بسم الله
🔵شش ویژگی یاران امیرالمؤمنین علیه السلام در آخرین خطبهاش
در یکی از روزهایی که به شدت در اندیشه آراستن لشکری برای حمله به معاویه بود، بر روی تخته سنگی ایستاد و خطبهای ایراد و مردم را به جهاد دعوت کرد.
آن روزها دیگر یاران اثرگذارش را از دست داده بود؛ عمار، هاشم مرقال، ابنتیهان، مالک اشتر، محمد بن ابیبکر و ... همه به شهادت رسیده بودند! دیگر نالههای حضرت در کوفه خریداری نداشت!
در میان آخرین جملههای سخنرانیاش فرمود: أین عمار و أین ابنتیهان و ...؟ سپس از شدت تنهایی به صورت خود سیلی زد و مدتی با صدای بلند گریست! بعد فرمود:
أَوِّهِ عَلَى إِخْوَانِيَ الَّذِينَ تَلَوُا الْقُرْآنَ فَأَحْكَمُوهُ وَ تَدَبَّرُوا الْفَرْضَ فَأَقَامُوهُ أَحْيَوُا السُّنَّةَ وَ أَمَاتُوا الْبِدْعَةَ دُعُوا لِلْجِهَادِ فَأَجَابُوا وَ وَثِقُوا بِالْقَائِدِ فَاتَّبَعُوهُ #خطبه_183
ای دریغا از برادرانم که (1)قرآن را مىخواندند و خوب به كار مىبستند، (2) درباره واجبات مىانديشيدند و آنها را درست انجام میدادند، (3) سنّتها را زنده كردند، (4) بدعتها را از ميان بردند،(5) [وقتی] به جهاد خوانده مىشدند مىپذيرفتند ، (6) به رهبر خود اطمينان داشتند و از او پيروى مىكردند.
🔻گفته اند این آخرین سخنرانی حضرت بود. طولی نکشید که به دست اشقی الاشقیاء ترور شد...!
#عمار #آخرین_خطبه
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
#با_معارف_نهج،شماره 159
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵اتّکای سپاه علی علیه السلام بر روشنگری و #بصیرت افزایی عمار
در گرماگرم #صفین، مرد جوانی پُرسان پرسان خودش را به پرچم #عمار رساند و پرسید: کدامتان عمار است؟
عمار خودش را معرفی کرد.
مرد گفت: وقتی از کوفه به #صفین آمدم یقین داشتم که علی ع حق است و #معاویه باطل اما از دیشب که دیدم آنان در قبله و قرآن و پیامبر و اذان و نماز و ... با ما یکی هستند، شک عجیبی به دلم افتاده است. نمیدانم حق با کیست؟ صبحگاه خودم را به امیرالمؤمنین رساندم تا مرا از شک به در آورد. به من فرمود: عمار را دیدهای؟
گفتم: نه.
فرمود: خودت را به عمار برسان. در سخنش دقت کن و هرچه گفت بپذیر.
حالا به سراغ تو آمدهام تا برای تردیدم چارهای بکنی!
🔸#عمار پرچم سیاه عمروعاص را به او نشان داد و گفت:
صاحب آن پرچم #عمروعاص است من سه بار در رکاب پیامبر با او [به خاطر کفرش] جنگیدهام! این چهارمین بار است و در رکاب علی با او [به خاطر نفاقش] میجنگم.
دشمن ما [که منافق است] در این جنگ، بدتر و فاجرتر از سه جنگ قبلی است [که آن روزها کافر بود]!
ببینم در جنگهای عصر پیامبر نبودهای؟ یا پدرانت در آن جنگها نبودهاند تا تو را از آن جنگها خبر دهند؟
مرد گفت: نه
عمار گفت: موضع ما همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتیم (موضع ایمان) و موضع آنها نیز همان موضعی است که در عصر پیامبر داشتند(کفر و نفاق).
به خدا قسم دوست داشتم همه لشکر شام پیکر واحدی میشدند تا خودم گردن آن پیکر واحد را بزنم و تکهتکهاش کنم!
به خدا سوگند ریختن خون آنان از ریختن خون یک گنجشک هم حلالتر است! ... حالا بگو ببینم شکت را برطرف کردم؟
مرد گفت: خوب دلم را روشن کردی!...
📚(وقعة صفین ص 221)
#با_معارف_نهج البلاغه 190
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a.
https://eitaa.com/banahjolbalaghe.