eitaa logo
سرداران شهید باکری
490 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
416 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
#دلت که بگیرد...هوای دردت شهیدگمنام هست...کنارسردار بی پلاک فقط تو باشی و او... #تو باشی وهزاران درد فاش نشده... #صبرم ازپای درآمد... تو مرا دست بگیر ❤️تقدیم به شهیدگمنام سردارمهدی باکری @bakeri_channel
() اهل معنی همه از حالت من حیرانند...!!! (💖) بس که حیرت زده صورت زیبای " " أم...!!! ❤️ 😍 همراه ما باشید⏬⏬⏬ @bakeri_channel
#تو را باید بلند دوست داشت مثل کوه؛ کوه هایی که برف نوک قله شان را هیچ آفتابی آب نمی کند #شهید_حاج‌_احمد_کاظمی❤️ #سالروز‌زمینی‌شدنت‌مبارک‌حاجی‌جان❤️ 🌹 2 #مرداد 1337 @bakeri_channel
‌ "قلم "شدم بنویسم ای از ... کنار خستگی ام "عاشقانه ای" از تو... دوباره یک "غزل" و رنگ ای از "شعر" برای بی کسی ام با"بهانه" ای از" تو‌‌‌‌ @bakeri_channel
رفته ای باکری خط شکن تبار و شقایق کفن🌹🌹 شور پرستو شدن داشتی🕊🕊 فراسو شدن داشتی @bakeri_channel 🕊
تـعبیر خـوابهای قـشنگ غـزل تـویی ای بـهترین بهانه ی رویای من با یاد ڪـنار خـودم از غـزل پرم گل سـوژه عزیز غـزلهای من .. صبحتون بخیر و روزتان شهدایی😊🌹 @bakeri_channel
من  و تو و آن یکی هستیم؛ اسم و رسم برای راحتی کار است.. . روایتی خواندنی از فرمانده لشکر 31 عاشورا بر گرفته از کتاب«پا به پای شهدا : شناسایی شب اول خیلی سخت بود. دوربین دید در شب، یکی داشتیم که نوبتی از آن استفاده می کردیم. عراقی ها هم راه به راه سنگر کمین زده بودند. درگیر شدیم و دو نفر هم اسیر شدند. سختی های کار را برایش گفتم. : حالا که اینطور است هم می آیم. گفتم: که نباید بیاید جلو! وظیفه ماست که برویم. گفت: حرفش را هم نزن. داخل این جنگ اگر هم می بینی اسم و رسم برای ما درست کرده اند، فقط برای راحتی کار است وگرنه و و آن یکی هستیم. آمدنش خطرناک بود، ولی آمد. آن شب شناسایی مان موفق بود... . @bakeri_channel
#پــدرانه... 🌾این روزها من شده ام #پنـجشنبـه و #تــو شده ای فاتحه 🌷 🥀هر طور که شده باید #بخوانمت #پنجشنبه_های_دلتنگی💔
من  و تو و آن یکی هستیم؛ اسم و رسم برای راحتی کار است.. . روایتی خواندنی از فرمانده لشکر 31 عاشورا بر گرفته از کتاب«پا به پای شهدا : شناسایی شب اول خیلی سخت بود. دوربین دید در شب، یکی داشتیم که نوبتی از آن استفاده می کردیم. عراقی ها هم راه به راه سنگر کمین زده بودند. درگیر شدیم و دو نفر هم اسیر شدند. سختی های کار را برایش گفتم. : حالا که اینطور است هم می آیم. گفتم: که نباید بیاید جلو! وظیفه ماست که برویم. گفت: حرفش را هم نزن. داخل این جنگ اگر هم می بینی اسم و رسم برای ما درست کرده اند، فقط برای راحتی کار است وگرنه و و آن یکی هستیم. آمدنش خطرناک بود، ولی آمد. آن شب شناسایی مان موفق بود... . @bakeri_channel