eitaa logo
بانگِ نای(محمّد حیدری رنانی)
299 دنبال‌کننده
863 عکس
168 ویدیو
24 فایل
༻⃘⃕࿇﷽༻⃘⃕❀ مجموعه ای از سخنرانی ها،نوشته ها و اندیشه هایِ حجت الاسلام والمسلمین محمد حیدری رنانی و در کنار آن،مطالبی از اندیشمندان،بزرگان و پیشوایان دینی که ما را در شکوفایی عقل و ایمان کمک می کنند کانال توسط ادمین اداره می شود. @bange_nay1
مشاهده در ایتا
دانلود
داشتنِ حضور قلب در نماز،از نظر علّامه سید محمّد حسین طباطبایی🛐 🤐 https://eitaa.com/bange_nay110 🔑🛐🔑🛐🔑
اشاره است به آیه‌ی ۳۸ سوره‌ی قصص : وَقَالَ فِرْعَوْنُ يَا أَيُّهَا الْمَلَأُ مَا عَلِمْتُ لَكُمْ مِنْ إِلَٰهٍ غَيْرِي فَأَوْقِدْ لِي يَا هَامَانُ عَلَى الطِّينِ فَاجْعَلْ لِي صَرْحًا لَعَلِّي أَطَّلِعُ إِلَىٰ إِلَٰهِ مُوسَىٰ وَإِنِّي لَأَظُنُّهُ مِنَ الْكَاذِبِينَ فرعون گفت : اى بزرگان قوم من غير از خودم معبودى براى شما نمى شناسم، اى هامان برايم بر گِل آتش برافروز و آجر بساز و بُرجى درست كن باشد كه از معبود موسى اطلاعى بيابم و من او را از دروغگويان مى دانم. در اين جمله فرعون به موسى كنايه مى زند، كه براى مردم دعوت به حق آورده، و آن دعوت را با معجزاتى تأييد كرده، مى خواهد بگويد: حقيقت و صحت آنچه تو به سوى آن دعوت مى‌كنى براى ما ثابت نشده، و همچنين خوارق عاداتى كه آوردى براى ما ثابت نشده كه از طرف خداى تعالى باشد، و اصلاً من معبودى غير از خودم براى مردم سراغ ندارم. پس اينكه گفت : (من معبودى غير از خودم براى شما سراغ ندارم )، مطلب را در سياق و عبارتى حق به جانب آورده، تا در دل مردم جا باز كند، و مورد قبول قرار گيرد . پس حاصل معنا اين است كه : فرعون براى بزرگان قوم خود چنين اظهار كرد كه از آيات و معجزات موسى و دعوت او برايش روشن نشده كه معبودى در عالم هست، كه رب همه عالميان باشد، و اصلاً اطلاع از معبودى غير از خودش در عالم ندارد، آنگاه به هامان دستور مى‌دهد كه برجى بسازد، بلكه از بالاى آن از (اله و معبود موسى ) اطلاعى پيدا كند. {{ادامه تفسیر در متنِ بعدی}}👇👇👇 @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🦋🌱🦋🌱
با اين بيان روشن مى شود كه جمله (ما عَلِمْتُ لَكُم مِنْ اِله غَيرى ) از قبيل قصر قلب است (يعنى آنچه را كه موسى منحصر در خدا مى كرد او منحصر در خود كرد)، موسى اُلوهيَّت را تنها براى خدا اثبات مى كرد، و از غير خدا نفى مى نمود، فرعون درست به عكس، اُلوهيَّت را براى خود اثبات، و از خداى تعالى نفى مى كرد، و اما ساير الهه كه او و قومش آنها را مى پرستيدند، آيه مُتَعَرِض آنها نيست. فَاوقِدْلى يا هامانُ عَلَى الطّينِ (فَاجْعَل لى صَرحاً) - يعنى اى هامان آتش بيفروز بر گل، و مراد از اين عبارت اين است كه : خشت خام را در آتش بپز و آجر بساز. كلمه (صرح ) به معناى برجى بلند است، كه از همه جا پيدا باشد، در جمله مورد بحث دستور داده آجر بسازد، و قصرى بلند برايش بسازد. او خيال مى‌كرده كه خداى تعالى جسمى است كه در بعضى از طبقات جو يا افلاک منزل دارد، لذا اظهار اميد مى‌كند كه اگر چنين برجى برايش درست كنند از بالاى آن به خداى تعالى اشراف و اطلاع پيدا كند، ممكن هم هست كه او چنين خيالى نمى‌كرده بلكه مى خواسته مطلب را بر مردم مُشتَبَه نموده و گمراهشان سازد. تفسیر المیزان علامه طباطبایی(ره) @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🦋🌱🦋🌱
بانگِ نای(محمّد حیدری رنانی)
💠شخصیت علامه طباطبایی ره از منظر بزرگان امام خمینی (ره): « آقای طباطبایی مرد بزرگی است و حفظ ایشان با این مقام علمی لازم است.» همچنین ایشان دراوایل انقلاب خطاب به علامه طباطبایی فرموده بودند: « همجواری شما برای ما مغتنم است. » آیت الله خامنه ای « او مجموعه ای از معارف و فرهنگ اسلام بود؛ فقیه بود؛ حکیم بود؛ آگاه از اندوخته های فلسفی شرق و غرب بود؛ مفسر قرآن بود؛ از علوم اسلامی، یعنی علومی که از اسلام نشأت گرفته یا از آن تغذیه کرده است، مطلع بود: از اصول، از کلام، ادبیات، از نجوم و هیئت و ریاضیات و از برخی علوم بی نام و نشان دیگر. (علامه طباطبائی در علوم رمل و جفر و اعداد و حساب و جمل و ابجد مهارت عجیبی داشت و با برخی از این علوم بسیار مأنوس بود. ) شخصیت او در لابه لای این دانستنی های بسیار، به کمک ریاضتی مداوم و درازمدت پرورده، صیقل یافته و پرداخته شده بود. از کسانی بود که تنها مکتب جامعی چون اسلام می تواند امثال او را در دامان پربرکت خویش پرورش دهد. چهره معنوی او، سیمای پرصلابت مردی بود که ایمانی استوار و عرفانی راستین را با دانشی گسترده و عمیق توام ساخته و با آمیزه شگفت وجود خویش، ثابت کرده بود که اسلام می تواند سوز درون دلسوختگان شیفته را با عقل راسخ فرزانگان فرهیخته یکجا گرد آورد. او تلاش و جهاد بی انتها و خاموش نشدنی خود را هم به این معجون الهی درآمیخته بود. در یکی از حساس ترین دوران های حیات اسلام و تشیع، جانانه به دفاع از حریم معنویت اسلامی و حکمت و معرفت الهی برخاسته و مفاهیم زیبای اجتماعی اسلام را از آیات کلام الهی استخراج کرده و به عرضه کامل و جامع اسلام پرداخته بود. او که در سفره متاع ارزنده حوزه علمیه قم در شمار درخشنده ترین گوهرها بود و به آن مدرسه اسلامی پربرکت ارزش می بخشید تنها به آن حوزه محدود نشده بود و به تدریج در همه حوزه های علمی و در هم محافل اسلامی و در سطح وسیع جامعه، حضور خود را مجسم تر و برجسته تر می ساخت، معارفی که از زبان و قلم او بر صفحه دل ها و کاغذها نقش بسته بود از صدها و هزارها زبان و با صدها و هزارها بیان در همه جا منتشر می گشت و به همه کس علم و معرفت می آموخت... ...این چشمه جوشان و فیاض دانش و عرفان و تقوای اسلامی، در راه تعلیم و تربیت شاگردانی که هر یک در عالم اسلام دانشمندی برجسته اند، توفیقی کم مانند داشته است... » استاد مطهری ( ره) « این مرد واقعاً یکی از خدمتگزاران بسیار بزرگ اسلام است، او به راستی مجموعه تقوا و معنویت است، در تهذیب نفس مقامات بسیار عالی طی کرده... کتاب تفسیر المیزان ایشان یکی از بهترین تفاسیری است که برای قرآن مجید نوشته شده است... من می توانم ادعا کنم که بهترین تفسیری است که در میان شیعه و سنی از صدر اسلام تا امروز نوشته شده است... تفسیرالمیزان همه اش با فکر نوشته نشد، من معتقدم که بسیاری از این مطالب از الهامات غیبی است، کمتر مشکلی در مسائل اسلامی و دینی برایم پیش آمده که کلید حل آن را در تفسیر المیزان پیدا نکرده باشم. » آیت الله جوادی آملی « ..اگر استاد علامه طباطبایی را فارابی عصر بنامیم سخنی به گزاف نگفته ایم ... شهید مطهری ( با آن همه علم و فضیلت ) در مقابل علامه، به سان قطره ای بود در برابر دریا! » آیت الله حسن زاده آملی « به محضر مبارک جناب آیت الله حاج شیخ محمد تقی آملی ـ رضوان الله تعالی علیه ـ مشرف شدم که سخن از علامه طباطبایی، به میان آوردم. مرحوم آقای آملی به من فرمودند: « آقا، اگر کسی باید در تحت تصرف و تعلیم کاملی به جایی برسد و قدمی بردارد، من برای شما بهتر از جناب آقای طباطبایی، کسی را نمی شناسم...» ایشان [علامه طباطبایی] از اولیاءالله بودند، همواره در حضور، در مراقبت، در توجه بودند... علامه طباطبایی بدون گزاف و بدون اغراق در فن اصول و فقه هر دو مجتهد بود. » آیت الله جعفر سبحانی « از نظر علمی و فرهنگی نباید مرحوم علامه طباطبایی را یک فرد به حساب بیاوریم؛ چرا که ایشان به تنهایی خود یک امت بود... از نظر اشاعه فرهنگ اسلامی و تحکیم آن در عصر کار امتی را انجام داد. » آیت الله ابراهیم امینی « علامه طباطبایی از آن شخصیت هایی است که در تمام رشته های علمی، فلسفی و اسلامی تخصص و تبحر داشته، شخصیت کم نظیری در میان علمای اسلامی است. علامه طباطبایی، تنها یک دانشمند نبود بلکه یک عالم ربانی و مهذّب و یک انسان کامل، با تقوا و با فضیلت بود. » آیت الله خویی (ره ) « او[علامه طباطبایی] یک مغز متفکر و انسان فوق العاده قوی و نیرومندی است. ...علامه طباطبایی، خویشتن را قربانی قرآن نمود. » علامه طهرانی (ره) « تفسیر المیزان به قدری جالب است و به اندازه ای زیبا و دلنشین است که می توان به عنوان سند عقاید اسلام و شیعه به دنیا معرفی کرد...» @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 📚✏️📚✏️
🚶🧎وقتی اساس انسانیت مُنهدِم می‌ گردد* علامه طباطبایی: افرادِ انسانِ جمع شده در يک جامعه، شبيه به هم از يک حقيقت اند (همه انسانند) و حقيقتی متشابه دارند، پس نبايد بعضی از آنها، اراده و خواست خود را بر بعضی ديگر تحميل كنند؛ مگر آنكه خودش هم از ديگران آن مقدار اراده و خواست را تحمّل كند، و اين همان تعاون در به دست‌آوری مزايای حيات است و اما اينكه همه افراد اجتماع برای يک فرد و يا يک فرد برای فردی ديگر خاضع شود، بطوری كه آن فرد از عضویت در اجتماع خارج گردد و تافته‌ای جدا بافته شود و او را از سطح تساوی بالاتر برده، مسلط و مستكبر بر ديگران سازند و او بر آنان تحكّم كند و خواست خود را بر سايرين تحميل نمايد، در حقيقت اين مجتمع او را ربّ (پروردگار) خود گرفته، و خواست خود را تابع خواست او كرده و او را حاكم مُطلق‌ُ الْعِنان بر خود نموده و امر و نهی او را اطاعت و در نتيجه فطرت خود را باطل و اساس انسانيت را منهدم ساخته است. ‏پس يک انسان فطری به خودش اجازه چنين خُضوعی را در برابر غير نمی‌دهد، هم چنان كه يک انسان مسلمان نيز چنين اجازه‌ای به خود نمی‌دهد، برای اينكه آن كسی كه خود را تسليم امر خدا می‌داند، ربوبيت را خاص معبودش می‌داند و ربی ديگر سراغ ندارد و تمكين او در برابر مثل خود و اينكه اجازه دهد كسی مثل او در او تصرف كند، بدون اينكه وی در او نظير آن تصرف را كرده باشد، خود پرستيدن معبودی غير خدا و اتخاذ ربی غير خدا است. 📓تفسیر المیزان، ذِیل آیه ۶۴ سوره آل عمران @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🧍‍♂🧎🧐✨
🥴چه بد دردی است حِماقت و نادانی🥴 💠عیسی مریم به کوهی می‌گریخت شیر گویی خونِ او می‌خواست ریخت با شتاب او آن‌چنان می‌تاخت جُفت کز شتابِ خود ، جوابِ او نگفت گفت : از احمق گریزانم ، برو می‌رهانم خویش را ، بندم مشو ابتلا رنجی‌ست کآن رحم آوَر‌َد احمقی رنجی‌ست کآن زخم آورد آنچه داغِ اوست ، مُهر او کرده‌است چاره‌یی بر وَی نیآرد بُرد دست ♦️حضرت عیسی (ع) پسر مریم چنان با شتاب به سوی یک کوه می‌دوید که گویی شیری خشمگین می‌خواهد خونِ او را بریزد.حضرت چنان با شتاب می‌گریخت که از عجله‌ی زیاد،جوابی به آن مرد نداد.بالاخره عیسی (ع) به آن سؤال کننده این‌گونه جواب داد:من از آدم احمق فرار می‌کنم،برو و این‌قدر مزاحم من نشو که دارم خودم را از دست آدم‌های احمق نجات می‌دهم.بیماری و کوری نوعی ابتلاست،ابتلا درد و رنجی‌ست که موجب ترحّم و دل‌سوزی دیگران است،امّا حماقت دردی‌ است که دیگران را آزار می‌دهد.حماقت داغی‌ست که خدا آن را بر شخصِ احمق زده و مُهرش کرده‌است.هیچ قدرتی نمی‌تواند آن داغ را از میان ببرد. مثنوی دفتر سوم استاد کریم زمانی اشاره به آیه‌ی ۷ سوره‌ی بقره : خَتَمَ اللَّهُ عَلَىٰ قُلُوبِهِمْ وَعَلَىٰ سَمْعِهِمْ ۖ وَعَلَىٰ أَبْصَارِهِمْ غِشَاوَةٌ ۖ وَلَهُمْ عَذَابٌ عَظِيمٌ خدا بر دل‌هاشان مهر زده و بر گوش و چشم‌هاشان پرده ايست و ايشان عذابى عظيم دارند. (ختم اللّه على قلوبهم ، و على سمعهم ) در اين جمله سياق تغيير يافته،يعنى خداوند در اول ، مُهر بر دل‌ها زدن را به خودش نسبت داده،ولى پرده بر گوش و چشم داشتن را به خود كفار نسبت داده،و فرموده:خدا مهر بر دلهاشان زده،و بر گوش ها و چشم هايشان پرده است،و اين اختلاف در تعبير مى فهمانَد كه يک مرتبه از كفر از ناحيه خودشان بوده،و آن اين مقدار بوده كه زير بار حق نمى رفته اند،و يک مرتبه شديدترى را خدا بعنوان مجازات بر دل هاشان افكنده،پس اعمال آنان در وسط دو حجاب قرار دارد،يكى حجاب خودشان،و يكى حجاب خدا است . اين را هم ناگفته نگذاريم كه كفر،مانند ايمان صفتى است كه قابل شدت و ضعف است،و مراتبى مختلف،و آثارى متفاوت دارد،همان‌طور كه ايمان اين‌طور است . 📚"تفسیر المیزان"جلد۱ صفحه ۲۶ آیت الله علامه طباطبایی @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🤫😬⛰🏃🏻‍♂
👥 گفت و گویِ علامه طباطبایی و پروفسور هانری کُربَن درباره مناجات با پروردگار 💠 روزی علّامه طباطبایی از پروفسور هانری کُربَن پرسیدند: اگر در دین مقدس اسلام انسان نیازمندی حالی پیدا کند، طبق همان حال و نیاز خدای خویش را می خواند. چون خداوند اسمای حُسنایی دارد و انسان طبق خواست و نیاز خویش، هریک از این اسماء را که مناسب دیده، پروردگار را بدان اسم و صفت یاد می کند. اما در دین مسیح خدا این اسماء را ندارد و صرفا لفظِ خدا، إله و أَب برای اوست. علامه خطاب به کربن فرمودند: اگر شما حالی پیدا کردید و خواستید خدا را بخوانید و مناجات کنید و او را با اسماء و صفاتش یاد کنید و با اسم خاصی از او حاجت بخواهید چه می کنید؟ ☘ کربن در پاسخ گفت: در مناجات های خود «صحیفه مهدیه» را می خوانم* @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🧎🧎🏻‍♂🤲🌻
🤔 مهم ترین و بزرگ ترین کار در عالَم؛از نگاه علّامه آیت الله طباطبایی(ره) @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🤔🧍‍♂🧎🏻🪢
🤯 با چه کسانی معاشرت کنیم 🦋علامه آیت الله طباطبایی رحمه‌الله علیه: کسی که می خواهد اهل معرفت شود،باید معاشرتش را مخصوصا با اهل غفلت و اهل دنیا کم کند. از معاشرت های بی فایده و بی مغز تا می تواند اجتناب نماید* @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🤯😶‍🌫🤬😱
🔹باید فکر را تغییر داد ... 💠آیت الله میرزا جواد ملکی تبریزی ضمن نامه‌‌ای به میرزا محمد حسین اصفهانی از قول میرزا حسینقلی همدانی نقل می‌فرمایند: باید فکر را تغییر داد و همه‌ی صورت‌ها و موهومات را محو کرد و فکر در عدم کرد و اگر انسان این را ملکه نماید، لابد تجلّی سلطان معرفت خواهد شد. 💎علامه آیت الله طباطبایی(ره): مُراد از فکر در عَدم، عدم استقلال خود است و مراد عرفا از اینکه می‌گویند همه چیز غیر حق معدوم است، همین است. یعنی همه چیز به او موجود است، چون پرده‌ای که در حرکت است؛ در واقع می‌توان گفت به خود حرکت ندارد، دست انسان است که پرده را حرکت می‌دهد.‌ در توحید افعال به این نظر، فاعل حق است، و در توحید صفات و اسماء همه از اوست نه از اشیاء و در توحید ذات، جز یک ذات دیده نمی‌شود. 📚 رسائل عرفانی، صفحه ۲۹۷ @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🪢🤔🌸💥
🔹 پاسخِ نامه ی علامه طباطبایی به طلبه‌ای که درخواست راهکار برای خروج از اسارت نفس داشت: 1️⃣ هر روز که طرف صبح از خواب بیدار می‌شوید قصد جدی کنید که در هر عملی که پیش آید رضای خدا - عز اسمه - را مراعات خواهم کرد. آن وقت در سر هر کاری که می خواهید انجام دهید نفع آخرت را منظور خواهید داشت، به طوری که اگر نفع اخروی نداشته باشد انجام نخواهید داد، هر چه باشد. همین حال را تا شب، وقت خواب ادامه خواهید داد. 2️⃣ وقت خواب، چهار پنج دقیقه ای در کارهایی که روز انجام داده اید فکر کرده، یکی یکی از نظر خواهید گذرانید. هر کدام مطابق رضای خدا انجام یافته شکری بکنید. و هر کدام تخلف شده استغفاری بکنید. این رویه را هر روز ادامه دهید. این روش اگر چه در بادی حال سخت و در ذائقه نفس تلخ می باشد ولی کلید نجات و رستگاری است. 3️⃣ هر شب پیش از خواب اگر توانستید سور مسبحات یعنی سوره حدید و حشر و صف و جمعه و تغابن را بخوانید و اگر نتوانستید تنها سوره حشر را بخوانید. ➖علامه آیت الله طباطبایی @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110
💕خوبی کردن به دیگران 🔻حضرت علی علیه‌السلام می‌فرمايند: فرزندم، کاری نداشته باش که مردم در مقابل خوبی كردن شما چه می‌كنند. زیرا این کار معامله نیست که بگویی اگر جواب خوبی‌ات را دادند، خوبی را ادامه می‌دهی. این هنر نیست كه در ازای خوبی مردم تو خوبی كنی؛ بايد برسی به جايی كه خوبی کردن را فوق معامله ببينی. 🔸 در شرح حال «علامه طباطبايی» (رحمت الله عليه) داريم كه يک روز در پياده‌ رو راه می‌رفتند. يك دوچرخه‌سوار كه در پياده‌رو چرخ‌سواری می‌كرده، با علامه تصادف کرد و ايشان را بر زمين زد. علامه بلند شدند و به دوچرخه‌سوار که خودش هم زمین خورده بود گفتند: من طوری نشدم، شما طوری شدی؟ این نوع برخوردها، آن برخوردهایی است که علامه را علامه كرده است. ممكن است تحت تأثير اين کار علامه، یک بار ما هم چنين كاری بكنيم، اما تا وقتی سازمان توجّه ما اين‌چنين باشد كه خوبی بخواهیم و خوبی ببینیم، نتیجه نمی‌گیریم. 📚 کتاب «فرزندم اینچنین باید بود» جلد۱ @bange_nay110 https://eitaa.com/bange_nay110 🧔‍♂🚶🚹🚳
🚫علامه طباطبایی، انقلاب و عدم بیعت با جمهوری‌اسلامی ✍س.ح.افضلی 💠آیت‌الله سید محمدحسین طباطبایی که عموماً تحت عنوان علامه طباطبایی شناخته میشوند، فقیه فیلسوف و مفسر برجسته‌‌ای است که دارای شهرتی جهانی بوده و در علوم اسلامی، خصوصا در حوزه‌ی فلسفه و تفسیر قرآن، تأثیر فراوانی داشته. در آغاز فعالیت‌های سیاسی آقای خمینی پس از فوت آیت‌الله بروجردی، علامه‌ی طباطبایی جزو آن دسته از علمایی است که موافقت و همراهی خاصی با تحرکات، ایده و اندیشه‌ی سیاسی آقای خمینی نداشته و تا حد امکان در این دست مسائل دخالتی ندارد. با اینکه برخی از شاگردان ایشان همچون آقایان منتظری، مطهری، امینی و جوادی‌آملی، از حامیان و همراهان آقای خمینی در انقلابی‌گری و مبارزات سیاسی بودند، اما ایشان موافقت، همراهی و دخالتی در این امور نداشتند. این عدم دخالت و همراهی علامه، برآمده از نوع اندیشه و تفکر ایشان و اختلاف‌نظرهایی است که با آیت‌الله خمینی دارد. شاید مسائل مربوط به دارالتبلیغ، اولین نشانه‌ها از این اختلافات باشد. در وقایع مربوط به دارالتبلیغ _که منسوب به مرحوم آیت‌الله شریعتمداری بود_ و بدبینی آقای خمینی نسبت به دارالتبلیغ و شخص آقای شریعتمداری، در این میان علامه طباطبایی به عنوان یکی از مدرسین این مرکز، جانب دارالتبلیغ و آقای شریعتمداری را گرفته و در نامه‌ای به آیت‌الله میلانی، مسائل را به طور کامل شرح می‌دهد.[رجوع به: علم و جهاد، حیات‌آیت‌الله میلانی/چاپ‌قم،لسان‌الصدق/ج۲/ص۴۴-۴۶] زمانیکه آیت‌الله خمینی در ۱۴ مهر ۱۳۵۷ تحت فشار دولت عراق به فرانسه رفت، علامه طباطبایی در برابر فشار عده‌ای از انقلابیون جهت امضا و صدور تلگرافی در حمایت از آقای خمینی، حاضر به امضای تلگراف نشده و خطاب به شیخ مرتضی حائری و میرزا هاشم آملی می‌گوید: من چنین تلگرافی را امضا نمی‌کنم، اگر هم فشار بیاورند از قم می‌روم... علامه طباطبایی حتی در نظریه ولایت‌فقیه نیز با آیت‌الله خمینی اختلاف نظر داشته و همچون استادش مرحوم کمپانی، منکر ولایت‌فقیه بوده.[رجوع شود: المیزان، ذیل آیه ۸۳ نساء/ و رجوع به اینجا] این اختلافات و مخالفت‌ها و عدم همکاری‌ و همراهی‌ها چیزی نبود که از چشم آیت‌الله خمینی پنهان بماند و موجب کدورت نشود. پس از پیروزی انقلاب۵۷، مرحوم مطهری برای رفع کدورت بین علامه و آقای خمینی، جلسه‌ی دیداری را بین ایشان ترتیب می‌دهد که این دیدار نیز به سردی پایان میابد. اما مهم‌ترین دلیل و نشانه برای مخالفت علامه طباطبایی با انقلاب۵۷ و جمهوری‌اسلامی، عدم بیعت ایشان است با نظام جمهوری اسلامی. علامه طباطبایی نه تنها در رفراندوم و همه‌پرسی جمهوری‌اسلامی آری یا نه؟، در ۱۲ فروردین۵۸ شرکت نکرد، بلکه در همه پرسی مربوط به قانون اساسی که در ۱۲ آذر۵۸ صورت گرفت نیز شرکت نکردند. ایشان نیز همچون آیات‌عظام سید احمد خوانساری و سیدرضا صدر، با عدم بیعت با جمهوری‌اسلامی، مخالفت خود با نظام تازه تأسیس را آشکار کردند. نکته مهم دیگر جمله‌ی معروف علامه طباطبایی در باره انقلاب۵۷ است. به شهادت دکتر سیدحسین نصر، سیدمصطفی محقق‌داماد و سیداحمد ذوالمجد، علامه در جمله‌ای از سر حکمت و معرفت فرموده بودند: «در این انقلاب یك شهید واقعی بود، که مظلومانه هم شهید شد، و آن اسلام بود.»[رجوع شود به اینجا] این جمله علامه نشان از اهمیت حیات ارزشمند فرهنگی_اجتماعی اسلام در میان جامعه دارد، تا آن رسالت تربیتی لکه‌دار نشود و فساد دیگران دامن اسلام را نگیرد، اما متاسفانه شد آنچه نباید می‌شد. خلاصه کلام اینکه طبق سیره و روشی که علامه در پیش گرفته بودند و آن را میتوان صراحتا در آثار و تألیفات ایشان مشاهده کرد، مرحوم علامه طباطبایی به جای ستیز و دشمنی با دیگر اندیشه‌ها _حتی اندیشه مخالف_ به دنبال گفتگو و ارتباط با آنان بود، ایشان برخلاف آقای خمینی که به دنبال قیام و انقلاب و اسلام سیاسی _آن هم مدل شاذ آن_ بودند، به دنبال اسلام گفتگو، اسلام ارتباط، اسلام فرهنگی بود برای ارتباط با دیگر افکار و اصلاح اندیشه‌ها و به تبع آن اصلاح جوامع. 🆔 @bange_nay110
🌱 فلسفه سیاسی علامه طباطبایی (1) مقدمه فلسفه اجتماعی، یکی از شعب فلسفه است که نگاه عقلانی به اجتماع دارد و در خصوص این موضوع مطالعه می‌کند که اجتماعات انسانی به چه علل طبیعی یا چه دلایل عقلانی شکل می‌گیرند و تداوم پیدا می‌کنند. یکی از شعب این معرفت اجتماعی، فلسفه سیاسی است که در آن به تأمل عقلانی در خصوص علل طبیعی و دلایل عقلانی شکل‌گیری جوامع سیاسی و مدنی می‌پردازد و در عین حال به توصیه‌ایی در باره اهداف آرمانی آن اشاره دارد که فعالیت‌های سیاسی برای وصول به آن اهداف انجام می‌گیرد. بنابراین مباحث فلسفه سیاسی را می‌توان به دو بخش توصیفی و توصیه‌ای تقسیم کرد. بخش توصیفی معمولاً تحت تأثیر جامعه شناسی سیاسی و بخش توصیه‌ای و ارزشی تحت تأثیر ارزش‌های انسانی، دینی و ایدئولوژیک است. به همین جهت یکی از وظایف فیلسوف سیاسی تفکیک گزاره‌های توصیفی از گزاره‌های ارزشی در نظریه‌های سیاسی است. ظهور لیبرالیسم از قرن 17 میلادی باعث شد که بین عرصه عمومی و خصوصی تفکیک حاصل شود و درک جهان به سمت تغییر جهان و بهبود زندگی جمعی سوق پیدا کند. در این راستا مفهوم قدرت، ظهور قدرت و استفاده و سوء استفاده از قدرت مورد بحث قرار گرفت و مفاهیمی چون حکومت قانون، اعمال قانون، حقوق طبیعی بشر، عدالت، برابری و آزادی در دولت و اشکال مختلف حکومت مورد بحث فیلسوفان و اندیشمندان قرار گرفت. علامه، محمد حسین طباطبایی، از معدود فیلسوفان مسلمانی است که در این موارد اظهار نظرهایی کرده است، که حاصل تفکرات او با محصول تفکرات فیلسوفان مغرب زمین قابل مقایسه است. ایشان در فلسفه اجتماعی پایبند به نوعی اصالت طبیعت و فطرت است. از طبیعت و فطرت شروع و پس از آن به نتایج سیاسی ارزنده‌ای می‎رسد. از نظر ایشان ناموس حاکم بر آفرینش و روابط بین انسان و جهان مبنای قوانینی طبیعی است و در واقع دین نقش امضاء و بعضاً معرفی همین قوانین تکوین در تشریع است. قوانینی که در اساس به یک خالق هستی بخش پیوند می‌خورد. علامه، با سعی در کشف روابط بین فرد و اجتماع، به این نتیجه می‌رسد که جامعه و حکومت امری مبتنی بر اعتبار و قرارداد نانوشته بشری بوده است تا تأمین کننده نیازهای طبیعی او باشد. استناد ایشان در این قسمتِ بحث، بیش از آنکه مستند به مبانی وحیاتی و حوادث تاریخی دینی یا مذهبی باشد، به تأملات عقلانی مبتنی است. البته ایشان در کتب تفسیری و دینی بعضاً مشی دیگری در پیش گرفته‌اند که گاه با اندیشه‌های عقلانی و فلسفی ایشان هماهنگی لازم را ندارد و نظریات ایشان را بعضاً با ابهام و تشویش روبرو می‌سازد. این جستار در صدد است تا ضمن توصیف اندیشه سیاسی علامه طباطبایی، مناقشات و ناسازگاری‎های آن را برجسته سازد، ضمن اینکه در صورت امکان راهکاری برای برون‌رفت از این ناسازگاری‌ها نیز پیشنهاد دهد. ✍️ محمد نصراصفهانی 〰️ ادامه دارد ... 🆔 @bange_nay110
بانگِ نای(محمّد حیدری رنانی)
🌱 فلسفه سیاسی علامه طباطبایی (1) مقدمه فلسفه اجتماعی، یکی از شعب فلسفه است که نگاه عقلانی به اجتماع
🌱 فلسفه سیاسی علامه طباطبایی (2) 💡علامه و فلسفه اجتماعی ➖علامه طباطبائی معتقد است در مورد حکومت در اسلام از دو زاویه می‌توان نگریست: نگرش فقهی و نگرش فلسفی، به عبارتی نگرش نقلی و نگرش عقلی، نگرش درون دینی و نگرش برون دینی. ایشان بیش از آنکه همچون دیگر علمای دین به حکومت نگاه فقهی یا حتی کلامی داشته باشد مدعی است بیشتر از «نقطه نظر فلسفه اجتماعی اسلام، نه با طرز بحث فقه اسلامی» به موضوع حکومت و ولایت می‌نگرد. (طباطبایی، 1355: 172) نگاه‌ها به حکومت در جهان اسلام ابتدا جنبه کلامی و سپس فقهی بوده است ولی نگاه علامه طباطبایی در راستای سنت فلسفی فارابی، ابن‌سینا و ملاصدرا به این موضوع است. فلسفه در سنت مسلمانان نیز به نظری و عملی تقسیم می‌شده است علامه اجتماع و حکومت را شاخه‌ای از فلسفه عملی و در نتیجه از امور اعتباری و قراردادی می‌داند. ایشان همچون دیگر فیلسوفان اجتماعی بر این باور است که؛ عقلانیت ایجاب می‌کند که انسان برای رسیدن به مطلوب‌های فردی و اجتماعی خود تلاش کند تا مناسب‌ترین وسیله را شناسایی و اعتبار و انتخاب کرده و برای رسیدن به آن مطلوب‌ها، استفاده کند. در این روند آن وسائل وظیفه قلمداد شده و به نسبت اولویت ضرورت پیدا می‌کنند. تشکیل حکومت و نظام سیاسی نیز یکی از وسائل ضروری برای رسیدن انسان به مطلوب‌های کلان است. برای روشن شدن دقیق‌تر فلسفه سیاسی علامه طباطبایی چاره‌ای جز عمیق‌تر شدن در مبانی فلسفی ایشان در این خصوص نیست. فهم این مبانی با وجودی که برای عموم ممکن است کسالت آور و دشوار باشد ولی چون مبانی اساسی هستند و نقش قابل توجهی در فهم اندیشه سیاسی علامه طباطبایی دارد چاره‌ای جر پرداختن به آن نیست. قرار عقلانی حکومت و سیاست به نظر علامه طباطبایی سیاست و حکومت از امور قراردادی، مجعول یا اعتباری است. واقعیت حقیقی و عینیِ عقلی ندارد. ملاک و «ضابط اعتباری بودن علمی، این است که نسبت «باید» را می‎توان به وی متعلق فرض کرد.» (طباطبایی، (بی‌تا): ص 347) علامه امور عقلی یا ذهنی انسان را به حقیقی و اعتباری تقسیم می‌کند و معتقد است رفتار بشر مبتنی بر قرار و جعلیات خود بشر است. به نظر ایشان بر اساس حرکت جوهری، هر موجود زنده از جمله انسان، همواره رفتاری مناسب و ملایم با «هستی»، «بقاء» و «کمال» خود دارد. این رفتار و فعالیت برخی غریزی و برخی بر اساس علم و فکر است. «علمی که مستقیماً و بلاواسطه وسیله استکمال فعلی انسان و سایر حیوانات است، علم اعتباری، نه علم حقیقی است.» انسان به وسیله علم حقیقی فقط کمال خود را تشخیص می‌دهد ولی به وسیله علم اعتباری بین خود و بقا و کمال خود ارتباط برقرار می‌کند. (طباطبایی، (بی‌تا): ص343 -344) به نظر ایشان این اعتبارات عقلِ عملیِ بشر به دو دسته کلی قابل تقسیم هستند: اعتباریاتِ پیش از اجتماع و اعتباریاتِ بعد از اجتماع. (طباطبایی، (بی‌تا): ص 315) به این معنا که انسان دو نوع معانی ذهن‌ساخته دارد یعنی اموری که جنبه عینی و واقعی ندارند بلکه ساخته تخیل و توهم خود اوست. به عبارت دیگر از نظر ایشان دو نوع امر غیر قابل انطباق با خارج از ذهن، غلط یا دروغ داریم: ذهن ساخته و دروغِ مفید دارای اثر مثبت و ذهن ساخته و دروغِ مضر بدون اثر مثبت. دروغ مفید شبیه چیزهایی است که ما در ادبیات از طریق تشبیه، کنایه و استعاره تولید می‌کنیم، اموری که با وجود نداشتن ما بازای واقعی، بر شنونده اثر روحی و روانی مفیدی به جا می‌گذارد. (طباطبایی، (بی‌تا): ص283 -284) این تعابیر اعتباری رابطه منطقی با معانی حقیقی ندارند و از آنها گرفته نشده و آنها را به وجود نمی‌آورند. (طباطبایی، (بی‌تا): ص 289-291) مثال سخن علامه این قطعه شعر سهراب سپهری است که: «... مرگ در حنجره‌ی سرخ - گلو میخواند. مرگ مسئول قشنگی پر شاپرک است .. مرگ گاه در سایه نشسته است به ما می‌نگرد و همه میدانیم، ریه‌های لذت پر اکسیژن مرگ است.» در عالم واقع مرگ حنجره ندارد، مرگ سخن نمی‌گوید، مرگ مسئول نیست، مرگ نمی‌نشیند، مرگ نگاه نمی‌کند، مرگ ریه ندارد تا در آن اکسیژن باشد. ✍️ محمد نصراصفهانی 〰️ ادامه دارد ... 🆔 @bange_nay110
بانگِ نای(محمّد حیدری رنانی)
🌱 فلسفه سیاسی علامه طباطبایی (2) 💡علامه و فلسفه اجتماعی ➖علامه طباطبائی معتقد است در مورد حکومت در
🌱 فلسفه سیاسی علامه طباطبایی (3) به نظر علامه طباطبایی بعد از «اعتبار استخدام و اجتماع» که بر مبنای آن زندگی اجتماعی شکل می‌گیرد، «مالکیت» به عنوان امر بعد از اجتماع، توسط عقل جمعی اعتبار می‌شود. پس از این، انسان‌های قوی‌تر و دارای اراده شدیدتر، اراده خود را بر ضعیفان تحمیل کرده و پس از آن است که موضوع «ریاست و مرئوسیت و لوازم آن» از جمله حکومت و سیاست اعتبار می‌شود. (طباطبایی، (بی‌تا): ص333-338) بنابراین از نظر ایشان حکومت و سیاست امری بشری و نتیجه نیاز انسان‌ها در دوره‌ای از تاریخ بوده که تا امروز ادامه یافته است. از نظر علامه در حالت نوع از اجتماع، اعتبارات گسترده‌ی دیگری به وجود می‌آید، مناسبات بین شخص بالاتر به پایین‌تر اعتبار «امر» و «نهی» را شکل می‌دهد که در واقع «تحمیل اراده» بالاتر نسبت به اراده پائین‌تر یا رئیس نسبت به مرئوس است. اعتبار «اطاعت» و «معصیت» و اعتبار «پاداش» و «کیفر» از توابع همین امر و نهی است. (طباطبایی، (بی‌تا): ص338-340) این در حالی است که در مناسبات اجتماع برابر انسانها، خوبی و بدی، نه به فرمان بلکه به ارزش خود فعل وابسته است اوامر و نواهی جنبه مولوی نداشته بلکه جنبه ارشادی پیدا می‌کنند به تعبیر علامه «اینگونه اوامر و نواهی به فائده فعل دلالت و هدایت می‌نمایند مثلاً می‌گوییم فلان کار را بکن تا سعادت یا فلان فائده را بیابی». (طباطبایی، (بی‌تا): ص340-342) بنابراین دیدگاه، اگر نظام سیاسی را نسبتی از ارباب و رعیت یا سلطان و رعیت اعتبار کنیم «تحمیل اراده» مطرح می‌شود اگر به آن نگاه دموکراتیک داشته باشیم اعتبارِ حکومت و قانون آن به کارآمدی و مفید بودن آن خواهد بود. خلاصه اینکه به نظر علامه طباطبایی، انسان با تکیه بر علم خویش، زندگی، سلامت، مالکیت، آزادی و کمال را اعتبار و قرار «خوب» کرده است. سپس زندگی، سلامت، مالکیت، آزادی و کمال را «باید» به دست آورم اعتبار کرده است. آنگاه فرض کرده است که برای رسیدن به زندگی، سلامت، مالکیت، آزادی و کمال «باید»، «آسان‌ترین» راه را اراده و انتخاب کنم. «آسان‌ترین» راه برای رسیدن به زندگی، سلامت، مالکیت، آزادی و کمال، «اجتماع» است. در زندگی است که «استخدام» اعتبار می‌شود. «مالکیت»، «ریاست و مرئوسیت» و دیگر لوازم آن مثل «حکومت» و «انواع نظام‌های سیاسی» از اعتبارات بعد از شکل گیری اجتماع هستند. این تئوری علامه توسط دیگران نیز با ادبیاتی متفاوت طرح شده است. به نظر پاره‌ای از اندیشمندان سیاست موضوع سهم‌ناک و شگفت خلاقیت و آفرینش آدمی است. به نظر آنان آنچه که انسان را از دیگر حیوانات پیش انداخته است دو چیز است: «تکنیک» و «پندار» . این هر دو تعبیر نزد علامه طباطبایی همان دو نوع قرار و اعتبار است. مقصود از «تکنیک» استفاده از هر نوع ابزار، وسیله، دانش و مهارتی است که انسان را قادر سازد اشیاء را در جهتی که مد نظر اوست تغییر دهد، همان اصل «خوب»، «باید» و «استخدام» علامه. منظور از «پندار» عقاید ارزش‌گذاری شده و تصوراتی است که مردم بر طبق آن و یا به خاطر آنها زندگی می‌کنند، یعنی همان مطلوب و «نیاز» علامه. در این دیدگاه، پیوند هر جامعه بر اساس یک سیستم پندار یا صور فکری غالب و رایج است که تمام فعالیت‌های آن جامعه از قبیل خانواده، جامعه و تمدن را تعیین و تأیید می‌کند. همه مناسبات اجتماعی زاییده «پندار» و متکی بر «پندار» است. راز وحدت، توسعه و تغییر جوامع در همین پندارها نهفته است. پندارها و تکنیک‌های بشر با یکدیگر هم‌بسته هستند، پندارها، هدف را نشان می‌دهند، تکنیک‌ها، راه رسیدن به آنها را هموار می‌سازند. اگر پندارها تغییر کنند، تکنیک‌ها در راه‌های دیگری به کار گرفته می‌شوند. پیشرفت تکنیک‌ها، باعث می‌شود که پندارها به وضع تازه‌ای متمایل شوند. (مک‌آیور، 1349: ص6-10) مثل پیشرفت ارتباطات (تکنیک) که امروزه پندارها را متفاوت ساخته است. پاره‌ای از پندارها عمر چند ساله دارند چند نسل و برخی تا چند قرن دوام می‌یابند و پاره‌ای از آنها اگرچه تغییر می‌پذیرند همیشه پا برجا می‌مانند، خواه بدین سبب که حقیقت لایزالی را می‌رسانند و خواه بدان علت که حوایج پایدار و ناشی از طبیعت آدمی را به ساده‌ترین و مناسب‌ترین وجه بیان می‌کنند. (مک‌آیور، 1349: ص23-24) پس به نظر علامه طباطبایی پندار یا اعتبار استخدام، تکنیک یا قرار ابتدایی «قانون طبیعی» ثابت حاکم بر زندگی بشر و بیان کننده وضع روانی یا «وضع طبیعی» اولیه بشر بوده‌اند. این اعتبار نشان می‌دهد رفتار آدمیان قبل از اجتماع و به وجود آمدن قدرت سیاسی، قانون، حکومت و «جامعه مدنی» در چه وضعی بوده است. (جونز، 1358: ج2، ص214) 🆔 @bange_nay110
🎃 باطنِ آلوده و خبیث ✍ علامه طباطبایی(ره): اعمال انسان و مخصوصاً آن اعمالی که به طور مستمر انجام می دهد، بهترین دلیل است بر آنچه که در دل پنهان کرده، اعمال زشت و افعال خبیث جز از باطنی خبیث حکایت نمی کند، باطنی که هرگز میل دیدار خدا و وارد شدن به خانه اولیاء او را ندارد. 📚 ترجمه تفسیر المیزان جلد۱ صفحه ۳۴۱ 🆔 @bange_nay110
🎃 تکرار و اصرارِ بر گناه ✍ علامه طباطبایی ره: ✅ اصرار بر گناه و تکرار آن حالتی در روح انسان به وجود می‌آورد که با آن حالت دیگر یاد خدا هم مفید فائده‌ای نخواهد بود. و آن حالت عبارت است از سبک شمردن اوامر الهی و بی پروا بودن در هتک حرمت او و خود را در پیشگاه مقدسش بزرگ شمردن. و بدیهی است که با پدید آمدن این حالت در انسان دیگر روح بندگی باقی نمانده، در نتیجه یاد خدا هم دارای اثر و نتیجه‌ای نمی‌توان بوده باشد. و باید دانست که این جریان در صورتی است که تکرار گناه و اصرار بر آن از روی علم و عمد بوده باشد. 📣 و لم یصروا علی ما فعلوا و هم یعلمون 📚 ترجمه تفسیر المیزان جلد ۷ صفحه ۳۴ 🆔 @bange_nay110
◻️چند نکته به مناسبت سالروز درگذشت علامه آیت الله محمدحسین طباطبایی 🗓٢۴ آبان روز بزرگداشت علامه طباطبایی 📝رضا بابایی 🏷١-حوزه و حتی بیشتر شاگردان علامه طباطبایی، راه ایشان را ادامه ندادند و اکنون صدایی که از حوزه به گوش‌ها می‌رسد، صدای ایشان نیست. فوت ایشان و سیاسی شدن اکثر شاگردانشان، حوزه را چند گام به دوران اخباری‌گری(با نام‌های جدید و بهانه‌هایی همچون خالص‌سازی علوم دینی) نزدیک‌تر کرد. اکنون نیز قوی‌ترین جریان‌ها و گرایش‌های داخلی حوزه، عملا تعلق خاطری به ایشان و حتی به استاد مطهری ندارند. 🏷٢- در تاریخ حوزه به‌ویژه در دورۀ معاصر، کمتر عالمی را می‌توان یافت که برای استفاده از دانشمندی که فرهنگ و دینی دیگر دارد، رنج سفر را بر خود هموار کند و به شهری دیگری برود؛ اما مرحوم علامه، به‌رغم استوارترین پیوندهایی که با سنت داشت، همواره مشتاق گفت‌وگو با هانری کربن و دیگر استادان پایتخت‌نشین بود. علامه در خانه نمی‌نشست که دیگران به سراغ او بیایند و سخنانش را بشنوند؛ بلکه بیشتر گوش بود تا زبان. 🏷٣- اگر «روحانی» کسی است که دیدار و گفتارش انسان را به یاد خدا و معنا می‌اندازد، مرحوم علامه طباطبایی، یکی از روحانی‌ترین شخصیت‌های علمی در صد سال گذشته بود. اما اگر «روحانی» کسی است که هر هنر و مهارتی دارد جز این، او روحانی موفقی نبود. 🏷۴- سیاست‌گریزی مرحوم علامه که امروزه به آن اسلام سکولار می‌گویند، سلیقۀ شخصی یا به دلیل ناتوانی در این عرصه نبود. طبق مبنای ایشان و مرحوم آیة الله بروجردی، اگر تأثیرگذاری حوزه‌ها بر سیاست از راه‌های مستقیم باشد، سرانجام سیاست بر حوزه حاکم می‌شود.  🏷۵-به گمان من، مهم‌ترین تألیف علامه طباطبایی، پس از المیزان، تعلیقات ایشان بر کتاب بحارالانوار است که در زمان حیاتشان از ادامه و چاپ آن جلوگیری شد. آیة الله حسینی طهرانی از شاگردان ایشان دربارۀ این تعلیقات می‌نویسد: «علامه تا جلد ششم بر بحارالانوار  تعلیقه نگاشتند، اما در یکی دو تعلیقه صریحاً نظر علامه مجلسی را رد کردند. این امر برای طبقه‌ای که تا این اندازه حاضر نبودند نظرات مجلسی مورد ایراد واقع شود، خوشایند نشد و متصدی و مباشر طبع، بنا به الزامات خارجیه، از ایشان تقاضا کرد که در بعضی مواضع، قدری کوتاه‌تر بنویسند و از بعضی ایرادات صرف نظر کنند. علامه حاضر نشدند و فرمودند: در مکتب شیعه، ارزش جعفر بن محمد صادق(ع) از علامه مجلسی بیشتر است و زمانی که امر دایر شود به جهت بیانات و شروح علامه مجلسی و ایراد عقلی و علمی بر حضرات معصومین(ع)، ما حاضر نیستیم آن حضرات را به مجلسی بفروشیم. و من از آنچه به نظر خود در موضع مقرر لازم می‌دانم بنویسم، یک کلمه کم نخواهم کرد.»(مهر تابان، ص۳۵) 🏷۶-چند غزل و مقداری مثنوی از علامه باقی مانده است که گویا بسیار بیش از این بوده است؛ اما به گواهی اهل فن، همین چند غزل و یکی‌دو مثنوی، از ذوقی سرشار و مهارتی کم‌نظیر در غزل‌سرایی سنتی با محتوای عرفانی خبر می‌دهند. 🆔 @bange_nay110