eitaa logo
بانک شعر کودک
15.4هزار دنبال‌کننده
125 عکس
6 ویدیو
0 فایل
🌷بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری گردآوری و تنظیم اشعار توسط سرکار خانم نرگس سادات نوری کارشناس کودک انجام میشه لینک مهد قرآن 👇 https://eitaa.com/joinchat/3391488005Cc25f359763 ارتباط با مدیر ⬅️ @noorii56 👈تبلیغ و تبادل نداریم
مشاهده در ایتا
دانلود
هشتگ‌های لازم برای دسترسی راحت به مطالب 🌸🍃بسم الّله الرحمن الرحیم 🔸️کلاسداری 🔸️واحد کارهای پیش دبستانی 🔸️واحد کار فصل‌ها 🔸️عمومی 🔸️سوره 🔸️مجموعه شعرها 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔹️ 🔸️مناسبت مذهبی 🔸️هشتگ‌های مخصوص اشعار مهدوی مطالب مهدوی کودک رو به صورت اختصاصی در کانال کودک مهدوی براتون ارسال می‌کنم👇 https://eitaa.com/koodakemahdavi 🔸️مناسبت ملی 🔸️هشتگ‌های مخصوص اشعار نوروزی ◀️ افتتاح کانال : سی‌ام شهریور سال ۱۴۰۱ •┈••✾🍃🌼🌺🌼🍃✾••┈• 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/bankesheerekoodak
🔸️داستان‌های شعری از زندگی امام علی ع 🔸️این قسمت: دوست ناشناس 🌸امام خوب ما علی ع 🌱شب‌ها با کیسه‌ی غذا 🌸با صورت پوشیده‌اش 🌱قدم می‌زد تو کوچه‌ها 🌸سراغ خونه‌ها می‌رفت 🌱نرم و یواش به در می‌زد 🌸هم به آدم‌های فقیر 🌱هم به یتیم‌ها سر می‌زد 🌸بچه‌ها با صدای در 🌱داد می‌زدند: جانمی جان 🌸آن دوست ناشناس ما 🌱آورده باز غذا و نان 🌸می‌آمدند به سوی در 🌱دوان‌دوان شادی کنان 🌸امام علی ع با خوشحالی 🌱غذا می‌داد به دستشان 🌸وقتی کارش تمام می‌شد 🌱کیسه به دست خنده به لب 🌸یواش‌یواش خانه می‌رفت 🌱تا بخورد غذای شب 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی امام علی ع 🔸️این قسمت: گل پسرچشم عسلی 🌸وقت نماز امام علی ع 🌱داخل مسجد که رسید 🌸دوستان خود را آنجا دید، ولی 🌱یک آقا را آن‌جا ندید 🌸به آنها گفت: دوستان خوب 🌱آن یکی دوستمان کجاست؟ 🌸تو خانه است؟ رفته سفر؟ 🌱یا این‌که این نزدیکی‌هاست؟ 🌸با خنده گفتند همگی 🌱صاحب یک پسر شده 🌸شکر خدا دوست شما 🌱چند ساعته پدر شده 🌸امام علی ع با شادی گفت: 🌱پس ما هم آن جا برویم 🌸نمازمان تمام که شد 🌱دیدن آنها برویم 🌸وقتی امام بچه را دید 🌱خندید و گفت: بانمک است 🌸هدیه‌ی زیبای خداست 🌱پا قدمش مبارک است 🌸گل پسر چشم عسلی 🌱صورت ناز تپلی 🌸تو چشمهایش افتاده بود 🌱صورت زیبای علی ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی امام علی ع 🔸️این قسمت: امام معلم 🌸امام خـوب ما علــی ع 🌱وقتی نمازش رو می‌خواند 🌸از توی مسجد نمی‌رفت 🌱مدتـــــی در آنجا می‌ماند 🌸از توی صف یکی یکی 🌱بــــه ســـوی او می‌آمدند 🌸با شور و شادی همگی 🌱حلقـــه به دورش می‌زدند 🌸مسجد و محـراب امام 🌱کـــلاس می‌شد به سادگی 🌸کلاس درس ساده‌اش 🌱نه میزی داشت نه نیمکتی 🌸کتاب خود را وا می‌کرد 🌱معلــــــم کـــــلاســـشان 🌸جمله‌ی اولــش چی بود؟ 🌱نام خـــــدای مهــــــربان 🌸معلم خــــــوب و عزیز 🌱شاگردهای خـــرم و شــاد 🌸او هدیــه‌های آسمان 🌱درس می‌داد برایشان 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی امام علی ع 🔸️این قسمت: آش عدس 🌸امام خوب ما علی ع 🌱نشسته بود توی اتاق 🌸فاطمه گوشه‌ی حیاط 🌱غذا می‌پخت روی اجاق 🌸در جلوی امام علی ع 🌱کمی عدس تو کاسه بود 🌸لابلای عدس‌ها هم 🌱مقداری ریگ و ماسه بود 🌸امام علی ع باحوصله 🌱عدس‌ها را می‌ریخت تو مُشت 🌸از تو عدس‌ها بر میداشت 🌱ذره‌های ریز و درشت 🌸وقتی عدس‌ها پاک شدند 🌱آن‌ها را شست و ریخت تو آش 🌸آش عدس را فاطمه س 🌱به هم می‌زد یواش‌یواش 🌸بچه‌ها هم می‌خندیدند 🌱پیچیده بود صدایشان 🌸مادرشان تو کاسه ریخت 🌱آش عدس برایشان 🌸کاشکی ما هم آنجا بودیم 🌱خورده بودیم از آن نهار 🌸ظرف‌های ساده‌ی علی ع 🌱کاشکی می‌ماند به یادگار 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی امام علی ع 🔸️این قسمت: کوزه‌ای پر از عسل 🌸یه روز خوب امام علی ع 🌱امام مهربان ما 🌸با کوزه‌ای پر از عسل 🌱اومد میان بچه‌ها 🌸روی سر تک تکشان 🌱با مهربانی دست کشید 🌸کوزه را بر زمین گذاشت 🌱خندید و گفت: بفرمایید 🌸با دست خود عسل گذاشت 🌱توی دهان بچه‌ها 🌸به‌ به به چه مزه داشت 🌱زیر زبان بچه‌ها 🌸بچه‌ها مثل شاپرک 🌱می‌چرخیدن به دور او 🌸عسل می‌خوردن همگی 🌱با خنده و با های و هو 🌸لپ‌های سرخ تپلی 🌱لب‌های زرد عسلی 🌸چه تصویر قشنگی بود 🌱تو چشمای امام علی ع 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️داستان‌های شعری از زندگی امام علی ع 🔸️این قسمت: خنده و خرما 🌸امام خوب ما علی ع 🌱وقتی که به بازار رسید 🌸اوهو اوهو اوهو اوهو 🌱صدای گریه‌ای شنید 🌸نزدیکیاش دختری دید 🌱که بر زمین نشسته است 🌸مقداری خرمای خراب 🌱گرفته در میان دست 🌸فوری آمد کنار او 🌱چیه؟ چیه؟ دختر من؟ 🌸چه‌طور شده به من بگو 🌱گریه نکن حرفی بزن 🌸دختر گفت: من کمی خرمای سیاه 🌱خریده‌ام از این آقا 🌸همه خراب است ولی او 🌱نمی‌دهد پول مرا 🌸امام علی ع همراه او 🌱آمد پیش خرما فروش 🌸گفت پول دختر را بده 🌱خرمای بد هم نَفُروش 🌸خرمای خوب خرید و شاد 🌱رفت سوی خانه مثل باد 🌸امام علی ع خنده به لب 🌱به راه خود ادامه داد 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️شعر ماه مهربان 🌸امام ما، امام رضا ع 🌱با کوله‌باری از غذا 🌸مثل امام علی ع می‌رفت 🌱شب‌های تار در کوچه‌ها 🌸از این کوچه به آن کوچه 🌱از این خانه به آن خانه 🌸نرم و یواش به در می‌زد 🌱تا بیاید صاحب خانه 🌸بچه‌ها فریاد می‌زدند 🌱جانمی جان، جانمی جان 🌸آن دوست خوبِ ناشناس 🌱 آورده باز غذا و نان 🌸کیسه را پایین می‌گذاشت 🌱نان و غذا را برمی‌داشت 🌸گل‌های شادِ خنده را 🌱بر لب بچه‌ها می‌کاشت 🌸وقتی کارش تمام می‌شد 🌱کیسه به دست، خنده به لب 🌸آهسته به خانه برمی‌گشت 🌱تا بخورد غذای شب 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️شعر بهترین هم‌نشین 🌸امام ما، امام رضا ع 🌱از توی دشت عبور می‌کرد 🌸ماه قشنگِ صورتش 🌱آن‌جا را غرق نور می‌کرد 🌸همان‌جا در گوشه‌ی دشت 🌱چند تا فقیر و بینوا 🌸کنارشان سفره‌ای بود 🌱با مقداری نان و غذا 🌸امام مهربان ما 🌱وقتی کنارشان رسید 🌸با خوش‌حالی صدا زدند: 🌱بفرمایید، بفرمایید 🌸امام رضا ع خنده به لب 🌱رفت و کنارشان نشست 🌸به گرمی دست داد با همه 🌱تکه‌ای نان گرفت به دست 🌸فقیرها گفتند همگی 🌱اگرچه این غذا کم است 🌸همین که همنشین شدید 🌱برای ما یک عالم است 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️شعر ضامن آهو 🌸آهوی ناز، آهوی شاد 🌱آن ور کوه، گوشه‌ی دشت 🌸راحت و آسوده و ناز 🌱میان سبزه‌ها می‌گشت 🌸مردی شکارچی آن جا بود 🌱می‌خواست او را شکار کند 🌸حیوانی آهوی جوان 🌱نمی‌دانست چه کار کند 🌸دوان دوان نفس زنان 🌱آمد پیش امام رضا ع 🌸با چشم‌تر گفت به امام 🌱نجات بده جان مرا 🌸امام به آن شکارچی گفت: 🌱دنبال این آهو نرو 🌸نگاه بکن به حال او 🌱خسته شد از بدو بدو 🌸آهو سوی صحرا دوید 🌱توی دلش غمی نبود 🌸امام مهربان ما 🌱غرق تماشا شده بود 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️شعر چراغ 🌸در شبی مهمانی آمد 🌱به خانه‌ی امام رضا ع 🌸مهمان خود را خانه برد 🌱امام مهربان ما 🌸وقتی که مهمانش نشست 🌱برای او چراغ آورد 🌸 نان و غذا و آب را هـم 🌱آورد و سفره را وا کـرد 🌸نور چراغ سوسو می زد 🌱روشنی‌اش کم شده بود 🌸مهمان آمـد پــــیــــش چراغ 🌱درست کند شعله را زود 🌸امام پیش چراغ آمد 🌱تا مهمانش دست نزند 🌸چون دوست نداشت مهمان او 🌱برای او کاری کند 🌸شعله را زود بالا کشید 🌱امام خوب و مهربان 🌸صورت او هم می تابید 🌱شبیه ماه آسمان 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737
🔸️شعر یک نصفه سیب 🌸جوانی داشت سیبی می‌خورد 🌱با شور شوق و اشتها 🌸حیف که زود انداخت رو زمین 🌱سیب درشت و تازه را 🌸امام رضا ع هم آن جا بود 🌱وقتی که این صحنه را دید 🌸یواش یواش آمد جلو 🌱کنار آن جوان رسید 🌸با مهربانی گفت به او 🌱چه می‌کنی دوست عزیز؟ 🌸اگر حالا میل نداری 🌱میوه را نصفه دور نریز 🌸کار درست و خوبی نیست 🌱 اسراف میوه و غذا 🌸دوست ندارد چنین باشیم 🌱خدای مهربان ما 🌷کانال بانک شعر کودک زیر نظر مهد قرآن خانم نوری https://eitaa.com/joinchat/3880648897C03e36f6737