لذت وصل نداند
مگر آن سوختهای
که پس از دوری بسیار
به یاری برسد
قیمت گل نشناسد
مگر آن مرغ اسیر
که خزان دیده بود
پس به بهاری برسد
#امیرخسرو_دهلوی
روزی که ذره ذره شود استخوانِ من
باشد هنوز در دلِ تنگم هوایِ تو...
#اميرخسرو_دهلوى
شب بخیر بهترین🌺🌺❤️
@bahr_asheghi🌿
چون در شکار بر سرِ آهو گذر کنی
چشمت بس است؛ دست به تیر و کمان مبر !
#امیرخسرو_دهلوی
دلبرا، عمریست تا من دوست می دارم ترا
در غمت می سوزم و گفتن نمی یارم ترا
وای بر من کز غمت می میرم و جان می دهم
واگهی نیست از دل افگار بیمارم ترا
ای به تو روشن دو چشم گر درآری سر به من
از عزیزی همچو نور دیده می دارم ترا
داری اندر سر که بگذاری مرا و من برآنک
در جمیع عمر خویش از دست نگذارم ترا
خواری و آزار بر من، گر به تیغ آید ز تو
خارم اندر دیده، گر با گل بیازارم ترا
یک زمان از پای ننشینم به جست و جوی تو
یا کنم سر را فدایت، یا به دست آرم ترا
نیست شرط، ای دوست، با یاران دیرینت جفا
شرم دار آخر که من یار وفادارم ترا
#شعر #امیرخسرو_دهلوی
📜
بیم است که سودایت دیوانه کند ما را
در شهر به بدنامی افسانه کند ما را
بهر تو ز عقل و دین بیگانه شدم آری
ترسم که غمت از جان بیگانه کند ما را
در هجر چنان گشتم ناچیز که گر خواهد
زلفت به سر یک مو در شانه کند ما را
زان سلسله گیسو منشور نجاتم ده
زان پیش که زنجیرت دیوانه کند ما را
زینگونه ضعیف ار من در زلف تو آویزم
مشاطه به جای مو در شانه کند ما را
من می زده دوشم شاید که خیال تو
امروز به یک ساغر مستانه کند ما را
چون شمع بتان گشتی پیش آی که تا خسرو
بر آتش روی تو پروانه کند ما را
#امیرخسرو_دهلوی
هر شَبی ماییم و تنـهایی و زندانِ فراق،
گر توانی از فرامُشگشتگان یادی بکن
#امیرخسرو_دهلوی
هر شَبی ماییم و تنـهایی و زندانِ فراق،
گر توانی از فرامُشگشتگان یادی بکن
#امیرخسرو_دهلوی