eitaa logo
با شمیم تا شفق
258 دنبال‌کننده
450 عکس
60 ویدیو
5 فایل
شکوفه سادات مرجانی بجستانی هستم ش.میم شفق یعنی سرخی شام و بامداد یعنی بعد از تاریکی روشنی است یعنی فلق یعنی امیدواری یک مادرِ کتاب‌دوستِ گل‌پرورِ فیلم‌بین که مبتلاست به نوشتن @shokoofe_sadat_marjani https://zil.ink/shokoofe.sadat.marjani
مشاهده در ایتا
دانلود
. وطن مادر است @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
14.8M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
. سرکار خانم ژیپس هستن گچ خالص جدیدترین عضو بوفه معدنی ما خیلی به نظرم حیرت‌انگیز بود دلم می‌خواست مدت‌ها بهش نگاه کنم لایه لایه و شفافه سختیش هم خیلی پایینه در حدی که ناخن روی تنش خط می‌ندازه و اثرش می‌مونه به راحتی هم می‌شه یه بخشی از تنش کنده بشه . @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. دست‌ها مبارزان غیور حیرت‌انگیزی هستند .
. دست چپم را خم و‌راست کرد.بالای مچ دستم اندازه فندق بالا آمد.گفت:«همین‌جا درد می‌کنه؟» تاییدم را که دید پارچه سبز را دور مچم پیچاند.حس کردم دست‌هایش شبیه نان سنگک تازه است.گرم و بااصالت.دستم را زیر شیرسماور برقی کوچکش گرفت.آب داغ روی سر پارچه می‌ریخت.گفتم:«حاج‌آقا این کارا رو از کجا یاد گرفتید؟» گفت:«از بابام.به بچه‌هام یاددادم ولی یاد نگرفتن.من که بمیرم دیگه کسی بلد نیست» چشمم به کلاه سبزش افتاد.آقابزرگ برایم زنده شد.چقدر دلم برایش تنگ شده بود.دلم می‌خواهد دوباره هشت ساله بشوم.دست هم را بگیریم و راه برویم.بعد دستش را بگذارد روی دستم و بگوید:«پیرشی بابا» گفتم:«ان‌شاالله سلامت باشید.ماشاالله دستتون خیلی سبکه» لبخند زد انگار آقابزرگ لبخند زد.گفت:«آدمی که ۷۶ سال از خدا عمر بگیره و خدا رو بشناسه.خدا هم دستشُ باعث شفا می‌کنه» بعد یک سکه را بقچه‌پیچ کرد و روی قله مچم گذاشت.با چسب و باند هم محکمش کرد.گفت:«شیر زیاد بخور از بس درشتی تا چیزی بشه عیب‌ناک میشی.فقط سرد باشه.شیر گرم ترش داره» به دستم نگاه کردم.به این عضو حیرت‌انگیزِ جذاب که درد می‌کرد.من ضعیف بودم یا دستم؟ ظریف بودن که نشانه ضعیف بودن نیست همان‌طور که دردها همیشه نشانه ضعف نیستند بلکه‌ گاهی نشانه مبارزه‌اند.آدم ضعیف اهل مبارزه نیست.آدم مبارز هم جانباز شدنش طبیعی است.درد دستم حالا یکی از نشانه‌های جانبازی‌ام بود.اثرات تاب‌آوری مقاومت دخترک هفت‌ساله‌ام در برابر پوشک شدن،پوشاندن کفش‌های سنگین،سال‌ها بغل‌کردنش.به او حق می‌دادم.او هم داشت می‌جنگید. برداشتن‌ها،گذاشتن‌ها،شستن‌ها،اسب‌شدن‌ها و حتی نوشتن‌هایم همه تلاش‌های دست جانباز مبارز و غیورم بودند که دوستش داشتم. شاید اگر این‌ها را می‌گفتم او هم از سالها مبارزه دستانش می‌گفت.به هر حال همه آدم‌هایی که در دنیا نفس می‌کشند به جنگی مشغولند.اما نگفتم لبخند زدم خیلی‌وقت است همین کار را می‌کنم‌.به سکوت عادت کرده‌ام.گفتم:«چشم.اما بیشتر چون یه چیزی رو مجبورم زیاد نگه‌دارم اینجوری شده» گفت:«بزار چند روز بسته باشه برای وضو مشکل نداره» بلند شدم و‌گفتم :«حاج آقا من خیلی دوستتون دارم.میشه ازتون عکس بگیرم؟» خندید:«بله چرا نشه.شما هم جای نوه‌های من فقط سرنمازات دعام کن» تندتند عکس می‌گرفتم که گفت:«دوست دارم تا وقتی می‌تونم یه مشکلی از این مردم حل کنم» چشمم به پروانه کسب مغازه‌اش افتاد.دلم لرزید.چقدر به اسمش شبیه بود.برای دست و دل آقا سید عباس گنج‌بخش دعا کردم.او وسط مس‌های مغازه‌ی ساده و بی‌آلایشش طلا بود.می‌درخشید.درست مثل آقا‌بزرگ.مثل صاحب نامش.آقای دست‌گیر بی‌دست. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. ماهی یک بار متوجه میشم تنها نیستم هنوزم آدم‌هایی هستند که به جای حرف زدن راجع به بقیه دوست دارن راجع به کتاب و یادگیری و رشد حرف بزنن فلسفه دنیای شیرینی بود به ارائه عالی جناب قانعی ازت ممنونم رفیق که برای تشکیل این گروه تلاش کردی ان‌شاالله یه روز کافه کتابت و افتتاح کنی @Jasmine67 @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
هدایت شده از الف|نون
ما همه حتی بی‌شرف‌ترین‌مان حتی بی‌طرف‌ترین‌مان با درد از جهان رَخت می‌بندیم. بادا که "دردِ" ما، در راهِ نابودیِ کثافتِ صهیونیست باشد... ______________ @AlefNoon59
هدایت شده از [نگاه ِ تو]
‌ ‌ 🌱 در احادیث است که پیغمبر، صلّی الله علیه و آله و سلّم، وقتی با هر کسی حرف می‎زد تمام‌رخ به او نگاه می‎کرد. یعنی ادب پیغمبر این بود که با هر کس حرف می‎زد تمام‌رخ او را نگاه می‎کرد و او را احترام می‎کرد. حالا اگر مسئولی دارد با مخاطب حرف می‌زند بیشتر نگران زاویه دوربین است تا دیدن چهره مخاطب. پیامبر برای تمام اثاث منزلش احترام قائل بود. یک دستمال داشت، یک کاغذ داشت، یک قلم داشت، یک عصا داشت، برای همه اینها شناسنامه قائل بود، احترام قائل بود، برای آنها اسم می‎گذاشت. این می‎شود تربیت. تربیت معنایش این نیست که ما یک درس قرآن یا درس سنت داشته باشیم. @Negahe_To
. . @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. دل مسوزان که ز هر دل به خدا راهی هست هرکه را هیچ به‌کف نیست به‌دل آهی هست . @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. یه دسته‌بندی توی نوشته‌های گوشیم هست با این عنوان «رد شدم شنیدم» حاصل وقت‌هایی که غنیمتی به نام قدم زدن نصیبم میشه خیلی‌وقت‌ها جمله‌ها نصفه به گوشم می‌رسه اما همون نصفه هم می‌تونه برای نوشتن به من کمک کنه. اما مواقعی هم هست که جمله‌هایی می‌شنوم که قصه‌ داره دیشب زیر نم‌نم بارون پاییزی از گفتگو یک زوج خیلی جوون «کاش قدم بلندتر بود راحت‌تر می‌بوسیدمت ولی من دوست دارم قد بلندی کنی» برای من حس خم کردن یک شاخه خرمالو رو داشت @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق
. این استوری یکی از بهترین دوستای من یگانه است خواستم بگم در تمام مراحل زندگی با خودتون و آدمای دور و برتون ازش استفاده کنید راهگشاست. تمرکزتون رو بزارید روی دیدن توانمندی‌ها و نقاط قوت و پیشرفت‌های یک قدمی پشت سر خودتون و بقیه. هرکس فقط و فقط خودش رو باید با خودش مقایسه کنه. چون هر انسانی درست مثل اثر انگشتش خاص و منحصربه‌فرده. باور من اینه همین که از دیروز خودت بهتری یعنی در مسیر رشدی دست از سر دیدن کمبود‌ها بردارید هیچ‌کس بی‌عیب نیست. @bashamimtashafagh با شمیم تا شفق