eitaa logo
با شمیم تا شفق
250 دنبال‌کننده
486 عکس
65 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری مادر دخترهای متفاوت دچار کلمات،نوشتن،کتاب‌و فیلم رشد یعنی از دیروزت بهتر باش در بله و تلگرام هم شعبه داره @shokoofe_sadat_marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. دیالوگ‌هایی که از جلسه هم‌خوانی کتاب سرخ‌نشستن به قلم ابوالفضل مروجی برای خودم برداشتم و در من نشست. «هر اثر مثل یک بچه تازه متولد شده است. اما تا وقتی که اولین گریه رو نکرده و جیغ نکشیده هنوز در خطر. این تولد کامل نشده. باید بزنی پشت اثر تا گریه کنه. جیغ که کشید یعنی وقتشه که منتشر بشه‌. چون اون جیغ که مخاطب رو تکون می‌ده.» «جدی بنویسید و ده برابر اون چیزی که می‌نویسید بخونید» «از قول محسن فاتحی بهتون می‌گم نویسنده باید سه عامل رو در خودش بررسی کنه. اول. قلم داشته باشه و بتونه تیز ببینه تا خوب ربط و بسط بین مسائل رو بسازه. این‌و کسی نمی‌تونه به شما یاد بده. باید در گذر زمان و با تلاش در درون خودتون به وجود بیاریدش. دوم. خلاق باشه چون باید از هیچی چیزهای عمیقی بسازه. سوم. عقل داشته باشه. زیاد بخونه در همه زمینه‌ها. حتما که به صد در صد نمی‌رسه اما اگر به ده درصد هم رسید می‌تونه با اطمینان بنویسه تا ده سال بعد از اثر خودش پشیمون نشه.» آقای مروجی از آن دست نویسنده‌های متواضع، پر از معلومات و با معرفتی هستند که بارها تلاش کردند تا به شکل حضوری در جمع کوچک کتابخوانی ما حاضر شوند اما متأسفانه به دلایلی در موعد مقرر نتوانستند حضور پیدا کنند و افتخار میزبانی ایشون از ما گرفته شد. هرچند که جلسه مجازی کتاب ایشون برای من به یکی از بهترین و آموزنده‌ترین گفتگوها تبدیل شد. سرخ‌نشستن در ۲۹۹ صفحه با شخصیت‌های خیالی و واقعی مثل علی‌اکبر دهخدا و میرزا جهانگیرخان با زبانی قدرتمند به داستان روزنامه صوراسرافیل و واقعه به توپ بستن مجلس می‌پردازد. برشی از کتاب: همه صفحات تاریخ پر است از تنهایی آزادگان پی‌نوشت: توی گروه کتابخوان زنبور عسل نوشتم: «جلسه که مجازی پس چرا نوشتید بیاید کتابخونه؟» آقای قانعی نوشت: «استاد مجازی حضور دارن. ما که می‌تونیم حضوری بیایم. همدیگه رو ببینیم و چای بخوریم» @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
هدایت شده از چیمه🌙
. رئیسم پیام داد: «باید یه لیست از زنان موفق در بیاریم. کسی مد نظرت هست؟» نمی‌دانم چه بگویم و چه کسی را معرفی کنم. تعریف من از زن موفق با تعریف جامعه هم‌خوانی ندارد، اما حالا در موقعیت جدید شغلی‌ام احتمالا باید خودم را با تعریف عا‌م‌تری تطبیق بدهم. رسانه‌ای که قرار است خط مشی آن را رقم بزنم بزرگترین و مهم‌ترین رسانه‌ی زنانه کشور است، کشور هم نه بهتر است بگویم زنان مسلمان جهان. مدام از خودم می‌پرسم من آدم مناسبی برای جایگاه فعلی هستم؟ من که تفاوتی بین زنی که چند مدرک تحصیلی و پیشرفت‌های ماورایی دارد با زن خانه‌دار نمی‌بینم. آن زنی که لیف می‌بافد و روبه‌روی سبزی فروشی بساط می‌کند چه تفاوتی با زنان رسانه‌ای دارد؟! دختری که ازدواج نکرده اما برای ده‌ها نفر در خانواده و جامعه مادری کرده چرا نباید در دایره زنان موفق باشد؟! فقط شکافتن هسته‌ای، بودن در آزمایشگاه و شرکت در وبینارهای بین‌المللی موفقیت است؟! پس زنانی که تا صبح با نوزاد بی‌خوابی کشیده‌اند چه؟ آن‌هایی که با فقر آهن و خستگی سوپ بارگذاشته‌اند و جدول ضرب را یاد فرزندان‌شان داده‌اند چه؟ مقیاس سنجیدن برتری از کجا آمده؟ شروع می‌کنم به لیست کردن زنان موفقی که می‌شناسم. میزان را چه کسی برای ما تعیین کرده؟! از خودم می‌پرسم: «جای درستی ایستاده‌ای یا باید از بین به بعد خودت را در باورهای تکرارشونده جامعه حل کنی؟!» @chiiiiimeh .