eitaa logo
بانوی پیشران #إنا_على_العهد
1.1هزار دنبال‌کننده
667 عکس
173 ویدیو
34 فایل
شناسه مدیر: @esrazanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
32.34M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خون تازه در رگ‌هایتان جاری کنید و نفسی دوباره یگیرید! فوتبال نفس‌گیر تیم با مربی گری eitaa.com/banooyepishran
نفس به شماره می افتد وقتی در فرودگاه بغداد باشی و ثانیه شمار به ۱:۲۰ نزدیک شود ان فی قلوبنا حراره لاتبرد😭😭😭 https://eitaa.com/banooyepishran
(۲) و ۲۰۰۸ وقتی دوباره به رفتم، اصلا دلم نمی‌خواست بروم البته دلم که می خواست ولی عقلم می‌گفت نرو که دوباره ضایع نشی‌. ولی دلم پیروز میدان بود. این بار که رفتم سوپرمارکت را نشناختم‌. یک ساختمان چند طبقه بود که زیرش یک سوپرمارکت با نام ناصرالدین دیده می‌شد. و حاج ناصر که به استقبالم آمد و رَشی که با موبایل ناصر همراه دخترش از ساختمان بال درآورده بود و آمده بود پایین. گیج شده بودم. نه به بی محلی ۲۰۰۶ و نه به استقبال ۲۰۰۸. ناهارِ دست‌پخت رَشی به شدت لذید بود و دیداری که تازه شده بود و رفاقتی که دوباره جان می‌گرفت بس دلچسب بود‌. و رازی که مُهرش باز شد، خانه ناصر و رَشی هم ویران شده بود و ناصر اشک‌های مرا که برای دیده بود دلش نیامده بود بیشترشان کند و بگوید خانه خودش هم خراب شده بود. و فقط از مرکاوای سوخته گفته بود و از شکست ذلیلانه . و از نابودی هیمنه پوشالی‌اش از و دو رمز جنگ ۳۳ روزه و از که در تک تک لحظات در کنار رزمندگان مانده بود‌. از بازسازی از این‌که پاسداری از خانه و کاشانه هزینه‌بردار است ولی تسلیم هزینه‌ای بس سنگین‌تر دارد. از قدرت الهی و جوانانش و از خانه عنکبوت که سست بنیاد است. و از شیرینی‌های آنروز و پیروزی و مبادا چینی دلم بشکند. روز گرامی 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
متوجه شدم دارن می‌رن خونه‌‌ش. گفتم: " می‌شه منم بیام؟" مهربونی کرد و گفت: "بله." فکرشو کنین من تنبل که بی ماشینم هیچ کجا نمی‌رم گفتم خودم میام. انگار ی چیزی منو می‌کشوند. گفت: "ما میایم دنبالت." گفتم: "نه خودم با مترو میام." برای منی که عادت به پوشیدن لباس گرم ندارم، هوا بس ناجوانمردانه سرد بود. بالاخره رسیدیم اوووووون سر تهران. فاطمه‌شون در رو باز کرد. سلام و علیک کرده نکرده محو تماشای خونه شدیم. اول از همه تابلوی بن بست مهربانی به چشمم خورد. خوب بن بست بود دیگه، نه که مهربانی بن بست باشه. تو خونه جای کوچه نیست. بعد فهمیدم یادگار خودش بوده. به گپ و گفت که شدیم من هی بیشتر سوال کردم و مادرش مدام جواب داد. حیف که گوشی‌م پر بود و فیلم‌ ضبط نمی‌شد. متوجه گذر زمان نشدم ولی وقتی بچه‌ها گفتن دیگه زمان نداریم، مادرش گفت: بچه‌م خیلی ذوق داشت که امسال هستش. خیلی دوست داشت شناسنامه‌ش بخوره. ولی خوب "شهادت" خورد. و آخر سر مادرش اجازه داد به نیابت از او بریم و رای بدیم. بریم و سرانگشت‌مون رو جای انگشت خونین او به آغشته کنیم. بریم و مثل او درست انتخاب کنیم. ما همه ماموریت داریم. ماموریتی از جانب فردا به یاد به عشق برای رای می‌دیم..... کمد شهدا سنگ نشانند که ره گم نشود.... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
کنار مراقب موشک‌‌های‌مان باش بخورد درست وسط مغز بی مغزهای صهیونیست 🏷 Www.eitaa.com/banooyepishran
بسم الله النور هواپیما که نشست گوشی زنگ خورد. خانم شِریییعت مدار شما رسیدیییین؟ ما فرودگاه اومدییییم دنْبالْتون... نشستیم تو ماشین گفتن: "محلْ اسكان بریم یا گلزار؟ " و نمیدونم چرا یه دفعه یکی از آقایون گفت: "بریم خانووووک ؟ تا حالْ رفتییین خانووووک؟" و رفتیم که به عمرم اسمش رو نشنیده بودم. در مسیر هم خانم گردو اطلاعات خیلی کمی که از داشت رو داد ولی چیز دندون گیری نبود. همین که یک شهری است در ۶۰ کیلومتری کرمان و ۲۰ کیلومتری زرند و به تازگی هم جشنواره انار داشته ولی خوب در جستجوی شهدای گردو خانم خبر داد که شهری است با ۴هزار نفر جمعیت که کلی شهید داده و شهدا اغلب از سه خاندان اسدی، عرب نژاد و مهدوی هستن و چند خانواده دیگر. رسیدیم به گلزار شهدای و فاتحه‌ای به شهدا و مادران و پدرانی که تک و توک در کنار شهیدان‌شان مدفون بودن خوندیم و رفتیم که نماز رو در حسینیه بخونیم که میزبان معلم‌های کشور هم بود. توی رکوع رکعت اول یه خانم یه جاکلیدی با تصویر یک شهید کنار مهرم گذاشت. با همین چشمای کم سو اسم "حمید عرب‌نژاد" رو دیدم و حس کردم چقدر این اسم آشناست. "حمید (حسین) عرب‌نژاد و عبدالحسین عرب‌نژاد" دو میهمان محله ایران و مسجد فائق بودن که سال‌ها پیش ۲۱ ماه مبارک به عنوان شهید گمنام تدفین شدن و بعد از چند سال با آمدن به خواب آقایی خواستن که به مادر و پدر شهید پیام بدن که در تهران به خاک سپرده شدن و با آزمایش دی ان ای صحت خواب هم مشخص شد. حالا تصویر اون شهید به عنوان شده بود نصیب من .... و شاید نصیب نوه‌م که دیروز دنبال یه رفیق شهید برای خودش می‌گشت. بهش زنگ زدم و گفتم من رفیق شهیدت رو پیدا کردم و براش تعریف کردم. گفت: "کاش شهید نشده بود تا باهاش حرف می‌زدم." براش آیه "ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا.... رو خوندم. دوباره آمدم سر مزار یادبود شهید و به نوه‌جان زنگ زدم که گفت: "میشه ازش بپرسی چیکار کرده که شهيد شده؟" به حال این دختر ۵ ساله غبطه خوردم که یک آیه قرآن چقدر دقیق به جانش نشسته و باورش کرده که میگه ازش بپرس چیکار کرده که شهید شده 😭😭😭 کاش من هم همین قدر به قرآنی که باورش دارم، و به شهدایی که باورشون دارم، "ایمان" داشتم. بهشتی که تازه پیدایش کردم.. آمدید حتما برید. شهیدان خیلی زنده‌ن 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
27.37M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
بسم الله النور : نام افتخار کرمان است. بهشتی که تازه پیدایش کردم. 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
1.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
در پیمان با خون ندای الله اکبر سر می‌دهیم.... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran
بسم الله النور وقتی خبر ویدئوی انقلاب آمد، حس کردم چقدر ما کم گذاشته‌ایم که آقا خودشان پا به میدان گذاشته‌اند. برای مایی که حس می‌کنیم کاری از دست‌مان برنمی‌آید و حتی کمک‌های طلایی‌ و ایستادگی و پشتیبانی ۴۶ ساله‌مان را قابلِ روحیه مقاوم و پرشکوه این روزهای مردم نمی‌دانیم و تلاش‌های ضد صهیونی خود را هم درخور این میزان ددمنشی رژیم وحشی نمی‌دانیم؛ این یک فرصت طلایی است برای دست کم ابراز احساسات‌مان و البته کمترین رفتار عقلایی که باید داشته باشیم. را چونان زیارت جامعه کبیره که خیلی دوستش دارم، می‌دانم. جامعه پر است از تولی و تبری و هم به خصوص امسال و با این شرایط جدید ابراز انزجار ماست از تمام ددمنشی‌های رژیم و سازمان‌های مدعی بین‌المللی حقوق بشری و اظهار همراهی است با عزیزترین و شریف‌ترین و مظلوم‌ترین و مقتدرترین مردم روی کره زمین. فردا به اذن الهی به نیابت ، به نیابت ، به نیابت و به نیابت تک تک شهدای قبل و بعد قدم برداریم. باور داشته باشیم که عبادت فردای‌مان به امامت حضرت حجت عجل الله تعالی فرجه الشریف اقامه خواهد شد. با حضورمان صف‌های قیام فردای‌مان مرصوص باد. امید که فردا آخرین مان باشد.... 🏷 بانوی پیشران https://eitaa.com/banooyepishran