eitaa logo
با شهدا
1هزار دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
489 ویدیو
5 فایل
کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس ،شهدای ترور ،مدافعان وطن و مدافعان حرم @bashohda تاریخ ساخت کانال 1397/02/04 شرایط تبلیغات در کانال زیر https://eitaa.com/joinchat/1449066547Cb7701b4b48
مشاهده در ایتا
دانلود
♦️این همان کسی است که نیروهایش بروی دیوارهای خرمشهر نوشتند آمده اند که بمانند.... ۳ خرداد سالروز آزادی خرمشهر مبارک #شهدا #دفاع_مقدس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
♦️صدام از فرماندهان عراقی پرسید: ﭼﺮﺍ نمیﺗﻮﺍﻧﯿﺪ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﺮﻣﺸﻬﺮ ﺷﻮﯾﺪ؟! ﮔﻔﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ: ﺟﻮﺍﻥ ۲۷ﺳﺎلهﺍﯼ ﺑﻨﺎﻡ ﺟﻬﺎﻥ ﺁﺭﺍ ﻣﺎنع‌ میشود!! #خرمشهرها_درپیش_است #شهدا #دفاع_مقدس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
شهادت سردار «محمدمهدی خادم الشریعه» اولین فرمانده تیپ امام رضا (ع) (1361 ش) •محمدمهدی یك روز قبل از شهادتش با مادرش تماس گرفت. مادر به او گفت: «شنیدم فرمانده شده‌ای؟» محمدمهدى پاسخ ‌داد: «من سرباز امام زمان هستم، اگر مرا قبول كنند.» مادر زمان برگشتنش از جبهه را سؤال می‌كند، پسر می‌گوید: «بعد از فتح خرمشهر». تشییع پیكرش بعد از فتح خرمشهر و در سالروز میلاد امام حسین (ع) در مشهد انجام گرفت و در حرم امام رضا (ع) به خاك سپرده شد. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
اگر برای رضای خدا کار کنی بارها به او می‌گفتم: «می‌خواهی کاري کنيم که برگردي تهران و در رأس هرم سپاه، با توجه به ویژگی‌هایی که داري، از تو استفاده شود؟» مي‌گفت: «مي‌خواهي مرا هدر دهي؟ مگر چه اشکالي دارد که اینجا کار کنم. ديگران در تهران هستند و کارشان را انجام می‌دهند.» گفتم: «خوب، تو اگر بيايي تهران، به‌عنوان الگوی مقاومت، الگوي تقوا، الگوي خاص مديريت مطرح مي‌شوي.» مي‌گفت: «اینجا هم با برادرها کار می‌کنم. جمعي هستيم که مشغول فعاليتيم. هر جا باشي، اگر براي رضاي خدا کار کني، همان‌جا الگو خواهي بود.» راوی: محسن رفیق‌دوست منبع: نوید شاهد شهید محمد بروجردی، مسیح کردستان شهادت محمد بروجردی، مسیح کردستان، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (۱ خرداد 1362 ش) @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
❇️دختری از هویزه... 🔸«بهش مي‌گفتن: «آخه تو که پسر نيستي، چه جوري مي‌خواي بجنگي !؟ » مي‌گفت:دفاع از وطن که زن و مرد و پير و جوان نداره . هرکس بايد هرکاري که از دستش برمياد ، بکنه. با اينکه سنّش خيلي کم بود، اصلاً از جنگ و جبهه نمي‌ترسيد. به کسايي هم که مي‌ترسيدن مي‌گفت: « وقتي دشمن اومده تو شهرتون، چرا نشستيد و هيچ کاري نمي‌کنيد؟! همه بايد مبارزه کنن .» خوشا به سعادت و بینش تو دختر 10 ساله که شهید شدی و نبودی ببینی بعد از تو کشور به دست شصت ساله‌هایی افتاد که بخاطر ترسشون از جنگ، حاضرن غیرت و عزّت بفروشن، ولی جنگ نشه! 🌹 (شهيده سهام خيام دختری از هویزه) 📚برگرفته از: شمیم یار @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠 جانباز شهید مصطفی الموسوی، مسئول مخابرات لشکر31 عاشورا و همرزم شهید مهدی باکری: ⚪️ متن زیر، خاطرۀ تأمل برانگیز شهید الموسوی از شهید مهدی باکری است ... و قابل توجه برای مسئولین و مدیران ... 👇 🔹 به سمیناري در مشهد دعوت شده بودم. از لشکر اجازه گرفته و عازم شدم. رفت و برگشت‌مان با هواپيما بود. آنجا هم ما را به يك هتل چهار ستاره بردند كه امکانات خوبی هم داشت. برای من كه مدت زيادی در منطقه بودم، سفر لذت‌بخشي بود. چند روزی آنجا بوديم و برگشتيم. 🔸آقا مهدي، اولين حقوق سپاهش را گرفته بود. به ما گفت: امروز همه مهمان من، می‌خواهم همه را جگر مهمان كنم. ▫️خيلی سر حال بود. همين‌طور كه مشغول خوردن بوديم، گفت: خُب، آقای الموسوی، تعريف كن ببينم، از سمينار مشهد چه خبر؟ ▪️من با آب و تاب گفتم: آقا مهدی، سمينار نگو، بگو دومينار !! عجب سميناري بود. با هواپيما بردنمون و رفتيم هتل چهار ستاره و خلاصه همه چيز به راه بود. تا اين ها را گفتم، قيافه‌اش در هم رفت. حرف‌هايم كه تمام شد، همين‌طور كه سيخ‌ها دستش بود، گفت: آقای الموسوي! اين سيخ‌ها رو می‌بينی؟ روز قيامت اين‌ها رو توی بدنت فرو مي‌كنن. شما می‌توانستی با اتوبوس بری، با اتوبوس هم برگردی. گفتم: من كه هواپيما نگرفتم، برامون گرفته بودن. سعي كردم خودم را تبرئه كنم، اما او با ناراحتي گفت: شما یک انسان بالغ هستی، وقتی یک جایی را می توانیم با اتوبوس برویم، چرا از هواپيما و پول ملت خرج کنیم؟ وقتی می‌توانيم توی هتل معمولی بخوابيم، چرا برويم هتل چهار ستاره؟ می‌گفت: چون مأموريت بوده و از بيت‌المال خرج شده، نبايد مي‌رفتی! @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
⚪️ 💠 خاطره ای از جانباز شهید مصطفی الموسوی؛ مسئول مخابرات لشکر31 عاشورا و همرزم شهید مهدی باکری: 🔹سال 1362بود. از کرمانشاه (باختران) به طرف اسلام آباد مي‌رفتیم. از گردنه حسن آباد عبور کرده بودیم که گرد و خاکی در کنار بلند شد. جلوتر که رفتیم دیدیم تویوتا وانتی از جاده خارج شده و چپ کرده، و دو سه نفر درون آن گیر کرده اند. یکی از آنها برادر سید مصطفی الموسوی (مسؤول مخابرات لشکر عاشورا) بود، او و همراهش را از ماشین خارج کرده و با وسیله نقلیه خود به بیمارستان اسلام آباد بردیم. عکس رادیولوژی از آنها گرفتند. دکتر با دیدن عکس برادر الموسوی، متعجب و شگفت زده شد! ... در جای جای بدن او پر ترکش‌های ریز بود! ... اینها یادگار دلاورمردی های او در اوایل جنگ بود... در جبهه های خوزستان..(سوسنگرد، دهلاویه، هویزه ...) -راوی: از دوستان شهید ا🌱🌿🌱🌿🌱 🔹سید محجوب، دوست داشتنی و خاکی و بی ادعا،مصطفی الموسوی در دهه۸۰ بر اثر جراحتهای ناشی از جنگ در گمنامی بشهادت رسید،بدون آنکه یک برگ گواهی مجروحیت و جانبازی در پرونده او باشد‼️ ⚪️در پوشه پرونده پرسنلی او حتی سابقه یک روز حضور در جبهه هم یافت نشد❗️❗️ @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
غالبا آن گذرے ڪہ خطرش بیشتر است مےشود قسمت آنڪہ #جگرش بیشتر است... #کجایندمردان_بی_ادعا #شهدا #دفاع_مقدس #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سوسنگرد جمعی از شهدا بخصوص شهید و @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس
برشی از کتاب سربلند📕 راوی:مادرشهید ماه رمضان آخری ده روز مرخصی گرفت و من و پدرش را برد مشهد.گرم بود ظهر که نماز جماعت میخواندیم من را با تاکسی🚘 برمی‌گرداند هتل🏢 که اذیت نشوم.خودش نمی‌خوابید،دوباره بر‌میگشت🚶‍♂️ حرم.می‌ایستاد به دعا و نماز. شب توی صحن هدایت نشسته بودم.پیام📲 محسن آمد روی گوشی‌ام.قسمم داده بود: مامان تورو خدا دعا کن یه بار دیگه قسمتم بشه😞 برم سوریه و روسفید بشم.همان شب ،قران که روی سر گرفتیم از ته دل برایش دعا کردم که بی‌بی بطلبد،پسرم برود.🕊 داداش محسن برا روسفیدی ماهم امشب دعا کن😔💔 @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
خانواده شهدا وقتي مواجه بشوم با اين اشخاصي كه همه اميد زندگي شان را در راه خدا داده اند، جوانهاشان را داده اند، رنجها را كشيده اند، من وقتي مواجه بشوم با اين صورتهاي انساني، جز اينكه براي خودم يك احساس حقارتي بكنم نمي توانم چيزي بگويم. من هميشه اين مطلب در ذهنم بوده است كه در مقابل ملت ايران كه الآن همه چيزشان را دارند در راه اسلام مي دهند و در مقابل اين پدرهاي جوان از دست داده من خدمتي نكرده ام، ... نتوانسته ام دِينم را به اين آقايان، به اين اشخاصي كه براي خدا اقدام به قيام كردند، ... ادا كنم جز اينكه در پيشگاه حق تعالي عذر تقصير بخواهم كه ما همه بندگان او هستيم، همه تسليم در مقابل اراده او هستيم، همه جان نثار احكام مقدس او هستيم امام خميني (ره) منبع ( صحيفه امام، ج4،ص61) @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌴 🔹زمانی که فرمانده بود یک عده پشت سر او حرف می زدند. ▫️یک روز به او گفتم بعضی ها پیش دیگران بدِ شما را می گویند. ▪️ خیلی تو هم رفت!! - از اینکه این موضوع را با او درمیان گذاشتم پشیمان شدم. رو به او کرده و گفتم: محمد جان! زیاد به این قضیه فکر نکن! 🔸 گفت: من از اینکه پشت سرم حرف می زنن ناراحت نیستم! من که چیزی نیستم؛ از این ناراحتم که چرا آدم های به این خوبی، غیبت یک آدم بی ارزشی مثل من رو می کنن؛ از این ناراحتم که چرا باعث گناه برادرام شدم؟! 💠 سرم را پایین انداختم و با خودم گفتم: خدایا این کجاست و من کجا... !!! @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠رمضان در جبهه ▫️همیشه که روزه گرفتن‌ها با سفره سحر پر از میوه و سبزی و چای کم رنگ نیست، همیشه که برای افطار آش و حلیم داغ و زولبیا و بامیه جور نیست. 🔸سال‌ها پیش کنسرو سرد و نان خشک و لوازم جنگی می‌شد مثلا افطاری و سحری و لوازم آن. 🔹روزه‌هایی که صاحبانش گاهی به افطار نرسیده به آسمان می‌رفتند. روزه‌هایی با صدای خمپاره،موشک، تانک، بوی آتش، گرمای مرز و تشنگی و گرسنگی کشیدن به سبک مردا خدا. ▪️حال و هوای رمضان‌های جبهه اینطور بوده. خودشان هم می‌گویند از حال و هوای جبهه‌های رمضانی یا رمضان‌های جبهه‌ای. همانهایی که هشت سالی در جبهه روزه بودند. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
💠 شادی دل امام و مردم پس از فتح خرمشهر 🔹 به روایت جاویدالاثر حاج احمد متوسلیان 🔸وقتی که به ما بگویند امام، که گرفته شد لبخند زدند، این لبخند برای ما تسلّای قلب است و همین برای ما کافی است. ما این‌قدر سعادت داشتیم که دل امام را شاد کنیم، ما این‌قدر سعادت داشتیم _ البته به آن صورت مایی وجود ندارد _ ولی این‌قدر این وجود بوده که قلب این ملت را شاد بکند و ملت جشن بگیرند و پایکوبی بکنند. ▪️چقدر مردم انتظار کشیدند، چقدر این مردم چشم‌انتظار بودند، چقدر از ملت خون دادند، چقدر این ملت صبر کردند، چقدر این ملت از همه چیزشان _ خودتان که می‌دانید _ از همه چیزشان گذشتند. 🔺این‌ها نشان می‌دهد که این ملت از همه چیزشان گذشتند و شاد کردن این ملت، برادرها، بزرگ‌ترین نعمتی است که خدا در [زمان] بودن‌مان، یعنی در حیات‌مان، به ما داده است. بزرگ‌ترین اجری است که خدا در حیات به ما داده است. کمتر آدم‌هایی پیدا می‌شوند که خدا در [زمان] بودن‌شان یعنی در حیات بودن‌شان به آن‌ها اجر بدهد، یعنی یک قسمت از اجرشان را [به آن‌ها بدهد] و شما در حیات‌تان برادرها از خدا اجر گرفتید. این خیلی ثواب دارد، این خیلی بزرگ است، که آدمی در [دوران] حیاتش از خدا اجر بگیرد. خیلی از انبیا در زندگی‌شان زجر کشیدند، خیلی از آن‌هایی که تقرب داشتند زجر کشیدند، مشقت کشیدند، از همه‌ چیزشان توی زندگی مایه گذاشتند و بالاخره رستگاری را [در سرای آخرت] به دست آوردند و شما کسانی هستید که لبخند را برای مردم آوردید و دل مردم را شاد کردید و همین اجر دنیوی که فعلاً هست، برای هفت جد و آباد ما بس است. ان‌شاء‌الله که خداوند به همه برکت بدهد. 🎙سخنرانی در جمع رزمندگان تیپ ۲۷ محمد رسول الله(ص) - خرداد ۶۱ - دارخوین، مقر تاکتیکی تیپ ۲۷ (منبع: 📚 کتاب "احمد متوسلیان هستم") @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷 💢ماه رمضان سال ۷۷ هنوز بہ سن تڪلیف نرسیده بود براے بلند شدیم اما مصطفے را بیدار نڪردم. 💢خودش موقع بیدار شد، وقتي دید اذان مے گویند .بغض ڪرد و با ناراحتے گفت: « منو بیدار نڪردید⁉️» 💢دستے روے موهایش ڪشیدم و گفتم: «عزیزم شما هنوز به نرسیدے » ‌اخم هایش را درهم ڪشید و با دلخورےگفت: 💢«از این بہ بعد هر ڪسے بہ سن تڪلیف رسیده بره نون بخره، ها رو بذاره دم در،من و هنور بہ سن تڪلیف نرسیدم » 💢ناگفتہ نماند ڪہ آن روز، بدون سحرے گرفت، براے من هم درس شد ڪہ تمام ماه رمضان براے بیدارش ڪنم . @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
"#رهبر_معظم_انقلاب: من #بروجردی را از یاد نمی برم و هیچ وقت فراموش نمی کنم. غالبا هر وقت که بحث شهدا پیش می‌آید، #شهید_بروجردی جلو چشم من است. #شهدا #عکس #خاطرات #دفاع_مقدس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
‍ 🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿🌸🌿 🔰 🔰 ✍️در یکے از روزهای سال ۱۳۳۳ در روستای دره گرگ از توابع شهرستان بروجرد به عرصه هستی پا نهاد. محبت پدر را بیش از پنج سال درڪ نکرد و درد یتیمے بر قلبش نشست. در۱۷ سالگی با بانویے مومنه ازدواج ڪرد کہ ثمره این ازدواج دو فرزند به نامهاے حسین و سمیه می باشند. درسال ۱۳۵۰ در مدرسه ی مجتهدی در تهران شروع به تحصیل کرده و یک سال بعد به خدمت سربازی رفت. پس از گذراندن دوران سربازی درسال ۱۳۵۴ با حجت الاسلام شاه آبادی ارتباط نزدیکے برقرار نمود و پس از همکاریهای فرهنگے تبلیغی در سازمان فجراسلام آنان بہ این نتیجه رسیدند کہ به مبارزات مسلحانه بپردازند و سپس راهے سوریه شدند. در سال ۱۳۵۵ محمد در سوریه با آیت الله صدر و دکتر چمران ملاقات ڪرده و دوره های آموزش نظامی راگذراند. با بازگشت امام (ره) به ایران ، محمد مسئولیت حفاظت از امام (ره) را بر عهده داشت. او در جریان تصرف رادیو تلویزیون از ناحیه پا مجروح شد. پس از انقلاب ابتدا مسئولیت زندانهای اوین را عهده دار گشت و سپس بہ همراه پنج نفر از دوستان دیگر سپاه را پایه گذاری نمود . پس از صدور فرمان امام(ره) در مرداد ۱۳۵۸ عازم " پاوه " شد. با آغاز غائله كردستان ، خدمت به مردم محروم اين استان را بر عافيت نشيني ترجيح داد. او به سرعت راهۍ كوه هاۍ سرد و سر به فلك كشيده كردستان گرديد و در جاده هاے پر پيچ و خم و در كمركش كوه هاي آن، به قدرۍ تلاش و مبارزه كرد و به قدرۍ از جان مايه گذاشت كه به بالاترين مقام دست يافت. اين مقام، نه فرماندهے سپاه غرب و نه جانشينے قرارگاه حمزه سيدالشهدا و نه پايہ گذارے تيپ شهدا بود ؛ بلكه والاترين مقام را مردم مظلوم و زجر كشيده ديار ڪردستان به او دادند و آن، لقب «مسيح ڪردستان » برای وی بود. مسیح کردستان پس از عمری مبارزه در اول خردادماه سال ۱۳۶۲ زمانیکہ برای پاکسازی مهاباد راهے آنجا شده بود در ساعت۱۲ظهر براثر انفجار مین آیه های مقدس عشق را تلاوت نمود. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
ماجرای و (بوی انسانیت و جوانمردی زنده باد یاد و راه شهیدان که همان انسانیت است.) ✅ در سال 1358 به جوان مبارز و انقلابی سپرده می‌شود. مهدی باكری در راستای رفع معضلات و دفاع از حقوق مردم و رسیدگی به محله‌های ، كارهایی می كند كه برای همه تازگی داشته و واكنش‌های گوناگونی را برمی‌انگیزد. او در خلال ماجراهای گوناگون، با پافشاری دو گروه متضاد در شهرداری روبه رو می‌شود كه از وی می‌خواهند تا را كه در پاركینگ است، زیر پای خود بگذارد؛ از جمله یكی از این دو گروه، عده‌ای از مدیران به جای مانده از رژیم قبل در شهرداری هستند كه می‌خواهند تا به این وسیله، را از خلق و خوی مردمی اش دور ساخته و همرنگ خود سازند و گروه دیگر نیز برخی از دوستانی هستند كه استدلال می‌كنند، حال كه چنین بنزی در شهرداری وجود دارد، بهتر آن كه به جای بدون استفاده ماندن، زیر پای شهردار قرار گرفته تا بر ابهت او بیفزاید. با این حال، در برابر این اصرارها، مقاومت كرده و با به و سركشی به محلات می‌پردازد. و سرانجام در حالی كه این فشارها روز به روز افزایش می‌یابد، ، روزی از اداره خدمات می‌خواهد تا دستی به سر و روی كشیده و آن را كنند؛ همین باعث می‌شود تا ولوله‌ای میان همه پدید آید تا ببینند باكری با این بنز چه خواهد كرد و آیا آن را سرانجام زیر پای خود خواهد گذاشت، یا فكر دیگری برای آن دارد! 💠پس از این‌كه بنز آماده می‌شود، باكری این بار از مدیر خدمات می‌خواهد تا آن را به برده و گلكاری كنند و به این ترتیب، كنجكاوی‌ها شدت گرفته و این پرسش، این سو و آن سو می‌پیچد كه باكری می خواهد با بنز گلكاری ‌شده چه كاری انجام دهد و همین، گمانه‌زنی‌های گوناگونی را باعث می‌شود. هنگامی كه بنز شهرداری به طرز زیبایی گلكاری می‌شود، در میان انتظار و كنجكاوی‌های دیگران دستور داده تا را به شهر برده و به عنوان در اختیار دختر و پسر جوانی كه هر دو در همان بزرگ شده‌اند و اینك قصد ازدواج با یكدیگر را دارند، بگذارند... . هنگامی كه بنز به یتیم‌خانه برده می‌شود، كودكان و نوجوانان یتیم‌خانه كه همواره از شهیدباكری برخوردار بودند، با چشمانی نمناك و شادی‌كنان، عروس و داماد را سوار بنز كرده و خود با مینی‌بوس، آنها را در شهر همراهی می‌كنند... @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🔴انقلاب زباله ها را بیرون می اندازد ♦️ #کلام_شهید شهید عبدالحمید دیالمه : مطمئن باشیم در هر شغلی که هستیم اگر ذره ای #عدم_خلوص در ما باشد ، امروز #سقوط نکنیم ، فردا سقوط میکنیم. فردا نباشد پس فردا سقوط میکنیم ؛ چون #انقلاب، هر زمان یک #موج می زند و یک مشت #زباله را بیرون می ریزد. #رویشها_و_ریزشها #شهدا #کلام_شهدا #دفاع_مقدس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
کابوس دشمنان اسم چمران معروف‌تر از خودش بود. چپى‌ها مى‌گفتند: «جاسوس امريكاست. براى ناسا كار مى‌كند.» راستى‌ها مى‌گفتند: «كمونيسته.» هر دو براى كشتنش جايزه گذاشته بودند. ساواك هم يك عده را فرستاده بود ترورش كند. وقتی عکسش رسید دست اسرائیلی‌ها، با خودشان فکر کردند: «این همان یارو خبرنگاره نیست که می‌آمد از اردوگاه ما گزارش بگیرد؟» آن‌ها هم برای سرش جایزه گذاشتند! منبع: تارنمای شهید آوینی شهید دکتر مصطفی چمران @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
اگر برای رضای خدا کار کنی بارها به او می‌گفتم: «می‌خواهی کاري کنيم که برگردي تهران و در رأس هرم سپاه، با توجه به ویژگی‌هایی که داري، از تو استفاده شود؟» مي‌گفت: «مي‌خواهي مرا هدر دهي؟ مگر چه اشکالي دارد که اینجا کار کنم. ديگران در تهران هستند و کارشان را انجام می‌دهند.» گفتم: «خوب، تو اگر بيايي تهران، به‌عنوان الگوی مقاومت، الگوي تقوا، الگوي خاص مديريت مطرح مي‌شوي.» مي‌گفت: «اینجا هم با برادرها کار می‌کنم. جمعي هستيم که مشغول فعاليتيم. هر جا باشي، اگر براي رضاي خدا کار کني، همان‌جا الگو خواهي بود.» راوی: محسن رفیق‌دوست منبع: نوید شاهد شهید محمد بروجردی، مسیح کردستان شهادت محمد بروجردی، مسیح کردستان، فرمانده قرارگاه حمزه سیدالشهدا (۱ خرداد 1362 ش) @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
بهش گفتن: آقا ابراهیم! چرا جبهه رو ول نمی‌کنی بیای دیدار امام خمینی؟ گفت: ما امام رو برای اطاعت می‌خوایم، نه برا تماشا. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷شهید مدافع حرم سردار 🍃 ولادت: ۵۲/۱۱/۲۸ 🍂 شهادت: ۹۵/۱۱۳ 🕊 محل شهادت: سوریه، ✨ از زبان همسر شهید ⬇️ 🍃🌹حاج محسن یک فرشته به تمام معنا بود. همواره به دنبال کمک به مردم و فقرا بود و با الگوگیری از امام علی (علیه السلام) شبانه برای فقرا کمک می‌کرد. 🍃🌹همیشه در برنامه‌ها و مراسم‌ها بود و کسی می‌خواست ازدواج کند و همیشه برخورد خوب می‌کرد و طوری برخورد می‌کرد که دست آنان را بگیرد و راهنمای آنان بود و دست همه را می‌گرفت. 🍃🌹حاج محسن همیشه در هر زمینه‌ای با خوشرویی و اخلاق مردم را راهنمایی می‌کرد و مشکل گشای آنان بود و آنچنان پیگیر می‌شد تا مشکلات مردم را برطرف کند. 🍃🌹در خمس و زکات نمونه بود و تاکید زیادی برای پرداخت آن داشت و در این مورد تاکید زیاد داشت. اگر نان شب نبود ابتدا پول خمس را می‌داد و سال خمسی می‌‌داد. اگر نیم ساعت هم بیرون می‌رفت با هم دست می‌دادیم. بسیار برخورد مهربان در زندگی داشت. 🍃🌹بیش از حد به نماز اول وقت و حجاب تاکید می‌کرد و خانه دوم و یا بهتر بگویم سنگرش مسجد بود. 🍃🌹متواضع بود و در سلام کردن پیش‌دستی می‌کرد و در کمک کردن به فقرا پیش‌قدم بود. انسانی وارسته و فداکار بود. 🍃🌹در طول زندگی مشترکمان یک روز نشد خنده از لب‌های همسر دلسوزم کنار برود، همیشه در بدترین شرایط زندگی و در هر زمان لبش پر از خنده و چهر‌ه‌اش نورانی بود. جز در یک صورت غم و غصه را در چهره‌اش می‌دیدم و آن این بود که هرگاه پای سخنرانی رهبر عزیزمان می‌نشست و نگرانی را در چشم‌های ایشان می‌دید نگران می‌شد به حدی که اشک از گوشه چشمانش سرازیز می‌شد. 🍃🌹همیشه آرزوی شهادت داشت؛ بعد از نماز شب، نماز صبح و خواندن دعای عهد و زیارت عاشورا که خیلی هم تاکید روی آنها داشت، با چشمانی پر از اشک دست به سینه می‌گذاشت و شهادتش را از خداوند منان خواستار بود. 🍃🌹نسبت به رفتنش به سوریه؛ وقتی با فرزندان در میان گذاشت، دخترم به ایشان گفت :« بابا جونم اگر مادرم مخالفت کند باز هم به سوریه می‌روی؟ » حاج محسن برق عجیبی در چشمانش افتاد و گفت من مادرت را بهتر از هر کس میشناسم به خاطر اسمش هم که شده مخالفت نمی کند و من مطمئنم که تنها کسی است که مرا در این مسیر یاری می کند. 🌹 مسئولین یادشان باشد برای این انقلاب بهای سنگینی پرداخت کرده ایم. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷عکاس و خبرنگار انگلیسی، شهید 🍂 شهادت: ۱۳ ژانویه ۲۰۰۴ 🕊 محل شهادت: 🍁 نحوه شهادت: اصابت تیر تک تیرانداز به پیشانیش 🍃🌹تام هارندال، دانشجوی عکاسی دانشگاه متروپلیتن منچستر بود.در فوریه سال 2003 او هم یکی از میلیون ها دانشجوی انگلیسی بود که در خیابان های لندن بر ضد جنگ در عراق تظاهرات می کردند. تام همراه دوستانش در بیشتر گردهمایی ها شرکت می کرد. بزودی تام متوجه شد که نخست وزیر بریتانیا، بلر هیچ توجهی به تظاهرات دانشجویان ندارد و جنگ بزودی شروع خواهد شد. او تصمیم گرفت به عنوان عکاس به عراق برود و به ثبت حقیقت بپردازد. مادر تام با شنیدن تصمیم او در ابتدا بسیار عصبانی شد؛ اما بالاخره در مقابل اصرارهای تام تسلیم شد و به تام اجازه داد به عراق برود. تام اتاق راحتش را در لندن رها کرد و برای ثبت حقیقت راهی عراق شد. هر هفته، نامه هایش از عراق به دست مادرش می رسید. او در یکی از نامه هایش نوشت همه چیز در حال ساکت شدن است. تنها چیزی که در اینجا می توانم بشنوم صدای گریه مردم بی گناه است. من تمام این اشکها را در قلبم جمع خواهم کرد. اما سربازان ارتش امریکا و انگلیس در عراق مرتب برای او مشکل ایجاد می کردند. سرانجام او از عراق به اردن رفت و در آنجا با چند جوان که عضو گروهی به نام جنبش بین المللی همبستگی (ISM) بودند، آشنا شد.پس از شنیدن حرفهای آنها، تام تصمیم گرفت به غزه برود و حقیقت جنایات رژیم صهیونیستی را از نزدیک ببیند.او که تنها ۲۱سال داشت وقتی به غزه پا گذاشت دیگر تنها یک عکاس نبود، عضو ISM شده بود و کنار عکاسی به امداد و نجات زخمی های فلسطینی می پرداخت. او تصاویر بسیاری از شهیدان غرق در خون فلسطینی، کودکان آواره و بولدوزرهایی که خانه ها را بر سر مردم خراب می کردند، ثبت کرد. 🍃🌹یازدهم آوریل 2003، یک تانک اسرائیلی در حال نزدیک شدن به مسجدی در جنوب غزه بود. تانک اسرائیلی برای تخریب مسجد سرعت گرفته بود که چند نفر از نیروهای فلسطینی سعی کردند جلوی آن را بگیرند؛ اما معلوم بود که جلوگیری از پیشروی یک تانک غول پیکر با دستان خالی کار بسیار سختی است. در همین زمان ۳ کودک خردسال فلسطینی روی تپه نزدیک مسجد بازی می کردند و در دنیای کودکانه خودشان کلمه ای به نام گلوله را نمی شناختند. تام هارندال متوجه تک تیرانداز اسرائیلی بالای برج مراقبت شد. فاصله تپه تا برج مراقبت کمتر از ۱۵۰متر بود. تک تیرانداز هر جنبنده ای در آن حوالی را هدف قرار می داد. تام فهمید که جان بچه های بی گناه فلسطینی در خطر است. بسرعت به طرف تپه دوید و سالم پسر بچه ۵ساله را به محل امنی منتقل کرد. سالم در بغل تام هم هنوز متوجه خطر نشده بود و می خندید. تام برای نجات ۲دختر بچه که در حال بازی بودند به طرف تپه شنی برگشت. به چند قدمی تپه که رسید نیم نگاهی به تک تیرانداز انداخت. حالا سرباز اسرائیلی با دوربین تلسکوپی سلاح مجهزش دقیقا پیشانی تام را نشانه گرفته بود. او حسابی از دست تام با آن جلیقه زردرنگ امدادگری اش عصبانی بود. سرباز اسرائیلی ماشه را چکاند و گلوله درست وسط پیشانی تام نشست.تام هارندال، دانشجوی عکاسی دانشگاه لندن، درست جلوی پای ۲دختر بچه به زمین افتاد. مردم با صدای گریه ۲کودک متوجه موضوع شدند و تام را به بیمارستان غزه رساندند.دوستان تام دوربین اش را که غرق خون بود بسختی از دستش جدا کردند. تنها سلاح تام در غزه دوربین اش بود. @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم
🌷شهید مدافع حرم پاسدار #احمد_حیاری 🍃 ولادت: ۶۰/۱۱/۱۶ 🍂 شهادت: ۹۵/۵/۵ 🕊 محل شهادت: سوریه، استان حمص، روستای شیخ حلال 🍁 نحوه شهادت: انفجار مین زیر پایش #شهدا #خاطرات #مدافعان_حرم #عکس @bashohda کانال باشهدا شامل مطالب ،خاطرات ، تصاویر و کرامات شهدای 8 سال دفاع مقدس و مدافعان حرم