.
ما قبل از کلمات به مصدرها نیاز داریم
انگشت اشارهاش را گذاشت کنار بینیاش و گفت:«گی»
این آوای ویژه حوراسادات سهسالهام بود.آوایی که بسته به لحن و میزان کشش حروف معنای خاصی میداد «فقط خدا،یک دونه،اینجا رو ببین،یهذره،اینو میگم» گاهی هم انگار تهدید میکرد.
احتمالا معانی دیگری هم داشت که من متوجهاش نمیشدم.باید به عنوان یک مترجم اختصاصی پیدایشان میکردم.حوراسادات مثل خواهرش حلماسادات که دارد هشت ساله میشود هنوز هیچ کلمهای نمیگوید.پس باید بیشتر سر از کار این آواها درمیآوردم.فهمیدنش برایم حیاتی بود.
یکبار برای دوستی از آواهای مشابه دخترها گفتم.اینکه حلماسادات هم که کوچکتر بود میگفت:«اینگی» بالاخره این آوا حتما آنقدر مهماند که هر دو دخترم مثل کلمات رمز یک گاوصندوق گنج میخواهند به من بگویند.دوست داشتم زبان خاص دخترها را کشف کنم تا باهم بهتر تعامل برقرار کنیم.حرفهای آنها میتوانست معنای جدیدی به زندگیام بدهد.آن دوست گفت:«انگار دخترات دارن قبل کلمهسازی مصدرسازی میکنن»
شبیه وقتی تلفن در شرایط انتظار زنگ میخورد،از جا پریدم.باید هرچه مصدر با آوای دخترها بود را پیدا میکردم.چند تا از کلمههای لیست شده بدجور فکریام کردند.انگار واقعا کلمات رمز بودند.
«زندگی و بندگی»
روز چهارم جنگی که اسرائیل بهراه انداخته بود من چند کلمه رمز دیگر در زبان دخترها پیدا کردم. اسرائیل به صداوسیمای ایران عزیز حمله کرده بود.سحر امامی مجری خبر با صدای انفجار شانهاش لرزید اما وجودش نه. من پر از غرور و حیرت زل زده بودم به انگشت اشارهاش که بالا آمده بود و دلیرانه میگفت:«اللهاکبر»
فیلم را چند بار دیگر دیدم.فکر کردم او چطور توانست در شرایطی که قبلا تجربهاش نکرده و خطیر است اینطور آماده حاضر شود،طوری که نهتنها تپق نزد که رجز هم خواند.بهنظر میرسید در لحظههای زندگی تمرینش کرده.مثلا وقتی حق کسی پایمال شده،حرف غلطی شنیده،خط قرمزی از چارچوب بیرون زده،ترسش را ریخته توی مشتش و سکوت نکرده.من فکر میکنم همه ما در لحظههای حساس زندگی آن چیزی را نشان میدهیم که در برآیند روزهای عادی تمرینش کردهایم و احتمالا با همان حال خواهیم مُرد.
انگار مصدرها اعمال ما را میسازند.شاید روش دخترهایم درست است.ما قبل از کلمات به مصدرها نیاز داریم.آنها هستند که به کلمات معنا میدهند و مسیر زندگی را روشن میکنند و میسازند.
کلمات رمز جدید معنای زندگی و تاریخ حق بودند که از انگشت اشاره سحر امامی بیرون میریختند.
اینبار که دخترم با انگشتش گفت:«گی»
زیر لب تکرار کردم: «آزادگی و ایستادگی»
#جنگ
#وطن
#ایران
#من_سرباز_ایرانم
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
.
اللهاکبر یعنی
خدا از هر چیزی بزرگتر است.
این باور ماست.
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
هدایت شده از مستوره | فاطمه مرادی
5.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
.
دلم میخواد این کلمههای سید رو با خط نستعلیق بنویسم و بزنم به دیواری که هرروز، ساعتها روبهروش میشینم و کلمه پس هم میچینم. دلم میخواد برای خودم مشق کنم که: «به شهیدانمان نمیگوییم خداحافظ...».
Mohsen Chavoshi Alaj.mp3
زمان:
حجم:
13.03M
.
خدا چاووشی رو حفظ کنه
برات دعا میکنم عاقبت بهخیر بشی مرد
مردم خدا مراقب ماست
جز خیر ما ندید و نخواست
مردم علاج در وطن است
دنیا همه لب و دهن است
#بشنویم
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق
متن کامل قطعه علاج
برای اینکه بلند بلند بخونم
*********
با تکههای پیکرمان
با گیسوان دخترمان
میخواستید چه کار کنید؟
ما زندهایم مثل امید
این چند روز را بروید
بر کُشتن افتخار کنید
شیپور جنگ را زده و
یکباره صلح میطلبید
ابلیسزادگان پلید
ای بدترین اهل زمین
با ما رسیدگان به یقین
پس لایقید قمار کنید
مردم، علاج در وطن است
دنیا فقط لب و دهن است
این جنگ، جنگ تنبهتن است
آزادگان کل جهان،
فکری برای تربیت
اقوام بردهدار کنید
این ظلمهای بیحدشان
افکار تیره و بدشان
آژیرهای ممتدشان
سوراخهای گنبدشان
این موشهای شبزده را
ای گربهها شکار کنید
کودککشان ورطۀ نیست
بزدلتر از شما چه کسی است؟
ما در مسیر آمدنیم
جرثومهگان ظلم و ستم
وقت است تا به همت هم
از خانهها فرار کنید
صحبت نه از زیاد و کم است
شمشیر خشم ما دودَم است
یک ضربه نیز مغتنم است
این تیغ، تیغ روز جزاست
کعبه برای فهم شماست
سجده به ذوالفقار کنید
مردم خدا مراقب ماست
جز خیر ما ندید و نخواست
آری خدا که در همه جاست
از شر دشمنان چه هراس
تنها حساب بر نظر و
الطاف کردگار کنید
خائن همیشه بوده و هست
این دستپخت اجنبی است
نفرین به این جماعت پست
وقتی غبار فتنه نشست
رحمی مباد بر ستم
مزدور جیرهخوار کنید
#شعر
@bashamimtashafagh
با شمیم تا شفق