#رمان های جذاب و واقعی📚
#داستان_واقعی #روایت_انسان #قسمت_دویست_نود_هفتم🎬: در اطراف مصر تمدن هایی بود که می توان اینچنین ا
#داستان_واقعی
#روایت_انسان
#قسمت_دویست_نود_هشتم🎬:
حضرت شعیب به دنبال آن بود که با ایجاد جامعه ای عادلانه بستر تحقق اقامه دین را فراهم کند و مفهوم قسط و عدل را با معجزه ای که آورده بود کم کم و به تدریج به خورد جامعه دهد، همانا یکی از ارکان جامعه ی الهی ایجاد عدل و داد و برابری هست
اما ابلیس هم بی کار ننشسته بود و به دنبال راهی بود تا مردم مدین را در مقیاس تمدنی دچار گمراهی و انحراف کند.
و پر واضح بود در جامعه ای که رشد اقتصادی چشمگیری دارد، بهترین راهی که می توانست در مقیاس تمدنی باعث انحراف مردم مدین شود، ایجاد حرص و طمع در آنان نسبت به
ایجاد رفاه بیشتر بود.
آنان که خود از رفاه خوبی برخوردار بودند اینک به فکر افتاده بودند تا از هر طریقی که شده رفاه خود را افزایش بدهند، یعنی خطر همان ویروس طمع و آز که از ابلیس نشأت می گرفت مشغول خود نمایی بود و این گونه بود که ابلیس با سردارانی که پیش از این از آن نام بردیم، راه های جدیدی را پیش ر وی آن ها گشود.
عده ای از آنان دست به کم فروشی و خراب کردن مکیال و میزانی زدند که شعیب برایشان آورده بود و به واسطه کم فروشی و فریب در معامله و
تجارت عده ای از آنان به سرعت رشد کردند و هر روز که می گذشت بر ثروتشان افزوده می شد و این ثروت اندوزی عده ای باعث ایجاد نظام طبقاتی میشد.
و کسانی که سخنان شعیب را مبنی بر عدالت و رعایت میزان و مکیال سرلوحه کار خود قرار داده بودند، از بقیه عقب ماندند.
همین مساله موجب به وجود آمدن جامعه ای طبقاتی و ناعادلانه شد. در چنین جوامعی که بین جامعه طبقه مرفه و مترف و فقیر به وجود می آید بستر مناسبی برای حضور و ظهور و رشد طاغوت فراهم می باشد؛ طاغوتی که با تکیه بر پول و قدرت می تواند عده ی زیادی را به استثمار و بردگی
بکشاند.
در این هنگام بود که به مرور زمان پادشاه ستمگری در این جامعه به وجود آمد، پادشاهی که گویی از طرف ابلیس همه طوره ساپورت میشد و اندیشه هایی به ذهنش می انداخت که برای نابود کرد یک جامعه ی الهی کفایت می کرد.
این پادشاه...
ادامه دارد...
📝به قلم: طاهره سادات حسینی
@bartaren
🌕✨🌕✨🌕✨🌕