eitaa logo
سرداران شهید باکری
484 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
469 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
#شهیدمهدی‌باکری به #روایت_همسر : #قسمت_بیست_دوم . ...راننده از بچه های لشکر بود، به من گِله کرد: شما نذارید آقا مهدی تنها و بی محافظ رفت و آمد کنه،به حرف ما که گوش نمیده!!،شما یه چیزی بگید، آقا مهدی، شما فقط مال خودتون نیستید.. سرش را به عقب، به طرف من چرخاند و #باخنده گفت:"آره میدونم،من مال زنم هستم😊 سرم را به پشتی صندلی تکیه داده بودم و چشم هایم را روی هم گذاشته بودم که با صدای پر هیجان مهدی بلند شدم... گفت:"نگاه کن،چقدر سرسبزه،چه سبز خوش رنگی!😌 #ذوق میکرد، گل و گیاه دوست داشت ، بین راه،گلهای لاله و شقایق را که دید،ایستاد و عکس انداختیم ،با میل و رغبت این کار را کرد، یک مدت میخواست جعبه‌ی مهمات را بیاورد خانه که من توش گل بکارم، خانه مان دلباز شود، زیر بار نرفتم، ما که یکجا بند نبودیم،تا گلها جان میگرفتند، مجبور میشدیم جای دیگر برویم یا اسباب کشی کنیم و آن وقت از بین میرفتند..دلمان میسوخت.. تنها تابلویی هم که به دیوار خانه مان زده بودیم، #عکس یک بیشه بود که یک کبوتر سفید طوقدار بین سبزه ها ایستاده بود و آسمان بالای سرش آبی و صاف بود، خودش خریده بود. .. #ادامه_دارد... #شهیدمهدی‌باکری #آقای‌شهردار‌#مهندس‌#جاویدالاثر @bakeri_channel
یـادِ تو . . می وزد ولـے . . بی خبرم ز جـای تو ... . . جانشین فرمانده لشگر۳۱ عاشورا . . شهادت: عملیات‌خیبر/ جزیره‌مجنون ٦۲ . . #شهید_حمید_باکری . . #جـاویدالاثـــــر 🌹_____________________🌹 💠تلگرام_سروش_ایتا👇 @bakeri_channel 💠اینیستاگرام👇 @aqamahdi_va_hamidaqa_bakeri_31 👈ما را به دوستان خود معرفی کنید👉
#سرداری که لباس بچه های نامادری اش را می شست!!! ⚘بسم رب الشهدا و الصدیقین⚘ حمید سه ساله بود که مادرشان فوت کرد. از آن موقع نامادری داشتند . مثل مادر خودشان هم دوستش داشتند. رفتیم خانه شان ؛ بیرون شهر. بهم گفت :همین جا بشین من میآم... دیر کرد. پاشدم آمدم بیرون ، ببینم کجاست. داشت لباس می شست؛ لباس برادر و خواهرهای ناتنیش را... گفت: من این جا دیر به دیر میآم. میخوام هر وقت اومدم، یه کاری کرده باشم... . #سردارشهیدمهدی‌باکری #سردارعاشورایی #بی‌ادعا #اخلاص #جاویدالاثر #آقامهدی‌چنین‌بود... #شهادت‌اتفاقی‌نیست... #خاطره‌ای_ازسردارمخلص_شهیدآقامهدی‌باکری ♡شادی روح شهدا صلوات♡ @bakeri_channel
۱۴۴۱ ان شاءالله كه شما و عموم فاميل در يادبود من به و (ع) و نماييد و مرتب به ياد بياوريد كه هستى دهنده اوست و بايد شكر به مصلحت الهى گفت. (قسمتی ازوصیت نامه سردارجاویدالاثرشهیدحمیدباکری به همسرش) . (ع)
در مرحله مقدمات عملیات بدر، رزمندگان را برای نبردی مردانه و عارفانه دعوت می‌کند این شهید در شب عملیات می‌گیرد و همه گردان‌ها را یک یک از زیر قرآن عبور می‌دهد و توصیه می‌کند: «برادران! خدا را از یاد نبرید (عج) را زمزمه کنید. کنید که کار ما برای خدا باشد. از پشت بی‌سیم نیز همه را به ذکر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق می‌کند»... در اولین شب عملیات بدر موفق به شکستن خط دشمن می‌شود، در مرحله دوم عملیات هم خسارات و شکست سنگینی به دشمن بعثی وارد می‌کنند. . . (عج)
: شهيد رحمت‏ الله اوهانى زنوز:  بعد از عمليات خيبر با به حمام رفتيم و در حين دوش گرفتن متوجه شدم شانه‏ هاى آقامهدى برداشته است. علت اين امر را جويا شدم ولى از پاسخ امتناع كرد ولى وقتى اصرار را ديد با قسم دادن من به روح برادر بزرگوارش حميد تا اين موضوع را در جايى بازگو نكنم، گفتند: «بعد از عمليات خيبر جنازه‏ هايى در آن سوى خط پدافندى جا مانده بود كه مجبور شدم به وسيله آنها را به اين سوى خط منتقل سازم كه در اثر استمرار كار شد... .
#فرازی_از_وصیت_نامه #شهیدآقاحمیدباکری: .... شناخت كامل در حد استطاعت خود از #خداوند_متعال پيدا نماييد. در پى اصول اعتقادى تحقيق و مطالعه نماييد و تفكر زياد نماييد تا به اصول اعتقادى يقين كامل داشته باشيد... ... #جاویدالاثر جزیره‌مجنون #سرداربی‌ادعا‌ی‌خیبر #فرمانده‌مظلوم‌مخلص #شهیدحمیدباکری #شادی‌روح‌شهدا‌صلوات
: همرزم شهيد باكري جناب‌آقای عباسی: .... در طول حضور شهيد باكري در جبهه هاي نبرد شمالغرب و جنوب كه معمولا سمت داشت ، ديده نشده بود ايشان را به ديگران بسپارد ، اگر زيردستي براي كمك به ايشان كاري را براي او انجام مي داد، بسيار شرمگين مي شد و مي كرد كه هر كسي خود را خودش انجام دهد. مجموعه اين ويژگي هاي اخلاقي ، دانش علمي و نظامي، عشق به ولايت ، بي باكي و شجاعت، و اخلاص ، زيستي موجب شده بود وي به عنوان انساني فرهيخته و متعالي و برجسته در قلب حضرت امام خميني (ره) ، مقام معظم رهبري جاي بگيرد و محبوب همه ملت ايران و رزمندگان اسلام شود.
#فرازی_از_وصیت_نامه #شهیدآقاحمیدباکری: .... شناخت كامل در حد استطاعت خود از #خداوند_متعال پيدا نماييد. در پى اصول اعتقادى تحقيق و مطالعه نماييد و تفكر زياد نماييد تا به اصول اعتقادى يقين كامل داشته باشيد... ... #جاویدالاثر جزیره‌مجنون #سرداربی‌ادعا‌ی‌خیبر #فرمانده‌مظلوم‌مخلص #شهیدحمیدباکری #شادی‌روح‌شهدا‌صلوات
سرداران شهید باکری
. . یک بار داشت از خاطرات شناسایی می گفت. از چای و نان پختن در قایق صحبت می کرد که ناگهان به فکر فرو رفت و پس از چند لحظه سکوت، آهی کشید و سرش را تکان داد و گفت: «از فرزندانم خبری ندارم.» هنوز حرفش تمام نشده بود که گفت: «لااله الاالله»... پس از شهادتش، همسرش گفت: «نگران بچه هایش بود. چون دو روز قبل از عملیات به منزل تلفن کرده بود و من متاسفانه در خانه نبودم و بچه ها را به بیمارستان برده بودم و همسایه مان به او گفته بود بچه هایت مریض اند.» او نگران احسان وآسیه اش بود اما این قدر این مرد به خدا نزدیک بود که با گفتن «لا اله الاالله» دلش آرام می گرفت... ( آقاحمیدها از پدر بودن گذشتن تامن وشما امروز در آرامش باشیم... آیا قدردان خونشون هستیم؟؟!!)
سرداران شهید باکری
‍ ‍ وصف حال بعد از 💠به خاطر روابط نزدیکی که بچه‌های اطلاعات با فرمانده لشکر داشتیم بعد از شهادت در عملیات خیبر تصمیم گرفتیم در حضور از بکار بردن اسم حمید خودداری کنیم و برای صدا کردن دوستانی که اسمشان حمید است از و و..استفاده کنیم... آن روز یکی از تیم های واحد برای ماموریتی حساس جلو رفته بود و هنوز برنگشته بود‌. ای و هم جز این تیم بود هروقت تیمهای شناسایی دیرمیکردجلوترازهمه آقامهدی میرفت پدبالای سنگر میایستاد و میشد ازدورکه نگاه میکردی لبهایش تکان میخوردونزدیک میشدی میتوانستی ذکری زیرلبش را بشنوی:لاحول‌ولا‌قوة‌الا‌بالله♡ در دور دست هور در حال غروب بود که بلم های گمشده از دور پیدا شدند ‌من به محض دیدن آنها از شادی فریاد زدم حمید..حمید..و بطرفشان دویدم هنوز حال و هوای استقبال بچه ها فروکش نکرده بود متوجه آقامهدی شدم بدور دست جزیره مجنون که جنازه حمید جامانده بود خیره بود توجه همه به بود بعضیا به عصبانیت به من نگاه میکردند... دوباره در ذهنش جان گرفته بود.نگاه منتظری که به فراسوی افق خیره مانده بود برادربه خاک افتاده بودوبرادری که میتوانست دستوربدهد تاجنازه بعقب منتقل کنند تنها گفته بود‌: جنازه بچه هابعدحمید این من بودم که عهددسته جمعی راشکسته وموجب ملال خاطرآقامهدی شده بودم.تصمیم گرفتم پیش آقامهدی بروم و معذرت خواهی کنم: اقامهدی میدانید،یعنی ما عشق شمارابه حمیدآقا میدانیم.ماراضی نمیشدیم.که شماناراحت بشید لطیفی چهره اش را روشن کرد .دست بر شانه من نهاد و گفت: !مدتی است متوجه شده ام که شما رعایت حال مرا میکنید.ولی شماها برای من مانند هستید و بوی او را میدهید. ادامه سخنان آقا مهدی : « سربازی بیش ،برای و نبود. دعا کنید همه ما پیرو راهی باشیم که بخاطر آن و حفظ ارزشهای آن، شهید شده است» 🌹شادی روحشان صلوات🌹 ♡التماس دعا سرداران بی نشان 👇👇👇 @bakeri_channel