🔰خوانشی زنانه از طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن
همزمان با ماه مبارک رمضان و به مناسبت انس با قرآن کریم، طرحی نو درانداختیم و
دوره جامع
خوانشی زنانه از
طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن را آغاز کردیم.
با حضور
خانم دکتر انسیه برومندپور، رویای اجتماعی ما
خانم دکتر مریم احمدی و
خانم دکتر نجمه لبخندق، موسسه عطرا
خانم دکتر فهیمه حیدری، همبستگی با زن فلسطینی
خانم دکتر صفورا سادات امینجواهری، بانو امین
آغاز دوره: ۲۵ اسفند، ۱۴۰۳
ساعت ۹ صبح
مکان: کافه کتاب بانوامین، اصفهان
برای شرکت حضوری یا مجازی در این دوره مشخصات و درخواست خود را به ادمین کانال برگزارکنندگان بفرستید.
🔰راهی به سوی قله زنانگی؛ حقیقت عظیم فاطمه زهرا (سلام الله علیها).
با ما همراه شوید... .
هدایت شده از در محضر آیتالله میرباقری
🎙مؤمنین باید با امام دوران خودشان همراه شوند و با مأموریت او حرکت کنند و طرح دیگری درنیندازند.
◀️ ایمانی که از ما خواسته شده، ایمان به کلّ طرح تاریخی نبیّاکرم(ص) است که لبۀ فعلی آن در دست امام زمان(عج) است و باید با آن حضرت همراه بود.
هر امامی مأموریتی دارد و بخشی از طرح نبیاکرم(ص) را پیش میبرد. مؤمنین باید با امام دوران خودشان همراه شوند و با مأموریت او حرکت کنند و طرح دیگری درنیندازند.
◀️ آنکسی میتواند در راه هدف سیدالشُّهدا(ع) جهاد کند، که آن روزی که به او میگویند کنار امام مجتبی(ع) بایست، بایستد و تسلیم و راضی باشد.
کسی که آن روز میگوید «قتال میخواهیم»، او دیگر برای تحقّق طرح خدا و طرح نبیاکرم(ص) نمیخواهد بجنگد؛ او دنبالِ نَفْس و دنبالِ بازی است.
#استاد_میرباقری
☑️ @mirbaqeri_ir
هدایت شده از همبستگی با زن فلسطینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
منتشر کننده این فیلم در توضیح آن نوشته است که:
"یک زن مسن فلسطینی با درد و رنج دست و پنجه نرم میکند، در حالی که چهار دست و پا میخزد، از محله تل السلطان تحت تهدید نیروهای اشغالگر اسرائیلی که به منطقه رفح در جنوب غزه حمله کردند، فرار میکند."
نویسنده فقط همین عبارت را نوشته اما شاید برای او صدای وحشت زده و ناله زنان و کودکان و زوزه پهبادهای شناسایی و نظامی عادی شده باشد، برای همین در توضیحش به آن اشاره نمیکند.
یا شاید اینکه افرادی تمام زندگیاشان را به کول گرفتهاند و مرتب در حال جابجاییاند، آن هم با زبان روزه عادی شده است.
اما خدایا تو شاهد تمامی این مصیبتها و ظلمها هستی و امشب شب قدر مشترک تمام امت است. خدایا امسال را بمحمد و علی و فاطمه و حسن و حسین تا حجت آخرینت، سال فرج امت و غرق شدن فرعون و لشکرش قرار بده که دست تدبیر تو یا رب از همه نقشهها و ابزارهای آنان بالاتر است.
اللَّهُمَّ إِنَّا نَشْکُو إِلَیْكَ فَقْدَ نَبِیِّنَا صَلَوَاتُكَ عَلَیْهِ وَ آلِهِ وَ غَیْبَةَ وَلِیِّنَا وَ کَثْرَةَ عَدُوِّنَا وَ قِلَّةَ عَدَدِنَا، وَ شِدَّةَ الْفِتَنِ بِنَا وَ تَظَاهُرَ الزَّمَانِ عَلَیْنَا فَصَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ وَ أَعِنَّا عَلَی ذَلِكَ بِفَتْحٍ مِنْکَ تُعَجِّلُهُ وَ بِضُرٍّ تَکْشِفُهُ وَ نَصْرٍ تُعِزُّهُ وَ سُلْطَانِ حَقٍّ تُظْهِرُهُ وَ رَحْمَةٍ مِنْكَ تُجَلِّلُنَاهَا وَ عَافِیَةٍ مِنْکَ تُلْبِسُنَاهَا بِرَحْمَتِكَ یَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِینَ.
ستاد همبستگی با زن فلسطینی
@SolidarityPW
سیزده روز در این آینه ی بی تکرار
به تو اندیشیدم، به تو ای اصل بهار
تو کجایی آقا، تو کجایی نفسم
که منِ تنها را ببری تا گلزار
گُل من روی تو و دل من بی تابت
سیزده روز بِرَفت، من هنوز بی دلدار
من برای دیدار، گره بر سبزه زنم
تو گره باز بکن، نزد من آ ای یار
آرزوی تو بُوَد یک جهان پر ز خدا
من همیشه در فکر که بیایی تو نگار
چه شود روز ظهور، همه در باغ و چمن
گره ها باز شود، بِرَوَد کین و غبار
دل یاران همه خوش، همگی سرمستند
گُل برویَد همه جا، یک جهان بی شنزار
گره از دلها باز، دست ها پر برکت
همه در تاب و تب ند، چه شلوغست بازار
غم دل ها بِرَود، چشمها برق زَنَد
همه لبخند زنند، بازگردد سردار
نه صدای بمبی، نه فشنگ و آتش
لاله ها روییده، نیست ردّ کفتار
نه کسی در فکر بزه و فسق و دروغ
نه کسی در دنیا بشود بدرفتار
نه کسی جلوه کند در لباس رنگی
همه حافظ بر دست، یا بخوانند قصار
همه دلها پاک است، نه حسد نه مویی
تو ببین مغزِ بشر شده پاک از افکار
همه از یُمن تو شد که نمودی رخ خود
جلوه کردی و بِرَفت روبَهِ لاکردار
وای از این همه جنگ، کی شود کار تمام
بروند در خانه همه اهل پیکار
وای از این همه غم، بر سر و سینه و جان
کاش دارو برسد از برای بیمار
نشود در غزه یا به لبنان و هرات
کودکی بی بابا، دختری هی آزار
دل ما خون گشته از صدای ناله
تو بیا تا گردد مهروموم این طومار
«گفت گر در رویم آیدش صد لشکر
کس نبیند پشتم» این بگفت آن عطار
«جان تو معنای زندگی» گفت امین
ما توسل جوییم به تو و آن کرّار
گِل ما را بِسِرِشت از ازل آن جانان
به رخ تو محتاج، ز دم تو سرشار
بنوازی یارا تو دو دستی سر ما
من نگویم دیگر به کسی این اسرار
همه عالم بشود پر ز آرامش و شور
گنهی رخ ندهد، سر شیطان بر دار
من در این فکر، ز شوق پر ز امید شدم
چه شود رخ بدهد همه ی این گفتار
شاعر: اکرم عظیمی
#اللّهم_عجّل_لولیّک_الفرج
@DrAzimi_Psy
هدایت شده از بر پا
زن مکشوفه زیر عبا
☘امسال برگشتنم از اردوی جهادی با هواپیما بود، از فرودگاه بندرعباس، جایی که مسافرانش بیشتر سفرهایشان توریستی و حال و هوایشان با ما متفاوت است، سر که میچرخانی از هر پنج شش خانم توی فرودگاه یکی مکشوفه است. عموما هم یک آخوند با کفش و عبای خاکی و قیافه ای که اصلا با سرتاپای مهمانها و فروشنده های لوکس فرودگاه نمیسازد، روی مخشان است.
☘من البته راضیم. احساس میکنم همین چرخیدنم توی فرودگاه با لباس طلبگی تبلیغ است و امر به معروف. اما امسال فرق میکرد. خبر نداشتم قرار است چه بلایی سرم بیاید. وارد هواپیما که شدم روی بلیطم نوشته بود ۱۶ d ، جلو رفتم تا به صندلیم رسیدم. یا حضرت عباس، کنار صندلی من یک خانم مکشوفه بی حجاب از اون سانتی مانتال هاش نشسته بود، کنار او نیز پسر بچه ای نشسته بود که ظاهرا بچه اش بود. همون اول به ذهنم رسید به صندلیهای اطراف نگاه کنم، تلاش بی ثمری بود، همه خانوادگی بودند قطعا از هم جدا نمیشدند، به فرض هم خانوادگی نبودند، چه باید میگفتم بهشان؟ روم نمیشد. با یک احساس مصیبت و خجالتی کنار اون خانم نشستم.
هزار فکر و خیال از ذهنم گذشت. تصور کنید، در هواپیمایی که مسافرها را میچپونند تو هم تو هم که پول بیشتری در بیاورند. یک روحانی ملبس، کنار یک خانم مکشوفه. یا خدا. بدتر از این نمیشد.
☘چطور بود به اون خانم تذکر بدم. اما چیزی نداشت روی سرش بیندازد، اصلا چه کار میتوانست بکند با آن وضع. اگر داد و بیداد راه میانداخت هم یک وضع دو قطبی و درگیری درست میشد. خدا نگذره از این مسوولین. به مسوولین چه مربوط. خوب من خودم طلبه ام مسوولم. توی این شرایط احساس کردم زن میخواهد جایش را با بچه اش عوض کند، خوشحال شدم. پرسیدم میخواهید جایتان را تغییر بدید؟ خیلی سفت گفت نه خیر. هیچ.
☘به نظرم رسید، این احساس بیگانگی از من آخوند هم چیز بدی است. چرا احساس خجالت نمیکنند از این وضعشان. معذب بودم. واقعا کنار چنین خانمی نشستن حدود یکی دو ساعت سخت است. قرآنم را در آوردم. گفتم هم حواسم را پرت کنم هم قرآنم را بخوانم هم با رفتارم به او و همه حالی کنم که متوجه خدا باشند. گاهی رفتار آدم میتواند زبان گویایی باشد. مثل همین لباسهای آخوندی.
☘غافل از اینکه آیات قرآن اما احساس بزرگی و پدری را در جانم زنده میکرد. احساس میکردم من مقابل این خانم و دیگران نیستم. من بنا است در جایگاه دین و پدری جامعه باشم. تکاپوی درونم آرام و آرام تر شد. احساس میکردم قرآن خواندن علنی ام فضا را تلطیف میکرد اما بیشتر از آن جانم را جلا میداد و آرام میکرد. در همین حین احساس کردم پسر به مادرش میگوید، سردش شده. آنقدر نزدیک بودیم که کاملا بشنوم. مادر سعی میکرد چیزی پیدا کند که روی پسر بکشد تا گرمش کند. خنده دار بود اما
☘نمیدانم چطور به ذهنم زد، عبایم را از شانه برداشتم، به آن خانم و پسرش دادم، با تعجب نگاهم کردند، گفتم تعارف نکنید، گرمتان میشود. زن عبا را روی پسرش کشید و البته روی خودش. احساس میکردم خانواده خودم را مراقبت کرده ام. تصور کنید در کل مسیر آن خانم مکشوفه سانتی مانتال زیر عبای خاکی جهادی یک آخوند، با بچه اش ماوی گرفتند. و من قرآنم را میخواندم. حال خوشی داشتم. احساس میکردم امر به معروف و نهی از منکرم را انجام داده ام. هم با دو قطبی مبارزه کردم هم با کشف حجاب.
☘وقتی هواپیما در حال نشستن بود، زن با احترام عبا را برگرداند. هواپیما نشست، بدون آنکه کلامی حرف بزنم عبا را روی شانه کشیدم و پیاده شدم. من معتقدم با کشف حجاب باید مبارزه کرد اما این مبارزه باید همراه با مقابله با دوقطبی باشد. و برای چنین تقابلی باید خیلی فکر کنیم. سخت است اما شدنی است.
@ali_mahdiyan
بانو امین
زن مکشوفه زیر عبا ☘امسال برگشتنم از اردوی جهادی با هواپیما بود، از فرودگاه بندرعباس، جایی که مسافر
دارویی برای احیای اجتماعی حجاب
روایت واگویههای درونی طرفداران حجاب و سبک زندگی مومنانهای که یکی از بروزات و محصولاتش حجاب است، دارویی برای احیای اجتماعی و حداکثری حجاب است.
این واگویهها درواقع همان چشمهی ذاتی و درونی است که حکم خدا به جانش نشسته است و زندگی خود را با آن عجین و همسنخ دیده است و پایههای زندگیاش را با آن گره زده است. پس این افراد اگر از بیحجابی و ناهنجاری در پوشش آزرده میشوند، آزردگی سطحی و فردی ندارند. آنان در لایههای عمیق انسانسازی و جامعهسازی نرمافزار حجاب و سبک زندگی متناسب با منطق آن را نهادینه کرده اند و رسیدن به قلهها و آرمانهای این مسیر را بدون حجاب شرعی میسر نمیدانند.
پس غصههای ناشی از بد پوششی و بیحجابی غصههایی کور و نزدیکبین نیست، غصههایی است به درازای تاریخ و به اعماق تمدن.
ما ایرانیان در طول تاریخ، اولین بار نیست که با نیرویی که عزم اضمحلال حجاب را دارد مواجه میشویم، تاریخ ایستادگی این ملت دربرابر کشفحجابهای متعدد گویای همت و هویت دینی ریشهدار این مردم است. اما به شم جامعهشناسانه و اندک مرورهای تاریخیام بر این باورم اولین بار است دو نیروی به ظاهر مردمی در کارزار حجاب با هم مواجه شدهاند و همین امر بر پیچیدگی ماجرای حجاب در سالهای اخیر افزوده است.
شناسایی علل اولیه و ثانویهای که موّلد این وضعیت هستند، از مجال این متن و یادداشتهایی در فضای مجازی فراتر است و از طرفی در دسته متنپردازیهای فلسفهبافانه تاریخی و اجتماعی است که در این سالها این دست تحلیلها هم توفیقی در میدان نیافته است. اما اجمالا با همین اندازه ریشهشناسی در یافتن سرچشمهی نیروهای بازتولید کننده ی سبک زندگی مومنانه و متضمن حجاب، یکی از داروهای احیای اجتماعی حجاب نیز روایت واگویههای درونی همین سرچشمهها از مواجهه با نیروهای مردمی غیرمومن به حجاب است.
اولین مواجهههای مستقیم و رو در رو و نزدیک که ابتدا فرد را درگیر یک گفتوگوی درونی میکند. جنود عقل و جهل این مؤمنان به میدان میآید، تجربه اجتماعی چند سال اخیر را هم به آن میافزاید و در نهایت به کنشی معقول و عاطفی منجر میشود که امید دارد اوضاع را بهتر کند.
روایت این گفتوگوهای درونی در وضعیتی که هیچ بستر رسمی و موثقی برای گفتوگوی افراد وجود ندارد، فعلا تنهای راهی است که موجب همافزایی سرچشمههای ایجابی بازتولید کننده ی حجاب میشود و به نیروهای مردمی طرفدار سبک زندگی مومنانه ی متضمن حجاب، نیروی جمعی رونده و زنده میدهد.
همچنین، این واگویهها از آنجا که ناشی از اولین مواجهههای عملیاتی و بیپرده طرفداران حجاب با فرهنگی است که حجاب را میرانده است، در طول زمان از ابتدائیت و دستپاچگی رها میشود، به پختگی و تجربه ی غنی میرسد و بروزاتی به مراتب عاقلانهتر عاطفیتر موثرتر و جمعیتر میرسد و امید است که بتواند حاکمیت را هم جهتدهی کند.
@BanooAmin
یخزدای دورنی
برای احیای اجتماعی حجاب(۱)
روزهای اول اقامت ما در مشهد مقدس، قرین شبهای قدر امسال بود و معنویت زمان بر تقدس مکان افزوده شده بود. خیلی طبیعی هست که در چنین زمان و مکانی، زائران رمضانی حرم مطهر انتظار فضایی دوچندان معنویتر و آمادهتر برای دریافت فیض شبهای قدر داشته باشند. اما به خلاف انتظار، به وفور با خانوادههای عزیزی مواجه میشدیم که با ارادت قلبی ولی بدون رعایت ادب پوشش در حریم مقدس امام حاضر شده بودند.
چرا میگویم خانواده و چرا نمیگویم، زنان یا دختران؟ چون آنچه مشاهده کردم، صرفا زنان و دختران نبود، خانوادههایی بودند که گویی نداشتن پوشش کامل سر و حتی بدن تضادی با زیارت امام و تجربه معنوی برایشان به وجود نمیآورد. بالاتر از این سهلانگاریها در پوشش، وجود موانع طهارت بر روی دست و صورت تعجببرانگیزتر بود؛ چرا که کاملا مسیری آگاهانه طی کرده است و با انتخاب و اقدام عملی برای افزایش زیبایی، ما شاهد چنین وفوری از مانع طهارت ظاهری در میان زنان در خانوادهها بودیم. نداشتن طهارت در وضو و غسل و وجود موانع عامدانه و آگاهانه برای زیبایی، در لحظه اول آن زنان را از دایره ی فقهی مسلمانی یا دست کم طهارت لازم برای اعمال عبادی بیرون میگذارد.
چنین رخدادی، هرچه باشد خروجی تهاجم فرهنگی است نه سیر طبیعی زندگی اجتماعی ایرانیان مسلمان. اولین سوالی که به ذهن زن مسلمان ملتزم به حدود شرعی حجاب و طهارت میرسد این است: چه اصراری هست با این سرووضع ظاهری بیایند داخل حرم؟ چرا معصیت بر معصیت میافزایند؟ بد پوششی و کمحجابی فی ذاته یک گناه است، عدم طهارت صحیح برای اعمال عبادی هم یک گناه دیگر، اما ورود به حریم امام معصوم با این وضعیت، معصیتی افزون بر وضعیت فردی آن زنان است. چه اصراری هست بر این بی حرمتی به حریم امام و ایجاد چنین تضاد معنویت ستیزی؟
روزهای اول انقدر دوست داشتم از یکی از خانوادههایی که از داشتن زنی با چهره طبیعی محروم بودند، بپرسم آیا با این همه مصنوعات پلاستیکی حس زیبارویی دارند؟
اما تجربه اجتماعی ما به ما یاد داده است ادبیات احساسی، تنشزاست و کاری پیش نمیرود، با وجود انگیزه درونی قوی برای پرسیدن چنین سوالی اما به تجربه ام اتکا کردم و اقدامی نکردم.
پس از چندین روز مشاهده و رفت و آمد در میان این زائران، واقعیت جور دیگری آشکار شد.
این زنان با همه سهلانگاری در پوشش و اقدام آگاهانه برای ایجاد سبکی از زیبایی که مانع طهارت است، این اقدامات را در تضاد با هویت و کنشهای دینی خود نمیبینند و حتی وارد حریم مطهر ضریح میشوند و حتی بالاتر از اینها با همین وضعیت نماز هم میخوانند. پس این وضعیت متناقض هرچه هست، برخوردهای قهری با دختران و زنان خانواده های ایرانی همه راهکار نیست.
درد بزرگ این بود که
اینجا دیگر مذهبیترین نقطه ایران و نهاد دینی است، نهاد زیارت. اینجا دیگر مواجهه و رویارویی طبیعی و اصیل مردم است در میدانی دینی، نه میدانی غیردینی. اینجا باید چه کرد؟ طرفداران سبک زندگی مومنانه متضمن حجاب، اگر در مذهبیترین کانون معنوی ایران هم از گزند این منظره های چشمسوز و روحگداز در امان نباشند، کجا را دارند؟ اینجا دیگر بی اعتناترین مذهبیها به واجب بر زمینمانده ی امر به معروف و نهی از منکر هم لحظهای درنگ میکنند و قطعا در دل آرزو میکنند، تهاجم فرهنگی تا این حد موفق نمیشد همه ی نقاط امن ما را ناامن کند.
من آنجا در محضر امام معصوم در حریم ضریح امام، از بی واکنشی خودم به این محصول تهاجم فرهنگی شرمنده شدم. این حد از عافیتطلبی نخبهپندار که به آن ملبس شدیم و برخی با افتخار از آن سخن میگویند، واجب امر به معروف و نهی از منکر لسانی را تعطیل کرده. مگر هر واجب لسانی، متضمن درگیری و خشونت است؟ مگر هر تذکار و یادآوری سبک زندگی مومنانه، باید متضمن سرزنش و سرکوفت و تحقیر و تهدید باشد؟ مسلمان ایرانی با وجود ذخایر عظیم زبانی و منابع غنی زبان فارسی کی تا این اندازه در برقراری ارتباط کلامی دوستانه، فقیر و تهیدست شده؟
به خودم گفتم حداقل در محضر امام معصوم تلاش کن سبکی از شروع ارتباط و گفتوگو خلق کنی که با کمترین صرف واژگان خوب، تناقضات ظاهری و رفتاری نگرانکنندهی این زنان مسلمان را در محیطی زنانه یادآور شوی.
دیگر اینجا در حریم تفکیک جنسیت شده ی امام معصوم کدام مجری قانون میتواند، موانع ظاهری طهارت این زنان را برطرف کند؟ ناخن مصنوعی و لاک و مژههای کاشته شده حتی با وجود حجاب کامل، نشان دهنده ی سبک زندگی مومنانه نیست.
یخزادی دورنی
برای احیای اجتماعی حجاب (۲)
کم کم یخ بی واکنشیام باز شد و شروع کردم به گفتوگو با زنان و دخترانی که پهلو به پهلوی من در حریم امام بودند. با یک سوال کوتاه به هدفم میرسیدم: خانم چطوری با این ناخنها و مژهها وضو میگیرید؟
به لحاظ چهره، قیافه ام یک علامت سوال واقعی بود، نه قیافه ی حق به جانب و تکفیر کننده.
به خاطر همین سر حرف باز میشد
نکته اینجا بود که سوالم در اوج تناقض، خیلی آرام لنگر انداخته بود و مخاطب ناچار بود متشخصانه پاسخ بدهد.هر کس جوابها و توجیههایی میآورد و چند دقیقهای در صلح حرف میزدیم.
در نهایت میگفتم: خیلی حیفه شما که اعتقاد داری به امام و زحمت میکشی مییای و نماز هم میخونی قبول نباشه.
و در جواب همه به طور یکسان گفتند: دائمی نیست، فقط گاهی این کار رو میکنند و همین مقدار هم برای ما که همه میدانها را تا نقطه اوج نهاد مذهبی تقدیم تهاجم فرهنگی کرده ایم به نظرم نقطه امید است.
ما باید یخ درون خودمان را بشکنیم، این وضعیت اول و آخر گریبانگیر ما و آرزوهای اجتماعی ماست. به نظرم مهمترین اتفاق از بین رفتن شکافهای اجتماعی و صفبندیهای کاذب بین مردم است، این مظاهر خود به خود در همبستگی اجتماعی اصلاح میشود.
ما یغیر الله بقومِِ حتی یغیروا ما بانفهسم
آیه ۱۱، سوره رعد
هدایت شده از همبستگی با زن فلسطینی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این روزها شرمسارم و نمیتوانم از مقاومت اهالی غزه بگویم.
در روزهایی که بدنهای مطهر اهالی غزه تکه تکه در آسمان بالا میرود و فرو میریزد.
وقتی که در مأذنههای مساجد دیگر امیدی به ناس و مسلم و حتی مومن نیست و فقط صدای استغاثه به الله شنیده میشود.
وقتی اهل غزه ما را جهانی میفهمد که غزه را محتوا میبیند و با خون آنان ترند میسازد.
وقتی دختری تمام تمنایش این شده که لااقل همه با هم بمیریم، نه یکی یکی.
وقتی که در اتاق مثلاً بیمارستان تعداد شهدا از تعداد زندهها بیشتر است.
وقتی حتی خبرنگاران (بگوییم مقتلنویسان) هم دیگر نمیتوانند خبری به ما برسانند.
چگونه در این اوضاع شبیه غربت عصر عاشورا، در امنیت و عافیت از مقاومت زنان غزه بگویم و شرمسار نباشم.
اما ای غزه، ای عزیز شریف، تو پیروز خواهی شد؛ هرچند ذبیح و مجروح و اسیر و تشنه و گرسنه و مصیبتزده باشی.
ستاد همبستگی با زن فلسطینی
@SolidarityPW