eitaa logo
با نهج البلاغه
2.3هزار دنبال‌کننده
183 عکس
38 ویدیو
16 فایل
رسیدن به نهج البلاغه هدف نیست، هنر آن است که از دروازه نهج البلاغه بگذریم و به صاحب نهج البلاغه برسیم. کانال با نهج البلاغه فرصتی است برای تامل در نهج البلاغه و آرزویی است برای رسیدن به او. ادمین تبادلات: @sardar_1313 ادمین کانال: @ashaiery
مشاهده در ایتا
دانلود
بسم الله استاد علیرضا بابایی درباره خطبه 17 برایمان نوشته اند:👇 ✍️احتمال سوم: «ما» مبتدا و «خیر» خبر بوده و جمله اسمیه در جایگاه مفرد حکایت شده و واژه «جمع» بدان اضافه شده است. معنا: انباشتن «قلیلش از کثیرش بهتر است». چنانچه در فارسی گوییم: از باب «کاچی به از هیچیه». احتمال چهارم: جمع به «شیء» محذوف اضافه شده است. در این صورت «ما» مبتدا و «خیر» خبر بوده و جمله اسمیه بعد نعت آن است . ظاهرا این دو احتمال همسو بوده و اولی بر اساس نحو مفهومی (معنا گرایانه) و دومی بر اساس نحو دستوری باشد. https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵چالش ادبی 2 أَلَا وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا 🔹کلمه «اری» به دو صورت به کار می‌رود: دومفعولی و یک‌مفعولی. در جمله «لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا» بعد از کلمه «لم اَرَ» دو چیز داریم: یکی «کالجنة» (که جار و مجرور است) و دیگری «نام طالبها» (که جمله فعلیه است) و نه جمله و نه جارومجرور هیچ یک نمیتواند مفعول اول برای «لم اَرَ» بشود. برای حل این مشکل این سوالات مطرح میشود: ⁉️در این جمله کلمه «لم أرَ» دو مفعولی است یا یک مفعولی؟ ❓اگر دو مفعولی باشد، دو مفعولش کدام‌اند؟ اگر یک مفعولی باشد همان یک مفعولش کدام است؟ ❓ در هر حال جایگاه نحوی «کالجنة» چیست؟ ❓هر ترکیبی چه استلزام معنایی دارد؟ اساتید و فضلای عضو کانال پاسخ خود را به صورت منظم (قابل انتشار در کانال) بنویسند و برای ادمین بفرستند. انشاالله در کانال منتشر خواهد شد. 2 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
. . أَلَا وَ إِنِّي لَمْ أَرَ كَالْجَنَّةِ نَامَ طَالِبُهَا وَ لَا كَالنَّارِ نَامَ هَارِبُهَا بسم الله آقای نعمت رئیسی از اعضای کانال نوشته اند: ✍️ضمن عرض ادب و احترام محضر استاد بزرگوار در مورد 2؛ پاسخی به ذهن حقیر رسیده که عرض می شود: 📌ترکیب اول: کاف در کالجنه اسمیه است و لم ار دو مفعولی است که مفعول اول کالجنه و مفعول دوم نام طالبها است. 🖌اشکال: عاید از خبر (مفعول دوم) به مبتدا (مفعول اول) نداریم. پاسخ: کاف از الجنه کسب تانیث کرده است. 📌ترکیب دوم: کاف در کالجنه اسمیه است و لم ار یک مفعولی است و مفعولش کالجنه است و نام صاحبها صفت برای الجنه است. 📍تفاوت معنایی دو ترکیب: معنای تقریبی ترکیب اول چنین است که ندیدم چیزی مثل بهشت باشد و طالبش خوابیده باشد؛ اما معنای تقریبی ترکیب دوم چنین است که مثل بهشت که بهشت این ویژگی را دارد که طالبش خوابیده است، ندیدم. التماس دعا از محضر شما استاد بزرگوار. امیدوارم بد درس پس نداده باشم. یاعلی 2 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
. . کاربر گرامی با نام ammar ✍️سلام کالجنه صفت برای (شیئا) محذوف که مفعول اری است. اری در این عبارت یک مفعولی است. و جمله (نام صاحبها) استیناف بیانی در مقام جواب از این سوال است، از چه جهت مانند بهشت ندیده‌ایی؟ 2 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
. . بسم الله جناب آقا هادی خانی نوشته اند: ✍️سلام استاد. ترکیب اول : دو مفعولی باشد. مفعول اول ( شیئا ) محذوف. لذا ( نام طالبها ) میشه جمله وصفیه برای شیئا و محلا منصوب. ( کالجنه ) هم میشه مفعول دوم و متعلق به کان محذوف و محلا منصوب. ترکیب دوم : یک مفعولی باشد که مفعول همان ( شیئا ) است. ( نام طالبها ) جمله وصفیه برای شیئا و محلا منصوب. ( کالجنه ) حال است و متعلق به کان محذوف 2 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
. . جاب آقای امید اکبری نوشته اند: ✍️سلام علیکم استاد تک مفعولی، شیئاً مفعول محذوف 2 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
. . بسم الله جناب آقای مجلسی (Sm majlesi) نوشته اند: ✍️با سلام خدمت استاد عزیز ظاهرا «لم أر شیئا کالجنة» باشد که مفعول اول حذف شده است. «نام طالبها» نیز جمله وصفیه برای مفعول محذوف است. شاید هم نام طالبها جمله حالیه برای الجنة باشد. 2 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵 2 و شرح ابن میثم و التقدير : «لم أر [نعمة] كالجنّة نام طالبها و لا [نقمة] كالنار نام هاربها» و «نام...» في محلّ النصب مفعولا ثانيا. الضمير في طالبها و هاربها يعود إلى المفعول الأوّل لرأيت المحذوف ... https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵 3 «وَ قَدْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ أَجَلٍ كَيْفَ نَزَلَ بِهِ الْمَوْتُ فَأَزْعَجَهُ عَنْ وَطَنِهِ وَ أَخَذَهُ مِنْ مَأْمَنِهِ؛ « ديده‏ اى كسي را كه پيش از تو بوده و دارائى گرد آورده و از فقر و درويشى دورى مى‏جسته و با داشتن آرزوى دراز از عواقب امر مطمئنّ بوده و بسر رسيدن عمر را بعيد مى‏دانسته، چگونه مرگ او را رسيده و از وطنش ربوده» ترجمه فیض الاسلام ◀️نقش اعرابی کلمه «طول امل» چیست؟ و به چه صورتی معنا میشود؟ https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله مشکل اتحاد فاعلی در جمله «جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ استبعاد الاجل» ✍️تحقیقی از آقای نعمت رئیسی ...در مورد شرطیت عامل و مفعول له مطالب ذیل ظاهرا ارزش تأمل دارد: 🖌الحدائق الندیه ص 288: «و فاعلا» بأن يكون فاعله و فاعل عامله واحدا كقوله تعالى: يَجْعَلُونَ أَصابِعَهُمْ فِي آذانِهِمْ مِنَ الصَّواعِقِ حَذَرَ الْمَوْتِ [البقرة/ 19]، فالحذر مفعول له، و فاعله و فاعل الجعل واحد، و هم الكفّار، و هذا الشرط رأي المتأخّرين، و لم يشترطه سيبويه و لا أحد من المتقدمّين أيضا، كما قاله في الهمع، و هو مرتضى الرضيّ، قال: و هو الّذي يقوّى في ظنّي، و إن كان الأغلب المشاركة، و عليه فيكون انتصاب خوفا و طمعا من قوله تعالى: يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً [الرعد/ 12] على المفعول له من غير حاجة إلى تكلّف تقدير إرادة خوفكم و طمعكم، أو إلى جعل الخوف و الطمع بمعنى الإخافة و الإطماع، أو جعل انتصابهما على الحالية لا على المفعول له 🖌حاشیه الصبان ج2 ص 191: و فى الفاعل فلا يجوز جئتك محبتك إياى خلافا لابن خروف. تنبيه: قد يكون الاتحاد فى الفاعل تقديريا كقوله تعالى: يُرِيكُمُ الْبَرْقَ خَوْفاً وَ طَمَعاً [الرعد: 12] لأن معنى يريكم يجعلكم ترون‏ 🖌مغنی اللبیب ج2 ص 562: خَوْفاً وَ طَمَعاً أى فتخافون خوفا و تطمعون طمعا، و ابن مالك يمنع حذف عامل المصدر المؤكد إلا فيما استثنى، أو خائفين و طامعين، أو لأجل الخوف و الطمع، فإن قلنا «لا يشترط اتحاد فاعلى الفعل و المصدر المعلّل» و هو اختيار ابن خروف فواضح، و إن قيل باشتراطه فوجهه أنّ (يُرِيكُمْ) بمعنى يجعلكم ترون، و التعليل باعتبار الرؤية لا الإراءة، أو الأصل إخافة و إطماعا، و حذفت الزوائد. 🖌تفسیر کشاف ج2 ص 518: خَوْفاً وَ طَمَعاً لا يصح أن يكونا مفعولا لهما لأنهما ليسا بفعل فاعل الفعل المعلل إلا على تقدير حذف المضاف، أى: إرادة خوف و طمع. أو على معنى إخافة و إطماعاً. و يجوز أن يكونا منتصبين على الحال من البرق، كأنه في نفسه خوف و طمع. أو على: ذا خوف و ذا طمع. أو من المخاطبين، أى: خائفين و طامعين‏ 🖌تفسیر التحریر و التنویر ج 12 ص 155: و خَوْفاً وَ طَمَعاً مصدران بمعنى التخويف و الإطماع، فهما في محل المفعول لأجله لظهور المراد. 🖌تفسیر المیزان ج 11 ص 317: و قوله: «خَوْفاً وَ طَمَعاً» مفعول له أي لتخافوا و تطمعوا، و يمكن أن يكون مصدرين بمعنى الفاعل حالين من ضمير «يُرِيكُمُ» أي خائفين و طامعين. ✏️در مانحن فیه هم اگر قائل به شرطیت اتحاد باشیم می توان طول الأمل را به وزان تخویفا در آیه شریفه، اطاله الأمل در نظر گرفت. بابت اطاله کلام عذرخواهم. 3 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله ✍️استاد علیرضا بابایی 🔵 3 «وَ قَدْ رَأَيْتَ مَنْ كَانَ قَبْلَكَ مِمَّنْ جَمَعَ الْمَالَ وَ حَذِرَ الْإِقْلَالَ وَ أَمِنَ الْعَوَاقِبَ طُولَ أَمَلٍ وَ اسْتِبْعَادَ 1-مرحوم خویی در منهاج برای این عبارت نسخه بدل «بطول...» ذکر کرده؛ در این صورت طبق ضوابط بوده و مفعول له بودن منتفی می شود. (منهاج البراعة ج8/297) 2-بر فرض صحیح بودن نسخه مشهور: دو ترکیب برای نصب «طول» ذکر شده: أ-مفعول له من أجله ب-بدل اشتمال از مفعول به «رأیت» یعنی «مَن» به تقدیر ضمیر رابط (شرح ابن ابی الحدید ج8/270؛ منهاج البراعة ج8/297) 3-احتمال سومی ممکنه به نظر برسد اینکه منصوب به نزع الخافض باشد. اشکال مفعول له اشکال عدم در «طول الأمل» به دو طریق قابل رفع است: 1-طول به معنای إطاله بوده و به مفعول اضافه شده است؛ به قرینه استبعاد که متعدی بوده و به مفعول اضافه شده و به آن عطف شده است. خود عطف قرینه ای برای تصرف معنایی در طرفین می باشد. 2-طول به همان معنای لازمی بوده و به فاعل اضافه شده است اما لازم مفهومی «اطاله» بوده و خود این امر لازم (طول الأمل) نقش اساسی در «أمن العواقب» دارد، لذا مفهوم لازمِ «اطاله» در عبارت ذکر شده و در جایگاه مفعول له قرار گرفته است. به خلاف استبعاد که خود آن نقش اساسی در «أمن العواقب» دارد. زیرا «بُعد اجل» اگرچه لازم مفعومی استبعاد است اما چون وجود خارجی ندارد و نمیتواند تاثیر علّی داشته باشد در جایگاه مفعول له نیامده است. آنچه موثر است طول أمل و استبعاد است؛ نه أطاله و بُعد. پذیرش نیابت مفهول لازم و قرار گرفتن آن درجایگاه مفعول له با نحو مفهومی آسان است؛ بر خلاف نحو دستوری. 3 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵درباره چالش ادبی 3 «فأعطاهُ اللهُ النَّظِرَةَ استِحقاقاً للسُّخطَةِ و استِتماماً لِلبَلِية و انجازاً لِلعِدَة؛ خداوند به شيطان مهلت عطا کرد به خاطر اين که مستحق غضبش شود و آزمايش او کامل گردد و وعده‌اش محقق شود». (نهج البلاغه، ) در این جمله نیز «استحقاقا» مفعول‌له برای «اعطاه» است در حالیکه فاعلِ استحقاق، ابلیس و فاعلِ «اعطاه» خداوند است. ☑️نحویان متأخر بین عامل و مفعول‌له را لازم می‌دانند اما مرحوم رضی با استناد به همین سخن امیرالمؤمنین علیه السلام، لزوم اتحاد فاعلی را نفی کرده و مدعی شده است که نحویان متقدم نیز اتحاد فاعلی را شرط نمی‌دانستند. (شرح الرضي علي الکافيه، ج1، ص511) 🔻درباره نسخه بدلی که «طول امل» را «بطول امل» ضبط کرده نیز لازم به تذکر است که؛ دو نوع نسخه‌ي بدل در نهج‌البلاغه وجود دارد؛ 1. نسخه‌بدل اجتهادی: ادباء یا دیگر تحلیلگران متن وقتي از تحلیل واژه‌اي عاجز شدند و نتوانستند توجيه مناسبی براي آن پيدا کنند، گاهی خودشان متن را تغییر میدهند تا توجیه مناسبی برای آن درست کنند. 2. نسخه‌بدل منقول: ناقل نسخه‌ي بدل توضيح مي‌دهد که اين اختلاف تعبير در فلان نسخه وجود دارد. اين نوع معتبر است اما نسخه‌بدل ادباء معتبر نيست. در «طول أمل» نيز به نظر مي‌رسد که نسخه‌ي بدل از نوع نسخه‌بدل ادباء باشد؛ زيرا مفسرين منبع آن را ذکر نکرده‌اند. 3 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله 🔵 4 (استعمال افعل تفضیل) ثُمَّ أَدَاءَ الْأَمَانَةِ فَقَدْ خَابَ مَنْ لَيْسَ مِنْ أَهْلِهَا إِنَّهَا عُرِضَتْ عَلَى السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا وَ لَوِ امْتَنَعَ شَيْ‏ءٌ بِطُولٍ أَوْ عَرْضٍ أَوْ قُوَّةٍ أَوْ عِزٍّ لَامْتَنَعْنَ وَ لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ وَ عَقَلْنَ مَا جَهِلَ مَنْ هُوَ أَضْعَفُ مِنْهُنَّ وَ هُوَ الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كانَ ظَلُوماً جَهُولا. 📎✍در اینجا انسان با آسمانها و زمین و کوهها (السَّمَاوَاتِ الْمَبْنِيَّةِ وَ الْأَرَضِينَ الْمَدْحُوَّةِ وَ الْجِبَالِ ذَاتِ الطُّولِ الْمَنْصُوبَةِ) مقایسه شده است. آسمانها و زمین و کوهها به عظمت توصیف شده‌اند (فَلَا أَطْوَلَ وَ لَا أَعْرَضَ وَ لَا أَعْلَى وَ لَا أَعْظَمَ مِنْهَا). اما وقتی به انسان رسیده فرموده است که انسان از آنها ضعیفتر (اضعف) است. در حالیکه قبلا از ضعف آسمانها و زمین سخنی به میان نیامده بود تا در اینجا انسان «اضعف» شمرده شود! کلمه «اضعف» درجایی به کار میرود که انسان را با یک چیز ضعیف مقایسه کنند نه با یک چیز قوی!!! ◀️وجه کاربرد کلمه «اضعف» در اینجا چیست؟ پاسخهایتان را برای ادمین ( @ashaiery) بفرستید. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵پاسخ به 4 🔹عباس حسن می‌گوید عربها گاهی دو چیزی را که هیچ اشتراکی با هم ندارند با هم مقایسه می‌کنند. مثلا می‌گویند: «برف سفیدتر از مشک است» یا «تابستان گرمتر از زمستان است» یا... و منظورشان این است که سفیدی برف شدتی دارد که این شدت از شدت سیاهی مشک بیشتر است. 🔸ممکن است جمله امیرالمؤمنین علیه السلام در این خطبه، یکی از مصادیق همین کاربرد افعل تفضیل باشد. 📖📌(و من غير الغالب ألا يكون بينهما اشتراك مطلقا إلا ...كقولهم: «الثلج أشد بياضا من المسك» و «الصيف أحرّ من الشتاء»...يريدون: أن بياض الثلج أشد فى ذاته من سواد المسك فى ذاته- و الصيف فى حرارته أشد من الشتاء فى برده- و السكّر فى حلاوته أقوى من الملح فى ملوحته- و العسل فى حلاوته أشد من الخل فى حموضته، و هكذا ...) 📚 النحو الوافي، ج‏3، ص: 406 لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a. https://eitaa.com/banahjolbalaghe.
بسم الله 🔵 پاسخ استاد محمد سرافراز به ۴ سید علی خان مدنی در ریاض السالکین ج۱ ص ۲۳۷ میگوید : گاهی افعل تفضیل به معنای تفضیلِ بعد از مشارکت نیست. یعنی اساسا اصل فعل در غیر از این مورد وجود ندارد. نتیجه این بیان ، کمال تفضیل خواهد بود. مثل آیه : هو اهون علیه ، یا آیه : رب السجن احب الیّ. (قد يقصد بأفعل، تجاوز صاحبه و تباعده عن غيره في الفعل، لا بمعنى تفضيله بعد المشاركة في أصل الفعل، فيفيد عدم وجود أصل الفعل في غيره، فيحصل كمال التفضيل، و هو المعنى الأوضح في أفعل في صفاته تعالى. و بهذا المعنى ورد قوله تعالى: وَ هُوَ أَهْوَنُ عَلَيْهِ‏ و قول يوسف (عليه السّلام): رَبِّ السِّجْنُ أَحَبُّ إِلَيَ‏ . و هذا أولى من جعل المشاركة تقديرا كما أجاب به بعضهم، و من التشريك بما لا مشاركة فيه كما أجاب به آخرون.) لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ استاد علیرضا بابایی به ۴ 🗞قاعده «کاربست صیغه افعل تفضیل در معنای غیر تفضیل» (که توسط مرحوم رضی استرآبادی نیز بحث و بررسی شده است) بر فقره مورد سوال قابل تطبیق به نظر نمی رسد؛ زیرا درکلام امیرالمومنین علیه السلام ، عبارت «منهنّ» حکایت از وجود مقایسه بین دو امر در کلام حضرت دارد. افعل اگر در غیر تفضیل استعمال شود، واژه ملائم با آن یعنی «من» نباید بکار رود. 🖍پاسخ احتمالی به نظر می رسد عبارت قبل، اشعار به ضعف آسمان ها و زمین دارد چرا که آنها با آن عظمت جسمانی، از «ترس عقوبت خیانت در امانت» از پذیرش امتناع کردند که همین «امتناع از روی ترس» نشانه ضعفشان بوده و به امر حق واقف بودند. بنابراین «اضعف منهن» در معنای تفضیل به درستی بکار رفته و نیاز به تاویل ندارد. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ استاد امید مؤذّنی به ۴ عرض سلام و ارادت و ادب و اشتیاق دیدار آنچه به ذهن حقیر رسید این است که ضعف اگرچه منطوق کلام در پیش از افعل تفضیل نیست، اما مفهوم آن هست؛‌ یعنی حضرت می‌فرمایند که اینها که قوی هستند در تحمل امانت ضعیف بودند و انسان که ضعیف‌تر بود، پذیرفت. این معنا در این عبارت که در واقع نتیجه ضعف است،‌ نهفته: «لَكِنْ أَشْفَقْنَ مِنَ الْعُقُوبَةِ». به گمانم دلیلی هم در ادبیات عرب نداریم که دو طرف نسبت حتماً‌ باید منطوق کلام باشند. لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵 پاسخ سرکار خانم شهبازی به ۴ 🗞می فرماید اداء امانت، اهلیت می خواهد نه عظمت ظاهری مثلا در طول و عرض و ارتفاع. پس هر کس اهلیت نداشته باشد ضرر کرده است. این آسمانها و زمین و کوهها رو که می بینید چقدر از نظر طول و عرض وتوانمندی و سربلندی باعظمتند برای اداء امانت الهی ضعیف بودند تا چه برسد به انسان که از نظر طول و عرض و قوت و سر فرازی از اینها هم ضعیفتر است. لذا انسان به طریق اولی ضعیف تر است پس «ضعف» انسان با «ضعف» آسمانها و زمین و کوهها برای اداء امانت الهی با وجود عظمت ظاهری مقایسه شده است. هرچند در ظاهر به کلمه ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها اشاره نشده است. ولی از محتوا فهمیده می شود آسمان ها و زمین و کوهها با این بزرگی ضعیف هستند تو که این بزرگی ظاهری رو هم نداری البته ضعیفتری. اشاره به ضعف آسمانها و زمین و کوهها در لفظ، آن بلاغتی را که در نیاوردنش هست ندارد. این دو عبارت را مقایسه بفرمایید ۱_ آسمانها و زمین و کوهها با این بزرگی امانت الهی را نپذیرفتند چون ملاک در پذیرش، عظمت ظاهری نیست پس اینها در واقع ضعیف بودند، انسان که در ظاهر هم از این ها ضعیفتر است‌. ۲_ آسمانها و زمین و کوهها با این بزرگی امانت الهی را نپذیرفتند انسان که از اینها هم ضعیفتر است. با نیاوردن ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها خللی به فهم مخاطب وارد نمی شود و مقصود حاصل است. لذا ذکر ضعیف در مورد آسمانها و زمین و کوهها تحصیل حاصل است لذا بلاغت حکم می کند که مراد در عبارتی موجزتر بیان شود. علاوه برآنکه تطویل در کلام عاشقانه زیباست نه در توبیخ. همچنین عبارت اول کأنّه با بیان علت نپذیرفتن آسمانها و زمین و کوهها حالت اضعف بودن انسان در ان کم رنگتر است اما عبارت دوم تأکیدش بر أضعف بودن انسان است و با لسان توبیخ بیشتر هماهنگ است و آیه ای که آورده شده که انه کان ظلوما جهولا> لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله پاسخ استاد صادق زاده به ۴ منشأ استظهار ضعف در ناحیه آسمان ها و زمین چیست؟ به نظر حقیر اگر بخواهیم ملاک استظهار را تنها متن مذکور قرار دهیم باید گفت: مقدمه اول: به لحاظ لغوی ضعف در نقطه مقابل قوت است. مقدمه دوم : عبارت «فلا اطول و لا اعرض و...» در کنار عبارت « لو امتنع شئ بطول و عرض و قوة...» دال بر این است که آسمان و زمین از نظر مختصات مادی هم اکبر از انسان است هم اقوی. مقدمه سوم: وقتی بحث اقوی بودن آسمان و زمین در مقایسه با انسان مطرح باشد یعنی مفهوم قوت در هر دو مطرح است و در آسمان و زمین افضلیت دارد. مقدمه چهارم: با توجه به مقدمه اول در کنار دو مقدمه دیگر می فهمیم که متکلم «ضعف» را از مقارنه و مقایسه قوت آسمان و زمین در برابر انسان انتزاع کرده و چون قوت انسان کمتر است پس در نسبت سنجی ضعیف تر است. به عبارت دیگر از نظر قوت، انسان اضعف از آسمان ها و زمین (یعنی موجود مادی ضعیف) است. نتیجه اینکه وقتی به لحاظ مادی به مخلوقات الاهی بنگریم میفهمیم که وقتی موجودات مادی ضعیفی مثل آسمان ها و زمین نتوانستند بار امانت الاهی را حمل کنند انسان که اضعف مادیاً هست چه طور میتواند قبول کند؟ (دلالت متن بر توجه به جنبه فرامادی انسان در حمل امانت) با این بیان و نیز توجه به جایگاه من جاره در افعل تفضیل پاسخ های اول و دوم نیز تام نمی باشد. با عرض پوزش بابت اطاله کلام. 🌺 https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله 🔵چالش ادبی ۵ ... إِلَى أَنْ قَامَ ثَالِثُ الْقَوْمِ نَافِجاً حِضْنَيْهِ بَيْنَ نَثِيلِهِ وَ مُعْتَلَفِهِ وَ قَامَ مَعَهُ بَنُو أَبِيهِ يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع ... تا اینکه سومین [خلیفه ی] این قوم به خلافت رسید در حالی که در میانه فضله و علوفه‌اش [شکم و] دو پهلویش را برآمده کرد! وعموزادگانش نیز با او به قدرت رسیدند و بیت المال را چنان خوردند که شتر گرسنه علف بهار را. 🔻در جمله « يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِيع» کلمه «خِضمة» بااینکه مفعول مطلق است ولی به نظر می‌رسد در کلمه «نبتة» عمل کرده است. از نظر نحوی، مصدری که مفعول مطلق شده، آیا می‌تواند در مفعول‌به عمل نصبی انجام بدهد؟ ۵ https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍استاد محمد نادری: خِضمة در جمله «یَخضَمون مالَ اللهِ خِضمةَ الإبلِ نِبتةَ الربیع» مصدر نوعی است که نِبتة را به عنوان مفعول به نصب داده است، و المعنی: می‌خوردند بیت المال را همچون خوردن شتران علف بهار[ی] را. مصدر نوعی _بر خلاف مصدر توکیدی و مصدر عددی_ می‌تواند مفعول به بگیرد، به شرط اینکه اضافه به فاعل شده باشد، مانند: «ضربتُ زیدا ضرْبَ الأمیرِ بکرا». بکرا مفعول به برای ضرْب است. 📚(حاشية الخضري علی شرح ابن عقیل، ج٢، ص۵٠ _النحو الوافي، ج٣، ص١۵۶) https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍️ استاد روح الله سلیمانی: واعلم أن المصدر إنما يشابه الفعل إذا كان بتقدير حرف المصدر والفعل، وذلك إذا لم يكن مفعولا مطلقا، وذلك لأنه لا يصح، إذن تقديره بأن والفعل، إذ ليس معنى ضربت ضربا أو ضربة أو ضربا شديدا: ضربت أن ضربت، وأما قولك ضربته ضرب الأمير اللص، فالمصدر العامل ليس مفعولا مطلقا في الحقيقة، بل المفعول المطلق محذوف تقديره: ضربا مثل ضرب الأمير اللص، 📚شرح رضی ج ٣ ص ۴٠۵ https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍️ استاد علیرضا بابایی: در مورد اینکه آیا مصدر در زمانی که در جایگاه مفعول مطلق واقع می شود، می تواند عمل کند یا خیر، دو حالت وجود دارد: 1. اگر مفعول مطلق تاکیدی باشد، بالاجماع نمی تواند عمل کند. (ن ک ابن عقیل ج1، ص 564، نرم افزار ادب عربی) 2. اگر مفعول مطلق نوعی یا عددی باشد، اختلاف نظر است. طبق نظر رضی و به تبع ایشان، سیدعلی خان مدنی، همچنان نمی تواند عمل کند؛ زیرا عمل مصدر در صورتی است بتوان مصدر موول (حرف مصدری + فعل) جانشین آن کرد. این جانشینی به لحاظ معنا در هر سه قسم مفعول مطلق صحیح نیست. در عبارت «ضربتُ ضرباً أو ضربةً أو ضربا شدیداً» نمی توان گفت: «ضربتُ أن ضربتُ». ولی در عبارت «اعجبنی ضرب الامیر اللصَ» می توان گفت: «اعجبنی أن ضرب الامیر اللصَ».الحدائق الندیة، ص 575، نرم افزار سوال: تحلیل معنایی این جانشینی چیست؟ چرا مصدر صریح برای عمل، باید بتواند جای خود را به مصدر موول دهد؟ جواب: مصدر در عمل فرع بر فعل است و زمانی میتواند عمل کند که همانند فعل، در نزد گوینده نسبت آن با معمول لحاظ شود. نشانه این لحاظ نسبت این است که بتواند تبدیل به مصدر موول شود. اما اگر مصدر از حیث معنا ممحض در دلالت بر حدث شد و نسبت به معمول در آن مورد اراده متکلم قرار نگرفت در این صورت نمی تواند عمل کند. نشانه این حالت هم این است که نمی توان مصدر موول را جانشین آن کرد. مفعول مطلق چون به لحاظ معنا قید برای حدث است و آن را یا تاکید می کند و یا نوع و عددش را مشخص می کند، بنابراین ممحض در دلالت بر حدث بوده و نمی تواند با معمول ارتباط بگیرد. به عبارت دیگر مصدر، فقط با جنبۀ حدثی خود (بدون ارتباط با معمول یعنی بدون لحاظ صدور این حدث از فاعل و وقع آن بر مفعول) در جایگاه مفعول مطلق واقع می شود برخلاف جایگاه مفعول له که چون علت حدث را بیان می کند، جنبه صدورش از فاعل و بر مفعول می تواند لحاظ شود. به همین دلیل است که مصدر موول میتواند مفعول له باشد ولی نمی تواند مفعول مطلق شود. *سوال: اما عباراتی از عرب دیده شده که مفعول مطلق در معمول بعد خود عمل کرده است؟ *جواب: ظاهر این عبارات نباید موجب صدور جواز عمل شود. بلکه این عبارات باید تاویل برده شود با یکی از دو احتمال زیر: 1.رضی و سیدعلی خان: مفعول مطلق در حقیقت مصدر محذوف است. عبارت سید چنین است: «و أما قولك: ضربت ضرب الأمير اللص، فالمصدر العامل ليس مفعولا مطلقا في الحقيقة، بل المفعول المطلق محذوف، تقديره ضربا مثل ضرب الأمير اللص» همان 2. سید علی خان: مفعول مطلق همان مصدر مذکور است و آنچه در معمول بعد آن عمل کرده، فعل ظاهر یا مقدر است. عبارت سید چنین است: «فالعمل في نحو قولك: ضربت ضربا زيدا، و قولك: ضربة زيدا في جواب من قال لك: كم ضربت؟ ليس للمصدر، بل للفعل الظاهر في المثال الأول و للمقدر في المثال الثاني» همان بنابراین در عبارت «يَخْضَمُونَ مَالَ اللَّهِ خِضْمَةَ الْإِبِلِ نِبْتَةَ الرَّبِیع»: 1. طبق نظر رضی ره و به تبع ایشان سیدعلی خان مدنی ره، مفعول مطلق، محذوف بوده و تقدیر عبارت چنین است: «خصمةً مثلَ خضمةِ الابل نبتة الربیع». 2. طبق نظر سیدعلی خان ره احتمال دیگری مطرح است، اینکه مفعول مطلق همان مصدر مذکور است و عامل، یک فعل مقدر است. تقدیر عبارت چنین است: خضمةً تخضم نبتة الربیع طبق ترکیب دوم نبتة الربیع مفعول به برای فعل مقدر بوده و جمله فعلیه، حال برای ابل است: بیت المال را نشخوار می کنند مانند نشخوار شتر که علف بهار را میخورد. https://eitaa.com/banahjolbalaghe https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله درباره ۵ ✍️ استاد علی خانزاده حوزه علمیه شیراز: «یخضمون» متضمن معنای «یبدّلون» می‌باشد. یعنی: یخضمون مال الله خضمة الابل و یبدلون مال الله نبتةالربیع... در واقع حضرت می‌خواهند بفرمایند نه تنها خودشان از بیت المال سوءاستفاده کردند بلکه با نوع مدیریت خود، بیت المال را به گونه‌ای برای بنی امیه جلوه دادند که آن طایفه به بیت المال به چشم علف بهاری می نگریستند که (حق دارند) (به راحتی) و (به میزان دلخواه) از آن بهره‌مند شوند. . .
بسم الله 🔵ساختار نحوی دشوارنما وَ إِنَّ أَحَبَّ مَا أَنَا لَاقٍ إِلَيَّ الْمَوْتُ خطبه 180 برای من، محبوب‌ترین چیزی که مایلم ببینمش، مرگ است. ✍️تحلیل ساختار نحوی این جمله به نظر یکی از شارحان بزرگوار نهج البلاغة، غریب یا دشوار آمده چندانکه این جمله را محرف و متن صحیح را « و إنّ أحب ما أنا لاقيه الموت» برشمرده است. وی درباره این جمله نوشته است: «و إنّ أحبّ ما أنا لاق إليّ الموت» هكذا في النسخ، و كأنّه محرف: (و إنّ أحب ما أنا لاقيه الموت). (بهج الصباغة 10/568) 🔻به نظر می‌رسد غرابت و مشکلی در متن وجود ندارد. تنها چیزی که غریب به نظر می‌رسد حرف جر «إلیّ» است که تعلق آن به جمله «أنا لاق» دشوار به نظر می‌رسد. این حرف جر را هم اگر متعلّق به «احبّ» بدانیم (یعنی محبوبترین در نزد من) دیگر مشکلی باقی نمی‌ماند. 6 https://eitaa.com/banahjolbalaghe لینک کانال↙️ https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a