eitaa logo
‹بـا‌شهیدان|ʙᴀsʜᴀʜᴇᴅᴀɴ›
79 دنبال‌کننده
722 عکس
148 ویدیو
6 فایل
﷽ هر که را صبح شهادت نیست شام مرگ است... بی شهادت زندگی با خسران چه فرقی دارد؟ برای آشنایی بیشتر با ما و شهدا به پیام سنجاق شده مراجعه کنید... ناشناس:‌ https://6w9.ir/msg/7960932 خادم کانال: @am86t_z عضو اتحادیه کانال های ارزشی ✅
مشاهده در ایتا
دانلود
پیت نفتی را میگیرم. از جیب گل و گشادِ شلوار خاکی رنگم چوب باریکی با کله پارچه پیچ شده بیرون میکشم. لوله پیت را داخل دهانم می چپانم و دهنم را پر از نفت میکنم. تا مرتضی می خواهد مانع شود کبریت میکشم و مشعل را روشن و نفت را پف میکنم روی مشعل و اتاق فرماندهی را به آتش میکشم. دود که می خوابد به صورت دودزده بقیه نگاه می اندازم. مرتضی با ریشش بازی میکند. _آتیشتت از موشک آر پی جی 7 کاری تره شعبده بازی ام عین توپ توی گردان میترکد و قرار و مدارمان میشود نماز مغرب، توی اردوگاه چکمه. تا عصر، چند مرتبه، شعبده بازی ام را به رخ این و آن می کشم تا بالاخره سر و کله شاپور پیدا میشود. _آماده ای بُنی؟ نمازخونه گوش تا گوش پر شده از ملت. اوازه ات به جبهه دشمن هم رسیده! از جا بلند میشوم، دل و اندرونم به هم میریزد. کله ام گیج می رود و با مخ زمین میخورم و صداها مبهم، توی گوشم کش می آید _آمبولانس... حرفه ای می زد... موج خمپاره خورده... شعبده باز شده ❤️ با شهیدان ❤️
مراد دهانش را آزاد می کند. _ اجازه، ر ... ر .... رفتیم شکار. _ اینجا؟ اون هم توی جنگ؟ چرا پاهات لخته خُل و چل!؟ _ اجازه، نَذر کردم توی جبهه کفش نپوشم. گروهبان می گوید: «حق داری. پا نیست که؛ قبر بچه شش ماهه ست!» بعد فرمان می دهد: «بلدرچینا رو سر ببرید و کباب کنید!» مراد انگار که دستور کشتن و کباب کردن خودش را داده اند، قیل و قالش ها می رود. _ اجازه سرکار، رحم کن ... گناه دارن! سرباز ها عین شیر گرسنه، می ریزند و با سه سوت بلدرچین ها را دانه دانه کله می بُرند، پَر و پیت و کنجه کنجه می کنند، و به سیخ می کشند. بعد سیخ ها را روی آتش می گذارند. بوی کباب بلدرچین جبهه را پر می کند. کباب که اماده می شود، چند صندوق مهمات مقابلمان می چینند. گروهبان روی صندوق می نشیند و جلوی چشممان بلدرچین ها را به دندان می کشد. مراد هم، گُلپ گُلپ، اشک می ریزد! ❤️ با شهیدان ❤️