eitaa logo
سرداران شهید باکری
479 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
443 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
💠مقام معظم رهبری در خصوص شهید مهدی باکری فرموده است: یکی از همین جوان هاست، من آن شهید را قبل از انقلاب از نزدیک می شناختم این جوان مومن و صالح مشهد پیش من آمد، حق او بود که بعد از انقلاب یکی از سرداران این انقلاب بشود، چون و بود و حق او بود که بشود. 🔹مهدی باکری در حالیکه در عملیات بدر، رزمندگان لشکر را از غرب دجله از نزدیک هدایت می کرد و تلاش می کرد تا مواضع تصرف شده را در مقابل تانک های دشمن تثبیت کند در نبردی دلیرانه بر اثر اصابت تیر مستقیم مزدوران عراقی ندای حق را لبیک گفت. 🔸هنگامی که پیکر مطهرش را از طریق آب های هورالعظیم انتقال می دادند قایق حامل پیکر وی مورد هدف آر. پی. جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست.  ♥️روحش شاد ویادش گرامی باد♥️ https://eitaa.com/bakeri_channel
، نمونه، فداکار و ایثارگر، صادق، صمیمی، و خمینی(ره) و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را میدانست و سعی میکرد زندگی اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم کند، با دقت به سخنان امام(ره) گوش میداد، آنها را مینوشت و در معرض دید خود قرار میداد و آنقدر به این امر حساسیت داشت که به خانوادهاش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه بدست آورند.  🔅🔆🔅🔆🔅🔆🔅🔆 او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از آیات الهی است، باید جلو چشمان ما باشد تا همیشه آنها را ببینیم و از یاد نبریم.❤️  از انسانهای وارسته و خودساختهای بود که با فراهم بودن زمینه های مساعد، به مظاهر مادی دنیا و لذایذ آن پشت پا زده بود. 🌿🔅🌿🔅🌿🔅 و بی ریای او زبانزد همه آشنایان بود. با توانایی هایی که داشت می توانست مرفه ترین زندگی را داشته باشد اما همواره مثل یک زندگی میکرد. از امکاناتی که حق طبیعی اش نیز بود چشم می پوشید. و اش باعث می شد که اغلب او را نشناسند. او بود. همه دوستش میداشتند و از دل و جان گوش به فرمان او بودند... ۳۱عاشورا :۲۵اسفند۶۳ 🌷 @bakeri_channel
که از خدا خواست بپذیردش... . . ، ، فداکار و ایثارگر، بی نظیر، ، ، ای نجیب، ، و بی ادعا، و امام خمینی (ره) و انقلاب اسلامی و … را می توان از جمله ویژگی های و برشمرد.... ................. 💠از سوی دیگر، « » این جمله قشنگ و عارفانه آخرین سخن از وصیت‌نامه شهید باکری، سردار فاتح میدان‌های جهاد و پایداری و فرمانده لشگر ۳۱ عاشورا است که همیشه و در همه حال در یاد و خاطره دوستداران این شهید سرافراز اسلام بوده و هست.... به مانند تمامی فرماندهان هشت سال دفاع مقدس خصوصیاتی داشت که، هیچ گاه فرماندهان دفاع مقدس، رزمندگان و حتی دیگران آنها را فراموش نمی کنند. در عملیات‌های مختلف هشت سال دفاع مقدس نقش مهم و تعیین کننده ای داشته اند، به طوریکه در با عنوان معاون تیپ نجف اشرف حاضر می‌شود که در این عملیات یکی از گردان‌ها در محاصره قرار گرفته بود که این شهید به همراه تعدادی رزمندگان، با شجاعت و تدبیر، آنان را از محاصره بیرون می آورند که در این عملیات در منطقه «رقابیه» از ناحیه چشم می‌شود و به فاصله کمتر از یک ماه هم در عملیات شرکت می کند، در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس نیز از ناحیه کمر زخمی می شود... @bakeri_channel
من  و تو و آن یکی هستیم؛ اسم و رسم برای راحتی کار است.. . روایتی خواندنی از فرمانده لشکر 31 عاشورا بر گرفته از کتاب«پا به پای شهدا : شناسایی شب اول خیلی سخت بود. دوربین دید در شب، یکی داشتیم که نوبتی از آن استفاده می کردیم. عراقی ها هم راه به راه سنگر کمین زده بودند. درگیر شدیم و دو نفر هم اسیر شدند. سختی های کار را برایش گفتم. : حالا که اینطور است هم می آیم. گفتم: که نباید بیاید جلو! وظیفه ماست که برویم. گفت: حرفش را هم نزن. داخل این جنگ اگر هم می بینی اسم و رسم برای ما درست کرده اند، فقط برای راحتی کار است وگرنه و و آن یکی هستیم. آمدنش خطرناک بود، ولی آمد. آن شب شناسایی مان موفق بود... . @bakeri_channel
#سالروز_رحلت_امام‌خمینی(ره): . ارتباط شهیدمهدی باکری با امام خمینی(ره)چگونه بود؟ . #شهيد_مهدي_باكري در دوره سربازي با تبعيت از  اعلاميه حضرت امام خميني (ره) در حالي كه در تهران #افسر_وظيفه بود- از #پادگان فرار و به صورت مخفيانه زندگي كرد و فعاليت هاي گوناگوني را در جهت #پيروزي_انقلاب اسلامي نيز انجام داد... . . #مخلص و #عاشق حضرت امام خمینی(ره)و انقلاب اسلامی بود. با تمام وجود خود را  #پیرو_خط‌_امام می دانست وسعی می کرد زندگی اش را براساس رهنمودها و فرمایشات آن بزرگوار تنظیم نماید، با دقت به سخنان حضرت امام گوش می داد، آنها را می نوشت و در معرض دید خود قرار می داد و آن قدر به این امر حساسیت داشت که به خانواده اش سفارش کرده بود که سخنرانی آن حضرت را ضبط کنند و اگر موفق نشدند، متن صحبت را از طریق روزنامه به دست آورند. 🔆او معتقد بود سخنان امام الهام گرفته از  آیات الهی است، باید جلوچشمان ما زندگی می کرد. 🔆 . . 🔆زندگی آقا مهدی سرشار از #عشق‌به‌امام (ره) بود . تا آنجا كه چند لحظه قبل از شهادتش ، هرچه بچه ها اصرار می كنند از رود دجله برگردد ، قبول نمی كند و می گوید : « #حرف_امام را #اجرا كنید...🔆 . ‌. 🔺حضرت امام خمینی (ره) بعد از #شهادت شهید مهدی‌باکری فرموده است:خداوندشهید اسلام ( #مهدی_باکری) را رحمت کند.🔺 #شادی‌روح‌شهدا و #امام‌شهدا فاتحه مع الصلوات @bakeri_channel
به : . ...و بهتر از آن این بود که بماند، صفیه دکمه‌ی لباس مهدی را محکم کرد و نخ را با دندانش کَند، مهدی جلوی آیینه ایستاده بود و با شانه پلاستیکی آبی، موهایش را مرتب میکرد، صفیه هرچه آهسته لباس را اتو کشید، فایده نداشت، بالاخره تمام میشد و او میپوشید و ... مهدی دکمه‌ی لباسش را بست،همیشه همین لباسها را میپوشید، قواره‌ی کت و شلوار دامادی که مادر به او هدیه داد، هنوز نبرده بود بدهد خیاط بدوزد، صفیه چقدر گفته بود قبل از عید اینکار را بکند، یک دست لباس نو داشته باشد، به خرجش نرفت..😊 عقب ایستاد و لباس را به تنش برانداز کرد،همین طوری هم خوشگل بود😍، مهدی دستت درد نکندی گفت و رفت... . میخواست برودعروسی ،پله ها را دوتا یکی میرفت،ماشین میفرستادند دنبالش،اگر پنج دقیقه دیر می آمدند، صبر نیمکرد،بدو میرفت،دلم پر میزد :"نمیشه سینه ت رو باز کنی و من رو بذاری توی سینه ت و با خودت ببری؟" برای اینکه اشکم سرازیر نشه،به خنده میگفت:"تو جا نمیشی اینجا"☺️ و دستش را به سینه اش میزد . آقا در آن عملیات زخمی شد و می بایست پایش را عمل میکردند،نمی خواست فاطمه اذیت شود،به اصرار راضیش کرد و فرستاد ارومیه،پشت سرش مهدی میخواست برود تهران،من همراهش رفتم راه آهن گفت:"بیا بریم یه عکس فوری بندازیم" گفت:"اگه جور بشه، شاید بریم هشت تا عکس فوری انداختیم و راه افتادیم. داییِ مهدی تهران زندگی میکرد،من را گذاشت خانه ی آنها،خانه‌ی مردم معذب بودم، مهدی که زنگ زد،بهش توپیدم:"چرا اینقدر بی فکری؟من میخوام برم،خواستی بیا ارومیه من رو ببین" خط و نشونم جواب داد و خودش را زود رساند که تنها نروم...😊 .... . ❤️ هوامونو داشته باش آقامهدی @bakeri_channel
من  و تو و آن یکی هستیم؛ اسم و رسم برای راحتی کار است.. . روایتی خواندنی از فرمانده لشکر 31 عاشورا بر گرفته از کتاب«پا به پای شهدا : شناسایی شب اول خیلی سخت بود. دوربین دید در شب، یکی داشتیم که نوبتی از آن استفاده می کردیم. عراقی ها هم راه به راه سنگر کمین زده بودند. درگیر شدیم و دو نفر هم اسیر شدند. سختی های کار را برایش گفتم. : حالا که اینطور است هم می آیم. گفتم: که نباید بیاید جلو! وظیفه ماست که برویم. گفت: حرفش را هم نزن. داخل این جنگ اگر هم می بینی اسم و رسم برای ما درست کرده اند، فقط برای راحتی کار است وگرنه و و آن یکی هستیم. آمدنش خطرناک بود، ولی آمد. آن شب شناسایی مان موفق بود... . @bakeri_channel