوار نکرد چه غم انگیز به پا خاست غمم از لبِ تار احدی گریه ولی بـــــــــر غم گیتار نکرد روزهایم همه در روزه ی چشمانِ تو رفت شامگاهان شد و چشمانِ من افطار نکرد خواب رفتم که ببوسم لبت و وقت وداع تــــــنِ تبدار مرا عقربه بیدار نــــــکرد بعد از آن از منِ بیچاره فقط خاطره ماند خاطراتی که مـــــرا جز به سرِ دار نکرد گر چـــه بیچاره ترینم به دلِ خــاک ولی هیچ خاکی به خدا چون تو مرا زار نکرد ‌
💚🍃 تو رفته ای که من از داغِ عشق، تر باشم همیشه شاهدِیک دردِ مختصر باشم همین که عطرِتو در راهِ خانه می پیچد به هر بهانه گُمم، با تو بیشتر باشم ! هوای دلخوشی ام را به دست باد نده اسیرِ پنجره ام تا پرنده تر باشم نه از هوای خیال ِتو خاطرم خالیست نه اینکه خواستم اسباب درد سر باشم تو رفته ای و شدم با سکوت همسایه روا مدار که چون سایه پشت در باشم
باز با آیات عشقت مست و بیمارم نکن شعر خوابم میکند آرام بیدارم نکن دوستت دارم بماند وقت دیگر  وقت هست .... بیقرارم مثل  هر شب خوب من زارم نکن کار دستم میدهد  اینگونه خواهش های تو....... راحتم بگذار  جانم پای در کارم نکن.... خواهشا دست مرا ول کن گرفتارم نکن                 🍃🍃
هر بار که نیامدی در جای خالی ات گلی کاشتم اینجا گلستان شده شقایق و نرگس وزنبق ها باهم دگر دوست شده اند شعر میخوانند ، تو کجایی دلبرررر شعر نو