eitaa logo
🇵🇸برای زینب🇵🇸
450 دنبال‌کننده
593 عکس
163 ویدیو
0 فایل
اینجا، کلبه ماست.جایی برای خواندن، جایی برای نوشتن، جایی برای خزیدن در کنج خلوتی که همیشه دنبالش هستیم. برای سخن گفتن، برای فریاد از تمام روایتهای پرامید و یاس اما ایستاده با قامت راست برای حرکت شماره تماس: 09939287459 شناسه مدیر کانال: @baraye_zeinab
مشاهده در ایتا
دانلود
ادامه "عمق قلب" 📜روایت واقعی دوستی با زنی از اهالی غزه قسمت سوم گرم صحبت با ام غسان بودم که دیدم به غسان اشاره میکند. غسان چند متر جلوتر کنار همسرم رفته بود. دستش را گرفته و با شور قدم بر میداشت و حرف میزد. - چون بابا نداره با مردها خیلی خوبه. زود دوست میشه. آهی کشیدم. اگر‌ آدم، آسمان باشد یتیمی، سیاهچاله است. اگر آدم دشت صاف سر سبز باشد یتیمی چاه عمیق این دشت است. یتیمی حفره بزرگی‌در قلب است. پر نمی‌شود. یتیم ها می‌ترسند. از آن چاه. از آن سیاهچاله. حس مي کنند ممکن است دهان باز کند و همه چیز را ببلعد. غم یتیمیِ غسان خنده را روی لبم خشکاند. نزدیک ماشین، غسان دوید تا جلو بنشیند. من عقب نشستم و فرصت شد با مهمانم بیشتر گرم بگیرم. - چطور عربی بلدی؟ عربی شکسته بسته ام اگر چه توجه نابغه کوچک را جلب نکرد اما برای مادرش خوشایند بود. این تجربه را همیشه داشته ام. به همه دوست های عربم همان اول می گویم عربی می فهمم.انگار با این حرف فاصله ها کمتر می شود. -تو مدرسه. از کلاس اول راهنمایی کتاب عربی داشتیم. در دانشگاه هم بعضی رشته ها تخصصی تر عربی می خونن. عجیب بود که بعداز ده سال زندگی در ایران این را نمی دانست. - شما چی؟ فارسی رو زود یاد گرفتی؟ - اُه. نه اصلا. تا زمانی که شوهرم زنده بود سمتش نرفتم. اما بعدش مجبور شدم و واقعا سخت گذشت. تا به هتل برسیم از مشهد گفتم. از خودمان. از این در و آن در. حرف زدیم و حرف زدیم و حرف زدیم. برگشتنی دیگر خستگی یادم رفته بود. نیمه های شب بود. ادامه دارد... ✍ نفیسه یلپور @jaryaniha شما هم روایت کنید... 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده روایت نویسی: برشی از سریال 《تهران》ساخت رژیم صهیونیستی که جزئیات ترور توسط را بازسازی کرده است. شما هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
«پیش‌نیاز پیشرفت» 🔹محمدحسین ۱۵ساله است. این روزها در دنیای نوجوانی خودش مشغول سیر و سفر است. گاهی هم تحت تاثیر حرف‌های روزمره جامعه قرار می‌گیرد. امروز که از مدرسه آمد، سر صحبت باز شد و گفت: معلم اجتماعی می‌گوید عرب‌ها پولدارند ولی اقتصادشان پایدار نیست. به نظر من حرفش اشتباه است! کمی حرف زدیم و رفت تا دست‌هایش را بشوید و بیاید ناهار بخورد. در این فاصله گوشی موبایلم را به تلویزیون وصل کردم و ویدئو را آماده پخش گذاشتم. وقتی آمد گفتم: این فلیم رو ببین! _چیه؟ پهپاده؟ + ببین! _پرچم کجاست روی هلی کوپتر؟ +یمنه. چشمانش را به صفحه تلویزیون دوخته بود. بالگرد فرود آمد. رزمنده‌ها پیاده شدند و کمی پیش رفتند. تازه محمدحسین فهمید قضیه چیست. چشم‌هایش چهار تا شده بود! با خنده و صدای بلند گفت: مگه الکیه؟ مگه میشه؟ بابا بی خیال! کشتی کیه؟ گفتم: مال صهیونیست‌هاست و با لبخند موذیانه ادامه دادم باز فکر می‌کنی همه چیز با پول به دست می‌آید؟ آخه بن زاید و بن سلمانِ نوکر غرب و حکومت‌های وابسته‌شان می‌توانند اقتصاد پایدار بسازند؟ اقتصاد پایدار بر پایه اقتدارِ پایدار است! اصلاحاتی که نمادش چهار تا مرکز تفریحی و برج شیشه‌ای است و هیچ ریشه‌ای در نرم افزار و ملتِ تربیت شده ندارد با یک اخم غرب ترَک می‌خورد. قدرت، چه اقتصادی، چه نظامی، چه سیاسی باید ریشه داشته باشد. ریشه‌ای که از بین صفوف منسجم مردم جوانه زده و رشد کرده. همه چیز که با پول ساخته نمی‌شود! اراده، آزادگی، عزت و استقلال است که پیشرفت ریشه‌ای و پایدار را می‌سازد. (فیلم مربوطه را در یک پست بعدتر ببینید.) ✍فاطمه ابن‌علی 🆔eitaa.com/awaken_ir شما هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
ادامه "عمق قلب" 📜روایت واقعی دوستی با زنی از اهالی غزه قسمت چهارم ام غسان اهل فلسطین است. اهل خود خود غزه. ماجرای زندگی‌پر هیجان وعجیب غریبش را، این که چطور از حصار غزه فرار کرده و در ایران چه می کند، در کتاب تاوان عاشقی بخوانید. در قسمتی از این کتاب خواندم: برخی اهالی غزه فکر می کنند ایران به اسرائیل بمب می دهد. آتش گرفتم. هم می کشند و هم بازی روانی راه می اندازند. با خودم گفتم: اسرائیل قبل ساخت موشک رسانه ساخته که می تواند این طور خون را با شایعه ها بشویَد. بعد خواندن کتاب، همسرم با ام غسان ارتباط گرفت. وقتی فهمید می خواهد به غزه برگردد دعوتشان کردیم. میخواستیم خاطرات خوش ایرانش بیشتر شود. چون اگر برمی گشت غزه می توانست روشنگری کند. می توانست حقایق را بگوید، می توانست رسانه باشد. این شد که به بهانه تولد غسان دعوتشان کردیم. قرار بود روز اول برای خودشان باشند و هر جا دوست دارند بروند. عصر روز دوم برای خرید، آن ها را به الماس شرق بردیم. بوی زعفران و نبات و هل، آبی های فیروزه ای و درخشش نقره ها، قلم زنی ها و فرش های دست بافت، مس و ترمه، سفال و هزار نقش دیگر، مرا سر ذوق می آورد که با ام غسان از ایران بگویم. او هم هر از گاهی از مردمش و سبک‌ زندگی شان می گفت. زعفران و هل خرید با گردنبند فیروزه. به رفتار هایش دقت می کردم. غم کم نداشت اما در لحظه، زندگی‌ می کرد. انگار موم کف دستش بود. می توانست افکارش را مدیریت کند. شاید این میوه مقاومت باشد. مردمی که با غم و فقر بزرگ می‌شوند اگر بخواهند غم پروری کنند دوام نمی آوردند. نمی توانند مقاومت کنند. ✍نفیسه یلپور @jaryaniha ادامه دارد.... شما هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
26.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
ایده روایت نویسی: آتش بس تمام شد. از دیروز همه چیز دوباره از سر گرفته شده است. همه چیز... از دیروز... خودم می گویم و خودم نقیض می آورم... مگر اصلا آتش بسی برای حملات بی پایان اسرائیل شکل گرفت؟ مدام این جمله در من مرور میشود که «ما تصمیم گرفتیم به جای هر روز ذره ذره مردن، اگر قرار به مردن است یک بار برای همیشه بمیریم.» و تو گویی میگوید یک بار آنقدر بایستیم تا یا ما تمام شویم یا آن جعلی منحوس. و این پیغام پزشکان دنیاست برای هم صنفانشان. بیا خودمان را بگذاریم جای یکی از همین پزشکان غزه... و بنویسیم... از این روزهای پر درد که میخواهیم پای وطن بایستیم به قیمت جان، خون، و اعضای تکه تکه شده ای که مدام تکرار میشود و عادی نمیشود پیش چشمانمان... بیا بنویسیم از اینکه حاضر نشدیم بیمارستان را از ترس تهدید ترک کنیم .ما مرد مبارزه ایم. زن و مردمان مرد مبارزه است... شما هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
در روزهای جنگ بر به دنیا آمده‌بود و در همین روزهای جنگ بر شهید شد. ✍️زینب شریعتمدار https://eitaa.com/banooyepishran شما هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ایده روایت نویسی: می دانی؟ در فاصله سال ۹۲ تا ۹۶ شهید شده اند. گمان کن یکی شان، فرزندش تازه یه دنیا آمده بوده باشد، حالا یک کودک شش تا ده ساله است... چیزی از پدر ندیده... حالا پیکری دارد که با دی ان ای شناسایی شده . این همه مادیتی است که از پدر درک کرده... ممکن است کودکی خُرد بوده باشد و حالا در گیر و دار بحران هویت سنش، تمام هویتش به خاک برگشته... ممکن است دختری چشم انتظار بوده باشد که در روزهای رفت و آمد خواستگارها، پدر، به خانه برگشته است... یا ... تو بگو... بنویس... شما هم بنویسید. 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
‏امیرالمونین علیه السلام‏: فَإِنَّ يَدَ اللَّهِ عَلَى الْجَمَاعَةِ وَ إِيَّاكُمْ وَ الْفُرْقَةَ فَإِنَّ الشَّاذَّ مِنَ النَّاسِ لِلشَّيْطَانِ كَمَا أَنَّ الشَّاذَّةَ مِنَ الْغَنَمِ لِلذِّئْبِ بدانید که دست خداوند با توده مردم می‌باشد، از تفرقه و تشتت دوری کنید، کسی که از جامعه کنار رود گرفتار شیطان می‌شود، همان طور که گوسفند منفرد از گله نصیب گرگ می‌گردد. بحار الانوار، ج ۶۵، ص: ۲۸۹ 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
‏امیرالمونین علیه السلام‏: الِاسْتِشَارَةُ عَيْنُ الْهِدَايَةِ وَ قَدْ خَاطَرَ مَنِ اسْتَغْنَى بِرَأْيِهِ مشورت کردن عین هدایت است و هر که خود را از نظر دیگران بی‌نیاز بیند به مخاطره افتد. نهج البلاغه، حکمت ۲۱۱ 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
سلام و نور و رحمت🌻 شما دعوتید به اولین نشست تخصصی راویان پیشران با حضور اساتید و فعالین و سر شبکه های عرصه ی روایت و با حضور ویژه ی حجت الاسلام محمد امین نخعی و محمد رضا جوان آراسته به همراه تقدیر از راویان برتر اربعینی ⏰شنبه ۱۸ آذر ماه ساعت ۱۴ تا ۱۷ 📍میدان بهارستان، نرسیده به چهار راه سرچشمه،یادمان شهدای هفتاد و دو تن لطفا در صورت حضور نام خود را تا جمعه شب به شماره ۰۹۹۳۹۲۸۷۴۵۹ پیامک فرمایید
🔰گفتگوی ویژه معارفی 🎙برنامه آرمان ⭕️با موضوع : (ام المقاومة) تحلیل قرآنی از مقاومت حضرت فاطمه سلام الله علیها و تطبیق بر مقاومت مردم غزه 🖥شبکه قرآن زنده ⏱ساعت ۲۲/۳۰ 🆔@Khezri_ir
‏امام صادق علیه السلام‏: صَدَقَةٌ يُحِبُّهَا اللَّهُ إِصْلَاحٌ بَيْنَ النَّاسِ إِذَا تَفَاسَدُوا وَ تَقْرِيبٌ بَيْنَهُمْ إِذَا تَبَاعَدُوا صدقه‌ای که خدایش دوست دارد اصلاح میان مردم است که میانشان به هم خورده و نزدیک کردن آن‌ها است به هم چون از هم دوری گزیدند. بحار الانوار، ج ۷۳، ص: ۴۴ 📜اینجا، سکوی انتشار روایت شماست. از آنچه می بینید. 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
چقدر احساس خوب شما از برنامه مون مایه دلگرمی بود... محبت خانم سمیه رفیعی، نویسنده خوش ذوق کشورمون و از حاضران برنامه شنبه مون
گزارش متنی و تصویری برنامه رو تو کانال میدارم کم کم...😁
برای مشاهده گزارش نشست کانال ویژه‌ی را دنبال کنید. نشست تخصصی راویان پیشران 🏷https://eitaa.com/raviya_pishran
بسم الله الرحمن الرحیم امروز ۲۸۰ شــهید گمنام در ایران تشییع شدند. شما این جمله را در اخبار می‌شنوید. خیلی‌هایتان در مراسم بدرقه‌شان حاضر می‌شوید. بعضی‌هایتان هم از گوشه و کنار می‌شنوید سی‌وپنج‌سال بعد از جـنگ، در عصر سر به آسمان ساییدن علم ژنتیک، تشییع شهــید گمنام چه معنایی دارد؟ من می‌خواهم معنایش را برایتان بگویم. تشییع شهـید گمنام سی‌وپنج‌سال بعد جـنگ یعنی ننه‌علی که تنها کس و کار علی بود و علی، تنها کس و کارش. ننه‌علی ۲۷تیر ۶۷ که پایان جـنگ اعلام شد و هنوز پسرش نیامده بود، پای تنهارادیوی ده، غمباد کرد و مرد. علی امروز روی دست شما تشییع شد. یعنی ام‌احمد که ته روستایی حوالی اهواز زندگی می‌کرد و تا ۷۵ که شوهر جانبازش شـهید شد و تا ۸۰ که زورش به هزینهٔ بیمارستان‌های تهران نرسید و دکترهای خانهٔ بهداشت نفهمیدند سرطان دارد جانش را می‌گیرد، هنوز منتظر بود پیکر احمد زیر رمل‌های فکّه پیدا شود. احمد امروز روی دوش شما بود. یعنی بابای محمد که دوبار دوبار به بانک ژنتیک رفت و نمونه داد و هر هفته از معراج پرسید: «دستگاه چیزی تطبیق نداد؟» تا همین آخرها، قبل این‌که کرونا نفسش را ببَرد، مهندس آب پاکی را روی دستش ریخت و گفت: «حاجی به مولا استخوانی رو که سی سال زیر خاک مونده دست بزنی پودر می‌شه. سخته تطبیق دی‌ان‌ای. سخته». محمد امروز در میدان‌ شهر چرخید. یعنی سیاوش که با توپ مستقیم تـانک، استخوان‌های سوخته‌اش در هزار تکهٔ شلمچه پخش شدند و کسی نتوانست حتی یک کف دست استخوان از او جمع کند برای همسرش ببرد. سیاوش امروز برگشت. یعنی مهران و آرش که زیر گرمای شصت‌درجهٔ طلائیه، با بیل مکانیکی به جان خروارخروار خاک افتادند و هرجا را که همرزمی گفت: «دقیق شب عملیات یادم نیست، ولی شاید این‌جا»، کندند و کاویدند تا پیکرهای روی مین رفتهٔ حامد و هادی را پیدا کنند. حامد و هادی امروز آمدند. یعنی سپیده و سمیه که چشمشان پشت میکروسکوپ قرمز شد تا برای بار دهم از تکه‌استخوانی نمونه بردارند و تطبیق بدهند، شاید به یک اسم برسند، اسم مصطفی که سی سال است مادرش حسرت خاکسپاری‌اش را دارد. مصطفی امروز تشییع شد. یعنی حاج‌نائب که بعد هر نماز، دست به آسمان بلند کرد و گفت: «خودت دادی. خودت پس گرفتی. به خودت بخشیدمش. فدای سرت که امیرم برنگشت.» امیر امروز برگشت. یعنی تربت خیس از اشک یوسف در سنگری کنار اروند که خدا را به فاطمهٔ زهرا (س) قسم می‌داد پیکرش هیچ‌وقت برنگردد. یوسف هنوز برنگشته. پرستو علی‌عسگرنژاد 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab
به‌نام‌او لباس عزت بر تنت، مدال شهادت گردنت خبر شهادت که می‌شنوی جز آمیختگی غم و شادی، حال غبطه‌ای نیز کل وجودت را می‌گیرد، غبطه به حال عزیزانی که شبِ شهادت مادرشان، در خون خود غلتیدند و ندای الهی را لیبک گفتند. آنانی که در زندگانی دنیا گم‌نام بودند ولی نام‌شان در لوح مبارک ملائک می‌درخشید. حمله تروریستی هم برایم دوباره غبطه شد و هم دوباره حسرت. حسرت از شنیدن نام یک همشهری، در آن سوی کشور، که مرامش، اندازه رخت شهادت شد و خدا او را خوب خرید. احسان بابایی، همان همشهری من است که در خیابان و کوچه‌های شهرِ من قدم برمی‌داشت و کسی او را نمی‌نشناخت‌. حتی وقتی که مدال ورزش کوراش را بر گردنش آویخت. یک گوشه شهر یک روستای حاشیه‌ای از خانواده‌ای مهربان و صبور، پدری زحمت‌کش که دلش یک سالی بود شور پسر را می‌زد. خواب شهادتش را هم دیده‌بود ولی نمی‌خواست مانع فرزند شود نمی‌خواست دل بد کند از روزی که پسرش دیگر نباشد. پول حلال کارگری کار خودش را کرد. مگر غیر عاقبت‌بخیری حاجت دیگری می‌ماند؟ ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ دلم گواهی می‌دهد از لحظاتی که احسان بابایی سر مزار شهید بابایی رزق شهادت می‌خواست. مگر می‌شود به مزار عباس بابایی بروی و مرگی بسان او را طلب نکنی!؟ احسان که اشتراک فامیلی هم داشت با شهید. خدا ‌عالِم است در بچگی چقدر از هواپیمای شهید بالا می‌رفته، همان که وسط مزار شهدای قزوین کنار امامزاده حسین، خودنمایی می‌کند. مزار شهید بابایی قطعه‌ای از بهشت قزوین است که اهل دل به دنبال مراد خود از هرجای کشور خودشان را به آن‌جا می‌رسانند. این‌بار مدال شهادت به جای تمام مدال‌های رنگارنگ بر گردن احسان آویخته شد. رئیس انجمن بین‌المللی کوراش شهادتش را به وزیر ورزش کشور، تسلیت گفت. حالا قرار است برای شهادتش در اولین مسابقات یک دقیقه سکوت کنند. ولی من می‌خواهم برای مظلومیت او و یارانش فریاد بزنم. فریادی از بیزاری عاملان این ترور و هر آن‌کسی که ایران‌مان را قوی نمی‌خواهد. شهادتت مبارک، برای این همشهری حسرت کشیده هم دعا کن. "اللهم بارک لمولانا صاحب‌الزمان(عج)" @del_gooye 🖊فاطمه میری طایفه 🏷 https://eitaa.com/barayezeinab