eitaa logo
با شمیم تا شفق
258 دنبال‌کننده
453 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
با شمیم تا شفق
#قفسۀ_چیزهای_شکستنی @anbarivaotaghekenari
کانال سمیرا و قفسه‌های زیاد و جالبش جز پیشنهادات منه
«قسمت چهارم از ویژه‌نامه روایت شیطان منتشر شد!» چرا هارون با طرح گوساله‌ی سامری مخالفت نکرد؟ آیا هارون جاسوسِ فرعون است؟ _سخن سردبیر: از نظر بنده هارون یا کشته شده یا جاسوس است یا تحت شکنجه و بازجویی‌ست یا هر دروغ دیگری که به ذهن خودتان می‌رسد! بالاخره من هم گاهی ایده‌هایم ته می‌کشند و از بعضی انسان‌ها یاد می‌گیرم😎😈 | @mabnaschoole |
🔴 این یک جلسه معمولی نیست 🔴 «روایتی از میدان جنگ با حضور حجت الاسلام ایمانی مقدم از مؤسسین حزب الله لبنان» اگر تهران یا حتی حوالی تهران هستید، عصر پنج‌شنبه‌تان را خالی کنید و بیایید در کنار هم، روایتی دقیق و مستند را از جبهه مقاومت بشنویم. 🕰 زمان: پنج‌شنبه، 26 مهرماه ساعت 15:30 تا 18 📌 مکان: تهران، مجاهدین اسلام، هوشمند، تقاطع ناطقی، پلاک12، مسجد خیّر(محله دروازه شمیران) 🔖 این یک دعوتنامه است! آن را برای هرکسی که علاقمند به جبهه مقاومت است یا سئوالی پیرامون این جنگ دارد، بفرستید. | @mabnaschoole |
. یحیی یعنی زنده‌کننده زندگی‌بخش تا لحظه آخر بایست و برای حق بجنگ چون مرگ با عزت زندگی ساز است این را از شما یاد گرفتم @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
و سلام بر آنی که تا آخرین رمق جنگید؛ چه با قلم؛ چه با تفنگ؛ چه با چوب.
. میشه ازتون درخواست کنم برای بهبود احوال فرزند یکی از دوستان من که در آی سیو است دعا بفرمایید شما از من بهتر میدونید خار به پای بچه‌ بره اول نفس پدر و مادرش تنگ میشه بیاید دعا کنیم موهای هیچ پدر و مادری از امتحان‌های سخت فرزند در لحظه سفید نشه. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. افیرا رمانی تاریخی با چاشنی عاشقانه .
. افیرا رمان تاریخی روانی است که با کمک عصاره معجزه‌‌آسای بشر یعنی عشق آمیخته شده است. داستان عاشقانه‌های آدم‌ها و شخصیت‌های مختلف است که در دل یک اتفاق تاریخی ویژه و مهم بیان شده است. اتفاقی که کمتر آن را در حیطه رمان و داستان دیده‌ایم. افیرا داستان نو عروسی مسیحی است که در شهر نجران زندگی می‌کند. نامه محمد(ص) برای دعوت به اسلام به شهر آن‌ها که عموما مسیحی هستند رسیده است‌. همسر افیرا که هورام نام دارد و مریض احوال است قرار است همراه کاروان به دیدار محمد(ص) در مدینه برود و از صحت ادعای پیامبری او مطلع شود. اما افیرا دلش راضی به این سفر نیست. کتاب به واقعه مباهله می‌پردازد. گذری کوتاه به غدیر می‌زند و چند قضاوت در حضرت امیر در دلش دارد. افیرا شاید یک کتاب تاریخی عاشقانه باشد اما بیشتر می‌تواند داستان هر لحظه هر کدام ما باشد. ما که هر روز در چند راهی‌های زندگی گاهی سردرگم می‌شویم و نمی‌توانیم مسیر درست را انتخاب کنیم. دوستی با زینب را مدیون آل جلالم. دوره چند روزه‌ای که برای من دوستان خوب بی‌شماری رقم زد. ما خیلی کم با هم حرف زدیم اما همان کم بسیار در خاطر من حک شد. بریده‌ای از کتاب: رنگ سیاه پدریست که همه رنگ‌ها را پناه می‌دهد؛فقط باید بدانی چطور از آن استفاده کنی وقتی زندگی سیاه می‌شود پدری مهربان آن را برایت زیبا می‌کند در پشت جلد کتاب می‌خوانیم: من افیرا زنی شبیه همه زن‌هایی که می‌شناسید، نوعروسی بودم غرق در شادی‌ها و خیالات دل‌انگیز؛ دلخوش به آرامش جاری زندگی و بی‌خبر از ناملایمات روزگار... تا اینکه نامه‌ای آمد... نامه‌ای که چون پاره‌ای آتش، میان خانه‌ام افتاد و ناباورانه دیدم همه‌چیزم سوخت و در چشم‌برهم‌زدنی تبدیل به خاکستر شد... پس از آن. من دیگر شبیه هیچ زنی نبودم... همه ماجرا از همان نامه شروع شد... پی نوشت : از نویسنده‌های جوان حمایت کنیم عکس : یک قاب از خوش‌سلیقه‌گی نویسنده در هدیه دادن کتابش‌ را مشاهده می‌کنید