eitaa logo
سرداران شهید باکری
487 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
432 ویدیو
12 فایل
کلامی گهربار از آقا مهدی باکری: خدایا مرا پاکیزه بپذیر
مشاهده در ایتا
دانلود
سردار شهید اسلام مهندس مهدی باکری فرمانده لشکر ٣١ عاشورا: 🍀یا الله،یا محمد،یا علی،یا فاطمه زهرا،یا حسن،یا حسین،یا مهدی (عج) و تو ای ولیمان یا روحالله و شما ای پیروان صادق شهیدان. 🍁خدایا چگونه وصیتنامه بنویسم در حالی که سراپا گناه و معصیت و نافرمانیام. گرچه از رحمت و بخشش تو ناامید نیستم ولی ترسم از این است که نیامرزیده از دنیا بروم. میترسم رفتنم خالص نباشد و پذیرفته درگاهت نشوم. یا رب العفو، خدایا نمیرم در حالی از ما راضی نباشی. ای وای که سیه روز خواهم بود. چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. ! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم،خدایا تو قبولم کن. 🌻سلام بر روح خدا، نجات دهنده ما از عصر حاضر، عصر ظلم وستم، عصر کفر و الحاد،عصر مظلومیت اسلام وپیروان واقعی اش. عزیزانم شبانه روز باید شکرگزار خدا باشیم که سرباز راستین صادق این نعمت شویم و باید خطر وسوسههای درونی و دنیافریبی را شناخته و بر حذر باشیم که صدق نیت و خلوص در عمل ،تنها چاره ساز است. 🌷ای عاشقان ، بایستی را در آغوش گرفت،گونهها بایستی از شوقش سرخ شود و ضربان قلب تندتر بزند. بایستی محتوای فرامین امام را درک و عمل کنیم تا بلکه قدری از تکلیف خود را در شکر گزاری بجا آورده باشیم. 🌹وصیت به مادرم و خواهران و برادرانم و اهل فامیل: بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست،همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل کنید،پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید،اهمیّت زیاد به و و بدهید که راه سعادت و توشه آخرت است. همواره و بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همانگونه تربیت کنید تا سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح وارث حضرت ابولفضل برای اسلام ببار آیند. از همه کسانی که از من رنجیدهاند و حقی بر گردن من دارند طلب بخشش دارم و امید دارم خداوند مرا با گناهان بسیار بیامرزد. 🍃خدایا مرا پاکیزه بپذیر ۳۱عاشورا :۲۵اسفند۶۳ @bakeri_channel
به : . . ...تا اسم (ع) می آمد، شانه هاش می لرزید، اما من برای مهدی بی تابی میکردم، برای خودم هم گریه میکردم، برای روزی که او دیگر نیست..... روز به روز علاقه ام به مهدی بیشتر میشد، ما که از قبل هم را نمی شناختیم، هر روزی که میگذشت، توی زندگی علاقه مان شکل میگرفت میگفتم: مهدی،اصلا راضی نیستم به خاطر من از کارِت بزنی و بیایی... اما دلم را چکار میکردم؟ میری از ستاد بیرون ،به من خبر بده، از این بالا، از پشت پنجره چند دقیقه نگاهت کنم میخندید...و چَشم میگفت... دستِ خودم نبود، همه چیز بهانه بود برای اینکه گریه کنم، حتی گاهی زل میزدم به متکاش و فکر میکردم روزی میرسد که دیگر مهدی سرش را روی این متکا نگذارد😔،صدای اذان می پیچید، انگار همه‌ی غم های عالم روی دلم می نشست؛ آنقدر آشفته بودم که بارها خواب دیدم شده و من بچه به بغل، تنها وسطِ بیابان رها شده ام و گریه میکنم، شاید اگر ما یک زندگی عادی داشتیم، مثل زندگی های دیگر ،برای هم عادی میشدیم، اما همه‌ی زندگی ما در بحران گذشت و انتظار مهدی صبوری میکرد، اگر اوقات تلخی هم بود، از جانب من بود؛ آن هم از روی دل تنگی، میدانستم نمی تواند بیشتر از این وقت بگذارد برای من،دوست داشتم چند روز با هم برویم گفت: خاک بر سر من اگه یک لحظه‌ی زندگیم برای خودم باشه"😔 ..همه‌ی فکر و ذکرش این بود که چه کاری بهتر است،مفید تر است،آن کار را بکند.... . ... ‌‌. . صلوات @bakeri_channel
فرازی از وصیتنامه ۳۱_عاشورا_سردار_شهید_آقا_مهدی_باکری چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. ! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن.
فرازی از وصیتنامه چقدر دوست داشتنی و پرستیدنی هستی! هیهات که نفهمیدم. ! آه چقدر لذتبخش است انسان آماده باشد برای دیدار ربش، و چه کنم که تهیدستم، خدایا تو قبولم کن.