ابنزیاد، سلطان استراتژیستهای دهه ۶۰
(ادامه ...)
اول، برچسبزنی. ابنزیاد بلد است از کلیدواژهها استفاده کند، برای همین در کمپین مبارزاتیاش کلیدواژه «خارجی» (یعنی از دین خارج شده) را برای امام استفاده میکند. میرود روی منبر و در قالب سخنرانیهای مناسبتی یا خطبههای نماز جمعه یا برنامههای عمومی شهر، میگوید: مردم حواستان را جمع کنید، حسین بن علی، از دین پیغمبر «خارج» شده. حسین بن علی یک آقازاده بیدین است. میگوید: فریب نام و عنوانش را نخورید، مثل پسر نوح که با بدان بنشست و عاقبت گمراه شد، حسین بن علی هم از دین، گمراه شده. بعد جارچیها را میفرستاد تا به عنوان خبرگزاریهای زنده، توی همه کوچهها خبر گمراهی اباعبدالله را پخش کنند. بعدش شایعهسازها را فعال میکند تا حرفهای درگوشی علیه امام در همه مهمانیهای خانوادگی و جمعهای مذهبی و گعدههای دوستانه پخش کنند.
چند روز بعد، همه سبزیفروشهای کوفه خبر موثق داشتند که حسین بن علی بیدین شده. همه بارکشهای دور میدان شهر میگفتند که خودشان دیدهاند اباعبدالله کفر گفته. خالهخانباجیها سرکتاب باز کرده بودند و خبر کفر یکی از فرزندان پیامبر را به چشم خودشان دیده بودند، راننده تاکسیهای کوفه تحلیلهای دقیقی داشتند که علت خروج حسین بن علی از دین جدش به خاطر قدرتطلبیهای بنیهاشمی است و ریشسفیدها و معتمدین شهر افسوس میخوردند که چه حیف شد، حسین میتوانست عاقبت به خیر بشود ولی به خاطر دنیا، آخرت خودش را خراب کرد.
دوم، دشمنهراسی. ابن زیاد در بستر همان ابزارهای رسانهای مردم را از لشکر پر تعداد و مجهز یزید ترساند. گفت: سایه جنگ بر سر کوفه و مردمش افتاده. گفت: تانکهای یزید تا نزدیکیهای دیوارهای کوفه رسیدهاند. گفت: بمبافکنهای یزید اگر به آسمان کوفه برسند، دوست و دشمن را با خاک یکسان میکنند. گفت: کشورهای همسایه را ببنید، پای لشکر یزید هر جا باز شده، همه چیز را ویران کرده، گفت ناوهای هواپیمابر یزید تا نزدیکی دجله و فرات آمدهاند.
توی کوفه، همه خبر لشکر یزید را شنیده بودند، نه یک بار و دو بار، توی همه خبرگزاریهای کوفه حرف سربازهای مسلح یزید بود، پیامهایی که اهل کوفه برای هم فوروارد میکردند درباره روشهای در امان ماندن از جنگ با یزید بود. بعضی روزنامههای کوفی درباره ذخیره مواد غذایی برای روزهای قحطی و جنگ مطلب منتشر میکردند و توی بازار قیمتها تحت تاثیر فاصله لشکر یزید تا دیوارهای شهر بالا و پایین میشد.
لشکر یزید البته هیچ وقت از شام سمت کوفه حرکت نکرد، اصلا هیج وقت برای چنین جنگی آمادهباش هم نداشت اما مردم کوفه طوری سایه جنگ را بالای سرشان میدیدند که شبها بارها از ترس از خواب میپریدند و روزها توی ذهنشان بارها نقشه فرار را در روز جنگ مرور کرده بودند.
مردم کوفه به واسطه بازی رسانهای ابن زیاد، از دشمنی که نبود شکست خوردند. از دشمنی که حتی از خانه خودش به سمت کوفه راه هم نیفتاده بود شکست خوردند.
سوم، سلبریتی مذهبی. نقطه کانونی عملیات رسانهای ابن زیاد، استفاده از سلبریتی مذهبی در کوفه بود. ابن زیاد هم در ماجرای برچسبزنی به امام و هم در ماجرای فرار از دست یاران هانی، پشت اعتبار بزرگترین سلبریتی مذهبی شهر پنهان شد. آقای قاضی شریح، مرد مورد اعتماد و یکی از نامدارترین چهرههای مذهبی شهر بود. دعوای خیلی از مردم را همین آدم صاف کرده بود، خطبه عقد خیلی از مردم کوفه را خودش خوانده بود، التماس دعای خیلی از مردم را با تواضع پاسخ داده بود، برای گرفتاریهای مردم استخاره گرفته بود، خیلی وقتها برایشان در مسجد سخنرانی کرده بود و احکام و عقائد به مردم یاد داده بود.
ابن زیاد در چند جا، حرف و ادعایش را با مهر و امضا و تایید قاضی شریح ثابت کرده بود. قاضی شریح آیتاللهی بود که در بازی رسانهای ابنزیاد هم خودش را باخته بود، هم دینش را باخته بود و تبدیل شده بود به کسی که حرفهای ابن زیاد را توییت میکرد و نظرات او را از زبان خودش پخش میکرد.
ترکیب عملیات برچسبزنی با دشمنهراسی در کنار بازی گرفتن از سلبریتیها ابن زیاد بازنده را تبدیل کرد به برنده سرزمین کوفه. همین ترکیب بچه حزباللهیهای کوفه را به جنگ با امام زمانشان فرستاد و مسلم بن عقیل را در شهر تنها کرد.
ابن زیاد در سال ۶۰ هجری رسانه را میشناخت و عملیات رسانهای را بلد بود. میدانست جان و ذهن آدمها را با شمشیر نمیشود فتح کرد ولی با رسانه خیلی رود آدمها دل و جان میبازند.
.
«محمدرضا جوان آراسته»
zil.ink/mrarasteh
هدایت شده از فاطمه دولتی
#لینک_دوره_های_رایگان
سلام علیکم.
به یاری خداوند متعال بنا داریم 👈👈در این کانال(دوره های آموزشی رایگان )👉👉👉دوره های کاربردی و بسیار مفیدی را در حوزه های مختلف(قرآن، همسرداری،تربیت فرزند،تاریخ اسلام،تاریخ انقلاب و...)و بصورت#رایگان برای شما عزیزان بارگذاری کنیم.
دعا بفرمائید که در این کار خداوند به ما توفیق بیش از پیش عنایت فرماید.
آیدی
@z_m1392
لینک دوره ها👇👇
هر دوره را که تمایل به گوش دادن داشتید فقط روی #نام_دوره یا #لینک که آبی رنگ هست ضربه بزنید.
💐💐💐💐💐💐
۱- شروع دوره "خانواده موفق" استاد دکتر سعید عزیزی(۳۷ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33863
💐💐💐💐💐💐
۲_شروع دوره"جلای دلها" استاد عباسی ولدی(۹جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33522
💐💐💐💐💐💐
۳- - شروع دوره"آشنایی با مباحث اعتقادی ویژه جوانان و نوجوانان"استاد احسان عبادی(۱۶ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33546
💐💐💐💐💐💐
۴- شروع دوره"یاد مرگ" استاد عالی(۶۷ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33616
💐💐💐💐💐💐
۵- شروع دوره"سیره تربیتی اهل بیت علیهم السلام " استاد رمزی اوحدی(۲۶ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33769
💐💐💐💐💐💐
۶- شروع دوره "سبک زندگی فاطمی" استاد رائفی پور( ۴ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33912
💐💐💐💐💐💐
۷- شروع دوره" هدایت تحصیلی و انتخاب رشته" دکتر سعید عزیزی(۸جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33917
💐💐💐💐💐💐
۸- شروع دوره" پاسخ به شبهات جمعیت و فرزندآوری" استاد وافی، صاحب ۱۴ فرزند(۱۹ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33937
💐💐💐💐💐💐
۹- شروع دوره" تاریخ آندلس" استاد عبادی(۷ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/33996
💐💐💐💐💐💐
۱۰- شروع دوره" تجوید قرآن" استاد موسوی بلده(۲۹ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34011
💐💐💐💐💐💐
۱۱- شروع دوره"طب اسلامی ایرانی" استاد محمدی یکتا(۱۰ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34059
💐💐💐💐💐💐
۱۲- شروع دوره" مدیریت غریزه جنسی" استاد محمد شجاعی(۲۲ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34091
💐💐💐💐💐💐
۱۳- شروع دوره"آسیب شناسی روابط دختر و پسر قبل از ازدواج"استاد دهنوی (۳۹بخش)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34118
💐💐💐💐💐💐
۱۴- شروع دوره "تاریخ اروپا" استاد عبادی(۱۳ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34159
💐💐💐💐💐💐
۱۵- شروع دوره"روخوانی و روانخوانی" استاد علی قاسمی(۳۵ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34184
💐💐💐💐💐💐
۱۶- شروع دوره "کارگاه عزت نفس"استاد محمد شجاعی(۳۶ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34231
💐💐💐💐💐💐
۱۷- شروع دوره"نظام حقوق زن در اسلام" استاد علی غلامی(۲۳ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34297
💐💐💐💐💐💐
۱۸- شروع دوره"مسئله حجاب" استاد علی غلامی(۹ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34346
💐💐💐💐💐💐
۱۹- شروع دوره"آموزش مقامات و دستگاههای ترتیل قرآن" استاد احمد ابوالقاسمی( ۱۴ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34380
💐💐💐💐💐💐
۲۰- شروع دوره"ارتباط موفق" استاد محمد شجاعی(۵۵ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34571
💐💐💐💐💐💐
۲۱- شروع دوره"تاریخ تطبیقی اسلام" استاد مهدی طائب(۳۳ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34652
💐💐💐💐💐💐
۲۲- شروع دوره "تاریخ معاصر ایران" استاد احسان عبادی(۱۷ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34687
💐💐💐💐💐💐
۲۳- شروع دوره"جهاد تبیین" استاد پناهیان(۵ جلسه)
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34726
💐💐💐💐💐💐
۲۴- شروع دوره"#ارتباط_دختر_پسر_در_ازدواج" استاد عزیزی
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/34877
💐💐💐💐💐💐
۲۵- شروع دوره"روشهای انتقال مفاهیم دینی به فرزندان" استاد وافی
https://eitaa.com/dorehaye_amozeshi_rayegan/35279
💐💐💐💐💐💐
این دوره های رایگان در حال تکمیل شدن هست لطفا بعنوان #صدقه_جاریه تا می توانید نشر دهید.نشر را از طریق #فوروارد انجام دهید ،از طریق کپی لینک ها منتقل نمی شود.متشکرم.
هدایت شده از [نگاه ِ تو]
▪️بغلت میکنم و از بغلم میریزی...
#شب_هشتم_محرم
@Negahe_To
هدایت شده از مجله مجازی واو
26.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔸اگر به جای امام حسین، ما مسئول گزینش کربلا بودیم...
@vaavmag
با شمیم تا شفق
🔸اگر به جای امام حسین، ما مسئول گزینش کربلا بودیم... @vaavmag
.
بیا که روضه مجال نو شدن است
عزیز فاطمه درهم خرید بسمالله
.
#حسین
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
دختر بزرگم، حلما سادات خانم هنوز حرف نمیزند.
خیلیها فکر میکنند چون توی دهنش کلمات نمیچرخند یا چون هنوز خیلی کارها را خودش انجام نمیدهد پس حتما نمیفهمد. متوجه نیست.
صبح عاشورا بود. همین دیروز. از خواب که بیدار شد. پدرش را آماده دید. گریه کرد. خیلی گریه کرد. اشک قطره قطره از کنج چشمش قل میخورد و رها میشد.
چشمهایش را محکم فشار میداد و به من با همه مظلومیت نگاه میکرد.
#روز_عاشورا پدر آماده دیدن و بعد گریه دختر قلب آدم را عین کاغذی که توی مشت جمع شده و بعد کبریت زیرش گرفته باشند، آتش میزند.
آخرش هم هرچه حرف زدم که قرار این است که باهم برویم فایده نداشت. تاوقتی که پدرش نشست و خودش قاشق قاشق نذری داد دهنش. آنجا خیالش راحت شد. گریهاش هم قطع.
ظهر هم با همین بساط روبهرو شدیم. البته آنجا پدرش رفته بود. نکه برود که برنگردد یا مثلا دور از جانش سرش برگردد نه. رفته بود که برگردد و برگشت.
راستش من فکر میکنم حلما سادات خانم من میفهمد. احساس را، عشق را، پدرش را، روضه را وخیلی چیزهای دیگر. چه معلوم، شاید قصه رقیه شما را وقتی دستش توی دست بابایش بوده شنیده بعد نتوانسته سوالهایش را بپرسد و قلبش لرزیده. شاید فکر کرده روز عاشورا هر پدر آمادهای قرار است برود و برنگردد یا جور دیگری برگردد. بعد هم به او سخت بگذرد. خیلی سخت.
میدانم که همه اینها را میدانید. اصلا خودتان دیدهاید. اینها را گفتم که چیز دیگری بگویم.
راستش من خیلی وقت است که قبول کردهام شاید هیچ وقت آن کلمه رویایی و ناب مامان را نشنوم اما نمیتوانم قبول کنم اسم شما را نگوید. بالاخره یک اسمی باید باشد که وقتی قلب آدم خواست از درد تکه تکه شود صدایش بزند. تا آرام شود. حالا یا زیر لبش بگوید یا فریادش بزند.
من حاضرم آن کلمه جادویی را فراموش کنم. اصلا انگارنه انگار. ولی شما نخواهید که یا حسین در دهانش نچرخد. اصلا شاید برای همین به اسم شما زل زده که کمکش کنید اگر قرار است یک کلمه در این دنیا از دهانش خارج شود اسم همان کسی باشد که شما فدایش شدید.
حالا ما یک چیزی گفتیم. اگر نشد هم فدای سرتان. بالاخره شما خیر ما را بهتر میدانید اما آدم همان چیزی را برای خودش میپسندد که برای دیگران. برای ما هم مثل خودتان بپسندید و بنویسید و مهر کنید. که ما هم فدای #حسین شویم. که عالم فدای او.
پی نوشت:
همه میرن آقام تو میمونی برام. حسین آقام.
دلمون برای بینالحرمین لک زده
پی نوشت:
به اسم درستی زل زدهای عزیزکم.
عکس دوم انگشتهای کوچک حورا ساداتم
بجستان محرم سال ۱۴۰۳
#روضه_هایی_که_زندگی_میکنیم
#کربلا
#روضه
#غم
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
خورشید که روی فرش خودش را پهن میکرد،بابا با چندتا نانِ تازه و روزنامهِ آن روز میآمد.تعداد نانها اختلاف مامان و بابا بود.مامان دستش را میبرد بالا و صورتش را جمع میکرد.یعنی چه خبره؟مگر قحطیه.بابا هم یا ادای مامان را درمیآورد یا سرش را تکان میداد که یعنی مغازه مال خود.جوش نکن.
برای روزنامه اما اختلافی نبود.تا مامان چایی میریخت من و بابا و علیرضا برگههایش را باز میکردیم و هرکدام یک صفحهاش را میقاپیدیم.سینی چای که روی فرش مینشست.مامان هم به جمع ما اضافه میشد.بابا و مامان که سر از روزنامه بلند میکردند.اختلافها دیگرنبودند.بابا با دستهایش برای مامان حرف میزد و مامان قشنگترین خندهها را به ما هدیه میداد.یک بار روی نانها و روزنامه،یک مجله نشسته بود.با اینکه خیلی از کلمهها برای بابا قلمبه سلمبه بودند و وضع مالیاش معمولی اما باز مثل سنجاق به خریدهایش وصل میشدند.میگفت:«ناشنوا.انشا ضعیف»برای همین ما برای بابا جملات را ساده و خلاصه میکردیم.شاید هم بابا برای اینکه انشا ما مثل خودش نشود دست از سر این کاغذهای جادویی پر از کلمه برنمیداشت.مجله کنار روزنامه راهش به خانه ما باز شد.دوست جدیدی که منومامان برای خریدش از دکه روزها را میشمردیم.
یک بار توی یکی از صفحاتش اسمم را دیدم.یک شکوفه بزرگ که نام داستان بود.ارتباطی با خود من نداشت اما ذوق پریده بود توی چشمهایم.آنقدر که وقتی دیگر نتوانستیم مجلهها که تعدادشان خیلی زیاده شده بود را نگه داریم، من آن داستان را نگهداشتم.هنوز هم آن برگه داستان را دارم.کمکم با کتابها آشنا شدم و خیلی زود پاگیرشان شدم.دیگر مجلات راضیام نمیکردند.
مدام که رسید.خاطراتم پشت سرش بودند.
مدام بوی نان تازه بابا را میداد.سبکیاش روزنامهها را به یادم انداخت.صفحات پر و پیمانش دلم را برای مجلههایم تنگ کرد.شکل و شمایل کتابیاش خیالم را راحت کرد که پابندش میشوم.با دیدن اسامی نویسندههایش مثل مامان خندیدم.آدم اسم رفقای کاربلدش را روی صفحات یکمجله جذاب داستانی ببیند،انگار اسم خودش را دیده است.انگار آن برگه داستانی شکوفه نام دوباره خودنمایی کرده.مدام آن لحظه سربرداشتن مامان و بابا از روزنامه است.
مدام برای من فقط یک ماجرای جذاب دنبالهدار نیست.قلابی است که همه خاطرات کاغذیام را از درونم بالا کشیده.شاید برای همین مدام را خیلی دوست دارم.
مدام یک دوماه نامه داستانی جذاب،با کیفیت و پر از جزئیات خواندنی و شنیدنی است که مطمئنم اگر یک بار ملاقاتش کنید شما هم جزئی از دنباله آن خواهید شد.
#مجله_مدام
#مجله
#روزنامه
#روایت
@modaam_magazine
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
ما رو گردن بگیر ابی عبدالله
ما را گناه محتاج این و آن کرد
.
#حسین
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق