بسم الله
🔵استناد امیرالمؤمنین علیه السلام به #غدیر
یکی از مسائلی که در سالهای اخیر تکرار میشود، این است که چرا امیرالمؤمنین علیه السلام برای اثبات جانشینی خودش به غدیر استناد نکرده است.
در این جا دومورد از استنادهای امیرالمؤمنین علیه السلام به #غدیر گزارش میشود: 👇👇
1️⃣جلد دوم الغدیر به شاعران غدیر اختصاص یافته است. #علامه_امینی در آغاز بررسی شاعران غدیر، امیرالمؤمنین علی علیه السلام را به عنوان یکی از شاعران غدیر پیش از همه شاعران غدیر معرفی کرده و شعری را از ایشان آورده که در آن برای اثبات امامت خودشان به غدیر استناد کرده اند. این شعر ، قصیده کوتاهی است که در آخرین بیت آن آمده است:
«فأوجب لی ولایته علیکم
رسول الله یوم غدیر خمّ»
(پیامبر در روز غدیر خم ، ولایت خودش را برای من بر شما واجب کرد».
علامه امینی در ادامه، مستندات این شعر را بررسی کرده و انتساب این شعر به امیرالمؤمنین علیه السلام را از مشهورات تاریخ دانسته است.
وی برای اثبات این شهرت، به 37 منبع استناد کرده که یازده منبع از منابع امامیه (مانند شیخ مفید در الفصول المختارة، کراجکی در کنزالفوائد، فتّال در روضة الواعظین، طبرسی در احتجاج و ...) و 26 منبع از منابع عامه (مانند حافظ بیهقی، یاقوت حموی، سبط ابن جوزی، ابن کثیر شامی و ...) مورد استناد قرار گرفته است. (الغدیر ج 2 ص 40 تا 49)
2️⃣ #قیس_بن_سعد که در حلقه اول یاران علی ع بود، در یکی از رجزهای صفین این دو بیت را گفت:
و علیٌّ إمامُنا و إمامٌ
لِسِوانا أتی به التنزیل
یوم قال النبی: من کنت مولا
هُ فهذا مولاه خطب جلیل
این شعر را بزرگان امامیه (مانند شیخ مفید در الفصول المختارة، کراجکی در کنزالفوائد و ...) نقل کرده اند اما سبط بن جوزی در تذکره ص 20 تصریح کرده است که قیس بن سعد این شعر را در نزد علی علیه السلام خوانده است (إن قیس انشدها بین یدی علیّ بصفّین)!
این نیز یکی ا ز مواردی است که نه توسط خود امیرالمومنین ع اما در حضور ایشان و توسط یکی از نزدیکترین یاران ایشان برای اثبات امامت علی ع به روز غدیر استناد شده است. (الغدیر ج 2 ص 88)
#میرحامدحسین معتقد است قیس به عنوان یکی از شنوندگان حدیث غدیر با این شعر خود نشان داده است که برداشتش از کلمه مولی در حدیث غدیر همان ریاست و خلافت بوده نه دوستی و محبت (عبقات الانوار ج 9 ص 323)
#استناد_به_غدیر
#مناسبتی شماره 45 استناد به غدیر
http://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
تک نگاری سنّی در حدیث غدیر
ذهبی (متوفای ۷۴۸ق) رجالشناس سنّی رسالهای به نام «طرق حدیث من کنت مولاه» دارد که به همت سید عبدالعزیز طباطبایی منتشر شد. ذهبی کتابی نیز با عنوان «فتح المطالب فی فضائل علی بن ابی طالب» و کتاب دیگری درباره اعتبار «حدیث طیر» (که یکی از احادیث مهم فضیلت امیرالمؤمنین است) داشته است.
📎 رسول جعفریان مینویسد: «تقریباً همه آثار ذهبی درباره امیر مؤمنان(ع) از میان رفته است! در حالی که بیشتر آثار رجالی و تاریخی وی بر جای مانده است! این مسئله پرسشبرانگیز است»
🔹عالمان سنی دیگری نیز درباره حدیث غدیر آثار مستقلی آفریدهاند؛ مثلا:
1. ابوالحسن دارقطنی (م ۳۸۵) کتابی در طرق حدیث غدیر داشته است (طباطبایی، سید عبدالعزیز، الغدیر فی التراث الاسلامی، ص ۵۶٫)
2. حسکانی صاحب «شواهد التنزیل» (قرن5)، که آثار حدیثی متعددی درباره اهلبیت و امیر مؤمنان نگاشته، کتاب «دعاء الهداة إلى أداء حق الموالاة» را درباره اسناد حدیث غدیر نوشته است. (شواهد التنزیل 1/90)
3. ابن حمدان، شاگرد حاکم نیشابوری کتابی در طرق حدیث غدیر داشته که ذهبی از آن نقل میکند (ذهبی، رساله طرق حدیث من کنت مولاه فعلی مولاه، ص۵۱)
4. سجستانی (477) کتابی به نام «کتاب الولایة» داشته که طرق حدیث غدیر را در این کتاب گردآورده (الانساب، 3 /۲۲۶)
5. حاکم نیشابوری اثر مستقلی با عنوان «طرق حدیث الطیر»، کتابی به نام «طرق حدیث المنزلة» و همچنین رساله ای در طرق حدیث غدیر دارد. (حاکم نیشابوری، معرفه علوم الحدیث، ص۳۱۲ و مجله تراثنا، ش۱۶، ص۴۸۷)
#مناسبتی شماره 59 #غدیر
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
بسم الله
🔵یک قرینه متصل به حدیث #غدیر
🔻ادعا:
پیامبر در روز غدیر علی بن ابی طالب را معمم کرد. در فرهنگ عربی رسم این بود که هر وقت میخواستند کسی را به منصب ریاست بگمارند، او را معمم میکردند. پس معلوم میشود که پیامبر اکرم در روز غدیر میخواستند امیرالمؤمنین را به ریاست نصب کنند.
🔻بیان ادعا:
1️⃣این از قطعیات تاریخ است که پیامبر علی بن ابیطالب را همزمان با ایراد خطبه غدیر، در مقابل جمعیت، با عمامه خودشان که سحاب نامیده میشد، معمم کردند. اتفاقا در ایام پس از هجدهم ذیالحجه نیز هروقت امیرالمومنین ع با آن عمامه میآمد، پیامبر میفرمودند: «أتاكم عليٌّ في السّحاب». یعنی میخواستند این عمامهپوشی و ریاست علی ع را برجسته کنند.
2️⃣اینکه معمم کردن برای ریاست بوده، نیاز به توضیح دارد:
1. از عصر جاهلیت وقتی عربها میخواستند کسی را به ریاست قبیلهای بگمارند، عمامه بر سرش مینهادند(کتاب العین، 1/94 و الدعامة فی احکام سنّة العمامة، ص 4 و جمهرة انساب العرب، ص 261). این فرهنگ آنقدر فرهنگ فراگیری بود که در زبان عربی کلمه «عمَّمتُه» کنایه از «ریاست رساندن شخص» قلمداد میشد (راغب: 584)
2. پیامبر نیز به این نماد عربی ملتزم بودند. درباره ایشان نیز روایت شده است که «کان لا یوالی والیا حتی یعممه». (طبرانی، المعجم الکبیر، 8/144) عبدالرحمن بن عوف را وقتی به فرماندهی یکی از جنگها نصب میکردند معمم کردند. (استیعاب، 2/845) علی بن ابی طالب را وقتی برای یمن اعزام میکردند معمم کردند.(امتاع الأسماع، 2/95) اسامة بن زید را وقتی به فرماندهی سپاه نصب کردند، معمم کردند و ...!(بهجة المجالس، 3/61) شامی در کتاب سبل الهدی در ذیل سیره پیامبر، فصلی را به معمم کردن اصحاب، توسط پیامبر اختصاص داده است.
3.اتفاقا عرب برای "خلع صاحب منصبان از منصب خودشان" نیز از نماد برداشتن عمامه استفاده میکرد. خلیفه دوم وقتی خالد بن ولید را از فرماندهی سپاه شام برکنار کرد، به ابوعبیده دستور داد عمامه از سر خالد بردارد! دیلمیان وقتی میخواستند مستکفی را از خلافت بغداد برکنار کنند، عمامه از سرش برداشتند. یکی از صحابه در هنگام محاصره بیت عثمان، عمامه خود را از سر برگرفت و گفتـ: «خلعتُ عثمان كما خلعت عمامتي هذه»
◀️برای مطالعه بیشتر به این لینک رجوع کنید:↙️
http://ashaiery.andishvaran.ir/fa/UserShowArticle.html?ItemId=48995
#مناسبتی شماره 60 #غدیر
🆔 https://eitaa.com/banahjolbalaghe
🆔https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵ترجمه #کلمه_لطف شماره 1
🔹و أَقَامَ مِنْ شَوَاهِدِ الْبَيِّنَاتِ عَلَى لَطِيفِ صَنْعَتِهِ وَ عَظِيمِ قُدْرَتِهِ مَا انْقَادَتْ لَهُ الْعُقُولُ مُعْتَرِفَةً بِهِ وَ مَسَلِّمَةً لَهُ (#خطبه_165)
«و بر لطافت صنعش و عظمت قدرتش شواهدى آشكار اقامه كرد كه عقلها در برابر آن سر فرود آوردند در حالى كه به وجود او اعتراف نموده و تسليم فرمان شدند.» (ترجمه انصاریان)
🔹در زبان عربی کلمه «لطَف یلطُف» به معنای مدارا و مهربانی در عمل است اما «لطُف یلطُف» به معنای کوچک و ریز بودن یک شیئ است (نهایه ابن اثیر).
🔻دراین جا «لطیف صنعته» به قرینه مقابله با «عظیم قدرته» به معنای «ریز و کوچک» است نه به معنای مهربانی!
برای برگرداندن کلمه «لطیف صنعته» به زبان فارسی نباید از «کلمه لطف» و مشتقات فارسی شدهی آن مانند «لطافت و لطیف» استفاده کرد چون در فارسی لطف به معنای مهربانی است نه به معنای ریز و کوچک. بلکه باید از تعابیری مانند «ریزهکاری صنعتش و عظمت قدرتش» استفاده کرد.
ترجمههای فارسی:
بهشتی: لطف صنعت!
فیض الاسلام: زیبایی آفرینش!
دشتی: لطافت صنعتگری!
آیتی: آفرینش لطیف و دقیق!
#با_مترجمان_نهج، شماره 64
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵 استناد به نامه مالک اشتر در فقه
✍️اینکه به متن #نامه_مالک_اشتر میتوان از نظر فقهی استناد کرد یا نه، وابسته به این است که فقیه در اعتبارسنجی حدیث، ثقه بودن روات حدیث را لازم بداند یا آنکه وثوق به صدور را کافی بداند.
⚡️محقق #خویی ره که در اعتبار سنجی احادیث، ثقة بودن روات را لازم میداند، در کتاب التنقیح فی شرح العروه (1/430) آورده است: «عهدنامه مالک اشتر سندی که بتوان در فقه به آن استناد کرد، ندارد هرچند از متن نامه میتوان به صدور آن، وثوق یافت» اما در مبانی تکملة المنهاج (موسوعة ج41 ص7) به عهدنامه مالک اشتر برای اثبات یک حکم فقهی استناد کرده است.
↩️پ ن:
التنقیح فی شرح العروه که در آن استناد به عهدنامه را منع کرده، اولا تقریر درس ایشان است ثانیا این درس در دهه هشتاد قمری ایراد شده است اما مبانی تکملة که در آن به عهدنامه استناد شده، اولا اثر قلمی خود ایشان است و ثانیا در دهه 90 قمری نگاشته شده است. آیا دیدگاه محقق خویی در استناد فقهی به نامهی 53 تغییری کرده یا مقرّر در التنقیح تقریر مناسبی ارائه نکرده یا ...؟!
#با_معارف_نهج البلاغه 173
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
وَ أَنَا مِنْ رَسُولِ اللَّهِ کَالصنو مِنَ الصنوْ #نامه_45
من و رسول خدا، مانند دو شاخه ايم كه از يك تنه روييده باشند
برخی شارحان نهج البلاغه این جمله امیرالمؤمنین علیه السلام را با آیه مبارک #مباهله دارای مضمون واحدی میدانند.
فی ظلال نهج البلاغه 1/34
#مناسبتی شماره 61
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسمالله
🔵ترجمه کلمه «ارتطام» در #حکمت_447
مَنِ اتَّجَرَ بِغَيْرِ فِقْهٍ فَقَدِ ارْتَطَمَ فِي الرِّبَا
کلمه ارتطام به معنای فرو رفتن در چیزی مانند باتلاق (وَحَل) است.
🔻لغویان این کلمه را به معنای فرورفتن میدانند اما با دو قید: یکی اینکه «فرورفتن بیبازگشت» باشد و دیگری «فرورفتنی که جهتش برای شخص نامعلوم» است. به همین جهت کلمه «رُطمة» را «امری که جهتش نامعلوم و موجب سرگردانی است» معنا کردهاند (تاج العروس).
با این حال منظور از این روایت این است : «کسی که بدون آگاهی از فقه معامله بکند بی آنکه بداند چنان در باتلاق ربا فرو خواهد رفت که امکان بازگشتش وجود نداشته باشد.»
⏺ترجمهها غالبا کلمه "ارتطم" را به فرورفتن، یا افتادن برگردانده و از این رو هیچ یک از دو قید معنا را نتوانستهاند به فارسی برگردانند. شروح هم غالبا فقط قید اول را تبیین کرده و قید دوم «مجهول بودن» را نتوانستهاند تبیین کنند.
#با_مترجمان_نهج البلاغه شماره 65
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵از نقدپذیری تا منتقددوستی
وَ اعْلَمُوا عِبَادَ اللَّهِ أَنَّ الْمُؤْمِنَ لَا يُصْبِحُ وَ لَا يُمْسِي إِلَّا وَ نَفْسُهُ ظَنُونٌ عِنْدَهُ فَلَا يَزَالُ زَارِياً عَلَيْهَا وَ مُسْتَزِيداً لَهَا
بندگان خدا بدانید که مومن صبح و شام نمیکند مگر در حالیکه نفسش از دیدگاه خود او متهم است. پس همواره در حال یافتن عیوب نفس خویش و زیادهخواهی از نفس خویش است. #خطبه_176
چند نکته:
1️⃣کلمه «ظَنون» صفت مشبهه است که در اینجا به معنای اسم مفعولی ب کار رفته و دارای مبالغه است. یعنی نفسش را بسیار مظنو ن بداند.
2️⃣انسانها به دو دسته تقسیم میشوند: هدایتطلبان (که نفس خودشان را متهم میدانند) و ازخودراضیان (که نفس خود را مبرّا میدانند).
3️⃣کسانی که نفس خود را متهم میدانند، دو ویژگی دارند: 1. همواره در حال یافتن عیوب خود هستند. 2. همواره در حال زیادهخواهی از نفس خود هستند.
4️⃣کسانی که نفس خودشان را مبرّا میدانند، عیوب خود را نخواهند یافت و رشد هم نخواهند کرد.
↩️پ ن:
1. نقدپذیری در صورتی تحقق خواهد یافت، که انسان نفس خود را متهم بداند.
2. کسانی که نفس خود را متهم میدانند، میتوانند از مقام «نقدپذیری» به مقام «دوست داشتن منتقدان» برسند (أحب إخوانی الیّ من اهدی عیوبی الیّ) چون ایمان دارند که منتقدان در مرحله یافتن عیوبشان به کمک آنها آمدهاند.
3. این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام، اختصاص به احوال شخصی ندارد. در عرصه دولتها و مدیریت نیز فقط مدیران و حاکمانی نقدپذیر خواهند بود که دولت و سازمان تحت امر خودشان را متهم بدانند نه از خودراضیانی که دولت و سازمان تحت امرشان را مبرّا از نقص و عیب میدانند.
#با_معارف_نهج البلاغه 174
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
لینک کانال↙️
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
با زیباییهای نهج🌿🌿🌿
الْقَنَاعَةُ مَالٌ لَا يَنْفَدُ. #حکمت_57
قناعت، ثروتى است پايان ناپذير.
🌹عناصر زیبایی شناختی :
۱. #تشبیه_بلیغ: تشبیهی که در آن ادات و وجه شبه حذف شده باشد.
2. تشبیه معقول به محسوس.
3. وجه شبه: وجه شبه از دو مولفه تشکیل شده: اول بینیاز کردن، دوم دائمی بودن. البته دائمی بودن در قناعت واقعی و در مال فرضی است یعنی اگر مال دائمی بود قناعت به آن شبیه میشد.
4. #فراتشبیه: در تشبیه معمولا غیرقوی (زید) را به قوی (اسد) ملحق میکنند اما گاهی متکلم نمیخواهد مشبه را به مشبهبه ملحق کند بلکه میخواهد مشبه را از مرتبه مشبهبه بالاتر ببرد (فراتشبیه). در اینجا هم میفرماید اگر مال زوالناپذیر بود (لاینفد) میتوانستیم قناعت را به او تشبیه کنیم. چنین بیانی به این معنا است که پس بینیازکنندگی قناعت از بینیازکنندگی مال بالاتر است.
5. #ایجاز: هر مخاطبی که با این تعبیر فوق العاده مواجه میشود به فکر فرو میرود چرا که این عبارت با خودش معنای عبارات متعددی را حمل می کند و همین موجب میشود بیشتر در مخاطب اثر کند. تبیین وجه شبه و تحلیل شباهتهای بین قناعت و مال نامحدود به عهده مخاطب گذاشته شده.
↩️چرا قناعت از مال بالاتر است؟
قناعت همان غنای نفس و بینیازی جوششی و درونی است که اصلا نمیگذارد احساس نیاز به وجود بیاید لذا هیچگاه تمام نمیشود (اللهم اجعل غنای فی نفسی) اما ثروت مادی، نیازِ به وجود آمده را میخواهد با یک عامل خارجی برطرف کند.
┄┄┅••=✧؛❁؛✧=••┅┄┄
✍️محمد سرافراز، حوزه علمیه قم
#بازیباییهای_نهج، شماره ۵۸
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵یک نکته از زیارت عاشورا
«...واجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد...»
خدایا حیات مرا [مانند] حیات محمد و آل محمد و مرگ مرا [مانند] مرگ محمد و آل محمد قرار بده.
⁉️حیات محمد و ممات محمد یعنی چه؟
✍️در کتاب شریف کافی از پیامبر اکرم روایت شده است:
«هرکس دوست دارد حیاتش حیات من و مرگش مرگ من باشد، ... پس ولایت علی بن ابی طالب و اوصیاء او را بپذیرد چرا که آنان شما را وارد هیچ باب ضلالی نمیکنند و از هیچ باب هدایتی خارج نمیکنند. سعی نکنید به آنها چیزی بیاموزید چرا که آنان از شما داناترند...»
↩️
(عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص: مَنْ سَرَّهُ أَنْ يَحْيَا حَيَاتِي وَ يَمُوتَ مِيتَتِي وَ يَدْخُلَ الْجَنَّةَ الَّتِي وَعَدَنِيهَا رَبِّي وَ يَتَمَسَّكَ بِقَضِيبٍ غَرَسَهُ رَبِّي بِيَدِهِ فَلْيَتَوَلَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ أَوْصِيَاءَهُ مِنْ بَعْدِهِ فَإِنَّهُمْ لَا يُدْخِلُونَكُمْ فِي بَابِ ضَلَالٍ وَ لَا يُخْرِجُونَكُمْ مِنْ بَابِ هُدًى فَلَا تُعَلِّمُوهُمْ فَإِنَّهُمْ أَعْلَمُ مِنْكُم...)
#مناسبتی شماره 62
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a
بسم الله
🔵تعریف مسند و حصر در ترجمه
إِنَّ أَفْضَلَ مَا تَوَسَّلَ بِهِ الْمُتَوَسِّلُونَ إِلَى اللَّهِ سُبْحَانَهُ وَ تَعَالَى الْإِيمَانُ به و ... وَ كَلِمَةُ الْإِخْلَاصِ فَإِنَّهَا الْفِطْرَةُ وَ إِقَامُ الصَّلَاةِ فَإِنَّهَا الْمِلَّةُ ... #خطبه_110
برترین چیزی که توسل جویندگان به خداوند بدان توسل میجویند: ایمان به خداوند است ... و کلمه توحید است چرا که فطرت انسان فقط بر کلمه توحید سرشته شده است و درست خواندن نماز است چرا که دین فقط نماز است ...
🔸در دو جمله از جملات فوق، حصر به کار رفته است:
1. فإنها الفطرة
در این جمله «الفطرة» در «کلمة الاخلاص» محصور شده است ؛ یعنی فطرت انسان فقط بر کلمه اخلاص سرشته شده است.
2. فإنّها الملّة
در این جمله نیز «الملّة» که به معنای دین است در «صلاة» محصور شده است یعنی: دین فقط همین نماز است!
(البته این حصر حصر حقیقی نیست)
✔️مترجمان این حصر را نتوانستهاند در ترجمههایشان منعکس کنند.
#با_مترجمان_نهج البلاغه شماره 66
https://eitaa.com/banahjolbalaghe
https://eitaa.com/joinchat/494927872Ca763d6564a