eitaa logo
🌹با شهدا تا ظهور مهدی (عج)🌹
175 دنبال‌کننده
1هزار عکس
141 ویدیو
24 فایل
اینجا میقات محبین شهدا است. او با سپاهی از شهیدان خواهد آمد.... گروه جهادی فرهنگی و رسانه ای نسیم مهر شماره ثبت : 4006312414011 ادمین کانال : @Ammosafer1461
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️ دعای روز هشتم ماه مبارک رمضان _ یادمان شهدای دهلاویه بِسْمِ اللَّـهِ الرَّ‌حْمَـٰنِ الرَّ‌حِيمِ اللَّهُمَّ ارْزُقْنِي فِيْهِ رَحْمَةَ الاَيْتامِ، وَإِطْعامَ الطَّعامِ، وَإِفْشاءَ السَّلامُ، وَصُحْبَةَ الكِرامِ، بِطَوْلِكَ يا مَلْجَأَ الامِلِينَ. خدایا روزیم گردان در این ماه مهرورزی نسبت به یتیمان و خوراندن طعام، و به آشکار کردن سلام و هم‌نشینی با کریمان به فضل و کرمت‌ ای پناه آرزومندان.
🔷 نکات کلیدی جزء هشتم 1- همیشه مسیر اکثریت، مسیر هدایت نیست.(انعام: 116) 2- به پدر و مادر خود بی واسطه«پرستار، خانه سالمندان و…» احسان کنید. (انعام: 151) 3- فرزندان خود را از ترس فقر سقط نکنید و نکشید که روزی آنها با خداست. (انعام: 151) 4- به اموال یتیم نزدیک نشوید، مگر برای حفظ و افزایش آن. (انعام: 152) 5- کم فروشی نکنید و پیمانه و ترازویتان را درست و دقیق تنظم کنید.(اعراف: 85) 6- آراستگی ظاهری و باطنی تان را در هر نماز و مسجد رعایت کنید. (اعراف: 31) 7- خدا را با تواضع و در نهان صدا بزنید ولی«با خواسته های بیجا و دادوفریاد»زیاده روی نکنید. (اعراف: 55) 8- بعد از برقراری امنیت و آرامش در جامعه هرج و مرج راه نیندازید. (اعراف: 56) 9- با کسانی که به اعتقاد شما باور ندارند، مسالمت آمیز زندگی کنید و صبور باشید تا خدا بینتان داوری کند. (اعراف: 87)
📸 سفره هفت سین رزمندگان در دفاع مقدس 🌸پیشاپیش سال نو مبارک🌸
هدایت شده از معلمانه/ جعفر روحی
چهل حدیث امام حسنی.rar
32.41M
سال نومبارک 🌹 آغاز سال جدید که توام با ماه رمضان الکریم است ، ان شا الله سالی پر از بندگی و عبودیت برای خدای متعال باشد. این چهل حدیث امام حسن (علیه السلام) هدیه سال نو خدمت شما ☺️ ➖➖➖➖➖➖➖➖➖ 🔹در بیان پیامبر اعظم (صلی الله علیه و آله وسلم) 3️⃣ اثر برای کسی که چهل حدیث حفظ کند ، آمده است: 1️⃣ نجات از عذاب جهنم 2️⃣ در صحرای محشر عالم و فقیه برانگیخته می‌شود 3️⃣ همنشین با پیامبران ، صدیقیان ، شهدا و صالحان خواهد بود. ┏━━ 🖌 ━┓ 🆔 @moalemanehh ┗━━ 🖌 ━┛
دوم فروردین یادآور فتحی مبین است که کام ملت ایران را شیرین کرد بطوریکه امام(ره) آنرا فتح‌الفتوح دانست و بر بازوان رزمندگان بوسه زد .... سالروز عملیات غرورآفرین فتح‌المبین گرامی باد.
شهید محسن وزوایی اواخر اسفند ۱۳۶۰ فرمانده گردان حبیب بن مظاهر و تیپ تازه تأسیس محمد رسول‌الله (ص) شد که در عملیات «فتح‌المبین»، این گردان نوک عملیات بود. اوج هنرنمایی وزوایی در این عملیات سرنوشت‌ساز است. حاج احمد متوسلیان برای این عملیات از همان اول به محسن تأکید کرده بود که گردان‌های چپ و راست شما عمل می‌کنند و تو نباید وارد درگیری بشوی و فقط باید عبور کنی. چون اگر نیرو‌ها موفق می‌شدند توپخانه دشمن را بگیرند و راه آتش را می‌بستند، نیرو‌های عراقی خلع سلاح می‌شدند. نیرو‌ها در تاریکی نیمه شب مسیر را گم می‌کنند. جز سیاهی شب چیزی معلوم نیست و در این لحظه حساس همه نگاه‌ها به تصمیم فرمانده است. شهید وزوایی به جای هراسان شدن, به جلوی تک رفت، تک و تنها قامت نماز بست و به خدا توسل کرد. پس از پایان یافتن نماز، محسن وزوایی بلند شد و راه افتاد و به نیروهایش گفت دنبال من بیایید. نیم ساعت یا ۴۰ دقیقه بعد به همراه نیروهایش به توپخانه عراقی‌ها رسیدند و ۹۴ قبضه توپ عراقی به دست رزمندگان افتاد. این فتح‌الفتوح یکی از کلید‌های مهم در سرنوشت عملیات فتح‌المبین بود. پس از این اتفاق بعثی‌ها دیگر از نام گردان حبیب و شهید وزوایی می‌ترسیدند.
عملیات فتح المبین ... و ماجرای گم شدن گردان شهید وزوایی توسل به پروردگار برای هدایت گردان گم شده.... ✍ «با پیروزی عملیات طریق القدس و قطع ارتباط زمینی یگان های تحت امر سپاه سوم عراق در دو منطقه غرب رود کرخه و غرب رود کارون، زمینه مناسب برای عملیات در هریک از دو منطقه شمالی و جنوبی فراهم شد. منطقه غرب کرخه به دلایلی همچون دور کردن دشمن از شهرهای اندیمشک، دزفول، شوش و تناسب استعداد یگان های خودی با وسعت منطقه و تناسب وضعیت طبیعی زمین آن با رزم نیروی پیاده، برای اجرای عملیات برگزیده شد. سپس یگان ها نقاط حساس زمین را شناسایی کردند. عقبه دشمن به دو جاده چنانه-فکه و پل نادری_عین خوش اتکا داشت. بنابراین با توجه به این وضعیت، عملیات طراحی و اجرا شد. در محور شمالی، دو قرارگاه و در محورهای شرقی و جنوبی، هرکدام یک قرارگاه وارد عمل شدند. در مرحله اول، تنگه عین خوش را تیپ ۱۴ امام حسین (ع) با فرماندهی حسین خرازی آزاد کرد و توپخانه دشمن در منطقه علی گره زد، با عملیات نفوذی یک گردان از تیپ ۲۷ محمد رسول الله (ص)، به فرماندهی محسن وزوایی منهدم شد. در مرحله دوم تنگه رقابیه مسدود شد؛ یگان های خودی با استفاده از کانالی که در زمین های رملی در انتهای میشداغ احداث شده بود، تنگه رقابیه را دور زدند و دشمن را از پشت محاصره کردند. دشمن که از همان مرحله اول، موقعیت خود را در خطر دیده بود، برای خروج از محاصره، فشار شدیدی وارد می آوردتا معبر عین خوش را باز کند، لیکن رشادت نیروهای تیپ ۱۴ امام حسین (ع) مانع از موفقیت دشمن شد. در مرحله سوم، پیشروی به سوی مقر فرماندهی دشمن آغاز شد و تیپ ۲۷ بفرماندهی احمد متوسلیان، سایت های ۴ و ۵ را به اشغال درآورد. در مرحله چهارم با پاک سازی منطقه آزاد شده و تعقیب دشمن، شرق رودخانه دویرج به تصرف درآمد و دشمن به غرب این رودخانه عقب رانده شد. بدین ترتیب همه اهداف تامین گردید و لشکر های ۱۰ زرهی و ۱ مکانیزه عراق نیز آسیب جدی دیدند.» 🌿 توسل محسن وزوایی به پروردگار برای هدایت گردان گم شده اش در مرحله اول عملیات، گردان حبیب به اتفاق گردان های سلمان و حمزه (لشکر ۲۷ محمد رسول الله)، کارنامه درخشانی از خود برجای گذاشتند. آنان در این مرحله ماموریت داشتند در عمق مواضع دشمن در تپه های علی گره زد، نفوذ و توپخانه سپاه چهارم عراق را تصرف کنند. اقدامی که بسیار دشوار بود. برای اجرای این ماموریت؛ دو گردان حمزه و سلمان مقدمات لازم را برای نفوذ گردان حبیب فراهم کردند. اما آن شب اتفاق عجیبی افتاد. نیروهای گردان حبیب به فرماندهی محسن وزوایی، نزدیک به ۲ ساعت در منطقه عملیات گم شدند و هیچ ارتباط رادیویی با قرارگاه فرماندهی تیپ نداشتند. این وضعیت نگرانی خاصی در قرارگاه به‌وجود آورده بود، طوری که نیروهای قرارگاه دست به دعا برداشتند و با تضرع، درخواست گشایش و فرج کردند. احمد متوسلیان؛ فرمانده تیپ هم آرام و قرار نداشت. به همین دلیل، نصرت الله قریب، جانشین گردان حمزه را برای جستجو و یافتن موقعیت گردان حبیب، عازم منطقه عملیاتی کرد. از سوی دیگر، محسن وزوایی؛ هنگامی که دریافت؛ مسیر را گم کرده اند، از جمع گردان جدا شد و کمی آن طرف تر، با خضوع و خشوع، دو رکعت نماز به جا آورد و چنین از پروردگار بی نیاز، طلب یاری کرد: «خدایا الآن تمام مردم ایران چشم‌انتظارند و مادران و پدران شهدا در التهاب‌اند. قلب امام نگران این حمله است. در این حمله نه آبروی ما بندگان حقیر، بلکه آبروی اسلام در میان است. خدایا اگر میدانی نیت‌های ما خالص و فقط برای توست، یاری‌مان کن و راه رانشانمان بده. خدایا تو برای موسی دریا را شکافتی و راهش دادی. تو برای محمد (ص) غاری را قرار دادی و به امر تو عنکبوت بر درگاه آن تار تنید. خدایا ما کوچک‌تر از آنیم که درخواست کنیم برای ما کاری انجام بدهی. پس خداوندا تو را به‌حق امام زمان (عج)، تو را به‌حق نایبش خمینی، تو را به‌حق حسین (ع) که ما به خونخواهی او قیام کرده‌ایم، قسمت می‌دهیم، ما بندگان حقیر و ضعیف را از این درماندگی نجات بخشی.» وزوایی پس از اقامه نماز، گردان حبیب را حرکت داد و مدتی نگذشت که نصرت‌الله قریب آن‌ها را پیدا کرد. سپس گردان در مسیر اصلی قرار گرفت و به‌سوی هدف (توپخانه سپاه چهارم عراق) حرکت کرد. این گردان‌ها پس از محاصره توپخانه سپاه چهارم عراق، توپ‌های آنان را به غنیمت گرفتند و به‌این‌ترتیب، پیروزی قرارگاه نصر در مرحله اول حاصل شد. منابع: کتاب اطلس جنگ ایران و عراق کتاب: اطلس لشکر ۲۷
🎞 دوم فروردین ۶۱، سالروز عملیات فتح المبین و اعلام فرمان حمله توسط شهید خرازی 🌴 لشکر امام‌حسین(ع) به فرماندهی حاج حسین خرازی، در عملیات فتح المبین، نیروهای عراقی را در جاده عین‌خوش، مسافتی در حدود ۱۵ کیلومتر، دور زد و با اجرای این طرح ارتش عراق را غافلگیر کرد. ▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 💠 نقش شهید خرازی در پیروزی عملیات ⚪️ در عملیات فتح المبین نیروهای شهید خرازی در محاصره افتادند. شرایط سخت بود به طوری‌که فرمانده جنگ به شهید خرازی و نیروهایش گفت عقب‌نشینی کنند، اما خرازی می‌دانست که با این کار، عملیات فتح‌المبین منتفی می‌شد؛ برای همین اصرار داشت که در محاصره بماند و مقاومت کند تا فرمانده از طریق دیگری راهکاری پیدا کرده و مشکل را حل کند. با اصرار خرازی، فرماندهی به این فکر افتاد که شاید بشود کار دیگری کرد. به این ترتیب جرقه ورود قرارگاه فتح به عملیات و فعال کردن این قرارگاه در ذهن محسن رضایی زده شد. آنها در آن شرایط سخت مقاومت کردند و در ضمن دیگران را هم مجاب کردند تا عملیاتی را که شکسته خورده بود، به پیروزی بزرگی تبدیل کنند.
💚عنایتـــ امام حسین علیه‌السلام *🌷 ذاکر اهل بیت (ع) بود در عملیاتی موج انفجار مجروحش كرد💥تمام بدنش از كار افتاده بود🥀وقتی شهدا را جمع می‌كنند او را در پلاستیک می‌پیچند🌙حاجی صداها را می‌شنید اما نمی‌توانست حرف بزند یا حركتی كند🥀در آن حال به امام حسین(ع) متوسل می‌شود 🌙به آقایش می‌گوید،من با تو عهد بسته‌ام بدون سر شهید شوم🥀پس شرمنده‌ام نكن🥀وقتی برای بردن شهدا به سردخانه رفتند🌙دیدند كیسه‌ای كه شهید سلطانی در آن پیچیده شده عرق كرده است💫 كیسه را باز می‌كنند می‌بینند حاجی هنوز زنده است‼️فورا اكسیژن وصل می‌كنند و به بیمارستان منتقلش می‌كنند، در نهایت زنده ماند🌙همسرشهید← چهلم شهید دستغیب بود💫 دیدیم تلفن زنگ میخورد📞گروه منافقین بودند که گفتند: دستغیب را كشتیم حال نوبت توست‼️حاجی به او می‌گوید: آنچه خدا بخواهد همان میشود🕊️سردار می‌دانست كه مولایش شرمنده اش نخواهد كرد🥀تا عاقبت در عملیات فتح المبین خمپاره‌ای سرش را از تنش جدا کرد🥀پیكر بی سرش در قبر کوچکی كه با دستان خودش در كتابخانه مسجد المهدی (عج) آماده كرده بود به خاک سپردند*🕊️🕋 تاریخ شهادت: ۲ فروردین ۱۳۶۱
می‌گویند سجاده رمضان حجله گاه عاشقی است🌷 و عاشقی هنر عزیز کرده های خداست🦋 مگر می‌شود عاشق نبود و تورا در هر نماز در اغوش کشید🌹 مگر میتوان عاشق نبود و صدایت را از لا به لای حرف حرفِ قرآنت شنید📖 مگر میتوان عاشق نبود و هر سجاده را به امید سر نهادن به روی پای تو به خاک سپرد🌻 مگر میتوان عاشق نبود و با صدای مناجات خانه همسایه بی تاب نشد... و این همه شرح حال دل عاشقی است که برای هر سحر بی قراری میکند☺️ یازدهمین قرار منو و تو رسید و این منم که دست در زلف تو چرخ میزنم و با تکرار هر لا اله الا الله، عشقم را به همه‌ی اهل زمین و آسمان اعلام میکنم🌈 ✍لااله الّا اللّه هایِ من؛ فریادِ بلندِ اعتراف هایِ من است…. من معشوقی جز تو ندارم… لا إلهَ الّا 👈 تــ❤️ــــو من معشوقی جر تو ندارم🧡 من دلبری جز تو ندارم 💛 من حبیبی جز تو ندارم💚 لا إلهَ اِلاّ اللّه حَقّاً حَقّاً،🌺 لا اِلهَ اِلاّ اللّه ایماناً وَ تَصْدیقاً،🍃 لا اِلهَ اِلاّ اللّه عُبودِیةً وَ رِقّاً،🌸 سَجَدْتُ لَک یا رَبِّ تَعَبُّداً ✨ ومن تو را صدا میکنم یا لا اله الا الله❤️
🌺🌿🌸🌿🌿🌸🌸🌿🌿🌸🌿🌺    دعاى روز یازدهم ماه مبارک رمضان اللَّهُمَّ حَبِّبْ إِلَىَّ فِیهِ الْإِحْسَانَ وَ کَرِّهْ إِلَىَّ فِیهِ الْفُسُوقَ وَ الْعِصْیَانَ وَ حَرِّمْ عَلَىَّ فِیهِ السَّخَطَ وَ النِّیرَانَ بِعَوْنِکَ یَا غِیَاثَ الْمُسْتَغِیثِینَ. خداوندا در این روز احسان و نیکویی را محبوب من و فسق و معاصی را ناپسند من قرار ده و در این روز خشم و آتش قهرت را به من حرام گردان به یاری خود ای فریادرس فریاد رسان. 🌺🌿🌸🌿🌿🌸🌸🌿🌿🌸🌿🌺 اللــــــهمَّ عَجّــــــل لِوَلیــــــکَ الفَــــــرَج
🌱 نکات کلیدی جزء یازدهم قران کریم👇 ✨1- با راستگویان و کسانی که ظاهر و باطنشان یکی است رفاقت و همراهی کنید. (توبه: 119) ✨2- در انفاق، کمیّت و مقدار مهم نیست، چه کم باشد چه زیاد، در نزد خدا اَجر دارد. (توبه: 121) ✨3- عده ای از مسلمانان باید دنبال جهاد علمی و فرهنگی باشند و معارف دین را یاد بگیرند. (توبه: 122) ✨4- از حدس و گمان و خیال پیروی نکنید که خیالبافی اصلاً به درد شناخت حقیقت نمی خورد.(یونس: 36) ✨5- هیچ فردی در مقابل اعمال دیگری مسئولیتی ندارد و هر کس پاسخگوی اعمال خودش است. (یونس: 41) ✨6- خدا به هیچ کس ظلم نمی کند و این مردم اند که به خودشان ستم می کنند. (یونس: 44) ✨7- قرآن، درمانی برای دردهای روحی تان و کتاب راهنما و رحمت ویژه خداست. (یونس: 57) ✨8- خداوند در مورد مردم لطف و بخشش دارد، ولی بیشتر آنها سپاسگزار نیستند. (یونس: 60) ✨9- بر دوستان خدا «در مواجهه با حوادث سخت» نه ترسی غلبه می کند و نه غُصّه می خورند. (یونس: 62)
♦️مردی که همه سال را روزه بود! ▫️در ماه مبارک رمضان جاداره یادی کنیم از سرلشکر شهید مدافع حرم سید حمید تقوی فر 🔹سردار حاج حمید تقوی‌فر از سال ۱۳۶۲ یعنی از زمان شهادت پدرشان تا سال ۱۳۹۳ و شهادت خودشان در سامراء عراق، یعنی ۳۱سال تمامی روزهارا به جز روزهای حرام و مکروه و ایام مسافرت روزه گرفتند.
📚 راوی: اهل قلم بود. پدرش از علمای بزرگ و از شاگردان مخصوص آیت الله بهجت.با هم رفیق بودیم. هر زمان در قم بودم با هم به و حرم و... می رفتیم.یکی از ویژگی های او اهمیت فوق العاده به زیارت جمکران بود. هر سه شنبه و هر جمعه به زیارت می رفت و نمازی بسیار با حال و توجه اقامه می کرد. خیلی حرف نمی زد. به سختی می شد از او حرف کشید اما فهمیده بودم که اهل سیر است! او با مولای خود (عج) به گونه ای بود که گویی بارها به محضر حضرت رسیده است! برای همین هیچ گاه از او جدا نمی شدم. جعفر از وارسته ترین رزمندگان لشگر علی ابن ابی طالب (ع) بود. یک بار با هم به گلزار شهدا رفتیم. کنار یکی از قبور خالی نشست. بعد هم در حالی که حال معنوی عجیبی داشت وارد قبر شد و در قبر خوابید! به من گفت: «لطف کن و سنگ لحد برای من بچین! من هم حرفش را گوش دادم و روی او لحد چیدم.» ساعتی بعد لحد ها را برداشتم و با هم رفتیم. من به آن قبری که در محلی مشخص قرار داشت نگاه کردم و در دل گفتم: «خوش به حال شهیدی که جعفر در قبر او ساعتی را به مناجات خدا گذرانده.» از جعفر هر چه بگویم کم است. آنچه که در روایات ما از یک انسان کامل آمده در وجود او جمع شده بود. اوایل سال ۱۳۶۵ با هم راهی منطقه شدیم. در منطقه ی طلاییه مستقر شدیم. ایام ماه بود. در شب نیمه شعبان که روایات ما از آن به عنوان شب قدر یاد می کنند به خوبی استفاده کرد. تا صبح مشغول بود. او منتظر واقعی امام عصر (عج) بود. همیشه ذکر مولایش را بر زبان داشت. می دانست امام صادق (ع) فرمودند: «خوشا به حال شیعه قائم (عج) در زمان غیبت او، آنان که در غیبتش در انتظار می نشینند و در ظهورش از او اطاعت می کنند. آنان اولیای خدا هستند و خوف و حزنی ندارند.» حال و هوای جعفر شبیه مسافری بود که بار خود را بسته و عازم سفر است. او به هر جا رسید از ارتباطی بود که با مولایش امام زمان (عج) داشت.روز نیمه شعبان رنگ و روی او تغییر کرده بود. اما هر چه با او حرف می زدم در جوابم لبخند می زد.من می دانستم که او همه چیز را می داند اما معمولا حرفی نمی زد. فقط گفت: «همه را اطلاع دارم!» روز نیمه شعبان فرا رسید و جعفر عاشق تر از همیشه مشغول فعالیت بود. او در همان روز میلاد مولایش عیدی اش را گرفت و با بدنی خون آلود به دیدار مولایش رفت. من فراقش را نمی توانستم تحمل کنم. برای تشییع به قم آمدم. پدرش، که کوه صبر و استقامت و از شاگردان صدیق امام راحل بود، کلاس درس را تعطیل نکرد! چند قدمی به دنبال پیکر شهید آمد و به کلاس برگشت! ما به همراه جمعیت به گلزار رفتیم. آخرین قبر خالی برای جعفر در نظر گرفته شد. موقع تدفین کمی عقب تر آمدم و با تعجب به اطراف نگاه کردم! عجیب بود. جعفر در همان قبری دفن شد که بارها در آن خوابیده و به مناجات با خدا مشغول می شد! مرحوم آیت الله احمدی میانجی پدر گرامی جعفر نیز از علمای بزرگ معاصر قم و شاگرد بزرگترین اساتید حوزه نظیر آیت الله بهجت بودند. ایشان از کسانی بود که علمای قم اعتقاد داشتند مرتب به زیارت مولایش مشرف می شود. از چنان پدری چنین پسر بعید نیست.
وقتے ضارب رو زد و ما اون رو به گوشه ای از خیابون کشیدیم ، یک پیرمرد اومد گفت : خوب شد همینو می خواستی؟ به تو چه ربطی داشت که دخالت کردی؟ با همان بدن بی جان گفت: حاج آقا فکر کردم شماست، من از شما دفاع کردم. سالروز امر به معروف و نهی از منکر را گرامی می داریم
شهید غیرت🕊 ❌ناموس، ناموسه!! با حجاب و‌کم حجاب نداره❌ _علی جون یکی پیام داده وقتی دخترها کم حجاب بودن چرا علی خلیلی رفته جلو؟ _حاجی بهشون بگو: ناموس، ناموسه!! وقتی در خطر باشه با حجاب و بدحجاب نداره، اگر اون دخترها مسیحی هم بودن می رفتم جلو!! (تنها برای لبخند، صفحه۵۸) 📚 «تنها برای لبخند» 💠شرحی از حیات جهادی و عروج عارفانه مربی مجاهد، شهید علی خلیلی
✍در روزگاری که یک دنیا به دروغ شعار زن زندگی آزادی سر می دهند، یک «خوش غیرت» برای دفاع از زن، زندگی، آزادی و نجات دو دختر از چنگال ۶مرد مست در شبی تاریک، شاهرگش را زیر تیغ می برد تا نشان دهد قهرمان کیست!! رد خنجر بر حنجر او جاودانه شد!! سپس مادر او، به درخواست شهید و در لحظات آخر حیات مادی او، قاتل را می بخشد تا داستان واقعی ما قهرمانی دیگر از جنس مادر داشته باشد... 💠شرحی از حیات جهادی و عروج عارفانه مربی مجاهد، شهید علی خلیلی شهادت: ۳ فروردین ۱۳۹۳
🌙✨ یادت هست 🌟 این شده عادتم هر وقت که از تو خالی می‌شوم چشم به در های بسته دلم میدوزم🌺 و منتظر نشانه ای تا دوباره روزنه های نور را به روی تاریک خانه دلم بگشایم💫 هر زمان که ایستادن را فراموش میکن و به نشستن چنان خو میگیرم🍃 که گویی هرگز عاشقی را تجربه نکرده بودم🌼 چشم به دستان تو میدوزم تا زیر بازوان مرا بگیری و از زمین بلندم کنی❣ محبوب من🥰 دلبر رعنا قد من☺️ خالی شدنم قصه ای دراز دارد اما پر شدن دوباره ام از تو به یک کرشمه نگاهت حادث میشود💖 رمضان سرشار از نشانه هاست ✍ در هر لحظه اش،خودت نشانه ای میشوی و فرود می آیی! با اولین جرعه ی آب در لحظه افطار 💧با اولین تشنگیِ میان روز… با اولین سکوت نیمه شب...🌖 و تو از راه می رسی🌹 می دانی نداشتنت درد بی درمانی است که فقط به یک اشاره تو درمان می‌شود💔 و من باز به یک نگاه تو که نه.... با صد کرشمه یکباره ات درمانی نو را سر میکشم🌸 🤲🏻الحمدالله که کودکی هایم خسته ات نمی‌کند 🤲🏻الحمدالله که غفلت هایم تو را به ستوه نمی‌آورد الحمدالله که مال منی خدا😍❤️ من بی‌تو تمام خواهم شد....
‍ ‍ ‍ 🌺✨🌺✨🌺 دعای روز دوازدهم ماه مبارک رمضان 🌺✨ ✨بسم الله الرحمن الرحیم✨ 🌺اللهمّ زَیّنّی فیهِ بالسّتْرِ والعَفافِ واسْتُرنی فیهِ بِلباسِ القُنوعِ والكَفافِ واحْمِلنی فیهِ على العَدْلِ والإنْصافِ وامِنّی فیهِ من كلِّ ما أخافُ بِعِصْمَتِكَ یا عِصْمَةَ الخائِفین🙏 🌺✨🌺✨🌺 🌺خدایا زینت ده مرا در آن با پوشش و پاكدامنى و بپوشانم در آن جامه قناعت و خوددارى و وادارم نما در آن بر عدل و انصاف و آسوده‌ام دار در آن از هر چیز كه می‌ترسم به نگاهدارى خودت اى نگه‌دار ترسناكان 🙏 نذر نگاه یوسف زهرا (س)🌻 🌺✨🌺✨🌺✨🌺✨🌺
💠 نکات کلیدی جزء دوازدهم 12💠 1- کارهای خوبی مثل نماز خاصیتی دارند که بدی ها را از بین می برند. (هود: 114) 2- اگر خدا بخواهد هر کار نشدنی، شدنی می شود. (هود: 72و73) 3- مردم و مسئولین باید در راه دین ثابت قدم باشند و ناگواری ها را تحمل کنند. (هود: 112) 4- اگر مردم جامعه ای مسیر اشتباهشان را تغییر دهند، خدا برکاتش را نازل و قدرت و توانایی هایشان را زیاد می کند. (هود: 52) 5- سود و رزق کم ولی حلال برای شما بهتر است از درآمدهای بسیار، امّا حرام. (هود: 60) 6- کسی که فقط برای زندگی دنیا دوندگی کند، نتیجه اش را کامل می گیرد، ولی در آخرت دستش خالی است. (هود: 15و16) 7- شعار “مرگ بر ستمگر” یک شعار قرآنی است. (هود: 44) 8- از کودکی راز داری را به فرزندانتان بیاموزید. (یوسف: 5) 9- خداوند به درستکاران حکمت و دانش عطا می کند. (یوسف: 14)
هدایت شده از معلمانه/ جعفر روحی
💠 حملات چهارگانه شیطان رجیم 👈 شیطانی که در قران قسم خورده آدم ابوالبشر را زمین بزند و مثل خودش جهنمی کند را باید شناخت تا از حملاتش در امان ماند. ┏━━ 🖌 ━┓ 🆔 @moalemanehh ┗━━ 🖌 ━┛
📌 شهادت حسین معز غلامی به روایت فرمانده 🔷️ فرمانده شهید حسین معز غلامی روایت می کند: شهادت انگار از یک هفته قبل به ایشون الهام شده بود ◇ دقیقا یک هفته قبل از شهادتش تو ماموریت گشت زنی با موتور زمین خورده بود و یه طرف بدنش زخم بود ◇ گفتم که برگرده عقب و حتی به شوخی و جدی گفتم: "تخطی از حکم مافوق" برات میزنم که گفت: "چک برگشتی دردسره"! 🔻 چهارروز بعد تو یه جریان دیگه ترکش خورد و کتف چپ و بازوشو پاره کرده بود و با یه وضع اسفباری تو درمانگاه افتاد ◇ براش حکم زدم برگرده درمانگاه دمشق و باتوجه به اینکه سال جدید شده، عیدو بره تهران. ◇ با اون حالش از درمانگاه اومد و گفت "یه ترکشه دیگه، گفتم که مارو خرج کردن ، برگشت نزنید حاجی" و به اصرار خودش موند ◇ ما در وضعیت بدی بودیم و پاتک های سنگینی می‌خوردیم و حضور سیدمجتبی (شهید معز غلامی) و نیروهای تحت فرمانش برای ما نعمت بود.به همین علت من مخالفت نکردم ◇ بانداژ دستشو نیمه شب چهارم بازکرد و رفت خط و وقتی بیسیم زد که نیروهاش عقب نشینی کردن و تک و تنها مونده تو خط، بهش گفتم: اگر میتونی مقاومت کن تا نیرو برسه همه جا درگیرن و دیگه بیسیم نزد تا خودم بزنم. 🔸️ وقتی بیسیم زدم و گفت: تونسته مقاومت کنه و نگذاشته بود خط بشکنه اما خودش شکسته بود. ◇ بسیم بعدیو دیگه جواب نداد و پشت بیسیم فریاد میزدم: که جواب بده؛ بهش گفتم به جانبازی راضی نشدی که آخرم شهید شدی سیدمجتبی  
💚از مداحی تا شهادت در سوریه🕊️ 🌷او از مداحان و ذاکران اباعبدالله الحسین(ع) بود و همواره برای مصائب اهل‌بیت(ع) مداحی و نوحه‌خوانی می‌کرد🎤 همرزم← دفعه دوم که رفته بود سوریه یک ترکش در دستش خورده بود🥀همه طبق معمول تو این فکر بودن که الآن حسین با یه ماشین برمی‌گرده عقب🥀که به دستش رسیدگی کنه و خون ازش نره🩸ولی دیدیم خیلی آرام و بدون هیچ ترسی و بدون اینکه درد را در چهره‌اش نشان بده🍂 رفت یک‌گوشه نشست و شروع کرد به بیرون آوردن ترکش با ناخون‌گیر!🥀می‌گفت نمیتونم برم عقب کار روی زمینه بعد هم خودش دستش رو پانسمان کرد و بلند شد🥀چون فرمانده بود تمام تلاشش رو می‌کرد که حتی یک‌ذره هم احساس درد و ضعف در چهره‌اش معلوم نباشه🥀تا روحیه بقیه تضعیف نشه🍂 حسین ۲ روز مونده بود به تولد ۲۳ سالگی‌اش🎊 که چهارم فروردین ماه سال ۱۳۹۶ به شهادت رسید🕊️به دلیل موقعیت بد حضور او در سنگلاخ، دندان‌ها و استخوان پایش نیز هنگام افتادن به زمین شکسته🥀و پیکرش چند ساعتی تا برگشت به نیروهای جبهه مقاومت، بر زمین مانده بود در نهایت او با اصابت تیر به چشم چپ، گونه راست و کتفش🥀به شهادت رسید*🕊️🕋
📚 🔮 یا صاحب الزمان( عج ) ساعت چهار صبح روز سه شنبه بود. دو افسر عراقی بالای تپه ایستاده بودند. متوجه ما نشده بودند. هوا هنوز روشن نشده بود.یک ارتفاع بلند درمنطقه وجود داشت. ما کار را از آنجا شروع کرده بودیم. من برای اینکه مسیر را گم نکنیم آنجا را نشان گذاشته بودم.در مسیر آب و از کنار رودخانه یک ساعت راه رفتیم. نماز صبح را همانجا خواندیم.بسیجی نابینا همراهمان بود. او بعد از نماز به کنار آب رفت. پوتینهایش را در آورد. بعد پاهایش را داخل آب گذاشت.از شدت گرسنگی میلرزید.بعد هم همانجا خوابش برد.بچه ها پرسیدند: حالا چه کار کنیم. به کدام سمت برویم؟!نگاهی به اطراف انداختم. هیچ اثری از آن ارتفاع بلند نبود! بچه ها باتعجب به من نگاه میکردند. کمی مکث کردم و گفتم: راه را گم کردیم! با یکی از بچه ها رفتيم بالای تپه. هیچ اثری از آن ارتفاع نبود.دوباره خوب به اطراف نگاه کردم. شاید نشانه ای پیدا کنم. اما چیز دیگری نبود. آمدیم پایین. راه را گم کرده بودیم. همه ابزارهای مادی از کار افتاده بود! دیگر هیچ امیدی نداشتیم. بچه ها مضطرب به سمت من آمدند. پرسیدند: راه رو پیدا کردی!؟ کمی نگاهشان کردم. چیزی نگفتم. اما گویی کسی در درونم حرف میزد. کسی که راه درست را نشان میداد. گفتم: بچه ها فقط یک راه وجود دارد! همه نگاهها به من بود. بعد ادامه دادم: ما یک امام غایب داریم. ایشان فرموده اند: در سختترین شرایط به داد شما میرسم. فقط باید از همه جا قطع امید کنیم. با کامل حضرت رو صدا بزنیم. مطمئن باشید یا خود آقا تشریف میآورند یا یکی از یارانشان را میفرستند. شک نکنید.بعد مکثی کردم و گفتم: الان هر کسی به سمتی حرکت کند. همه فریاد بزنیم: (عج) . بیشتر بچه ها حرکت کردند. همه اشک میریختند.از عمق جان مولایشان را صدا میزدند.رفتم به سراغ بسیجی نابینا. آماده حرکت شدیم. دیدم بنده خدا پوتینهایش را ُدر آورده. و داخل آب گذاشته. آب هم آنها را برده.زمین سنگلاخ بود. با سختی به همراه مجروح نابینا حرکت کردیم. مسیر آب را ادامه دادیم.ما هم از عمق جان آقا را صدا میزدیم. ساعتی گذشت. دوباره به هم رسیدیم. کنار آب نشستیم.بچه ها با حالت خاصی به من نگاه میکردند. نمیدانستم چه بگویم. یکدفعه دیدم از دور چند نفر با لباس پلنگی به سمت ما میآیند! آنها از لابه لای درختان به ما نزدیک میشدند! ما سریع در پشت درختان و صخره ها مخفی شدیم. دیگر نه راه پس داشتیم نه راه پیش! دقایقی بعد سرم را کمی بالا آوردم. خوب به چهره آنها خیره شدم. اخمهایم باز شد. خوشحال شدم. آنها را میشناختم. برادر از فرماندهان به همراه چند نفر از نیروهایش بود. با خوشحالی از جا بلند شدم. فریاد زدم و صدایشان کردم. همه از جا بلند شدیم. آنها هم با خوشحالی به سمت ما آمدند. گفتم: بچه ها دیدید! دیدید (عج)ما رو تنها نگذاشت. لحظاتی بعد با چشمانی اشکبار در آغوش هم بودیم. آنها به طور اتفاقی پوتینهای روی آب را میبینند. از مدل پوتین و خون تازه روی آن میفهمند که هنوز نیروهای ما در اینجا هستند. بعد به دنبال ما میآیند. اما ناامید میشوند و برمیگردند. لحظاتی بعد فریادهای یاصاحب الزمان(عج) را میشنوند. بعد به دنبال صدا میآیند و ما را پیدا میکنند. اما بنده این را فقط عنایت آقا امام زمان(عج) میدانم. عملیات والفجر۲ برای ما به پایان رسید.ّ در محور ما سرداری نظیر فرمانده آسمانی واسطوره بچه های اصفهان و فرمانده سپاه (عج) به خدا رسید. ايشان در مرحله بعدي عمليات بچه ها را به عقب فرستاد. بعد هم تنهای تنها با خدا همراه شد. ماند تا بچه ها به عقب بروند. اومیخواست گمنام بماند و اینگونه شد. سلامتی و فرج امام زمان (عج) سلامتی شادی روح پاک شهید تورجی زاده سه صلوات (س)
شمارش مهمانیت از ١٢ گذشت....🗓 ومن به دوازدهمین سفره خدا فکر میکنم 💡 که سالهاست در زمین پهن شده و کسی از آن رزقی بر نمی‌دارد❣ سالهاست که هست اما کسی دستش را به سمتش دراز نمی‌کند 🌷 سالهاست که هست اما کسی از طمع شیرین جانش نمی نوشد💜 دلمان تنگ است💞 تنگ است برای داشتنت🥺 تنگ است برای دیدنت💔 تنگ است برای بوییدنت😔 تنگ نوایی که وقتی صدایت میکنیم پاسخ مهربانت را به گوش بشنویم.... تنگ همه دقایقی که وقتی زمین میخوریم دستانمان را بگیری ؛🦋 و خاک از روحمان بتکانی و… آرام بگویی؛ برخیز و نترس، من پشت سرت ایستاده ام….😍 خودت بگو حال خرابو دل تنگ ما را جز اعجاز نگاه تو چه کسی درمان خواهد کرد؟؟ 🍃 بخدا قسم برای درمان همه ی آنچه که در نفس ما نهفته است فقط یک طبیب روی زمین هست و آن روی ماه توست که قرن هاست برای دیدنش خشکسالی را خریده ایم🌻 به تو پناه آورده ام؛🌺 از ضرب همه آنچه به زمین زنجیرمان کرده تو تنها امید برای دریدن زنجیر های روح خسته مایی🌹 ما برخواسته ایم.... باید این رمضــــــان🌕 اخرین رمضــــــان 🌙 بدون تــــــ♡ـــــو باشد🌸 🤲🏻