eitaa logo
من اینجا برای کاری هستم
99 دنبال‌کننده
230 عکس
64 ویدیو
0 فایل
أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثًا
مشاهده در ایتا
دانلود
📚 کتاب «به چند خیاط ماهر نیازمندیم»؛ روایت بانوان خیاط یزدی در ایام کرونا که رهبر انقلاب از آنان تقدیر کرد.🎖 روایتی است از فداکاری بانوان خیاط یزدی که با چرخ‌هایشان نه تنها ماسک😷، بلکه جامۀ امید و هویت زن مسلمان ایرانی را که در این سال‌ها براثر برخی کج‌روی‌ها زخم خورده بود دوختند.🪡 @baraye_kari_hastam
طوبی درختی🌳 است در بهشت که همچون نور خورشید🌞 در خانه همه بهشتیان شاخه 🌿دارد.... در تعطیلات عید همراه‌ ما باشید با ویژه برنامه طوبی @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم بچه ها 👩‍👧‍👦سرگرم بازی بودند، طوبی ظرف های نهار رو شست، شیر آب رو هنوز نبسته بود که نفهمید چی شد بچه ها شروع به کردند به دعوا، از صدای دعوای بچه ها گریه مهدی بلند شد. مهدی فرزند چهارم طوبی بود. فرزند دوران کرونا😷 که به تازگی سه ماهش تموم شده بود. با صدای گریه مهدی، جیغ زهرا بلند شد که "مااااااااماااااااان، اصلا صدای معلمم رو نمی شنوم!😩 ، چقدر سر و صداست!!!!" سریع یه لگن آب آورد گذاشت توی یه سینی وسط هال، تا علی 5 ساله و فاطمه 3 ساله اش مشغول بازی بشن. بعد رفت سراغ مهدی تا شیرش بده و دوباره بخوابوندش. هندزفریش🎧 رو گذاشت تا همزمان صحبت های آقا در روز مبعث رو بشنوه. دوستاش خیلی تعریف کرده بودند ولی فرصت نمی شد یکجا کامل بشینه گوش بده! ذهنش رفت تو دوران مجردی..... @baraye_kari_hastam
🎥 مستند «پرزیدنت آکتور سینما» ساخته محمدرضا بورونی ناصر نوبری سفیر سابق ایران در اتحاد جماهیر شوروی در مراسم رونمایی از این اثر چینن اظهار نمود: "این مستند همچون ماشین زمانی است که به خوبی بیانگر اتفاقات میان شوروی، آمریکا و غرب است که من هیچ‌وقت نمی توانستم با سخنرانی آن را به مخاطبان انتقال دهم. مستند «پرزیدنت آکتور سینما» به نحو احسن وقایع تاریخی را که تشابهی بسیاری با زمان حال ما دارد، به نمایش درآورده است." وی با اشاره به سخن امام علی (ع) که فرمودند «من از تاریخ گذشتگان به نحوی می‌دانم گویی با آنها زندگی کردم و گذشته دنیا، برای خبر دادن از آینده آن کافی است» گفت: در تاریخ هیچ چیز شبیه چیز دیگری نیست و حتی در ساختار هستی همه چیز منحصر به فرد است، اما می‌توان با شبیه سازی و قالب بندی اتفاقات گذشته، از گذشته عبرت گرفت و راه درست را پیدا کرد. @baraye_kari_hastam
ذهنش رفت تو دوران مجردی، دورانی که فعال دانشجویی بود و تمام صحبت های آقا رو حفظ بود. اول خود سخنان رو گوش می داد🎧، بعد بیانات رو می خوند، و توی جلسه های بسیج با دوستان مرور می کرد و ... ولی الان حتی فرصت نداره یکبار کامل و با تمرکز بشنوه! تو خاطرات دانشجویی اش غرق شد، ماجراهای فتنه 88، راهپیمایی ها، بحث ها... ماجرای تدفین شهدای گمنام دانشگاه اردوهای راهیان نور سیرهای مطالعاتی شهید مطهری و ... نمایشگاه های فاطمیه کرسی های آزاد اندیشی و... لحظه ای بیکار نبود، یا درس می خوند📖 یا کارهای فرهنگی بسیج رو انجام می داد. بعضی وقتا روزهای تعطیل غذاهای خاص و جدید درست می کرد🥘 می برد خوابگاه. برای بچه ها کتاب می برد، باهاشون دوست می شد. یکی از اتاق های بچه های ورودی جدید شده بود پاتوق اصلی. اینقدر رفت و آمد و گفتگوهاش با بچه های اون اتاق زیاد شد که همه دخترا چادری شدند، بعد هم هر کدوم یه پا فعال فرهنگی دانشگاه بودند. دلش برای دخترها تنگ شد. با خودش گفت حتما زنگ بزنم و حالشون رو بپرسم. صدای جیغ فاطمه از خاطراتش بیرونش کشید...... @baraye_kari_hastam
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بهشت و جهنم در یک قاب❗️ جهنم جاییست که مردمش تنها به فکر خودشان هستند. و بهشت جائیست که مردمش با یکدیگر مهربان‌اند.🌱 @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم "مااااااامااااااان علی منو خیس کرد!!" 🥺😩 به خودش که اومد متوجه شد اینقدر در خیالاتش غرق بوده که اصلا متوجه تمام شدن سخنرانی نشده. باید دست می جنبوند تا جیغ های فاطمه دوباره مهدی رو از خواب نپرونه. هندزفری🎧 رو درآورد. مهدی رو گذاشت تو تاب برقی و رفت سراغ بچه ها. لباس فاطمه رو عوض کرد. اومد توی هال، یه نگاهی به اطراف انداخت، در همین چند دقیقه این دو تا وروجک کل خونه رو بهم ریخته بودن. نگاهش به ساعت افتاد🕰️، یکی دو ساعت دیگه آقای همسر می رسید. آقای همسر رو تمیزی خونه و بچه ها حساس بود. همیشه فکر می کرد اگر با یکی از آقایون فعال تشکلی ازدواج کنه، خونه شون میشه شعبه دو دفتر بسیج! ولی برعکس شد. همسرش اصلا موافق کار خانم ها نبود. خودش خیلی فعال بود ولی.... از طرفی هم به تمیزی خونه حساس بودو هم از طرفی دوست داشت طوبی همیشه آرایش کرده توخونه بگرده! ناراحت بود از اینکه مثل سابق کار فرهنگی نمی کنه. هر بار که دوستانش بهش پیشنهاد کاری می دادن، همراهی نکردن آقای همسر رو بهونه می کرد و جواب رد می داد. علی رو صدا کرد.... @baraye_kari_hastam
عرشیان سرمست جمالت هستند ای سرو قامت کربلا🍃 محمدی شمایلی خَلقاً و خُلقاً به فدای تو شویم اکبرترین علیِ حسین. 🍃 لیلاترین لیلایت هستیم ارشدترین نوردیده ی ارباب. ای کاش روز عاشورا بودیم تا هزاران بار پیش مرگ شما شویم هرثانیه هزار بار به فدایت که عِرباًعِربا شدنت قامت شجره طیبه حسینی را خَم کرد. یا علی بن الحسین،اگر نبودیم روز عاشورا تا هزاران هزار بار فدایی شماشویم ولی لیلاهایی بودند وهستندکه باجان و دل علی اکبرهای خود را در راه زنده نگه داشتن اسلام وخون شما عاشوراییان فدا کردند. ما بانوان عاشوراییِ عصر انتظار با تقدیم جان، اولاد وقلم  همه ی تلاش خود را خواهیم کرد و نخواهیم گذاشت کوفه و عاشورایی دیگر رقم بخورد. مکتب ما حسینی و معلم راهمان حضرت زهراست که شش ماهه تقدیم ولایت کرد. ما به لیلا و رُباب اقتدا میکنیم و ندای لبیک یا حسینمان گوش فلک را کَر خواهد کرد. 🔺 غیرت بِرَند ایرانیان است 🔺جوان میدهیم ولی شرف نه 🔺خون میدهیم ولی ناموس نه میلاد حضرت علی اکبر و روز جوان مبارک🌹 @baraye_kari_hastam
بسم الله الرحمن الرحیم علی رو صدا کرد و گفت علی جان برو کامیونت🚚 رو بردار بیار که حسابی بار داریم. فاطمه هم که دیگه همبازی علی شده بود، رفت و نیسان🛻 علی رو برداشت و گفت" منم با این بار می برم" علی اومد شاکی بشه و داد و بیداد کنه که برای چی ماشین منو برداشتی، طوبی سریع پرید وسط و گفت" فاطمه جان، دختر که راننده کامیون و نیسان نمیشه! داداشی میاره شما که با سلیقه ای، هر چیزی رو بذار سر جای خودش" خودش هم مشغول شد. کم کم خونه داشت مرتب می شد که زهرا هم کلاسش تموم شد. تلویزیون📺 رو روشن کرد. یک ساعت صبح، یک ساعت بعد از ظهر وقت تلویزیون بچه ها بود و اگر مهدی بیدار نبود، فرصت استراحت طوبی. از فرصت استفاده کرد و رفت سراغ گوشی اش. سخنرانی مبعث رو دوباره از ابتدا پلی کرد و این بار برای اینکه تمرکزش از دست نره، قلم کاغذ برداشت تا یادداشت برداره🖋️📋. - برانگیختگیِ شخص پیغمبر به برانگیختگی مجموعه‌های بشری منتهی خواهد شد؛ - توحید، هدف بزرگ بعثت است: - «لِیَحکُمَ» یعنی «لِیَحکُمَ کتاب»؛ این کتاب حکم کند بین مردم در آنچه باید انجام بدهند، و حاکم او است در همه‌ی تنظیم‌های اجتماعی - این مدیریّت و این راهبریِ اساسی مربوط به خود شخص پیغمبر است؛ در بعضی از موارد خود پیغمبر ، گاهی هم در مواردی پیغمبر حاکمی را معیّن میکند به امر الهی - دین؛ برنامه‌ی جامع و مدیر مجموعه‌ی زندگی انسان -.... با صدای زنگ در از جا پرید. صدای زنگ حاکی از عصبانیت کسی بود که پشت در ایستاده. @baraye_kari_hastam
🌀گنجشکی با عجله و با تمام توان به آتش نزدیک می شد و برمی گشت! ❓پرسیدند: چه می کنی؟ 🔹پاسخ داد در این نزدیکی چشمه آبی هست و من مرتب نوک خود را پر آب می کنم و آن را روی آتش می ریزند. ❗️گفت: حجم آتش در مقایسه با آبی که تو می آوری بسیار زیاد است این آب فایده ای ندارد. 🔹گفت: شاید نتوانم آتش را خاموش کنم؛ اما آن هنگام که وجدانم می پرسد: زمانی که دوستت در آتش می سوخت تو چه می کردی؟ پاسخ می دهم: *هرآنچه از من بر می آمد!* @baraye_kari_hastam