eitaa logo
من اینجا برای کاری هستم
101 دنبال‌کننده
230 عکس
64 ویدیو
0 فایل
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا
مشاهده در ایتا
دانلود
من اینجا برای کاری هستم
#قسمت_اول #طیبه_انقلابی کارگر اخرین صندلی 🪑 را هم که در دفتر گذاشت ، خانم اسکندری از او تشکر کرد و
سال ۶۳ وقتی پسرش چهارماه داشت پرانرژی تر از قبل به کار برگشت و بخاطر فعالیت های ارزشمندی که انجام داده بود عضو شورای سردبیری مجله زن روز شد. وقتی سال ۶۴ دخترش به دنیا آمد باز هم مجبور شد یک سال از کار کناره بگیرد ولی یک سال بعد پر انرژی تر از قبل به کار برگشت. به اندازه ای که کار و فعالیت اجتماعیش مهم بود، حفظ کیان خانواده اش👨‍👩‍👧‍👦 مهمتر بود و نباید بخاطر کار خللی به نقش همسری و مادریش وارد می شد. سعی می کرد با برنامه ریزی دقیق هم به امور خانه و هم به امور کاریش برسد. البته نمی شود در این راه نقش حمایت گر مادرش را نادیده گرفت. باخودش فکر می کرد که اگر زمان حال بود چقدر کاربرایش راحت تر می شد و میتوانست بصورت دورکاری 💻 به فعالیتش ادامه بدهد، بدون آنکه از خانه و فرزندانش دور شود. به هرحال خدا را شکر کرد که هم توانسته بود به زندگی و سه فرزندش برسد و هم به کار و فعالیت اجتماعیش. به خاطر همین اراده و پشت کارش بود که توانسته بود تا ارشد جامعه شناسی تحصیل کند. مجله زن روز تنها مجله ی زنان دهه 60 بود. او و همکارانش سعی می کردند هربار مجله با مطالبی پربارتر در راستای تقویت روحیه زنان، اهداف انقلاب و خط فکری امام چاپ شود. به خانواده شهدا سر میزدند و با مادران و همسران شهدا و رزمندگان صحبت می کردند، پای درد دل انها می نشستند و با درج در مجله پیام صبر و استقامت آنان را به گوش زنان دیگر می رساندند. از آن روز و سختی هایی که پشت سر گذاشته بود سال ها می گذشت و او هر روز مصمم تر از قبل قدم برداشته بود تا اینکه .. @baraye_kari_hastam
من اینجا برای کاری هستم
#قسمت_دوم سال ۶۳ وقتی پسرش چهارماه داشت پرانرژی تر از قبل به کار برگشت و بخاطر فعالیت های ارزشمندی ک
روزی که پای سخنان رهبری نشسته بود و ایشان از لزوم هرچه بیشتر کار فرهنگی در جامعه و آتش به اختیاری نیروهای انقلابی گفته بودند، با خودش فکر کرده بود که حیف است تجربیاتش را درسینه نگه دارد و تنها راه انتقال آنها را تاسیس موسسه ای برای تربیت نیروهای فعال انقلابی دید و اینگونه شد که آستین ها را بالازد و با خودش عهد بست که قدمهایش را استوارتر بردارد. در همین فکرها بود که صدای زنگ دفتر او را به خودش آورد، بلند شد و لبخند زنان در را به روی دوست وفادارش باز کرد. مریم دسته گل زیبایی💐 را که آورده بود روی میز گذاشت، طیبه را در آغوش گرفت و دفتر جدیدش را به او تبریک گفت. چادرش را در آورد و با ذوق، تمام گوشه و کنار دفتر را نگاه می کرد و تند تند نظر می داد. طیبه که همیشه عاشق این هیجان و ذوق زدگی مریم بود، با لبخند او را همراهی می کرد. مریم نگاهی به وسایل وسط سالن کرد و گفت: خوب از کجا باید شروع کنیم؟ تا شب بیشتر وقت نداریم. طیبه گفت البته تنها نیستیم قراره دو کارگر خدماتی هم بیایند تا به ما توی چیدن کمک کنند. مریم گفت حالا بعضی کارهای ابتدایی را انجام بدهیم تا آنها هم بیایند و مشغول کار شوند، ساعتی نگذشته بود که کارگران هم امدند و همه با هم کار را تا شب به پایان رساندند. کارگران که رفتند، مریم و طیبه از خستگی روی صندلی نشستند. طیبه داشت برای هردویشان چای ☕میریخت که مریم گفت طیبه جان شما که از قبل انقلاب تا الان مستمر در حال فعالیت بوده و هستی، فکر نمیکنی الان دیگر وقت استراحت باشد؟ @baraye_kari_hastam
من اینجا برای کاری هستم
#قسمت_سوم روزی که پای سخنان رهبری نشسته بود و ایشان از لزوم هرچه بیشتر کار فرهنگی در جامعه و آتش ب
ادامه قسمت سوم طیبه با همان لبخند همیشگی گفت مریم جانم شما که از دل بیقرار من خبر داری، چرا این حرف را میزنی؟! این انقلاب الان بیشتر از هرزمان دیگر به وجود زنان آگاه و بابصیرت نیاز دارد تابتواند در این هجمه فرهنگی مادرانه، جوانان را هدایت کنند، ندای هل من ناصرینصرنی حضرت اقا را نمیشنوی؟! جبهه رسانه امروز زن و مرد، پیرو جوان نمیشناسد همه با هم باید در این جبهه به دفاع از فرهنگ و ارزش هایمان به پا خیزیم. مریم بار دیگر در دلش به داشتن دوستی چنین ولایی و انقلابی افتخار کرد. قبل از رفتن نگاهی به گوشه و کنار دفتر انداختند که کاری نمانده باشد. دفتری ساده با چینش زیبای خانمانه و گلدان های زیبایی🪴که حال و هوای بهار را در ماه اسفند به ارمغان آورده بودند و منتظرند برای فردایی که اغاز یک راه جدید بود. @baraye_kari_hastam
⁉️ با شرط یکی بودن قیمت ها کدام کالا رو می خرین🛒؟ کالای خارجی 🇫🇷 با کیفیت بالا یا کالای ایرانی🇮🇷 با کیفیت معمولی؟ انتخاب شما کدام است؟ 🖋گزینه انتخابی خود را از طریق آیدی زیر با ما درمیان بگذارید👇 https://eitaa.com/baraye_kari_hastamm
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تا سلام من رسد از دور، فطرس را خرید از همان بدو ولادت هم به فکر نوکر است امام‌حسین‌من😍💚 @baraye_kari_hastam
برای تو می نویسم.. امنیتی که درهرلحظه داری نوش جانت، تفریحاتی که تا نیمه‌های شب با عزیزانت می‌کنی گوارای وجودت و آرامش شبی که سبکبال به خواب میروی نوش جانت، روزهایی که در نهایت اطمینان فرزندت را به مدرسه میفرستی گوارای وجودت و سفرهای بین شهری که در کمال امنیت گذر میکنی بر تو خوش باد.. فقط هر از گاهی با خودت مرور کن که در پس لحظه لحظه امنیت تو مردی از مردان سرزمینت جانش را در کف دستانش گرفته و مادر و همسری آرامشش را در وسط گود گذاشته است. خیلی سخت است تازه عروس باشی و همسرت را به میانه میدان جنگ  و در اوج توپ وتانک بفرستی، چه دلگیر است بدرقه عزیزترینت برای دل خطرها، چه غمی دارد که موقع زایمان اولین تا اخرین فرزندت هیچکدام را پناهت در کنارت نباشد. سفره هفت سین هایی که بدون حضور او پهن میشود و شب یلدهایی که بدون او یلداتر می شود.. و همه ی این ها را با عشق و بخاطر وطنت و در معامله با خدا قبول کنی و با خنده‌ای که ته آن ختم میشود به (خدایا عزیزم را به تو میسپارم) تقدیم تن خسته اش کنی. من مادر یک پاسدارم، من همسر یک پاسدارم، از خرمشهر تاهویزه، از فاو تا فکه، از جزیره مجنون تا مرصاد، از ترورهای منافقین تا کومله‌های کردستان، از کوی دانشگاه تا فتنه 88، از گلستان یازدهم تا.. و در همه لحظاتی که اسمی از انها در تاریخ این کشور نیست، او می‌دوید و من می‌دویدم، او جان بر کف و من بادلی مملو از  اضطراب.... من یک زنم، یک مادرم، یک همسرم و در نهایتِ ارادت به امام حسین ع وتأسی به زینب کبری س، عزیزم را برای پاسداری از اسلام و کشورم بدرقه‌ای لبریز از توکل می‌کنم. @baraye_kari_hastam
🌹سلام بر بانوان سرزمینم سلام بر بانوان خاصِّ، سرزمینم شیرزنانی که از پشت لب‌های بسته هم حدیث عاشقی را می‌شنوند. و از چشمان سال‌ها خیره شده به سقف هم زیبایی های جهاد را می بینند. آنان که از پاهای برجامانده عزیزشان، رفتن در راه رضای معبود را یاد گرفته اند. انان که از زخم بسترهای چندساله، در راه عشق زخمی شدن را آموخته اند.🌱 سلام بر مادرانی که دلبند دسته گلی را روانه میدان کردند و گلی شکسته بال و پر تحویل گرفتند. سلام بر دیدگان اشکبار مادران طاهرزاده‌ها که فرزندشان را 18 سال در آستانه بهشت بر روی تخت دیدند. سلام بر صبر همسران مُدِق‌ها و بابا رجب‌ها 🕊️ سلام بر دل صبور مادران و عشق آسمانی همسرانِ شهدایِ زنده ی وطنم🇮🇷 ولادت حضرت ابوالفضل و روز جانباز گرامی‌باد 🌺 @baraye_kari_hastam
و🖋️ قلم زمانی حرمت پیدا کرد که خداوند رحمن خطاب کردند (ن والقلم و مایسطرون) و مولا علی بن الحسین (ع) چه زیبا، شکوه و عظمت قلم را با نوشتن انچه که دیده بودی به جا اوردی. قسم به نام نامی ات یا سیدالساجدین، 🕊️ قسم به حرف به حرف صحیفه ات و قسم به عصرعاشورایی که دیدی و یک عمر گریستی تمام انچه را که در توان داریم به وسط میدان خواهیم اورد و در رکاب شما که بنیانگذار مکتب فرهنگی هستید قلم خواهیم زد. قلم خواهیم زد تا در زمره زنانی باشیم که برای این انقلاب🇮🇷 خون دادند و از عزیزشان گذشتند، جانباز دادند و اسارت و دوری تحمل کردند. اگر روز عاشورا نبودیم تا همچون ام وهب و دَلهَم قربانی به مسلخ عشق بفرستیم، ولی اینک حُرمَت قلم 🖋️را پاس می داریم و برای حفظ اسلام و انقلاب خواهیم نوشت انچه را که باید، تا بشنوند حاضران و آیندگان. @baraye_kari_hastam
مقام معظم رهبری در دیدار با مردم قم: اگر علما نبودند و انگیزه‌ی دینی نبود، قطعاً نهضت ملّی شدن صنعت نفت پیش نمیرفت؛ این را همه بدانند. سالروز ملی شدن صنعت نفت گرامی باد. @baraye_kari_hastam
🔺️ رهبر معظم انقلاب: من شعار امسال را این جور تنظیم کردم: «تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها». ما بایستی تولید را محور کار قرار بدهیم و حمایتهای لازم را انجام بدهیم و مانع‌ها را از سر راه تولید برداریم. امیدواریم ان‌شاءاللّه به لطف الهی این شعار تحقّق لازم را پیدا کند. 🔺سال ۱۴۰۰، سال "تولید؛ پشتیبانی‌ها، مانع‌زدایی‌ها" @baraye_kari_hastam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مثل سیاوش تنها بگذر از این آتشها🔥 تند طوفان بشکن ای وطنم ایران🇮🇷 شمع دعا روشن کن نام خدا جوشن کن 🤲🏻 پنجه دیوان بشکن ای وطنم ایران🇮🇷 روز و ماه و سالتان نوروز باد؛ سال نو مبارک🌸 @baraye_kari_hastam
📚 کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم»؛ روایت بانوان خیاط یزدی در ایام کرونا که رهبر انقلاب از آنان تقدیر کرد.🎖 روایتی است از فداکاری بانوان خیاط یزدی که با چرخ‌هایشان نه تنها ماسک😷، بلکه جامۀ امید و هویت زن مسلمان ایرانی را که در این سال‌ها براثر برخی کج‌روی‌ها زخم خورده بود دوختند.🪡 @baraye_kari_hastam
طوبی درختی🌳 است در بهشت که همچون نور خورشید🌞 در خانه همه بهشتیان شاخه 🌿دارد.... در تعطیلات عید همراه‌ ما باشید با ویژه برنامه طوبی @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم بچه ها 👩‍👧‍👦سرگرم بازی بودند، طوبی ظرف های نهار رو شست، شیر آب رو هنوز نبسته بود که نفهمید چی شد بچه ها شروع به کردند به دعوا، از صدای دعوای بچه ها گریه مهدی بلند شد. مهدی فرزند چهارم طوبی بود. فرزند دوران کرونا😷 که به تازگی سه ماهش تموم شده بود. با صدای گریه مهدی، جیغ زهرا بلند شد که "مااااااااماااااااان، اصلا صدای معلمم رو نمی شنوم!😩 ، چقدر سر و صداست!!!!" سریع یه لگن آب آورد گذاشت توی یه سینی وسط هال، تا علی 5 ساله و فاطمه 3 ساله اش مشغول بازی بشن. بعد رفت سراغ مهدی تا شیرش بده و دوباره بخوابوندش. هندزفریش🎧 رو گذاشت تا همزمان صحبت های آقا در روز مبعث رو بشنوه. دوستاش خیلی تعریف کرده بودند ولی فرصت نمی شد یکجا کامل بشینه گوش بده! ذهنش رفت تو دوران مجردی..... @baraye_kari_hastam
🎥 مستند «پرزیدنت آکتور سینما» ساخته محمدرضا بورونی ناصر نوبری سفیر سابق ایران در اتحاد جماهیر شوروی در مراسم رونمایی از این اثر چینن اظهار نمود: "این مستند همچون ماشین زمانی است که به خوبی بیانگر اتفاقات میان شوروی، آمریکا و غرب است که من هیچ‌وقت نمی توانستم با سخنرانی آن را به مخاطبان انتقال دهم. مستند «پرزیدنت آکتور سینما» به نحو احسن وقایع تاریخی را که تشابهی بسیاری با زمان حال ما دارد، به نمایش درآورده است." وی با اشاره به سخن امام علی (ع) که فرمودند «من از تاریخ گذشتگان به نحوی می‌دانم گویی با آنها زندگی کردم و گذشته دنیا، برای خبر دادن از آینده آن کافی است» گفت: در تاریخ هیچ چیز شبیه چیز دیگری نیست و حتی در ساختار هستی همه چیز منحصر به فرد است، اما می‌توان با شبیه سازی و قالب بندی اتفاقات گذشته، از گذشته عبرت گرفت و راه درست را پیدا کرد. @baraye_kari_hastam
ذهنش رفت تو دوران مجردی، دورانی که فعال دانشجویی بود و تمام صحبت های آقا رو حفظ بود. اول خود سخنان رو گوش می داد🎧، بعد بیانات رو می خوند، و توی جلسه های بسیج با دوستان مرور می کرد و ... ولی الان حتی فرصت نداره یکبار کامل و با تمرکز بشنوه! تو خاطرات دانشجویی اش غرق شد، ماجراهای فتنه 88، راهپیمایی ها، بحث ها... ماجرای تدفین شهدای گمنام دانشگاه اردوهای راهیان نور سیرهای مطالعاتی شهید مطهری و ... نمایشگاه های فاطمیه کرسی های آزاد اندیشی و... لحظه ای بیکار نبود، یا درس می خوند📖 یا کارهای فرهنگی بسیج رو انجام می داد. بعضی وقتا روزهای تعطیل غذاهای خاص و جدید درست می کرد🥘 می برد خوابگاه. برای بچه ها کتاب می برد، باهاشون دوست می شد. یکی از اتاق های بچه های ورودی جدید شده بود پاتوق اصلی. اینقدر رفت و آمد و گفتگوهاش با بچه های اون اتاق زیاد شد که همه دخترا چادری شدند، بعد هم هر کدوم یه پا فعال فرهنگی دانشگاه بودند. دلش برای دخترها تنگ شد. با خودش گفت حتما زنگ بزنم و حالشون رو بپرسم. صدای جیغ فاطمه از خاطراتش بیرونش کشید...... @baraye_kari_hastam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت و جهنم در یک قاب❗️ جهنم جاییست که مردمش تنها به فکر خودشان هستند. و بهشت جائیست که مردمش با یکدیگر مهربان‌اند.🌱 @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم "مااااااامااااااان علی منو خیس کرد!!" 🥺😩 به خودش که اومد متوجه شد اینقدر در خیالاتش غرق بوده که اصلا متوجه تمام شدن سخنرانی نشده. باید دست می جنبوند تا جیغ های فاطمه دوباره مهدی رو از خواب نپرونه. هندزفری🎧 رو درآورد. مهدی رو گذاشت تو تاب برقی و رفت سراغ بچه ها. لباس فاطمه رو عوض کرد. اومد توی هال، یه نگاهی به اطراف انداخت، در همین چند دقیقه این دو تا وروجک کل خونه رو بهم ریخته بودن. نگاهش به ساعت افتاد🕰️، یکی دو ساعت دیگه آقای همسر می رسید. آقای همسر رو تمیزی خونه و بچه ها حساس بود. همیشه فکر می کرد اگر با یکی از آقایون فعال تشکلی ازدواج کنه، خونه شون میشه شعبه دو دفتر بسیج! ولی برعکس شد. همسرش اصلا موافق کار خانم ها نبود. خودش خیلی فعال بود ولی.... از طرفی هم به تمیزی خونه حساس بودو هم از طرفی دوست داشت طوبی همیشه آرایش کرده توخونه بگرده! ناراحت بود از اینکه مثل سابق کار فرهنگی نمی کنه. هر بار که دوستانش بهش پیشنهاد کاری می دادن، همراهی نکردن آقای همسر رو بهونه می کرد و جواب رد می داد. علی رو صدا کرد.... @baraye_kari_hastam
عرشیان سرمست جمالت هستند ای سرو قامت کربلا🍃 محمدی شمایلی خَلقاً و خُلقاً به فدای تو شویم اکبرترین علیِ حسین. 🍃 لیلاترین لیلایت هستیم ارشدترین نوردیده ی ارباب. ای کاش روز عاشورا بودیم تا هزاران بار پیش مرگ شما شویم هرثانیه هزار بار به فدایت که عِرباًعِربا شدنت قامت شجره طیبه حسینی را خَم کرد. یا علی بن الحسین،اگر نبودیم روز عاشورا تا هزاران هزار بار فدایی شماشویم ولی لیلاهایی بودند وهستندکه باجان و دل علی اکبرهای خود را در راه زنده نگه داشتن اسلام وخون شما عاشوراییان فدا کردند. ما بانوان عاشوراییِ عصر انتظار با تقدیم جان، اولاد وقلم  همه ی تلاش خود را خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت کوفه و عاشورایی دیگر رقم بخورد. مکتب ما حسینی و معلم راهمان حضرت زهراست که شش ماهه تقدیم ولایت کرد. ما به لیلا و رُباب اقتدا میکنیم و ندای لبیک یا حسینمان گوش فلک را کَر خواهد کرد. 🔺 غیرت بِرَند ایرانیان است 🔺جوان میدهیم ولی شرف نه 🔺خون میدهیم ولی ناموس نه میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک🌹 @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم علی رو صدا کرد و گفت علی جان برو کامیونت🚚 رو بردار بیار که حسابی بار داریم. فاطمه هم که دیگه همبازی علی شده بود، رفت و نیسان🛻 علی رو برداشت و گفت" منم با این بار می برم" علی اومد شاکی بشه و داد و بیداد کنه که برای چی ماشین منو برداشتی، طوبی سریع پرید وسط و گفت" فاطمه جان، دختر که راننده کامیون و نیسان نمیشه! داداشی میاره شما که با سلیقه ای، هر چیزی رو بذار سر جای خودش" خودش هم مشغول شد. کم کم خونه داشت مرتب می شد که زهرا هم کلاسش تموم شد. تلویزیون📺 رو روشن کرد. یک ساعت صبح، یک ساعت بعد از ظهر وقت تلویزیون بچه ها بود و اگر مهدی بیدار نبود، فرصت استراحت طوبی. از فرصت استفاده کرد و رفت سراغ گوشی اش. سخنرانی مبعث رو دوباره از ابتدا پلی کرد و این بار برای اینکه تمرکزش از دست نره، قلم کاغذ برداشت تا یادداشت برداره🖋️📋. - برانگیختگیِ شخص پیغمبر به برانگیختگی مجموعه‌های بشری منتهی خواهد شد؛ - توحید، هدف بزرگ بعثت است: - «لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم او است در همه‌ی تنظیم‌های اجتماعی - این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر ، گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی - دین؛ برنامه‌ی جامع و مدیر مجموعه‌ی زندگی انسان -.... با صدای زنگ در از جا پرید. صدای زنگ حاکی از عصبانیت کسی بود که پشت در ایستاده. @baraye_kari_hastam
🌀گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت! ❓پرسیدند: چه می کنی؟ 🔹پاسخ داد در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر آب می کنم و آن را روی آتش می ریزند. ❗️گفت: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است این آب فایده ای ندارد. 🔹گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم؛ اما آن هنگام که وجدانم می پرسد: زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه می کردی؟ پاسخ می دهم: *هرآنچه از من بر می آمد!* @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم 🔔صدای ممتد زنگ رو شنید. بچه ها به خاطر صدای تلویزیون📺 و طوبی به خاطر هندزفری🎧 توی گوشش، صدای در رو نشنیده بودن. آقای همسر هم به خاطر این شرایط بسیار عصبانی شده بود😡. این رو راحت می‌شد از صدای ممتد و پر تکرار زنگش فهمید. هندزفری رو به سرعت درآورد و رفت در رو باز کرد. آقای همسر با عصبانیت گفت پس کجااااااایید؟ آقای همسر برای زهرا کلاس اولیش کتاب داستان خریده بود📕. این جایزه تموم شدن حروف الفبا و باسواد شدنش بود. طوبی لبخندی زد و خوشحال زهرا رو نگاه می کرد.😍 وااااااااای خدای من چقدر زود گذشت، حالا زهرا اینقدر بزرگ شده که دیگه می تونه کتاب بخونه! از اول ازدواج کتاب‌های📚 تربیت فرزند رو خورده بود نه اینکه بخونه، چون معتقد بود تربیت فرزند یعنی تربیت یک نسل، و اینکه رهبری خیلی روی خانواده و تربیت نسل تأکید داشتند. ولی همین سخت گیری زیادش در تربیت بچه ها، باعث شده بود به هیچ کاری غیر از خانواده فکر  نکنه!! ولی فقط این نبود که ... @baraye_kari_hastam