بگیر دست مرا و بگو سلام به عشق
بیا که مانده فقط چند گام به عشق!
دوباره صبح و نفس در هوای دیدارت
دوباره می دهم امروز هم پیام به عشق :
سلام دختر پاییز! مهربان آذر!
بسوز برگ تنم را در احترام به عشق!
من و تو پنجره هایی به زیر بارانیم
نگاه ماست جداگانه هر کدام به عشق
قرار بود شناسنامه مان عوض بشود
به شوق لحظهی تغییر نام به : عشق
چگونه می شود از قلب خود جدات کنم؟
منی که باز رسیدم از انتقام به عشق!
چقدر خاطره در شهر دارم از چشمت
که می خورم سر هر کوچه ای مدام به عشق
بپوش کفش دلم را، ضمانتش با من!
که دارد این دل صد پاره ام دوام به عشق!
#محمد_علی_نیکومنش
@bahr_asheghi🌿
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِ دواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِ تازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تورا، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
@bahr_asheghi🌿
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا !
نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا!
با خود بیاور سرزده مهمان باران را
امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا!
من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟
امواج دریا را بیاور از سفر لطفا!
در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست !
اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا!
هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار
تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا!
در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم
با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا!
بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو!
این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا!
با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد !
تزریق کن در من دوباره دردسر ، لطفا.
#محمد_علی_نیکومنش
@bahr_asheghi🌿
جز عشق هر حرفی که داری، مختصر لطفا !
نگذار چتر خیس خود را پشت در ، لطفا!
با خود بیاور سرزده مهمان باران را
امشب تمام ابرها را کن خبر لطفا!
من ماهی دلتنگ تنگم ، چیست سوغاتت؟
امواج دریا را بیاور از سفر لطفا!
در صندلی مشترک ، جای خجالت نیست !
اهل خطر باش و کمی نزدیکتر ....، لطفا!
هرچند می میرد برایت هرکسی، بگذار
تا زنده باشد در کنارت یک نفر ، لطفا!
در پای مرز بکر آغوشت زمینگیرم
با بوسه ویزای مرا کن معتبر لطفا!
بعد از نماز صبح، می چسبد شراب تو!
این خانه را میخانه کن وقت سحر، لطفا!
با تو سرم ای عشق ، دائم درد می خواهد !
تزریق کن در من دوباره دردسر ، لطفا.
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذرِ دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
@bahr_asheghi💐
من دوستت دارم ،چو ابری آسمانش را...
ابری که پس داده به سختی امتحانش را
یاد ِ توام، مانند سربازی که بعد از جنگ
دارد هنوزم خاطرات پادگانش را!
چشمان تو دریا و با عطر نفسهایت
بالا کشیده زورق من بادبانش را
دلشوره ات را میکشم هر روزدر آغوش
مثل درختی برگهای ِ نیمه جانش را
آنگونه میخواهم تورا که تخت جمشیدم
رویای برگشتن به عصر باستانش را...،
آنگونه که زاینده رودم با لبانی خشک
در سینه دارد آتش " نصف جهان"ش را
با بیت بیت هر نگاهش حرف ها دارد
آن شاعری که بغض می دوزد دهانش را
من دوستت دارم ، کنارت مرگ هم زیباست!
لطفاً خودت هم پیشبینی کن زمانش را!
#محمد_علی_نیکومنش
از منظره ات عکس به تعداد گرفتم
از هرچه به جز چشم تو ایراد گرفتم!
من سارق یک مثنوی از چشم تو بودم
دزدیدم و هی " دست مریزاد" گرفتم
در برکه ی آغوش تو لغزیدم و ناگاه
از پیرهنت ماهی آزاد گرفتم!
خطّاط نبودم؛ به تماشات نشستم...
از خطّ ِدواَبروی خودت یاد گرفتم
رفتی و من از پستچی ِتازه ی تقدیر
هر نامه ی گنگی که نشان داد، گرفتم
از آذر دستان من امروز رها شد
آن دست که در گرمی مرداد گرفتم
باد آمد و برداشت تو را، حقّ من این بود!
باید بدهم هرچه که از باد گرفتم...
#محمد_علی_نیکومنش
#عضوکانال