eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
🔹این جوان هم از دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف بود و این ایام، سالگرد #شهادت اوست 💢او هم کشته شد؛ البته بطور عمدی! نه سهوی. ‼️کسی هم عذرخواهی نکرد و برایش شمعی روشن نکردند! 🔶این افراد مصادیق کامل #جهاد_علمی بودند؛ هر جا #وظیفه خودشان می‌دیدند حاضر می‌شدند. اگر لازم باشد در صحنه #جنگ باشند در جنگ‌اند، اگر لازم باشد در صنعت #موشکی باشند آنجا می‌روند، یا در بحث #هسته‌ای و... نگاه می‌کنند ببینند بار، کجا روی زمین مانده است؟ هدیه کنیم صلواتی نثار روح مطهر ش #الّلهُمَّ‌صَلِّ‌عَلَی‌مُحَمَّدٍوَآلِ‌مُحَمَّدٍ وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ #شهدا #دفاع_مقدس #مدافعان_حرم #شهید_ترور #عکس #خاطرات @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠 مادر شهید: روز تولد امام رضا(ع) توی کرمانشاه به دنیا آمده بود. از بچگی علاقه شدیدی به آقا داشت. هر موقع می خواست کاری بکنه که ما دوست نداشتیم انجام بده و منعش می کردیم، ما را به (ع) قسم می داد و ما هم مات و مبهوت نگاهش می کردیم. هر روز که می خواست مدرسه برود، همراهش مهری بود که پشتش عکس امام رضا(ع) درج شده بود، آن هم توی قبل از انقلاب. بچه ها می گفتند: موقع نماز که همه می رفتند توی حیاط مدرسه، محمد مهرش را درمی آورد و نماز می خواند. پدر شهید: همیشه بعد از نماز می آمد کنار من و ازم می خواست از امام رضا(ع) براش بگم، از غریبی امام رضا(ع) از کرامت آقا، از رئوف بودن آقا. من هم با حالتی متعجبانه از رفتار محمد از کتابی که داشتم براش می خوندم. تا اینکه محمد دیپلم گرفت و عازم شد. حدود سه ماه از سربازی محمد می گذشت که شروع شد. یکی از جاهایی که عراق خیلی روی اونا مانور هوایی می داد، از بین بردن تأسیسات نفتی ما بود. رفیقای محمد تعریف می کردند که شب ها دست ما را می گرفت. حدود بیست نفر از ما را می برد برای از آن تأسیسات نفتی. چون حفاظت از اون ها خیلی مهم بود و نیروی کافی هم برای دفاع وجود نداشت و سطح حملات دشمن هم خیلی بالا بود. یک روز که محمد آمده بود برای مرخصی، گفت: بابا خیلی دلم می خواد برم ، پابوسی آقا امام رضا(ع). گفتم: خُب، بابا چند روز دیرتر برو جبهه، برو زیارت آقا. گفت: همه بچه ها تو جبهه دلشون می خواد برن امام رضا(ع) و نمی تونن برن. من هم مثل اون ها. از طرفی دیگه از کشور واجب تره. آقا هم بیشتر راضی است. و مشهد نرفت. رفت سنندج و حدود یک ماه بعد شهید شد. روزی که محمد به شهادت رسید، شهید خیلی بی تابی می کرد. عجیب بی قرار بود. انگار یه چیزهایی رو می دونست. وقتی در منزل را زدند، مادر شهید در را باز کرد و من هم بعد از او آمدم دم در. بچه های بودند. از حالاتشون و طرز صحبت کردنشون و فهمیدم قضیه چیه. دیگه نفهمیدم چی شد. به ما گفتند: بیاین توی معراج شهدا و جنازه شهیدتان را تحویل بگیرین. وقتی رفتیم، دیدیم جنازه اون نیست. تحقیق کردند، گفتند جنازه شهدا را بردند مشهد برای تشییع. وصیت نامه محمد را که خوندیم، نوشته بود: پدرم و مادرم، اگر برای تان ممکن است مرا کنار کنید. ما هم حسب علاقه و وصیت محمد، گفتیم همان مشهد کنار مرادش امام رضا(ع) به خاک بسپاریمش. از آن موقع هم ما از کرمانشاه آمدیم مشهد، کنار محمد. ✍️راوی : پدر و مادر بزرگوار شهید @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
تقدیم به زخم و سکوت و صبر حقیقی ، آنان که زخم های دیروز را امروز هم مرور می کنند 🌸 دیروز روز فدا شدن بود ، امروز روز فدایت شوم 🌸 دیروز با هم به دشمن می زدیم ، امروز برای هم می زنیم 🌸 دیروز برای روی مین می رفتیم ، امروز برای کابین روی می رویم 🌸 دیروز در اوج پاتک می زدیم ، امروز برای و مقام«ج .ف. ت. ک» 🌸 دیروز جزیره ی را دیوانه کردیم ...اما... امروز جزیره ایم... 🌺 آنجا برای سبقت می گرفتیم ، اینجا برای ریاست 🌺 آنجا همه چیز بود...اینجا همه چیز قروقاطی... 🌺 آنجا با دست می دادیم ، اینجا را از دست می دهیم... 🌺 آنجا همه چیز را با میخواستیم ، اینجا همه چیز را با 🌸 دیروز روز بود و جنگ ، امروز روز فهم است و @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷عبدالله را به سپرد و راهی میدان شد؛ سن و سالش به نمیخورد اما عاشقی سن و سال نمیشناسد ... روز پنجم یادی کنیم از عاشقانی که دست به شناسنامه بردند تا راهی ایران شوند! 🚩 حمید رام پناه بسیجی که درسال ۱۳۶۰بخاطر سن کم دست درشناسنامه برد وراهی جبهه ها گردید یادشون گرامی وراهشون پررهرو @bashohda کانال باشهدا
با شهدا
🌹 🌷تحصیلات ابتدایی را در وصف و راهنمائی را در روستای بابوکان به پایان رسانید، در همین دوران با موتور تصادف کرد و دچار خونریزی مغزی شد به طوری که پزشکان معالج از او قطع امید کردند ولی از آنجائی که قسمت او بود سلامتی را به او بازگرداند و توانست در صف قرار گیرد. دوران انقلاب و ایجاد نهضت اسلامی او را به اوج آرزوهایش رسانید و در خانواده و بین دوستان به تبلیغ و تشریح حکومت اسلامی پرداخت و علاقه‌ای خاص به اخبار و رویدادهای کشور داشت و هر وقت خبر خوشی از پیشرفت انقلاب می‌شنید بسیار خوشحال می‌شد. با شروع جنگ تحمیلی علیه ایران دائماً به فکر و بود و از طرفی مهر و محبت ویژه‌ای که در خانواده نسبت به او می‌شد در او کشمکش ایجاد کرده بود که این اواخر به خوبی در حالات و سکناتش مشهود بود. بیشتر وقت خود را به و در امور می گذراند. فکر و شکستن زندان تن و پرواز به اوج آسمان از یک سو و علاقه مادر و مهر پدر در او حالتی ایجاد کرده بود که او را بر سر دوراهی قرار داده بود تا اینکه بالاخره تصمیم خود را گرفت و راه سرخ شهادت را انتخاب کرد و روزهای قبل از شهادتش چنان شادمانی در چهره‌اش نمایان بود که همه را به تعجب واداشته بود. قبل از رفتن به دوستان و اقوام گفته بود من راهم را انتخاب کرده‌ام و در ادامه این راه از هیچ چیزی نمی‌هراسم. با گذراندن دوران آموزش نظامی راهی جبهه‌ها شد و در تاریخ هفتم مرداد ماه 1361 در محور کوشک در اثر اصابت ترکش به صورت، به فیض نائل آمد و در زادگاهش روستای وصف(منظریه کنونی) به سپرده شد.🌷 @bashohda کانال باشهدا
🍃 ردپای اشک های جامانده بر روی را که دنبال کنی و گوش هایت را بسپاری به صدای ناله ی جامانده های کاروان ، چشم هایت روشن می شود به ضریح . 🍃 همانجا که یادگاران ، آنرا مامن امن می دانند برای فرار از ظلمات دنیا و وضعیت قرمزش.بی شک های بسیاری این راه را رفته اند.شاید عده ای همچون من نام شهید برایشان غریبه باشد و او را نشناسند اما شناسنامه فرزندان مهر گمنامی خورده است. 🍃 بدنش راوی روزهای جنگ و تیر و بوده اما روحش از سرزمین جبهه تا حرم در جست و جوی شهادت بوده است. 🍃 عاقبت اش به واسطه خواهر ارباب امضا شد. شاید اشک هایش در روضه ها واسطه شدند شاید هم سفارش دوستان شهید ۵۲ بهشت زهرا بود که پهلویش را تیرها شکافتند و به آرزوی دیرینه اش رسید. 🍃 آه سردار، ، روضه پهلوی شکسته حضرت مادر را برایم تداعی کرد.چه بگویم از پیکرت که طعم اسارت چشید و چشم های همسرت که همچنان است تا خبری از تو برسد. 🍃 چه خوب شد که جاماند و حالا تنها یادگار و مرهم دلتنگی های همسر توست.امان از عصر عاشورا و انگشتری که چشم را گرفت و دل و ایمانش را برد... ✍️نویسنده: هدیه به روح مطهر شهید @bashohda کانال باشهدا