eitaa logo
سیده بانو
53 دنبال‌کننده
730 عکس
57 ویدیو
11 فایل
✨به نام خدایی که قلم را آفرید و آن را شایسته قسم خود قرار داد... ن و القلم و ما یسطرون ✨ ⁦✍️⁩یادداشت، خاطره‌، دلنوشته، داستان 📝 ✍️ سیده ناهید موسوی @banoomousavi
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 انتشار یادداشت «رویدادهای زمانه» در روزنامه سراسری سراج به تاریخ : ۱۴۰۳/۱۰/۱۵ به ✍ سیده ناهید موسوی https://serajonline.com/ @banoomousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سیده بانو
💌: نامه‌ی سی ونهم عزیزمن! امروز، باز، به دام گذشته‌ها افتادم، و دیدم که هیچ‌چیز، به راستی که هیچ چ
💌: چهلمین نامه بانوی من! یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست-یک روز عاقبت. نه با سفری یک روزه نه با سفری بلند بل با آخرین سفر یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست-یک روز عاقبت. نه با کلامی کم توشه از مهربانی، نه با سخنی سخت توبیخ کننده بل با آخرین کلام. یک روز عاقبت قلبت را خواهم شکست-یک روز عاقبت. تو باید بدانی عزیز من، باید بدانی که دیر یا زود-اما، دیگر نه چندان دیر- قلبت را خواهم شکست؛ و کاری جز این هم نمیتوان کرد. اما اینک، علی رغم این شکستن محتوم قریب الوقوع-که میدانم همچون درهم شکستن چلچراغی بسیار ظریف و عظیم، فروریخته از سقفی بسیار رفیع خواهد بود-انچه از تو میخواهم-و بسیاری از یاران، از یارانشان خواسته اند-این است که دل بر مرده ام نسوزانی، اشک بر گورم نریزی، و خود را یکسره به اندوهی گران و ویرانگر وانسپاری... این است تمام انچه که آمرانه، همسرانه، رفیقانه و ملتمسانه از تو میخواهم؛ تو که در سفری چنین پرمخاطره خالق جمیع خاطره هایم بوده یی. میدانی که من و تو همانقدر که با این خواهش بزرگ آشنا هستیم، پاسخ هایی را که به این خواسته داده میشود نیز میشناسیم. و من، علیرغم منطقی بودن همه ی پاسخها، و علیرغم جمیع مشاهدات و تجربه ها،بر سر این خواسته همچنان پای می‌فشارم، و میخواهم به من اطمینان بدهی که در یک لحظه ی عظیم و بازنیامدنی، فراسوی همه ی منطق های مستعمل قرار خواهی گرفت-با تجربه یی نو؛ و تابع پرشور چیزی خواهی شد که حتی میتواند قوی ترین منطق ها را به آسانی خرد کند و درهم بکوبد. عزیزمن! بگذار آسوده خاطر و بی دغدغه بمیرم. بگذار تجسمی از ان روز داشته باشم که دلم را به تابستان بیاورد. بگذار شادمانه بمیرم. و شادمانه مردن ممکن نیست مگر انکه یقین بدانم تو میدانی که بر این مرده حتی قطره یی نباید گریست. در یادداشت هایی که برایت گذاشته ام و میتوانی انها را چیزی همچون یک وصیت نامه ی بازیگوشانه تلقی کنی، به کرات گفته ام که از نظر شخصی و فردی، هر روز که بروم، بی آرزو رفته ام. چراکه سالهاست به همه ی خرده آرزوهای شخصی و فردی ام دست یافته ام. مطلقا بی توقع ام، ابدا تشته نیستم، و چشم هایم به دنبال هیچ، هیچ، هیچ چیز نیست؛ اما از نظر سیاسی، اجتماعی و ملی، طبیعی ست که در آرزوی ژرق روزگار بسیار بهتری برای ملتم و ملت های سراسر جهان باشم، و این نیز آرزو یا آرمانی نیست که درجایی به انتهایی برسد. یک ملت همیشه میتواند خوشبخت تر از آنچه هست باشد؛ اما برای فرد، خوشبختی، حد و حسابی دارد، بدیهی ست که دلیل مساله این است که انسان، در تفردش، درواحد محدود و کوچکی از زمان زیست میکند و ارزوهای فردی اش در محدوده ی همین زمان شکل میگرد، حال انکه ملتها در بی نهایت زمان جاری هستند، و جهان نوشونده هردم میتواند خالق آرزوها و ارمان های نو باشد. محبوب من! چگونه از تو بخواهم که برایم گریه نکنی؟ چگونه از تو بخواهم؟ میدانم که به هرحال، یک روز، قلبت را خواهم شکست-یک روز، به هرحال. اما چگونه به تو بگویم که به حال بسیاری از ظاهرا زندگانی میتوانی زارزار گریه کنی اما نه به حال مرده یی چون من، به حال ماندگان، نه به حال رفته یی چون من. مگر انسان از یک مهمانی دو روزه چه میخواهد؟ مگر انسان در عبور از کنار کوهستان های جنگلی رفیع، و دشتهای سبز وسیع، چه توقعی دارد؟ مگر انسان از یک بهار، یک تابستان، یک پاییز، و یک زمستان، چیزی بیشتر از چارفصل دلنشین پرخاطره ی خوش خاطره ارزو دارد؟ مگر انسان از قدم زدنی کوتاه در زیر آسمانی اردیبهشتی، چه انتظاری دارد؟ بانوی بالا منزلت من! در این دادگاه به صراحت گواهی بده تا مطمئن شوم که میدانی گرسنه از سر این سفره برنخاسته ام و آرزو بر دل بار نبسته ام... مگر من سرزمینی را که عاشق عاشق عاشقش بودم، وجب به وجب نگشتم و با مردمی که دیوانه وش دوستشان میداشتم ، ساعت ها به گپ زدن ننشستم؟ مگر دراین روستا از رودخانه ماهی نگرفتم؟ و در ان، زیر سایه ی یک درخت پیر ننشستم و از قمقمه ام آب خنک ننوشیدم؟ مگر بر فراز بلندترین قله های میهنم، با تنی کوفته از خستگی و دلی سرشار از نشاط نایستادم،نخندیدم، و فریاد شادی برنکشیدم؟ هرروز یک نامه ادامه دارد...🍃 ‌✍️⁩ 📖 @banoomousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
. . . 🌹فقط کافیه به «خدا» اعتماد کنی. @banoomousavi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
رویش‌های چهل سالگی می‌گویند آدم‌ها وقتی به چهل سالگی می‌رسند، به یک بلوغ و پختگی کاملی دست می‌یابند. شاید این جمله بر نمایشگاه «چهل سال بالندگی» جامعه الزهرا هم صدق کند. ابتدا جا دارد از اولین جرقه شروع کنیم که مصداق جمله‌ی از شما حرکت از خدا برکت می‌باشد. بله خانم امینی بانوی خیاط در شهر مقدس قم بودند و خانم‌های محله برای دوخت و دوز به منزل ایشان مراجعه می‌کردند. سوالی در ذهن او جرقه می‌زند که چرا بانوان دروس حوزوی نخوانند؟! همین سوال منجر شد که دیگر خانم‌ها این موضوع را به همسران خود درمیان بگذارند و بانو امینی نیز با کمک و مشورت همسر خویش و یاری رساندن برخی از علمای وقت، مکانی به نام «دارُ الزهرا» مقرر کنند تا بانوان هم از نعمت تحصیل دروس حوزوی برخوردار شوند. اما این حرکت برکات فراوانی به دنبال داشت. و جمعی پنج نفره از دختران آبادانی از استان خوزستان نیز به جمع خواهران دارُ الزهرا ملحق می‌شوند تا اولین هجرت علمی را رقم بزنند و در ادامه فعالیت‌ها درسال ۱۳۶۳ با اقدامات بانو امینی و سایر علما تأسیس جامعه الزهرا سلام الله علیها کلید خورده شود. یک حرکت هوشمندانه از یک بانوی با درایت خیاط، باعث شد تا مسیری برای ادامه تحصیل علوم دینی بانوان باز شود، و از یک حوزه علمیه درقم، اکنون و در آستانه چهل سالگی جامعه الزهرای قم چندین هزار مدرسه علمیه در سراسر کشور فعال شوند تا زنان نیز همگام با مردان روز به روز به دانش خود بیفزایند و سهمی در زمینه سازی ظهور آقا امام زمان «عج» داشته باشند. ✍🏻سیده ناهید موسوی @AFKAREHOWZAVI
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چون در اصل گِل هستیم، وقتی باران میبارد نرم و آرام میشویم..♡ @banoomousavi