.
جشن ولادت حجتبن الحسن، امام زمان
(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
به مدت پنج شب، از شنبه ۱۳ اسفند الی ۱۷.
با سخنرانی: خسروی
موضوع: انتظارات امام زمانعج از شیعیان.
بعد از نماز مغربوعشاء، مسجد جامع المهدی
تهران، بلوار ارتش، شهرک نفت.
#علی_خسروی| 👇
┏⊰✾🌸✾⊱━━━───━━┓
🇮🇷 @bahr_dar_koze 🇮🇷
┗━━───━━━⊰✾🌸✾⊱┛
.
یادی و دریغی!
چنانیم با مرگ، چون باد و برگ؛ اکنون سهسال شد که شیخاحمد خندهروی ما شکار مرگ شده است. بهقول فردوسی«شکاریم یک سر همه پیش مرگ».
برای من مرگ او با سالها رفاقت، ساده و درک و تحملاش آسان نبود. او پر از صفا و یکرنگی بود. صفایی که دیگر در این روزگار مثل اکسیر است. سخت نایاب و ناپیدا.
سیمایش، برق چشمانش، تبسماش، صدای آراماش آئینه همان صفا بود. مسیح (علیهالسلام) گفته است: با کسی دوستی کنید، که دانش او بر معرفت شما بیفزاید و دیدارش یاد خداوند را در ذهنتان زنـده و در دلتان بیـدار کند؛ او همان بـود ... دریغ از آن روزها... خداوند شیخاحمد را در بهشت حضور خویش بپذیرد و از رحیق مختومش به او بیاشاماند..
#علی_خسروی| 👇
┏⊰✾🌸✾⊱━━━───━━┓
🇮🇷 @bahr_dar_koze 🇮🇷
┗━━───━━━⊰✾🌸✾⊱┛
🟢 دعا؛ بالاترین و برترین دعا ...
دكارت گفته است «من میانديشم پس هستم...»
پيش از او هم مولوی سروده است: «تو همه انديشهای.»
اما میتوان تعبيری فراتر يافت. پای بر كرسی انديشه گذاشت و تعريفی نو از انسان به دست داد: «من دعا میكنم پس هستم!»
ما غير از دعا -به تعبير امام علی عليهالسلام- چيز دیگری در كف نداريم: «اغفر لمن لايملک اِلا الدعا» همچنان که خود حضرت «کانَ رَجُلاً دَعَّاءً» بودند.[مردی بسیار دعا کننده.]
دعا پلی است كه ما را به گوهر هستی پيوند میدهد و به زندگی معنا میبخشد. همه عمر ما ميقات میشود و تمام كارهایمان نماز دائمی: «الذين هم فیصلاتهم دائمون..» دعا اوج میگيرد و معنای ديگری پيدا میكند. در این صورت، دعا دیگر دربارۀ ویروس، درد دندان و بيماریها و نيازهای مادی و اين جهانی و نظربندی و... فروکاهیده نمیشود، بلکه دعا آهنگ خواست عروج به قله است. هر واژۀ دعا پلۀ نردبانی است تا آسمان...
مرحوم استاد مطهری کتابی دارد با نام «حماسۀ حسينی»، در نقد روضههایی نوشته است كه چهرۀ تابناک امام حسين و خاندان او ( صلوةالله علیهماجمعین) و كربلا و عاشورا را وارونه نشان میدهند.
به نظرم آنچه امروز بر سر دعا آمده است، همان است كه بر سر عاشورا آمده ... دعانويسهای دوران كودكی نسل ما يادتان هست؟ خانهشان هميشه غلغله بود. بچه كه مريض میشد اول سر دعا برايش باز میكردند.
آن بساط کموبیش برچيده و کمرنگ شده اما هنوز تا حقيقت «دعا» كه: روی ديگر سكۀ وجود انسان و مساوی و مساوق با هستی اوست فاصلهای بسيار داريم!
همۀ اینها را گفتم تا برسیم به این توصیه نورانی امام عسكرى(عليهالسلام) به احمدبن اسحاق در رابطه با فرزندشان حجتبن الحسن-عج: «.. يَا أَحْمَدَ بْنَ إِسْحَاقَ .. وَ اللَّهِ لَيَغِيبَنَّ غَيْبَةً لَا يَنْجُو فِيهَا مِنَ الْهَلَكَةِ إِلَّا مَنْ ثَبَّتَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَوْلِ بِإِمَامَتِهِ وَ وَفَّقَهُ فِيهَا لِلدُّعَاءِ بِتَعْجِيلِ فَرَجِهِ ...»؛ به خدا سوگند هر آينه غيبتى خواهد نمود كه تنها كسانى كه خداوند آنان را بر «قول به امامت» او ثابت كرده و به «دعا بر تعجيل فرجش» موفق ساخته، هلاک نخواهند شد.
شب نیمه شعبان، فرصت کم نظیر احیا و تجلی حقیقت دعا، یعنی دعا بر تعجیل فرج از سویدای دل است.
#علی_خسروی| 👇
┏⊰✾🌸✾⊱━━━───━━┓
🇮🇷 @bahr_dar_koze 🇮🇷
┗━━───━━━⊰✾🌸✾⊱┛
دوست نزديکتر از من به من است!
وقتی جناب نوح(ع) در میانه بیابان کشتی میساخت، مردم او را بخاطر این کار شگفت ریشخند میکردند، اما آنها از سِرِّ ساختار عالم معنا بیخبر بودند.
در عالم «ظاهر» کشتی را در کنار دریا باید ساخت و این کشتی است که باید دریا را بیابد. اما در سپهر معنا، وقتی کشتی ساخته میشود، دریا خودش به سراغ کشتی میآید.
اهل معنا به ما میآموزند که خداوند مانند سقّای کوزه به دوش، هر جا تشنهای ببیند به سراغش میرود؛ بنابر این اگر طالب آبی، کافی است «تشنه» شوی:
آب کمجو تشنگی آور بدست
تا بجوشد آبت از بالا و پست
در طریق معنا شیوه آب یافتن، چاه کندن نیست، «تشنه شدن» است. شیوه معشوق یافتن، این سو و آن سو رفتن و گشتن نیست، «عاشق شدن» است. و... شیوه یافتن «ولیّخدا»، سیر آفاق و آزمونهای ولیشناسی نیست، بلکه شعلهور کردن آتش طلب، و سوز صادقانه درون است، سوزی که در گرمای آن خامی وجود عاشق به بلوغ و پختگی بدل میشود.
گویی در عالم معنا قاعده این است:
وقتی رسیدی در میرسد. وقتی که در گرمای شوقِ طلب، پخته شدی، مطلوب را پیش روی خود حاضر خواهی یافت، وقتی «ظاهر» شدی او «ظهور» میکند. به همین دلیل است که کسی چون سعدی به ما هشدار میدهد که مطلوب را در دور دست نجویید، گنج در خانه است:
دوست نزديک تر از من به من است
وين عــجبتر کـــه من از وی دورم
چه كنــم با كه توان گفت كه دوست
در كنـــــــار من و مـــــن مهجــــورم.
✍️ #علی_خسروی| 👇
https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e
.
به نام خداوند جان و خرد
به تعبير فردوسى: شكاريم یک سر همه پيش مرگ!
هيچ یک از ما گريزى از مرگ نداريم. از جهان مىرويم و نام و نشان و خاطره و يا افسانهاى از ما برجاى مىماند:
بارى چو فسانه مىشوى اى بِخْرد
افسانـه نیـک شـو نـه افسانه بـد ..
دوست نازنينام، حجتالاسلام دکتر «مسعود دیانی»، امروز افسانه نیک شد!
او با زندگىاش، خصوصاً در این سال پایانی و با بیماری کاهنده و ویرانگرش، به همۀ ما درس زندگى و رویش و ساختن داد. با شور اميدش، شعله اميد را در دل ها برافروخت و به ما آموخت در برابر اراده انسان زمان هم قامت خم مىكند.
آنان که صفحه مجازی او را دنبال میکردند میدانند که آن سلطانسرا پر از همه خوبیها بود، اما از جنسی بسیار عمیقتر که بهسختی گیر آدمی میافتد.
گویا سرطان و سختیها و چالشهایش، معدن جواهرات وجود او را بیرون ریخته بود. درست مانند سیلابهای توفنده و ویرانگری که گاه آنقدر زمین را پاره پاره میکند که گنجینههای آن را به بیرون میاندازد. مسعود، از جنس جواهرات بود.
من از مسعود درس ايمان و اراده و انسان دوستى و مهرى بىكران به زندگی آموختم. دوست نازنينى كه زودازود دلم برای خودش، رفتار پاک، صمیمی و ناباش و نوشتههایش تنگ مىشود. دوستى كه با زندگى، و عمر نه چندان بلند و بیماری کوهشکنش نقشى خوش و ماندگار برای بازماندگان، خصوصاً برای همسر و دو دختر گرامیاش «آیه» و «ارغوان» ترسيم كرد.
از عمق وجود از خدایی که سمیع و علیم و ارحمالراحمین است برایش غفران، رحمت بیکران و شادی روان طلب میکنم .. آمین
✍️ #علی_خسروی| 👇
https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e
.
«اعتراض»، حق همۀ شهروندان است، حتی اگر اعتراضشان بهحق نباشد. یعنی ناحق بودن موضوع اعتراض، حق آن را از کسی سلب نمیکند.
اما ماجرای افرادی مثل «علیکریمی» دیگر اعتراض نیست، تخفیف باور، تحریف تاریخ و توهین به شعور افراد است. مثل همین استوری صفحهاش که در آن حماقت و وقاحت و رذالت و بیسوادی را یکجا گِرد آورده است.
اینکه کریمی بیسوادتر و فرومایهتر از آن است که شناختی از عصر پهلوی داشته باشد، عیانی است که چه حاجت به بیان!! ظاهراً او در خلسه عناوین جعلی مثل «جادوگر»، نه گوش شنوایی برای درست شنیدن و نه شعور شکوفایی برای درست اندیشیدن و نه توان بینایی برای درست دیدن دارد.
از همین روی پهلویپرستی و اطلاق عنوان «امام زمان» به شاه مخلوع، دیگر اعتراض نیست، تمسخر اعتقادات و تحریف تاریخ و تحمیق مخاطب و متلک ناشیانه و ابلهانه به نظم سیاسی مستقر است!
گفته شده است که برخی عقدههایشان را با توسل به «افسانه» مابازاء میکنند!
اسطورۀ پهلوی نزد پهلویپرستان، خوانش مُعَوَج از سُفلگی و حقارت شخصیتی است که با توسل به توهم قدرقدرتی، میکوشند آن سفلگی را عصر طلایی معنا کنند!
#علی_کریمی
#محمدرضا_پهلوی
✍️ #علی_خسروی| 👇
https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e
.
«مرگ و زندگی»، تعامل یا تقابل؟!
عقل و شرع حکم میکند که همۀ ما در زندگی همواره «مرگاندیش» باشیم؛ من به شخصه به خودم که نظر میکنم میبینم «یاد مرگ» در زندگیام حضوری پررنگ، چشمگیر و پر تکرار داشته و دارد.
حقیقت این است که «یاد مرگ» برای من، بیش از خود مرگ و عوالم و حوادث پَسیناش، حامل «معنایی» برای خود «زندگی» دارد.
«معنای زندگی»، هدفی است که براى پيدا كردن آن راههاى بسيارى را مىتوان پيمود:
از تجربىترين كوره راههاى بيولوژيكى گرفته تا عجيب و غريبترين نگاههاى شاعرانه. از ميان همه اين راههاى كوتاه و بلند، يكى نيز آن است كه زندگی را از رهگذر آنچه ضدّ آن مىدانيم، بشناسيم.
اگرچه در هيچ تفسير عميقى از حيات، مرگ ضد زندگانى به شمار نيست، اما ميان آن دو تقابلى است كه آيينهوار در مقابل هم ايستادهاند.
اين دو، اين امكان را در اختيار ما میگذارند كه يكى را در پرتو ديگرى بشناسيم. بهويژه آنكه در هر نظام انديشگى و در اغلب فلسفههای قديم و جديد، از فنومولوژی تا اگزیستانسیال بحث معنادارى زندگى، ربط ناگزيرى به مرگ پيدا مىكند.
غير از اديان و جهانبينىهاى خدامحور، همه فلسفههاى ريز و درشت بشرى نيز خود را موظف به بحث و گزارش درباره مرگ دانستهاند.
هرقدر كه نظامهاى فكریفلسفى، موضوع زندگى را بيشتر در دستور كار خود قرار دهند، به همان اندازه مجبورند مرگانديش نيز باشند. بنابراين مىتوان اين ادعا را كمابيش پذيرفت كه اگرچه سير طبيعى انسان از زندگى به مرگ است، اما سير نظرى و انديشگى او بايد از مرگ به زندگى باشد.
بله، ما جهان ديگر را چه انكار كنيم چه باور، مرگ تنها نيرویی است كه میتواند زندگی را معنا بخشد؛ بلكه زندگی معنايی جز مرگ ندارد. به قول سهراب:
«زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ»
✍️ #علی_خسروی| 👇
https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e
.
«حیات» عاشقان در «مُردگی»؟!
🔻شهید شدن و ساکن شهر ملکوت شدن، اول قدمش «طلب مرگ» است: فَتَمَنَّوُا الْمَوْتَ إِنْ كُنْتُمْ صَادِقِين ﴿بقره/۹۴﴾.. آرزوى مرگ كنيد اگر راست مىگوييد!
این طلب، مفتاح[کلید] مطلوبات عاشقان است:
کین طلبکاری مبــارک جنبشیست
این طلب در راه حق مانع کُشیست
🔻در این وادی ناکنده، آب برکسی نمیجوشد؛ «دردمندی» و «عطشناکی» و «طلب» شرط است. و اگر کسی آسودهخاطر نشست و ناز پرورده تنعم برد، راهی به هیچ دِهی نمیبَرد.
🔻رنج و صبر، دو تکیهگاه اصلی این «طلب»اند. طلب، بیهمقدمی و تحمل «رنج» ناکام و ناکارآمد است.
🔻بزرگترین رنج طالب، «ترک تعلقات» است. رنجی در راه پالایش و پیرایش. همچون چوبی که بر فرش و نَمَد میزنند، که در حقیقت آن چوب نه بر فرش، که بر خاکی است که در جان نَمد لانه کرده، زده میشود. این «چوبخوری» برای فارغ شدن از بیگانه و رسیدن به مواهب دیگر است.
🔻رنج انسانپرور «خدمت بیتوقع» و «تحمل جفای خلق» است؛ وقتی از جهان وجود، بیگانه کوبیده، تعلقات روبیده، روح آدمی پاک، خالص و شفاف شد، آنگاه مستعد مقام «شهادت» میشود.
🔻کسی که دلی دارد مقهور انواع تعلقات، و چشمی مغلوب انواع نظرات، از تماشای «رخ جانان» دور است و دلش نه بردنی و نه ربودنی است، به قول خواجه: «پاک شو اول و پس دیده بر آن پاک انداز»، اما آنکه حاضر است همه وجود خود را بدهد، همه پارههای وجودش را یکجا میخرند و میبرند:
عشق چون وافی است وافی میخرد
در حـــریف بــیوفــــا مــی ننگـــــرد
#۲۲_اسفند_روز_بزرگداشت_شهدا
✍️ #علی_خسروی| 👇
https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e
.
خون تشنگان ..
به اندازۀ کافی زمان داشتند تا برنامه ارائه کنند، قانوناساسی و شیوۀ حکمرانی خود را تبیین کنند، از نقشه و ساختار حکومت بعد پردهبردارند، از عدم تجزیه ایران اطمینان خاطر دهند و از مبانی و ارتفاع اندیشهشان دفاع کنند.
به هیچ یک نپرداختند، چون مبانی وجود ندارد؛ نخبهای در کار نیست؛ نقشهای در آستین ندارند. از یک قلاده پهلوی و یک روزنامهنگار شورشی و دخترکی که برجستهترین سابقهاش همخانگی با بازیگر هالیوود «تام کروز» است!! و چند عدد بازیگر و فوتبالیست، مبانی خارج نمیشود!
مبانی و نقشه راه از دل اندیشه و از طریق طبقۀ راهبر شکل میگیرد. در فقد نخبگی، روش، همان شیوۀ پخمگی است؛ ضیافت گرازها! جنس دغدغه و سطح شعارها جز به امور حقیر ختم نمیشود. آنها جز «خشونت کور» و «بلندصدایی در مجازستان» چیزی در آستین نداشته و ندارند! اینکه در مجازی جمعاند، جای مبانی را پر نمیکند.
آنها در شرایط ایستایی و فروهشتگی جنبششان و برای دوام حیات انگلیشان و بقای «آشوب مهسا» تنها یک چیز نیاز دارند: «خون»
از ارس تا هیرمند، از خراسان تا خوزستان، از مهران تا تهران، از هر جغرافیایی در این چهارشنبه آخر سال خونچکان شود، در راستای احیای مصنوعی این لاشه است.
اینکه در چند ماه گذشته هر مرگی[خودکشی، تصادف یا بیماری و.. ] را به پای نظام فاکتور کردند، علتاش همین بود.
میگویم لاشه، چون این غوغائیان مثل فضله موشهائی بودند که بصورت شتابزده و هیجانآلود و نابخردانه خود را درون دیگ اعتراض معترضین انداخته و آن را به خباثت خود آلودند.
دور از واقعیت نیست اگر بگویم پس از شش ماه، این «لاشخوران مهسا» عصبانیاند؛ مردم، علیرغم گلهمندی از وضع موجود و فشار سنگین اقتصادی، پا به رکابشان نشدند تا این سفلگان، تشنگان خون شوند. در این چهارشنبه سوری خون هر فردی، حتی اگر از افراد مطبوع خودشان ریخته شود در حکم تنفس برای زنده نگه داشتن غوغای ابتر مهسا است.
خانوادهها مراقب فرزندان خود باشند، خصوصاً دخترهای جوان و نوجوان شل حجاب یا بیحجاب. سابقه نشان میدهد این افراد طعمههای باب دندانی برای شهرآشوبان زن، زندگی، آزادیاند.
✍️ #علی_خسروی| 👇
https://eitaa.com/joinchat/1114308842C98432b593e