eitaa logo
بحر در کوزه
133 دنبال‌کننده
292 عکس
51 ویدیو
2 فایل
گــر بریزی بحــر را در کوزه‌ای چند گنجد قسمت یک روزه‌ای گاه‌نوشت‌هایی دربارۀ دین، رسانه، تربیت رسانه‌ای، روانشناسی، سبک‌زندگی و ادبیات.. پنجره‌ای رو به دغدغه‌های ذهنی من! ارتباط با من👇 @allikhosravi
مشاهده در ایتا
دانلود
. فلسطین، قدمگاه پیامبران، سرزمینی که وجب به وجب‌اش بوی پر جبرئیل می‏دهد، دریغا که بزمگاه نمرود و رزمگاه فرعون شده است! می‌گویند شعلۀ بمب‌های فسفری خاموش نمی‌شود، نه با آب و نه با خاک و نه هیچ چیز دیگر.. می‌سوزاند تا خاکستر کند. آرام بسوز کودک رفح! مباد آدم‌های برفی‏، حرارت تو را حس کنند! بی‌صدا بسوز که جهان این‌بار نیز به احترام تو سکوت خواهد کرد .. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. بله.. «ایستادن در نقطه درست تاریخ»! تا زمین و زمان بوده، همین بوده است.. در جهان دو بانگ می‌آید به ضد تا کدامین را تو باشی مستعد؟! اهورا یا اهریمن؟ هابیل یا قابیل؟ ابراهیم یا نمرود؟ موسی یا فرعون؟ علی(ع) یا معاویه؟ حسین(ع) یا یزید؟! و در نهایت .. امام موعود(عج) یا سفیانی؟! رگ رگ است این آب شیرین، آب شور در خلایق می‌رود تا نفخ صور قیامت هم همین تقسیم‌بندی است؛ «يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ» هرکس همراه امام خود مبعوث خواهد شد.(اسرا/۷۱) نامه رهبر انقلاب به دانشجویان آمریکایی حامی فلسطین👇 https://farsi.khamenei.ir/message-content?id=56567 ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. ۱– جناب آقای لاریجانی نیازی به طعنه به شهید جمهور نیست: آتش، «ابراهیم» را نَبْود زیان هر که نمرودیست گو می‌ترس از آن شما سال‌هاست که ارتفاع گرفته‌اید. وقتی من هشت سال پیش در کارزار انتخابات مجلس، در مسجد طفلان مسلم[قم] با همین دو گوش کم‌شنوای خودم از شما شنیدم که با تبختر و تکبر گفتید: «شما به من رأی هم ندید مهم نیست. برای من در جمهوری‌اسلامی شغل زیاده»! متوجه شدم که ارتفاع گرفته‌اید! فقط .. هرکه «بالاتر» چهش باهول تر عدل فـرموده است بتـر را بتر ای‌که تو از جـاه ظلمی می‌کنی دان‌که بهر خویش چاهی می‌کنی ۲– مرد تزویر سیاست ایران از راه نرسیده و هنوز تأیید صلاحیت نشده، از روح ماکیاولیستی خودش پرده‌ برداشته و شهید خدمت را تحقیر و به دنبال تسویه‌حساب سیاسی است! آن روز که لاریجانی بر سید شهید طعنه اطعام مساکین می‌زد مشخص بود که این یک مزاح ساده بین سه مقام مسؤل نیست و حاکی از تبختر و برج عاج‌نشینی او دارد و عیان می‌کرد که این فرد حتی با یک وعده طعام ساده هم بیگانه است و این توییت هم یعنی او با صراحت اعلام می‌دارد که نسبتی با قاطبه مردم و زمین ندارد و متعلق به ارتفاع، استعلا و «بُرُوجٍ مُشَيَّدَةٍ» است .. هر چند در این فقره محمدعلی آهنگران هم پا از گلیم فراتر برده و همنوا با لاریجانی گنده‌تر از وجود قلم چرخانده است! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
https://www.isna.ir/news/1403031207875/%D8%B1%D8%A6%DB%8C%D8%B3-%D8%AC%D9%85%D9%87%D9%88%D8%B1-%D8%AA%D8%B1%D8%A7%D8%B2-%D8%AE%D9%88%D8%AF-%D8%B1%D8%A7-%D9%88%D9%82%D9%81-%D8%AD%D9%84-%D9%85%D8%B4%DA%A9%D9%84%D8%A7%D8%AA-%D8%B2%D9%86%D8%AF%DA%AF%DB%8C-%D9%85%D8%B1%D8%AF%D9%85-%D9%85%DB%8C-%DA%A9%D9%86%D8%AF مصاحبه علی‌خسروی با خبرگزاری دانشجویان (ایسنا) در خصوص شهید آیت‌الله رئیسی و ویژگی‌های دولت تراز و انتخابات چهاردهم .. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. به مقصد وزارت کشور اسم این احساس‌ تکلیف‌های گُتره‌ای و ثبت‌نام‌های فله‌ای، آن هم با همراهی همراهان گله‌ای، شوق خدمت نیست، طوق خیانت است بر گردن. هرکسی از ظن خود رهسپار خیابان فاطمی شده است؛ برخی آمده‌اند برای رسانه‌ای شدن، شهرت و جذب دنبال‌کننده، عده‌ای دیگر برای گرفتن تأیید صلاحیت و عرض اندام، و کسانی هم برای به هم ریختن و تشویش اذهان عمومی و گرفتن وقت و به حاشیه بردن شورای نگهبان! وگرنه غالب‌ کسانی که شناسنامه به دست وارد وزارت کشور شده‌اند، در حد ریاست یک دهداری هم نیستند، تا چه برسد به ریاست‌جمهوری در اندازه و براندازندۀ ایران و ایرانی! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
مقایسه کنید کتاب رکوردهای جهانی(گینس)، عنوان بزر‌گترین مراسم وداع با یک انسان را، تشییع پیکر مرحوم امام(ره) ثبت و معرفی کرده است؛ هرچند ثبت و معرفی گینس به خودی خود فاقد هرگونه ارزشی است، اما این را گفتم تا مقایسه‌ای کنیم با سرنوشت پادشاهان ادوار مختلف در تاریخ معاصر ایران. شاهان و شاهزادگانی که یا فرار کردند یا اخراج شدند و یا در آتش خشم مردم از تخت قدرت پایین کشیده و کشته شدند. ✓محمدرضا پهلوی به مصر فرار کرد. ✓رضاخان به ژوهانسبورگ تبعید شد. ✓احمدشاه به اروپا رفت. ✓محمدعلی شاه و برادرانش به سفارت روسیه پناهنده شدند. ✓مظفرالدین شاه و محمدشاه به مرگ طبیعی در جوانی از دنیا رفتند و فرصت چندانی بر حکمرانی نیافتند. ✓ناصرالدین شاه در مسجد با اصابت تیر به قلب‌اش کشته شد. ✓آغامحمدخان قاجار و نادرشاه افشار در مسیر اردوی جنگی ترور شدند. 🟢 در این سو، به فتوای کدام حاکم تاریخ ایران، مردم مقابل ساواک و حکومت نظامی جان می‌دادند؟ به عشق و دستور کدام حاکم تاریخ ایران، مردم جوانان‌شان را به قربانگاه جنگ می‌فرستادند؟ و کدام حاکم تاریخ ایران وقتی از دنیا رفت محبوب‌تر از روز استقبالش بود؟ این پیام را برای دوست و دشمن بفرستید، این‌ها انکارشدنی نیست! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سکولارهای مذهبی و امام‌خمینی! ۱– نماینده حزب بعث، از ترس توسعه انقلاب شیعیان در عراق، از امام می‌خواهد فعالیت سیاسی نداشته باشد و الا اخراج و نجف را باید ترک کند. امام پاسخی می‌دهد که به قول حافظ «بِه از صد رساله است»، می‌گوید: «فکر نکنید من از آن دسته روحانیونی هستم که بخاطر زیارت رفتن هر روزه دست از مبارزه بردارم!» اکنون هم برخلاف امام، واعظان، مداحان و روحانیونی وجود دارند که همه همت‌شان زیارت، قمه و قیمه است. سه‌گانه مزبور که برجا باشد مراد حاصل است. کسانی که در دنیای تنگ‌شان جز این سه مورد هیچ تعلق قابل ذکری نمی‌گنجد و هیچ برق غیرتی پشمینه‌پوشی‌شان را نمی‌سوزاند و اندوه مُلک و ملت و امت و حتی دیانت زخم سینه‌شان را نمی‌گزد. افرادی بی‌خاصیت با دینی ابتر و بی‌خاصیت‌تر! ۲– مداحان، واعظان و سلبریتی‌های مذهبی و سکولار امروزی که هیچ، حتی پدران‌ آنها پا به خاک وجود نگذاشته بودند که امام در میانسالی به جنگ شبهات علیه زیارت، شفاعت، روضه و توسل رفت و در ابتدای دهه ۲۰ و بعد از خفقان پهلوی اول، کتاب «کشف الاسرار» را نوشت‌. کتابی در ردیه نظرات علی اکبر حکمی‌زاده که کمتر کسی با این دقت به آن پرداخته بود. امام سال‌ها چراغ روضه و عزاداری را روشن نگاه داشت و مُبلغ و مروج روضۀ سیدالشهداء(ع) بود. سال ۴۳ وقتی از زندان آزاد شد به سرکوب عزاداران محرم واکنش همدلانه و مقتدرانه نشان داد و بر غربزده‌ها که با جعل اصطلاحاتی چون «ملت گریه» بر اشک، روضه و مردم خرده می‌گرفتند تاخت و به درستی معتقد بود آغاز نهضت از همین هیات‌هاست و هیچ چیز دیگری جایگزین آن نمی‌تواند باشد. ۳– این‌ها را گفتیم چون امروز، عده‌ای سلبریتی مذهبی که هیچ درکی از شیعه بدون دولت ندارند، با نفوذ گسترده در هیئات مذهبی و بستر فضای مجازی با دسترسی به مخاطب جوان، افکار سکولار خود را تبلیغ و توییت می‌کنند، اینکه امروز این گروه بر سر سفره آماده نشسته، زحمات علمای بزرگی چون امام را در احیا روضه اباعبدالله(ع) نادیده گرفته و تِز عزداری خنثی می‌دهند نوبر است‌. جوان امروزی دین و عقایدش را نباید از این فرقه بگیرید. خطر این گروه برای انقلاب و جامعه مذهبی واقعا جدی است. گذشتگان برای زنده نگه داشتن و رسیدن معارف اهلبیت علیهم‌السلام به ما زحمات و مشقت فراوانی متحمل شده‌اند و بدون شک مرحوم امام یکی از سرآمدان آن است. به قول شاعر: سال‌ها گریه به تو جرم تلقی می‌شد روضه هرشب ما برکت روح‌الله است ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
مذهبی ساکت؟! تصور اینکه همۀ جریان‌های سیاسی و فکری، خصوصاً مذهبی روزی یک‌دست شوند، آب در هاون کوفتن و باد به غربال پیمودن است. بر اختلافات، آن هم مذهبی خط پایانی قابل تصور نیست، آن‌ها هیچ‌گاه یکدست نبوده و یک‌رنگ نمی‌شوند. به‌قول مرحوم امام(ره) برخی فهم‌شان از اسلام فقط احکام حیض و نفاس است و در مقابل کسانی چون خود ایشان به دنبال ایجاد تمدن نوین اسلامی‌اند. در تاریخ معاصر می‌خوانیم در پایان جلسات، بین اهالی برخی از هیئات‌، بر سر دعا کردن یا نکردن برای امام یا سلامتی شاه بحث و اختلاف بوده است! اما همان مرجع، آیت‌الله، منبری و مداحی که اهل مبارزه با شاه نبود و فهم سیاسی از اسلام و موضعی در مسیر اهداف انقلابی امام نداشت در موضوع فلسطین موضع‌گیری و علیه اسرائیل فتوا داشت؛ کسانی مثل آیت‌الله شریعتمداری و .. اما امروز می‌بینیم پس‌ماندۀ آن جریانات مذهبی، با وجود بیش از سی و هشت هزار کشته در غزه که غالب آنها را کودکان و زنان تشکیل می‌دهند، حاضر نیستند علیه اسرائیل سخنی بگویند و عملاً با سکوت خود در کنار اسم اعظم ظالم، یعنی رژیم موقت صهیونیستی قرار گرفته‌اند، حتی اگر به زبان منکر آن شوند و یا به روی مبارک‌شان نیاورند! این جریان مذهبی سکولار و خطرناک، بقای خود را در سکوت و بی‌عملی می‌داند؛ اسلامِ بی‌خطر و بی‌اثر؛ اسلامی که مطلوب ظالم و استعمارگر است. این مدل فهم از اسلام در مراکز مذهبی و بین سلبریتی‌های مذهبی(مداح، روحانی، شاعر، هیات امنا و هیأت) در حال توسعه و گسترش است. اسلام احکامِ جنابت، اسلام نماز بدون اعتراض، اسلامِ مناسک محور و صرفاً عزاداری... پرواضح هیچ‌کدام از دشمنان خدا و پیامبر خدا (ص) با این اسلام مشکل و تقابلی نداشته و نخواهند داشت! به قول درخشان امام موسی صدر: «در هیأتی که دغدغه مبارزه با اسرائیل نباشد، شمر هم سینه می‌زند.» ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
«قصر حبابی» (بررسی سی باور منطقی و غیرمنطقی در روابط عاطفی زوجین) به مناسبت سالروز پیوند آسمانی امیرالمؤمنین و حضرت زهرا (سلام‌الله‌علیهم) و روز ازدواج. نویسنده: علی خسروی ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
قصر حبابی قصر حبابی، راهبری است عصا بر کف و یا شب‌رُوی چراغ به دست که با هر گامی، جهان نویی در «رابطه» بین زوج‌ها را کشف و تصویر تازه‌ای از آن می‌آفریند. ماموریت این کتاب، ساخت بنای تازه و دادن تئورهای جسور و شکستن شاخ گستاخ اختلاف و بدفهمی و گمان‌های باطل است: من عصــا و نور بگــرفته به دست شاخ گستاخ تو را خواهم شکست آنکس که در رابطه، کورانه‌صفت عصا زده و بدون آگاهی و آموزش قدم می‌زند، لاجرم قندیل‌های زندگی خود را یکی پس از دیگری می‌شکند و چون غلامان غمگین در اسارت، کلاه گوشه به آستین «دل‌زدگی» و «نزاع» و «تفرق» و «نفیر» می‌برد. این کتاب می‌کوشد تا با قواعد حیرت‌افکن و رسن‌آسایش دل‌زدگی را به دل‌بری، قهرمانی را به مهربانی و تفرق را به اتحاد مبدل کند. آری، «پری رو تاب مستوری ندارد». این نو رسیده اگرچه عمری کوتاه، اما اقبالی بلند دارد؛ و اکنون مباهی و مبتهجم که این دفتر، جامه فاخر «طبع چهارم» را بر تن کرده است تا در چهره گشایی دوباره، منظور نظر تفرج ارباب نظر گردد. همچنین من، دلشادم که از همین‌جا به مشتاقان فن تربیت، روانشناسی و خانواده مژده دهم که مادر زمان، حاملۀ دفتری دیگر است با عنوان «بررسی سی باور غیر منطقی در تربیت فرزندان» که تا کی آن را بر زمین نهاده و بر دامن مسیحایی مریم زمان گذارد.. و بدین مژده، کامیابی افزون‌تر در خدمات خردپسند علمی و تربیتی و فرهنگی را به دعا از حضرت باری خواستارم که اگر این تصنیف خُرد، نیم اَخگری در بیشه اندیشه‌ها بیفکند، کلاه گوشه مصنف به آفتاب خواهد رسید و کوس نودولتی از بام سعادت خواهد زد. نیز ناگفته نماند که این دفتر نیک‌بختی و خوش‌ سرانجامی خودش را وامدار دو عزیز دیگر (سیدمهدی طباطبایی‌فر و سرکارخانم فرشته ایزدی) می‌داند که از آفتاب درایت‌شان پاره‌های قمر چکید و از خُم‌خانه معرفت‌شان قطره‌های شِکر ریخت. در انتها امید واسع و رجاء واثق دارم که این مجموعه مقبول خاطر عامه، خصوصا ارباب نظر و معرفت افتد و درخور بهره‌مندی و دقت عمل آنان باشد و جوی کوچکی گردد که آب حکمت را در جام ضمیر مخاطبان عطشناک می‌ریزد: هین بگو که ناطقه جو می‌کند تا به قــرنی بعد مــا آبی رسـد گـرچه هر قرنی سخن‌آری بُوَد لیـک گفت سالفـــان یـاری بُـود نسال‌الله التسدید والتوفیق لما یحّب و یرضی. انّه ولیّ الانعام. . پ‌ن: دوستانی که تمایل به دریافت کتاب دارند، می‌توانند به @allikhosravi پیام دهند. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت!👇 @bahr_dar_koze
﷽ ⚫فراق یار نه آن می‌کند که بتوان گفت! 🔻«آیت‌الله غیاث‌الدین طه‌محمدی»، استاد، پیر، مرشد، [و بی‌مزاج آب و گل] پدر روحانی و معنوی‌ام شب گذشته چشم از جهان فروبست و مسافر سرزمین برزخ شد! پدری با برق نگاهی تابنده، صدایی گرم، پرطنین و در گوش‌جانم زنده، با بارقۀ انسانیتی فروزنده. الحق که: صبر بسیار بباید پدر پیر فلک را تا دگر مادر گیتی چو «او» فرزند بزاید 🔻چشمم گریان و دستم لرزان و واژه‌هایم در این ماتم نارسند: «بحر قلزم اندر ظرف ناید». نمی‌توانم دریاهای آتش و طوفان‌های روح و افق‌درافق معنویتی الهی و آسمانی و دریای آبی صفا و صحرای سبز وفا و آسمان سرشار از ستاره و یقین‌یافتۀ او را در واژگان به بند کشم. تنها می‌توانم در برابر این مرد بزرگ که تمام تمنایم بود، سرخم کنم و مانند فرشتگان به سجده تکریم بپردازم و بگویم: کنون چه چاره که در بَحرِ غم به گردابی فُتاد زورقِ صبرم ز بادبانِ فِراق 🔻خداوندا تو شاهدی که منِ قرین آتش هجران، قلمم خامه‌ای برای بیان فراق و این یاد سوزان و این گدازۀ جوشان که نشانه‌ای از اخگر همیشه زنده آتش نامیرای عشق به اوست را ندارد. 🔻خداوندا تو خود گواهی که او زندگی‌اش را با نام تو و رضای تو پیوند زده بود. «من تَعيَّشَ برَبّه» و نه «‌من تَعیَّشَ بِنفسِه»، کسی که با نام و صفات و افعالِ رب خویش زندگی کرد. او تبلور و تجلی پیوسته سخن بلند پیامبر حق بود که: « هل الدّينُ الّا الحُبّ؟» مگر دین غیر از محبت و عشق‌ورزی چیز دیگری است!؟ 🔻خدایا تو خود دانایی که حضرت غیاث‌الدین، پناه آدمیان به سوی دین، معنویت و مروّت بود، بدون كلمه! مصداق «كونُوا دُعاةَ النّاس بِغَيرِ اَلْسِنَتِکم.» مردمان را بی کلام و بی‌زبان بسوی خیر و خوبی و زیبایی خواند. 🔻بارخدایا، تو خود بهتر از همه می‌دانی انبوه آدميان می‌آیند و می‌روند و مانند غبار بر باد می‌روند و محو می‌شوند و نشانی و یادی از آنان بر جای نمی‌ماند. اما کسانی چون آیت‌الله طه‌محمدی، از زندگی خود یک اثر هنری و از خویش هنرمند می‌سازند. اگر صورت‌گر با نقش و رنگ، و پیکر تراش با سنگ و موسيقی‌دان با آهنگ و نویسنده با واژگان، هنر خود را سامان می‌دهند، هنرمندانی از جنس این مرد منعم و متنعم که نعمت حق را شاکرانه بذل کرد، با زندگی خود و از زندگی خویش تابلوی هنری می‌آفرینند و «فتبارک الله احسن الخالقين» 🔻خداوندا داغ او بر من راه‌نشین سنگین و طاقت‌سوز است و دلخوش به وعده مولای عالمیانم که: «يَنزلُ الصبرُ على قَدر المصيبَةِ»(نهج‌البلاغه/حکمت ۱۴۴). بیش از سی سال قرین نگاه مهربان و حامل دست گرمش بر شانه‌ لاغرم بوده‌ام. دست گرمی که زین پس در جستجویش باید کوره راه‌ها را بپیمایم و آرزویش را تا پایان عمر حسرت برم! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
دیباچه: به قول سلطان‌ سخن، جلال‌الدين بلخی، یا به تعبیر صدرالمتالهین شیرازی «رومی قیومی»: مـرگ در ره ایستاده منتـظر خواجه بر عزم تماشا می‌رود مرگ از خاطر به ما نزدیک‌تر خـاطر غـافل کجاها می‌رود؟ (دیوان‌شمس، غزل۸۲۳) داستان پرواز آیت‌الله «غیاث‌الدین طه‌ محمدی» هم همین است. هرچند برای مرغ مرگ‌اندیشی چون او این مرگ ناغافل نبود اما برای من غافل، خبر ناگاه، و در کمال بهت و پریشانی بود که بر سرم آوار شد. این ماجرای ما و مرگ است. به تعبیر فردوسی: «شکاریم یکسر همه پیش مرگ!». «مرگ» نقطۀ پایانی زندگی است و دور از آبادی نیست اگر بگویم که زندگی، جمله‌ای است كه تا نقطه مرگ را ملاقات نكند، هيچ معنايی در اندازه و برازنده آن نيست. نقطه، خبر از پايان جمله می‌دهد و راه را برای سخن گفتن دربارۀ آن باز می‌كند. از همین رو امروز به این اندیشیدم که سخن تازه ساز کنم و از زندگی سراسر برکت او بگویم، از سی و یک سال مجاورت، عاشقی و کف برلبی و جرعه‌نوشی خود با استاد فقیدم، تحت عنوان «سلوک محمدی» تا در نهایت تبدیل به کتاب شود. این کمترین ادای دِینی است به استاد جاودانه‌ام. پس: «نقطۀ عشق نمودم به تو هان سهو مكن». ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
سبک‌بالی و سبک‌باری آیت‌الله طه‌محمدی همۀ توصیف من از خواجۀ خندان و شمع جمع منبلان و آیت‌ رحمان، مرحوم غیاث‌الدین طه‌محمدی جان، تشبیه ایشان به «نور» است؛ او حقیقتاً نور بود. اهل قرآن واقفند که در قرآن مجید واژه «ظلمات» به شکل جمع و واژه « نور» به صورت فرد به کار برده شده است. نور، سبکی را تداعی می‌کند و ظلمات، نماد سنگینی است. زمین نیز نماد بر جای ماندن و زمین‌گیری روح انسانی است. ترکیب شگفت‌انگیز: «اثَّاقَلْتُم إِلَى الْأَرْضِ»(توبه، ۳۸) نشانه سنگینی و گرایش انسان به انحطاط و تبعیت او از نفسانیت خویش است. گمان می‌کند، بقا و جاودانگی در سنگینی اموال و یا قدرت است. اگر شوق پرواز یافت، مثل كلمه طيبه اعتلاء پیدا می‌کند و سوی آسمان می‌رود. زمین، نشانه و نماد سنگینی و درماندگی و آسمان، نشانه و نماد سبکی و والایی است. از میناگری‌های قرآن مجید است که هر دو موقعیت و یا حالت و مقام سبکی و سنگینی را در کنار هم قرار داده است. موضوع سخن جهاد است و انسان‌ها در دو وضعیت «خِفاف» و «ثِقال» قرار دارند. هر دو مصدر، حال هستند و منصوب:« انفِرُوا خِفَافًا وَثِقَالًا» (التوبه،۴۱) سبک‌بار و گران‌بار بسیج شوید. سبک‌باری و گران‌باری، دو نحوۀ دید و دو سبک زندگی است! قرابت و شباهت غریبی که دو واژه «سَبْک» و « سَبُک» باهم دارند. سَبْک واژه عربی است، به معنای سامان دادن و سنجیدن، و یا شیوه مشخص انجام کاری و یا ساختن چیزی مانند جواهرسازی و سکه‌زنی است. سَبُک واژۀ پارسی با ریشه پهلوی به معنای کم وزنی و آسانی و رهایی است. گویی در واقع سَبک زندگی همان سَبُکی است و گرانباری اساساَ زندگی نیست! سبک‌زندگی حضرت طه‌محمدی بزرگ( رحمةالله‌علیه) سبک‌بالی و سبک‌باری بود. سبک‌بالی ملکۀ آن گرامی شده بود. برخلاف دستاربندانِ ظاهر فريبِ روزگار، ظاهر آرایی و مصنوع نبود. چون به‌ این سخن صائب باور داشت که: سبک نساخته از دانه خویش را چون کاه امیـد جـاذبـه از کهـربـا نبـایـد داشـت .. «زهدِ نام» که گران‌تر و دشوارتر از زهد نان است در او تجلی داشت. شیخ نه دربند نام بود و نه دربند نان و از مرتبه رعايت شئوونات ظاهر فراتر رفته بود. نگارنده را دست‌ گشاده‌ایست برای ذکر مصادیق مختلف از این سبک‌باری و سبک‌بالی ایشان. چه کسی باور می‌کند استاد عالی فقه، فلسفه و حکمت متعالیه و امام‌جمعه مرکز استان با دو دور حضور در مجلس خبرگان[رهبری]، در قم، در خیابانی فرعی و در یک زیرزمین استیجاری کوچک و ساده زندگی می‌کرد؟! در روزگار باغ اُزگل‌ها، این روی سکه را هم ببینیم. باغ ازگل قاعده نیست، استثناست. شیخ شریف ما از بند رسته بود و سبکی به او قوام و ثبات داده و به پرواز آورده و همچون غزل عرشی حافظ، به آسمان برده بود: در آسمان نه عجب گر به گفته حافظ سرود زهره به رقص آورد مسیحا را ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
شورآب اشک قلم در شرح فراق خرم آن روز کزین منزل ویران بروم راحت جان طلبم وز پی جانان بروم حضرت طه‌محمدی عزیزمان، که چشم روزگار بر او حسد برد، امروز دقایقی پیش از اذان ظهر، در مشایعت دریغاگوی همگان در باغ بهشت همدان، سفر چهارم از اسفار اربعه را به پایان برد و در پیش دیدگان‌مان آخرین شعلۀ زندگی او، چون اخگری، میان خاکِ مرطوب گور خاموشی گرفت و به زیر خاک عدم رفت. منزل نو مبارک! چگونه باید باور کنم آنکه صدایش را به یاد دارم، دیگر صدایم نخواهد زد؟ چگونه باید باور کنم آنکه سیمایش را در خاطر دارم، دیگر نخواهم دید؟ «این قصّه را اَلم باید که از قلم هیچ ناید». ای قلم بشکن؛ ای واژه بمیر، سوگ قلندر در اندازه شما نیست، شما را برای غم‌های کوچک آفریده‌اند! اگر باورم این نبود که: کدام دانه فرو رفت در زمین که نرُست چرا به دانه انسانت این گمان باشد؟ تلخی این فراق و زردآب دردی که در گلوی نازکم ریخت، تحمل ناپذیر بود. ۶۵ سال طلبگی، ۳۷سال امامت‌جمعه، حکیم، فیلسوف، فقیه، عارف، خطیب، شاعر، طبیب، جوانمرد، زاهدی با ترس، سجاده‌نشینی با وقار، زنده‌ای خندان، عاشقی پران و آفتابی بی‌سایه و.. «بخت بازآید از آن در که یکی چون تو درآید!» باور دارم حجاب معاصرت و غبار سیاست مانع از آن بود که قدرش در آئینه درآید‌. به قول «سایۀ» شعر ایران: «دردا که جز به مرگ نسنجند قدر مرد»! عمری در حوالی عرفان زیست. شاگردی سه روح مطهر و ملکوتی عصر، یعنی امام‌خمینی، علامه‌طباطبایی و حسن‌زاده آملی را کرد و از آثار قدسی این سه شجرۀ طیبه، گوهر جان را روشنی و فربهی بخشید. با مولوی، عطار، باباطاهر آشنا و حافظ را بسیار دوست ‌داشت. زمزمۀ زبانش این بیت حافظ بود: دلم از وحشتِ زندانِ سِکَندَر بگرفت رخت بربندم و تا مُلکِ سلیمان بروم مدرس اسفار اربعه و مصباح الانس بود و منظومه ملاهادی سبزواری را از حفظ داشت و آراء کسانی چون محی‌الدین، بوعلی، قونوی، جامی و.. را خوب می‌دانست و جرعه‌های عرفان ناب و عافیت‌سوز را از سرچشمه‌های اصیل آن، یعنی نهج‌البلاغه و قرآن بر می‌گرفت. هرگاه نهج‌البلاغه را می‌گشود، خطبه‌های اخلاقی و عرفانی و ولایی آن بیشتر ساقی نظرش بودند. تمام وجودش ذوب در مهر امیرالمؤمنین علیه‌السلام و ولایت مولا بود. کتاب القطره(قطره‌ای از فضائل اهلبیت-ع) مرحوم مستنبط را نه اینکه خوانده باشد، بلعیده بود و تمام عیش و فرح‌اش فضیلت‌خوانی آل‌الله –علیهم‌السلام– بود. عارفانِ عظام به ما آموخته‌اند که راهیان دیار عدم و مسافرانِ جهان غیب، در آنجا همان می‌کنند که در مسافرخانه دنیا می‌کردند. پس گمان می‌برم که استاد اینک چون حکیمی بهشتی در «جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهَار»، رها از تعلقات تن، سبک‌روح و سپیدجامه، با فرشتگان و بهشتیان می‌خندد و از فضائل آل‌الله می‌گوید و این چنین شیرینی آن خسرو کند. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
غوثی بر فراق غیاث! امیر حیات‌بینی - آشنای چندین سالۀ شیخ غیاث! «إنّ للّه عبادا امجادا مثلهم کمثل المطر، إن أصاب البَرّ، أخرج البُرّ، و إن أصاب البحر، أخرج الدُرّ» همانا برای خداوند بندگانی بزرگوار است که مثل آنها همچون باران است که اگر بر خشمی ببارد، گندم آورد و اگر بر دریا ببارد، مروارید آورد! شنیدن خبر سفر ابدی آیت‌الله طه‌محمدی، برای من به معنای از دست رفتن بخشی از خاطرات دوران دانشجویی در همدان بود؛ بدان جهت که ارتباط ما تنها یک امام و مأموم جمعه نبود، بلکه خصال ویژۀ آن فقید این ارتباط را به رفت و آمدهای خانوادگی منتهی کرده بود. سعدی شیرین سخن چه زیبا گفته است: بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت بر آید که ما خاک باشیم و خشت آری تیرماه امسال، دگر شیخ غیاث در میان دوستان و شاگردانش نیست و إنشاءالله مهمان موالیش در برزخ باشد. او که خود به درجات عالی تحصیل عقلی و نقلی دست یافته بود و حتی در علوم غیرآخوندی هم چون معماری نیز دستی بر آتش داشت، هیچ‌گاه ندیدم بگوید مجتهدم و تنها می‌گفت با گوسفندان بودم که اخوی من را به قم برد و طلبه شدم! دوستانم آخوندزاده بودند و من چوپان‌زاده! صداقت و شرافت این را داشت که در حین قدرت دستش آلوده به حطام دنیا نگردد و بعد از قدرت نیز همچنان در عمل بر عقایدش باقی بماند! اگر در دوران امامتش مردم را به نمازجمعه دعوت می‌کرد، بعد از امامتش هم خودش نیز همچون احدی از مردم در صف نمازجمعه حاضر می‌شد. آری شاید بزرگی را دیگران از آدمی سلب کنند اما سلب بزرگواری محال است! روزی استاندار سابق همدان به دیدار وی رفته بود، هنگام خداحافظی او را تا در حیاط بدرقه کرده بود و گفته هربار که استاندار بودی، تا در اطاق بدرقه‌ات می‌کردم، اما این‌بار تا در حیاط آمدم چون آن قبلی به احترام مسئولیتت بود و این به احترام خودت! و جالب آن بود که این خصلت‌ها را حمل بر خودسازی نمی‌کرد، بلکه می‌گفت فطرتا چنینم! فراموش نمی‌کنم گاهی خاطراتی را از او در کلاس درس برای دانش‌آموزان نقل می‌کردم، در این کسادی بازار دین و آخوند، علاقمند می‌شدند و بلکه شاید مشتاق زیارتش! به راستی که او همانگونه مادرش او را «غیاث الدین» نامیده بود، غیاث دین بود و در تبلیغ دین شب و روز را از هم نمی‌شناخت. «هو غیاثٌ کما سَمَّتْهُ امُّه» و چه بسیار خاطرات دلنشین دیگری از او دارم، که اگر توفیقی باشد، بخشی از آنها را بر صفحۀ کاغذ بنگارم. به یاد جمله‌ای ترکی می‌افتم که روزی به او گفتم که به دوستان همدانی گفته‌ام «غیاث کیمین تاپولماز» یعنی همچون غیاث دیگر پیدا نمی‌شود و او مصداق این جملۀ امامش علی(ع) است که فرمود «تَعْرِفُونَنِی بَعْدَ خُلُوِّ مَکَانِی» مرا بعد از خالی بودن جایگاهم خواهید شناخت. عمر‌ها باید که تا یک کودکی از روی طبع عالمی گردد نکو یا شاعری شیرین سخن اگر عمری باشد سه‌شنبه به همدان می‌رویم تا این‌بار جسم بی‌جانش را رهسپار سرای باقی کنیم و دوباره با او نماز بخوانیم، با این تفاوت که قبلا طه در پیشاپیش جمعیت با صدای غرایش نماز می‌خواند و قافله سالار سفر من الخلق الی الحق بود، اما این‌بار گرچه بازهم در پیشاپیش جمعیت است اما در ظاهر خاموش است و این ماییم که باید بر جنازۀ او نماز بخوانیم و بگوییم «اللهم انا لانعلم منه الا خیرا». کوهدشت - 20 خرداد متن کامل در سایت جماران👇 http://B2n.ir/p95025 ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
. زیرزمین این عمارت، زیرِ مغازۀ برنج‌فروشی –محدوده زیرگذر میدان رسالت به خیابان جمهوری– شهر قم، خانۀ استیجاری مردی است که دو دور عضو مجلسی بود که عهده‌دار انتخاب و نظارت بر عالی‌ترین مقام رسمی کشور را دارد؛ مردی با سی و هفت سال سابقه امامت‌جمعه و استاد عالی حوزه! مردی که از رهبری تا رئیسان جمهور سابق و لاحق تا اکثر مقامات رسمی کشوری و لشکری برایش پیام تسلیت فرستادند و ادای احترام نمودند. مردی که خلعت شیب را به تشریف شباب آلوده نکرد. پاک و صافی و سبک‌بال و سبک‌بار از چاه طبیعت به در آمد و به ماوراء طبیعت شتافت. در روزگار افتادن تشت رسوایی باغ اُزگل‌ها از بام، این روی سکه را هم ببینید و بدانید باغ ازگل قاعده نیست، استثناء است. امثال مرحوم طه‌محمدی و رئیسی و آل‌هاشم که تعدادشان هم کم نیست، آبروی صنف روحانیت‌اند. ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از سال ۱۳۷۲ تا ۱۴۰۳، سی و یک سال جرعه‌نوشی و عاشقی .. تو خورده ضربت مرگ و مرا برآمده جان تو کرده زهر اجل نوش و من ز درد هلاک ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
یک هفته گذشت! هفته پیش شامگاه جمعه ۱۸ خرداد و اندکی پس از غروب خورشید بود که جانِ ملکوتی عزیز دلمان، زائر امام رضا (علیه‌السلام) از تدبیر جسم مُلکی و خسته‌اش دست کشید و در بیمارستان نکویی قم درگذشت. حال، جمعه دست‌اش بند شده به بغض‌های سر به زیر و آرام من و برای اشک‌های گرمم که بر خاک سرد دلتنگی‌ می‌ریزد، شعر می‌بافد: گفتیـم عشـق را به صبـوری دوا کنیـم هر روز عشق بیشتر و صبر کمتر است دوستان و اطرافیان در تب و تاب سیاست و انتخابات‌اند اما من لحظه لحظه، مثل تمام هفته‌ای که گذشت به تو مشغولم. به قول اقبال: قُلزم یاران چو شبنم بی خروش شبنم من مثل یم طوفان بدوش من نمی‌دانم در پس پردۀ مرگ تو چه گذشت، اما روی پرده مثل رودی جوشان و خروشان بودی که در خاک فرو رفت. و این رفتن، و تهی جای عظیم‌ات برای من چشم به راه، معبر بادی است پیچنده. آخر خوش انصاف ما به صبح جمعه‌های با تو بودن عادت کرده بودیم. به قول اخوان: سوزد دلم به رنج و شکیبت ای باغبان! بهار نیامد اکنون یک هفته است آواره‌ات شده‌ام؛ چشمانم به دنبالت در دَوَران است و تا چشمم کار می‌کند جای تو خالیست. شرح فراق تو را در دل سفید کدام دفتر بنویسم تا سیاه نشود؟! وصف غم هجران تو را در کدام تصنیف بسرایم تا مرثیه‌ نشود؟! دنبال راهی می‌گردم برای هم‌زيستی مسالمت‌آميز با این غم‌ سنگدل. صدا و تصاویرت را روزی ده‌ها بار بالا و پائین می‌کنم، جز ارتعاش رگ‌های احساسم ثمری ندارد! ز رفتن تو من از عمر، بی‌نصیب شدم سفر تو کردی و من در جهان غریب شدم می‌گویند بغضی که گریه نمی‌شود، شکنجه می‌شود. اما من مانده‌ام با دلی که می‌سوزد و اشک هم در پی‌اش می‌جوشد، ولی آرام نمی‌شود چه باید کرد؟ خوشا به حال آنان‌که چشم‌شان با گریه آشناست. ولی بدا به حال کسی که اشک می‌ریزد اما راه گلویش را بغض گرفته است. ابرهای همۀ عالم در دلش هستند و می‌بارند اما فقط مثل مروارید نمک‌اند بر روی زخم‌اش! بغض و گریۀ دو روز و سه روز، کسی را نمی‌کشد. اما اگر «سوز دل» در وجود آدمی و «بغض» و «درد» در گلویش خیمه زد و بیرون نیامد چه باید بکند؟! پناه برده‌ام به حافظ، شاعری که نامش راهنمای اشک از دل به سوی چشم است: سینه مالامال درد است ای دریغا مرهمی دل ز تنهایی به جان آمد خدا را همدمی چشم آسایش که دارد از سپهر تیزرو ساقیا جامی به من ده تا بیاسایم دمی زیرکی را گفتم این احوال بین خندید و گفت صعب روزی بوالعجب کاری پریشان عالمی آدمی در عالم خاکی نمی‌آید به دست عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
عرفه «یا الهی بحقیقةِ ایمانی و عَقْدِ عَزماتِ یَقینی و خالِصِ صریحِ توحیدی... و اساریرِ صفْحةَ جبینی و خُرقِ مَسارب نفسی... و ما ضُمَّتْ و اَطبَقَت علیه شَفتایَ و حرکاتِ لَفظ لِسانی وَ مَغْرَزِ حَنَکِ فَمِی وَ فَکِّی..» چه کسی در نیایش از رازهای خطوط پیشانی و کوچه‌هایی که نَفَس انسان به هنگام تنفس طی می‌کند، و روزنه‌های امواج آواهایی که به گوش می‌رسد، و تب و تاب لب‌ها در شکل دادن به واژه‌ها مثل او سخن گفته است؟ او خداوند را در همۀ این میناگری‌هایِ حیرت‌انگیز تن انسان می‌بیند، تا چه رسد به هنگامۀ روح! شهیدان بزرگ تاریخ، هیچکدام مثل او تن‌شان قطعه قطعه نشد و بر بازماندۀ پیکرشان همانند او اسب با نعل‌های نو ندوانیدند.. جمله‌جمله، کلمه به کلمه و بلکه حرف به حرف دعای عرفه در عاشورا ترسیم شد. اگر کسی بخواهد تابلوی نیایش عرفه را ترسیم کند می‌شود عاشورا؛ غروب سنگین عاشورا ... ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━
﷽ وقتی به اندازه دو خط یا دو جمله نتوانی درباره بدن‌های سوختۀ کودکان و چادرهای به آتش افروخته مردمان مظلوم و مسلمان همسایگی‌ات با بمب‌های چند تنی و چند میلیون دلاری آمریکایی حرف بزنی، خیال می‌کنی که طواف حاجیان داری و به دور یار می‌گردی، در حالی که اخلاق سگان داری و بر سنگ و چوب و مردار می‌چرخی.. حال چه السیسی مصر یا عبدالله دوم اردن در مسجدالحرام باشی یا فلان شیعۀ چسبیده به ضریح در نجف یا کربلا .. در اسلام بی‌عمل و غیرسیاسی، شیطان هم با تو طواف و رمی جمرات می‌کند! ✍️ |👇 ┏━━━ °•🖌•°━━━┓   @bahr_dar_koze ┗━━━ °•🖌•°━━━