بࢪادر شهیدم ابࢪاهیم ھــادۍ
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸🍃 🌸 #رمان_تلالو_ابراهیم #کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده #هرگونهکپیغی
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــیدارد
#پارت_چهارم
- بعد از بیمارستان یک راست خانه رفتند!
باید مهمانی میدادند😌چیز کمی نبود
اولین دخترشان معالجه شده بود…
به همین ترتیب هم اسمش را هانیه گذاشتند
اسم دخترک مخصوص خودش بود
همانقدر که شیرین بود
هانیه هم معنی شیرین و تو دل برو را میداد!
از همه مهمتر از القاب حضرت زهرا بود
و انتخاب این اسم برازنده بود 💞'
بعد از برگشت هانیه به خانه…
خیلی ها آمده بودند برای تبریک😌
خیلی ها آمده بودند برای دیدن چهره هانیه😍
خیلی ها هم آمده بودند شام و شیرینی بخورند😅
اما این خوشی ها زیاد طولانی نشد
سه ماه بعد …
هانیه ریه هاش درگیر شده بود (:
و بین این همه بدبختی ریفلاکس معده هم شده بود قوز بالا قوز🚶♂
باید حتما به بیمارستان میرفتند…
چون به خاطر ریفلاکس معدا ، نمیتوانست چیزی بخورد و دائم حالش بد بود
رفتن به بیمارستان و خانه و اشک و آه کار دوباره حورا و علی شده بود✋🏻
آدمیزاد است خورد و خوراک حرف اول را برای زنده بودن میزند!
ریفلاکس معده همین موضوع را منتفی کرده بود!
و اما حالا دیگر رگی هم برای وصل سِرُم 💉 پیدا نمیشد!
…
چیزی که زیاد شده همان علم پزشکی و صد البته شفا اهل بیت است💚🌱
بالاخره هانیه هم مرخص شد
به فاصله کوتاهی از این بیمارستان تا بیمارستان دیگر
از این شهر تا شهر دیگر
خیلی ها مثل او بودند و خوب شده بودند💛
نویسنده✍🏿:#الفنـــور_هانیهبانـــو :)
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــیدارد
#پارت_پنجم
- کودکیه هانیه با مراقبت های زیاد پدر و مادرش گذشت 🌿'
و حالا باید میرفت مدرسه . . .
و اینـجا بود ڪه داستان زندگی اش رقم خورد..!
مثل همه بچه ها روز اول مدرسه
برای خودش دوست هایی پیدا کرده بود 🚶♂
اما …(:!
خبر دارید دد هر مدرسه ای که باشید
شش سال اول آنجا درس میخوانید🔗
رفت و آمد ها دوستانه بود
امـا …(:!
+کم کم باید ادامه را از زبان خود شخصیت ها شنید 🌿✋🏻
…
هانیه :
اون سال من چهارتا دوست صمیمی داشتم
حدیث ، دنیا، ریحانه و سارن. . .
خیلی شاد بودن
و البته آزاد و آرام!
آزاد بودن از امر و نهی
آزاد بودن از مرزها
و آرام بودن از وجود این آزادی 🚶♂
انگار تنها نقطه پیشرف آنها همین بود ..
امتحانش برای من ؟ نه اصلا ضرر نداشت
مگر آدم چقدر عمر میکرد که باید خودش را
محروم میکرد☹️؟!
کی به کی بود.... حدیث راست میگفت
باید تا توی این دنیا هستی نهایت لذت را ببری 🔗
اولین بار سخت بود ! نگاه ها نه تنها دلچسب بود بلکه انگار نگاه مردم مثل تار عنکبوت دور آدم میپیچید و باعث میشد دیگر نتوانی تقلا بکنی!
همین نگاه ها و تشویق های سَیار !
باعث شد راحت از خیلی چیـز ها و ارزش ها بگذرم
نویسنده✍🏿:#الفنــور_هانیهبانــو :)🌱
🍃🌸🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸🍃🌸
🍃🌸🍃🌸
🌸🍃🌸
🍃🌸
🌸
#رمان_تلالو_ابراهیم
#کپیدرهرصورتممنوعحتیباذکرنامنویسنده
#هرگونهکپیغیرقانونیوحـراماست
#پیــگـردقانــونــیدارد
#پارت_ششم
- هانیه :
حدیث میگفت که حجاب در شأن ما نیست !
حجاب برای افرادیه که زیبایی ندارن و پشت این نقاب های سیاه قایم میشوند🚶♂
امتحان میخواستم بکنم'
همین کارا هم کردم . . .*
اوایل برایم سخت بود اما نه .... نمیشد از ان همه توجه و نگاه گذشت..!
کارم درست بود . چون وقتی بابا فهمید کلی خوشحال شد و خودش چندتا از همان مانتو های جلو باز برایم خرید…😊
مامان هم چندبار گفته بود نکنم
اما او هیچی نمیدانست !
اصلا چرا باید به حرفش گوش میدادم؟
او فقط مرا به دنیا آورده بود برای اینکه عصای دستش باشم و همین✋🏻
این لایک ها و کامنت های تحسین یعنی کارم درست است⛓
مامان سخت میگرفت (:❗️
من خودم میدانستم باید چیکار بکنم...
از همان روز به بعد هم رابطه ام با دوستانم صمیمی تر شد . . .
و حالا دیگه شاهد نگاه های تمسخر آمیزشان نبودم😏*
دلم نمیخواست کم بیاورم ، باید از دنیا و ریحانه و سارن و حدیث بهتر میبودم!
لباس ها، لوازم آرایش و حتی لایک های من باید بیشتر و بهتر میبود!
بعضی وقتها مامان حورا ازمن میپرسید چرا؟
دلیلت چیه؟!
و من تنها میگفتم : خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شو
این حرف دقیقا همان حرف ریحانه بود🤭!
و هربار مامان دلیل و استدلال میآورد که جامعه هر روز یکرنگ را به خود میگیرد و با جامعه پیش رفتن یعنی از دست دادن آرامش و تفکر!
اما...
به نظر من زیبایی اولویت داشت بر آرامش
این همه آدم آرام . . .
هیچ کدام مثل من فالوور نداشتند‼️
خب دغدغه های ادم ها باید متفاوت باشند…!
نویسنده✍🏿:#الفنــور_هانیهبانــو :)
پارت های بعدی هم گذاشته شد امیدوارم استفاده کنین و لذت ببرین.🙂🌹
اگر هم نظر، انتقاد، یا پیشنهادی دارین با لینک ناشناس با ما درمیون بگذارید.🌱