eitaa logo
از ازل تا قیامت
291 دنبال‌کننده
131 عکس
150 ویدیو
1 فایل
بررسی عوالم شش گانهٔ خلقت آدمی
مشاهده در ایتا
دانلود
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁رویای ام البنین (س) وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش گیسوان ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گفت: «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشم‌ها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به نوراني و سه درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسان‌هاست بعد از پيامبر گرامي و اين گونه در خبر آمده است. پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تأويل رؤياي من چيست؟!». مادر به دخترك و خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم بزودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ». پس از صحبت‌هاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آن‌ها در مورد پذيرش علي علیه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري علیه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني ـ كه خادمه اين خانه باشد ـ قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او كه مالامال از عشق به داشت گفت: اي «حزام» به خدا سوگند من او را خوب كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(ع) پس او را به بن ابيطالب، مولايم تزويج كن. منبع : مولد عباس بن علی (ع) ادامه دارد.....🚶 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁 از قبیله بنی کلاب (ام البنین) (علیه السلام) را به عقد حضرتش درآورد، و ام البنین فرزند به نام های: ، ، و به دنیا آورد، که هر چهار فرزند گرامی شان در دفاع از حریم و در در رکاب (علیه السلام) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، و آن چنان جانفشا نی نمودند که تاریخ نظیر آنان را ثبت نکرده. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بعد از شهادت مادری خویش را در وجود این بانوی می دیدند، و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. ام البنین، فرزندان دختر گرامی رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند، می داشتند و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴رویای صادقه ام البنین (سلام الله علیها )🌴 🍁وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش گیسوان ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گفت: «مادر خواب ديدم كه در سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آن جا وجود داشت. و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشم‌ها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به ماه نوراني و سه ستاره درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسان‌هاست بعد از پيامبر گرامي و اين گونه در خبر آمده است. پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تأويل رؤياي من چيست؟!». مادر به دخترك فهيمه و عاقله خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم بزودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب چهار پسر مي شوي كه اولين آنها مثل چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ». پس از صحبت‌هاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آن‌ها در مورد پذيرش علي علیه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري اميرالمؤمنين علیه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه وحي و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني ـ كه خادمه اين خانه باشد ـ قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او كه قلبي مالامال از عشق به داشت گفت: اي «حزام» به خدا سوگند من او را خوب تربيت كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم (ع) پس او را به علي بن ابيطالب، مولايم تزويج كن. ادامه دارد..... 🚶 منبع : محمد علی الناصری، مولد عباس بن علی (ع) 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @ahkamezanashoyi
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁 از قبیله بنی کلاب (ام البنین) (علیه السلام) را به عقد حضرتش درآورد، و ام البنین فرزند به نام های: ، ، و به دنیا آورد، که هر چهار فرزند گرامی شان در دفاع از حریم و در در رکاب (علیه السلام) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، و آن چنان جانفشا نی نمودند که تاریخ نظیر آنان را ثبت نکرده. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بعد از شهادت مادری خویش را در وجود این بانوی می دیدند، و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. ام البنین، فرزندان دختر گرامی رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند، می داشتند و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 ✅وقتی در #۱۲ محرم کربلا را وارد مجلس پسر زیاد کردند، در حالی که زنان بیت(ع) و زنان بعضی از و خدمتکاران و کنیزان دور کبری(س) حلقه زده بودند، وارد مجلس عبیدالله بن زیاد شد. و زینب زنی بلند بالا بود و در آن میان، او که قدش بلندتر بود نمایان بود. وارد شد و سلام نکرد. ابن زیاد توقع داشت بعد از این حادثه که به خیال خودش اینها را کرده و تمام نیروهایش را گرفته است، دیگر باید اینها تسلیم شده باشند، فکر می کرد اکنون وقت خواهش و التماس است. نمی دانست که روح آن ها خرد شدنی نیست. وقتی زینب نشست، عبیدالله فریاد زد : «مَن هذهِ المُتَکبِّره؟» این زن پر تکبر کیست؟ کسی به او جواب نداد. سؤالش را تکرار کرد. باز هم کسی جواب نداد. دفعه سوم یا چهارم یکی از زنها گفت : «هذه زینبُ(ع) بنتُ علی بنِ ابیطالبِ(ع)» این دختر (ع) است. ابن زیاد شروع کرد به رذالت و نشان دادن و گفت : «الحمدُلله الّذی فَضَحَکُم وأکذَبَ احدوثتَکُم» 🔺خدا را سپاس می گویم که شما را رسوا و دروغ شما را آشکار کرد. خدا را سپاس می گویم که عقده و کینه مرا نسبت به برادرت شفا داد. در این هنگام از این زخم زبان های عبیدالله، کبری(ع) به سخن درآمد و فرمود : خدا را سپاس می گویم که عزّت را نصیب ما کرد. خدا را سپاس می گویم که را در خاندان ما قرار داد. «انَّما یفتَضِحُ الفاسِقَ و یَکذِبُ الفاجرَ و هو غیرُنا و ما رَایتُ اِلّا جَمیلاً و ثَکَلتکَ امُّکَ یا ابنَ مَرجانَه» 🔺رسوایی مال و فاجرهاست. افتخار است نه رسوایی. دروغ را فاسق و فاجرها می گویند نه اهل حقیقت. از ساحت ما به است. 🍁و من جز در چیزی ندیدم!🍁 خدا مرگ بدهد تو را ای پسر مرجانه! ابن زیاد گفت : شما هنوز زبان دارید؟! هنوز دارید حرف می زنید؟! هنوز سر جای خودتان ننشسته اید؟! عبیدالله به قدری خشمگین می شود که کار به جایی می رسد که دستور می دهد تا جلاد حاضر شود و گردن حضرت (س) را بزند‌ که سرزنش و شماتت حاضرین رو به رو شد. در این هنگام رو کرد به امام (ع) و از ایشان پرسید : چه نام داری؟ امام(ع) پاسخ داد: علی بن الحسين(ع)! ابن زياد گفت : مگرخدا علی بن الحسين(ع) را نكشت؟ امام سجاد(ع) فرمود : «كانَ لي اخُ اكْبرُ مِنّي يُسَمّي عَلياً فَقَتَلْتُمُوُهُ» او برادر من بود که نام او نیز، بود، که شما او را کشتید. امام(ع) نیز همانند حضرت (س) جواب زخم زبانهای عبیدالله را داد. ابن زیاد این بار جلّاد را برای زدن گردن امام (ع) آماده می کند ومی گوید جلّاد بیا گردن این جوان را بزن. و حضرت(ع) را تهدید به قتل کرد. این‌جا اولین بروز جلوه ی و معنویت و رهبری حضرت(ع)آشکار شد. حضرت بلافاصله (ع) فرمود: «أ بالقتل تُهَدِّدُنی»؟!! آیا ما را به کشتن تهدید می‌کنی؟ « وکَرامَتُنا الشَهادَةُ» درحالی‌ که ما به است؛ ما کشته‌شدن در راه را می‌دانیم و از مرگ نمی‌ترسیم. و زینب کبری(س) نیز از جا بلند شد و زین العابدین(ع) را در بغل گرفت و فرمود : (به خدا قسم گردن او زده نخواهد شد مگر اینکه اول گردن زینب(ع) زده بشود.) و عبیدالله در مقابل این صلابت، نشست. منابع : ۱)لهوف ابن طاووس،ص۱۶۰ ۲)بحارالانوار،ج۴۵،ص۱۱۷ ۳)بحارالانوار،ج۴۵،ص۱۱۵ ۴)مقتل الحسین(ع)،ص۳۲۵ ۵)وفیات الائمه،ص۴۵۴ ۶)بحارالانوار،ج۴۵،ص۱۱۸ ۷)کتاب انسان۲۵۰ ساله مقام معظم رهبری،ص۱۶۹ 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁رویای ام البنین (س) وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش گیسوان ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گفت: «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشم‌ها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به نوراني و سه درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسان‌هاست بعد از پيامبر گرامي و اين گونه در خبر آمده است. پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تأويل رؤياي من چيست؟!». مادر به دخترك و خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم بزودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ». پس از صحبت‌هاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آن‌ها در مورد پذيرش علي علیه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري علیه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني ـ كه خادمه اين خانه باشد ـ قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او كه مالامال از عشق به داشت گفت: اي «حزام» به خدا سوگند من او را خوب كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(ع) پس او را به بن ابيطالب، مولايم تزويج كن. منبع : مولد عباس بن علی (ع) ادامه دارد.....🚶 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁 از قبیله بنی کلاب (ام البنین) (علیه السلام) را به عقد حضرتش درآورد، و ام البنین فرزند به نام های: ، ، و به دنیا آورد، که هر چهار فرزند گرامی شان در دفاع از حریم و در در رکاب (علیه السلام) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، و آن چنان جانفشا نی نمودند که تاریخ نظیر آنان را ثبت نکرده. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بعد از شهادت مادری خویش را در وجود این بانوی می دیدند، و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. ام البنین، فرزندان دختر گرامی رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند، می داشتند و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁رویای ام البنین (س) وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش گیسوان ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گفت: «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشم‌ها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به نوراني و سه درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسان‌هاست بعد از پيامبر گرامي و اين گونه در خبر آمده است. پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تأويل رؤياي من چيست؟!». مادر به دخترك و خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم بزودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ». پس از صحبت‌هاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آن‌ها در مورد پذيرش علي علیه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري علیه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني ـ كه خادمه اين خانه باشد ـ قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او كه مالامال از عشق به داشت گفت: اي «حزام» به خدا سوگند من او را خوب كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(ع) پس او را به بن ابيطالب، مولايم تزويج كن. منبع : مولد عباس بن علی (ع) ادامه دارد.....🚶 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁 از قبیله بنی کلاب (ام البنین) (علیه السلام) را به عقد حضرتش درآورد، و ام البنین فرزند به نام های: ، ، و به دنیا آورد، که هر چهار فرزند گرامی شان در دفاع از حریم و در در رکاب (علیه السلام) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، و آن چنان جانفشا نی نمودند که تاریخ نظیر آنان را ثبت نکرده. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بعد از شهادت مادری خویش را در وجود این بانوی می دیدند، و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. ام البنین، فرزندان دختر گرامی رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند، می داشتند و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁رویای ام البنین (س) وقتي پدر ام البنين به نزد همسر و دخترش برگشت ديد همسرش گیسوان ام البنين را شانه مي زند و او از خوابي كه شب گذشته ديده بود براي مادر سخن مي گفت: «مادر خواب ديدم كه در باغ سرسبز و پردرختي نشسته ام. نهرهاي روان و ميوه هاي فراوان در آن جا وجود داشت. ماه و ستارگان مي درخشيدند و من به آن ها چشم دوخته بودم و درباره عظمت آفرينش و مخلوقات خدا فكر مي كردم. در مورد آسمان كه بدون ستون بالا قرار گرفته است و همچنين روشني ماه و ستارگان... در اين افكار غرق بودم كه از آسمان فرود آمد و در دامن من قرار گرفت و نوري از آن ساطع مي شد كه چشم‌ها را خيره مي كرد. در حال تعجب و تحير بودم كه سه نوراني ديگر هم در دامنم ديدم. نور آنها نيز مرا مبهوت كرده بود. هنوز در حيرت و تعجب بودم كه هاتفي ندا داد و مرا با اسم خطاب كرد من صدايش را مي شنيدم ولي او را نمي ديدم گفت: فاطمه مژده باد تو را به سيادت و نورانيت. به نوراني و سه درخشان پدرشان سيد و سرور همه انسان‌هاست بعد از پيامبر گرامي و اين گونه در خبر آمده است. پس از خواب بيدار شدم در حالي كه مي ترسيدم. مادرم! تأويل رؤياي من چيست؟!». مادر به دخترك و خود گفت: «دخترم رؤياي تو صادقه است اي دختركم بزودي تو با مرد جليل القدري كه مجد و عظمت فراواني دارد ازدواج مي كني. مردي كه مورد اطاعت امت خود است. از او صاحب 4 فرزند مي شوي كه اولين آنها مثل چهره اش درخشان است و سه تاي ديگر چونان ». پس از صحبت‌هاي دوستانه و صميمانه مادر و دختر، حزام بن خالد وارد اتاق شد و از آن‌ها در مورد پذيرش علي علیه السلام سؤال كرد و گفت: آيا دخترمان را شايسته همسري علیه السلام مي داني؟ بدان كه خانه او خانه و نبوت و خانه علم و حكمت و آداب است اگر او را (دخترت را) اهل و لايق اين خانه مي داني ـ كه خادمه اين خانه باشد ـ قبول كنيم و اگر اهليت در او نمي بيني پس نه؟ همسر او كه مالامال از عشق به داشت گفت: اي «حزام» به خدا سوگند من او را خوب كردم و از خداي متعال و قدير خواستارم كه او واقعا سعادتمند شود و صالح باشد براي خدمت به آقا و مولايم اميرالمؤمنين(ع) پس او را به بن ابيطالب، مولايم تزويج كن. منبع : مولد عباس بن علی (ع) ادامه دارد.....🚶 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat
هدایت شده از از ازل تا قیامت
🌺🌺🌺🌺🌺 🌴ام البنین سلام الله علیها🌴 🍁 از قبیله بنی کلاب (ام البنین) (علیه السلام) را به عقد حضرتش درآورد، و ام البنین فرزند به نام های: ، ، و به دنیا آورد، که هر چهار فرزند گرامی شان در دفاع از حریم و در در رکاب (علیه السلام) به درجه رفیع شهادت نائل آمدند، و آن چنان جانفشا نی نمودند که تاریخ نظیر آنان را ثبت نکرده. رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله بعد از شهادت مادری خویش را در وجود این بانوی می دیدند، و رنج فقدان مادر را کم تر احساس می کردند. ام البنین، فرزندان دختر گرامی رسول بزرگوار اسلام صلی الله علیه و آله را بر فرزندان خود که نمونه های والای کمال بودند، می داشتند و بخش عمده محبت و علاقه خود را متوجه آنان می کرد. 🌺🌿🌺🌿🌺🌿🌺 @barzakh_ghiyamat