eitaa logo
از ازل تا قیامت
291 دنبال‌کننده
131 عکس
150 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴دیدار با امام زمان علیه‌السلام و پی بردن به ارتباط نزدیک آیة اللّه سیّد اصفهانی(ره)🌴 مرحوم آیة اللّه حاج شیخ عبدالنّبی عراقی می گوید: «در روزگاری که در اشرف بودم، مسئله مهّم و غامض مرا مشغول داشته و در پی آن بودم که آنها را از امام عصر (ع) سؤال کنم. در همان شرایط شنیدم شخصی که از راه ریاضت به مقاماتی رسیده است به نجف آمده و کارهای شگفت انگیزی از او نقل می کردند. به دیدار او رفتم و او را آزمودم، دیدم مرد آگاهی است. از او پرسیدم که: «آیا با اطلاّعات و تخصّص و دریافتهای تو، راهی به کوی امام عصر (ع) است؟» پاسخ داد: «آری.» پرسیدم: «چگونه؟» گفت: «شما با نیّت و با وضو یا غسل به صحرا برو و در نقطه ای دور دست و خلوت رو به قبله بنشین و هفتاد بار... را با همه وجود قرائت کن، آنگاه حاجت و خواسته خود را بخواه و مطمئن باش که هر کس در پایان برنامه نزد تو آمد مطلوب و محبوب تو می باشد. دامان او را بگیر و خواسته ات را بخواه.» به همین جهت روزی از روزها با آمادگی کامل به بیابان مسجد رفتم و رو به قبله، آن برنامه را به انجام رساندم که دیدم مردی گرانقدر و پرابهّتی در لباس عربی پدیدار شد و به من گفت: «شما با من کاری داشتید؟» گفتم: «با شما خیر» فرمود: «چرا؟» چنان غفلت زده بودم که باز هم گفتم: «نه، با شما کاری نداشتم.» او رفت و به ناگاه من به خود آمدم و از پی او به راه افتادم. او به منزلی در همان دشت وارد شد و من نیز به آنجا رسیدم امّا دیدم در بسته است. در زدم، فردی درب را گشود و پرسید: «چه می خواهید؟» گفتم: «همان آقایی را که اینجا آمدند.» پس از چند دقیقه باز گشت و گفت: «بفرمایید.» وارد شدم. منزل کوچکی بود و ایوانی داشت. تختی بر آن ایوان زده شده بود و بر روی آن وجود گرانمایه دوازدهمین امام معصوم، حضرت (ع) نشسته بود. سلام کردم و آن گرامی پاسخ داد، امّا من چنان آن حضرت شدم که مسائل اصلی خود را تماماً فراموش کردم. بناچار چند سؤال دیگر طرح و پاسخ آنها را گرفتم و بیرون آمدم. کمی از خانه دور شدم. دیدم مسائل گانه ای که در پی پاسخ یافتن بدانها بودم به یادم آمد. بی درنگ باز گشتم و بار دیگر درب منزل را زدم. همان فرد بیرون آمد و گفت: «بفرمایید.» گفتم: «می خواهم خدمت حضرت شرفیاب شوم و پاسخ سؤالهای خویش را بگیرم.» گفت: «آقا تشریف بردند امّا او هستند.» گفتم: «اگر ممکن است اجازه دهید از نایبشان بپرسم.» گفت: «بفرمایید.» وارد شدم، امّا هنگامی که نگاه کردم دیدم آیة اللّه سیّد اصفهانی جای حضرت مهدی (ع) نشسته و بر روی همان تخت قرار دارد. پرسشهای خود را یکی پس از دیگری طرح نمودم و ایشان پاسخ دادند. خداحافظی کردم و بیرون آمدم. پس از خروج از منزل، با خود گفتم: «شگفتا! آیة اللّه اصفهانی که در نجف بودند، کی به اینجا آمدند؟!» فوراً به نجف باز گشتم و در هوای گرم بعد از ظهر به منزل ایشان رفتم. اجازه ورود گرفتم، دیدم مشغول است. نمازش به پایان رسید. رو به من کرد و ضمن تفقّد فرمود: «مگر پاسخ سؤالهای خود را نگرفتی؟» گفتم: «چرا امّا!» بار دیگر پرسیدم و ایشان به همان سبک جواب داد و من دریافتم که مقام و موقعیّت آن مرد بزرگ چگونه است و ارتباطش با صاحب الزّمان (ع) تا کجاست.» منبع: کرامات صالحین 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله🌴 ✅در چنین شبی یعنی شب ۲۸ سال هجری قمری پیامبر اکرم(ص) لحظات آخر عمر شریفشان را در کنار می گذراند. حال حضرت(ص) رو به وخامت بود تا جایی که مکرر می شدند و لحظاتی بعد به هوش می آمدند و تمام زنان و كودكان می گریستند. حضرت(ص) آخرین وصایای خود را به وصی خود، یعنی امام علی(ع) فرمود : 《یا علی! وقتی من از دنیا رفتم، تو مرا بده.》 و در روایت دیگر آمده است كه حضرت(ص) به امام(ع) سفارش کردند که؛ 《به هر كسی وعده ای دادم، باید آن را بگیرد و به هر كسی دِینی دارم، باخبرم سازد.》 لحظاتی گذشت و در این هنگام که مبارک حضرت رسول اکرم(ص) در دامن امام (ع) بود، جان سپرد. صدای ناله و گریه زنان و کودکان بالا گرفت و على(ع) شيون كنان، رحلت پيامبر اکرم(ص) را اطرافيان خبر داد. قسمتی از فرمایشات حضرت صدیقه (س) پس از شهادت حضرت رسول اکرم(ص) : 《يَا أَبَتَاهْ مَا أَعْظَمَ ظُلْمَةَ مَجَالِسِكَ فَوَا أَسَفَاهْ عَلَيْكَ إِلَى أَنْ أَقْدِمَ عَاجِلًا عَلَيْكَ وَ أُثْكِلَ أَبُو الْحَسَنِ الْمُؤْتَمَنُ أَبُو وَلَدَيْكَ الْحَسَنِ(ع) وَ الْحُسَيْنِ(ع) وَ أَخُوكَ وَ وَلِيُّكَ وَ حَبِيبُكَ وَ مَنْ رَبَّيْتَهُ صَغِيراً وَ وَاخَيْتَهُ كَبِيراً وَ أَحْلَى أَحْبَابِكَ وَ أَصْحَابِكَ إِلَيْكَ مَنْ كَانَ مِنْهُمْ سَابِقاً وَ مُهَاجِراً وَ نَاصِراً وَ الثُّكْلُ شَامِلُنَا وَ الْبُكَاءُ قَاتِلُنَا وَ الْأَسَى لَازِمُنَا ثُمَّ زَفَرَتْ زَفْرَةً وَ أَنَّتْ أَنَّةً كَادَتْ رُوحُهَا أَنْ تَخْرُج》 ♦️پدر جان! آن مجالسى كه تو داشتى (با رفتن تو) دچار ظلمت بزرگى شده اند. (ع) تو را از دست داد، همان ابو الحسنى كه مؤتمن، پدر دو فرزند تو (ع) و (ع)، برادر تو دوست تو و تو مى باشد. همان على(ع) كه تو او را از زمان كودكى پرورش دادى در زمان بزرگسالى او با وى برادر شدى. همان على(ع) كه دوستان و اصحاب تو بود. همان على(ع) كه در اسلام آوردن و هجرت نمودن و یارى كردن تو بر همه سبقت گرفت. ما تو را از دست دادیم، گریه قاتل ما خواهد بود و تأسف همراه و مونس ما گردید. سپس آن بانو فریادى زد و ناله اى كرد كه نزدیك بود از بدنش مفارقت نماید. به نقل مشهور رحلت آن حضرت(ص) در روز اتفاق افتاده است. و امام (ع) درباره این روز می فرماید : 《..وَ یَوْمُ الْإِثْنَیْنِ یَوْمُ نَحْسٍ قَبَضَ اللهُ فِیهِ نَبِیَّهُ وَ مَا أُصِیبَ آلُ مُحَمَّدٍ(ص) إِلَّا فِی یَوْمِ الْإِثْنَیْنِ..》  روزى نحسى است كه خدا در آن روز پیامبر خود را قبض كرد و آل محمّد(ص) دچار نشدند مگر در روز دوشنبه. منابع : ۱)شیخ مفید، الارشاد، ص ۹۷ ۲)الطبقات ابن سعد، ج۲، ص۲۱۴ ۳)بحار الأنوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۷۷ ۴)اصول کافی کلینی، ج۴، ص۱۴۷ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat