انسان دویست و پنجاه ساله (بخش ۱۴)
🌴بعد از آنی که دوران پیغمبر به سر آمد, رسول اکرم رحلت کردند به نظر من سخت ترین دوران های امیرالمومنین، آن روزها بود. آن روزی که پیغمبر عزیز و بزرگوار بود و می رفتند در سایه او مجاهدت می کردند مبارزه می کردند که روزهای شیرینی بود، روزهای خوبی بود. روزهای تلخ، روزهای بعد از رحلت پیامبر است که روزهایی است که گاه گاه قطعات فتنه، افق دیدها را چنان مظلم می کرد که قدم از قدم نمی توانستند بردارند آن کسانی که می خواستند درست قدم بردارند. در یک چنین شرایطی، امیرالمومنین بزرگترین امتحانات ایثار را داد.
🌴 اولا در هنگام رحلت پیامبر، امیرالمومنین مشغول انجام وظیفه شد نه اینکه نمی دانست اجتماعی وجود دارد یا ممکن است وجود داشته باشد که سرنوشت قدرت و حکومت را در جهان اسلام، آن اجتماع تعیین خواهد کرد. مسئله برای این نبود برای امیرالمومنین، برای او آنچه مطرح نیست خود است.
🌴 بعد از آنی که مسئله خلافت استقرار پیدا کرد و مردم با ابی بکر بیعت کردند و همه چیز تمام شد امیرالمومنین کناره گرفت. هیچ جمله، کلمه و بیانی که حاکی از معارضه امیرالمومنین با دستگاه حکومت باشد از او شنیده نشد. آن روزهای اول چرا؛ تلاش می کرد شاید بتوان آن چیزی که به عقیده او حق است و باید انجام بگیرد را به کرسی بنشاند؛ بعد که دید نه، مردم بیعت کرده اند و قضیه تمام شد. ابی بکر شد خلیفه مسلمین، اینجا امیرالمومنین به عنوان یک انسانی که ولو معترض است هیچگونه از قبل او برای این دستگاه، ضرری و خطری و تهدیدی وجود ندارد در تاریخ اسلام شناخته می شود.
🌴 امیرالمومنین در این دوران -که خیلی هم نبود، مدت کوتاهی این دوران طول کشید شاید چند ماهی- فرمود: «لقد علمتم انی احق الناس بها من غیری» می دانید که من از همه مردم به خلافت شایسته تر هستم. این را خود شما هم می دانید. « و والله لاسلمن» . سوگند به خدا دست روی دست خواهم گذاشت و تسلیم خواهم شد. «ما سلمت امور المسلمین» تا وقتی که احساس کنم امور مسلمین با سلامت در جریان است، تا وقتی که می بینم کسی مورد ظلم قرار نمی گیرد «و لم یکن فیها جور الا علی خاصة» تا وقتی که به مردم ظلم نمی شود و در جامعه ظلم و جوری وجود ندارد؛ فقط من مظلوم واقع شدن در جامعه؛ تا اینجور است من هیچ کاری به کار کسی ندارم هیچ مزاحمتی، هیچ اعتراضی نخواهم کرد.
🌴 بعد از مدت کوتاهی، شاید چند ماهی بیشتر نگذشته بود که ارتداد گروه هایی شروع شد؛ شاید تحریکاتی هم بود. بعضی از قبایل عرب احساس کردند که حالا پیغمبر نیست، رهبر اسلام نیست، خوب است که یک ایرادی، اشکالی درست کنند و تعارضی بکنند . جنگ و دعوایی راه بیندازند و شاید هم منافقین تحریکشان می کردند. بالاخره جریان «رده» پیش آمد -یعنی ارتداد عده ای از مسلمین- جنگ های رده شروع شده اینجا که وضع اینطور شد امیرالمومنین دید نه، اینجا دیگر جای کنار نشستن هم نیست؛ باید وارد میدان شد به دفاع از حکومت. در اینجا میفرماید: «فامسکت یدی» من بعد از آنی که قضیه خلافت پیش آمد و ابی بکر خلیفه مسلمین شد من دست کشیدم، نشستم کنار. این حالت کناره گزینی بود. «حتی رایت راجعه الناس بد رجعت یرید محو الاسلام» دیدن عده ای از مردم دارند از اسلام برمی گردند، می خواهند اسلام را از بین ببرند، اینجا دیگر وارد میدان شدم. امیرالمومنین وارد میدان شد به صورت فعال؛ در همه قضایای مهم اجتماعی، امیرالمومنین بود.
#حادثه_غدیر
#ولایت_امیر_المومنین
#حکومت
#پیامبر_اسلام
#حضرت_محمد
#سکوت
#ایثار
#ازخودگذشتگی
#خلافت
#روزهای_تلخ
#کتاب_انسان_دویست_و_پنجاه_ساله
#رهبر_معظم_انقلاب
💢معاونت امور بانوان بنیاد غدیر استان قم💢
@banovan_bonyadghadir_qom