eitaa logo
رفاقت با شهدا
3.8هزار دنبال‌کننده
3.3هزار عکس
677 ویدیو
15 فایل
بِســـمِ الله الرّحمـــنِ الرّحیـــم أُوْلَئِکَ الَّذِینَ امْتَحَنَ اللَّهُ قُلُوبَهـمْ لِلتَّقـوَی آن‌ها کســانی‌اند که خدا قلب‌هاشان را برای تقـــوا امتحان کرده🕊 تأسیس1399/2/25
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 🌷روی یک تپه‌ی سنگی، بالای شیار، یک گوشه‌ی دنجی، یک حال خوبی پیدا کرده بود. تنهای تنها نشسته بود. قرآن می‌خواند. عمامه گذاشته بود. معمولاً توی خط عمامه نداشت. انگار نه انگار زیر آن همه آتش نشسته. آرام و ساکت بود. مثل این‌که توی مسجد قرآن می‌خواند. شب بعد، بدون عمامه، بدون سمت، مثل یک بسیجی، اول ستون می‌رفت عملیات.... 🌹خاطره ای به یاد فرمانده شهید حجت الاسلام مصطفی ردانی پور 📚 کتاب "یادگاران"، جلد ۸، ص ۹۵ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🖤🌹🖤🌹🖤🌹 داستان«سقیفه» قسمت: سی و هشتم امیرالمؤمنین ، نمازش را تمام کرد و متوجه حضور عمر و ابوبکر که دو طرفش نشسته بودند شد. وآن دو اینچنین شروع به سخن گفتن کردند: یا علی علیه السلام، دختر پیامبر صل الله علیه واله، چطور است ؟ مثل اینکه حالش بد شده ... سپس خود را به مولا نزدیکتر کردند و با لحنی آهسته ادامه دادند: تو می دانی که بین ما و او چه گذشته، چطور است از او اجازه بگیری تا ما نزدشان آییم و از گناهانمان عذر خواهی کنیم. امام علی علیه السلام که مهر و عطوفتش پرتویی از انوار الهی بود فرمودند: تصمیم با شماست... ابوبکر و عمر خوشحال از جا برخاستند و گفتند همین الان برویم و جلوی درب خانهٔ مولا نشستند تا علی علیه السلام داخل خانه شود و اجازهٔ ورود آنان را بگیرد. علی علیه السلام وارد خانه شد و به نزد فاطمه سلام الله علیها که در بستر بیماری بود، رسید و فرمود : ای زن آزاده، عمر و ابوبکر پشت درب خانه هستند و می خواهند بر تو سلام کنند، چه نظر می دهی؟ فاطمه سلام الله علیها که نه تنها در امور دینی ، پشت و تحت امر ولیّ زمانش بود ،بلکه در خانه هم چون زنی نمونه تحت امر شوهرش بود، با اینکه دل خوشی از این دو نفر نداشت ، رو به شوهرش فرمود: خانه، خانهٔ خودت و زن آزاده هم، همسر توست، هر طور می خواهی انجام بده... علی علیه السلام فرمودند: پس حجابت را بپوش و فاطمه حجاب گرفت و رویش را به طرف دیوار گردانید. عمر و ابوبکر داخل شدند و سلام کردند و گفتند: از ما راضی باش ،خداوند از تو راضی باشد.... فاطمه سلام الله با لحنی اندوهناک فرمودند: چه چیز شما را وادار کرده که به اینجا بیایید؟ آنها که خوب ارج و قرب فاطمه را در زمین و آسمان می‌دانستند و واقف بودند ظلمی عظیم در حق این خاندان و خصوصاً فاطمه و علی کرده اند ، گفتند: آمده ایم تا به گناهانمان اعتراف کنیم و امیدواریم ما را بخشیده و غضب و کینه ات را از دل خود خارج کنی!! حضرت زهرا آهی کشیدند و فرمودند: اگر راست می گویید، آنچه از شما می پرسم جواب دهید و میدانم که شما آگاهید بر حقیقت آن، اگر درست بگویید می فهمم که شما در آمدنتان راست می گویید... مادرمان زهرا سلام الله علیها ،انگار می خواست از این جلسه ،سندی به تصویر کشد که تا قیام قیامت بر مظلومیت او شهادت دهد... آن دو با هم گفتند : هرچه می خواهی بپرس... حضرت زهرا فرمود: شما را به خدا قسم می دهم، آیا از پیامبر نشنیدید که می فرمود : فاطمه پاره تن من است، هر کس او را اذیت کند ، مرا اذیت کرده است ؟ ان دو گفتند: آری ، چنین شنیده ایم... حضرت فاطمه سلام الله علیها در حالیکه بغض گلویش را فرو میدادند، دست های مبارکشان را به آسمان بلند کردند و به درگاه خداوند ،عرض نمودند : پروردگارا، این دو نفر مرا آزار دادند، من شکایت این دو را نزد تو و پیامبرت می آورم، به خدا قسم! از شما دو نفر راضی نمی شوم تا پدرم رسول خدا صل الله وعلیه واله را ملاقات کنم و کارهای شما را برای ایشان بازگو کنم تا او حکم کند‌ در اینجا بود که ابوبکر طبیعتی نرم تر از عمر داشت ،ندای ای واویلا سر داد و عمر با همان لحن خشک و خشن همیشگی اش رو به ابوبکر گفت : ای خلیفه پیامبر، جای تعجب است که از کلام زنی ، چنین ناله و فریاد می کنی؟!! واینچنین شد که عالم و آدم شهادت می دهند که دل نازنین مادر عالم خلقت از دست این دو زخم خورده بود ، و حضرت فاطمه سلام الله علیها آنان را نبخشید و از این دنیای وانفسا پرواز نمود.... ادامه دارد... 🖊به قلم :ط_حسینی @bartaren 🖤🌹🖤🌹🖤🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*سردار پا برهنه...*🕊️ *شهید علی اکبر رحمانیان*🌹 تاریخ تولد: ۶ / ۵ / ۱۳۴۰ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۱۲ / ۱۳۶۴ محل تولد: جهرم محل شهادت: بندر فاو *🌹راوی← ایام فاطمیه بود و عزای فاطمه (س)🏴 که ترکش توپ، نیم تنه بالای علی اکبر را برد🥀فقط دو پا از ایشان باقی مانده بود🥀پیکرش قابل شناسایی نبود🥀بعد از پایان عملیات والفجر 8 نتوانستند او راشناسایی کنند🥀تلفنی با مادرش تماس گرفته بودند📞 تا یک نشانه‌ای برای شناسایی علی اکبر بگیرند✨مادرش تلفن را برداشت و گفت:📞 روی کمرش یه خال هست، همون نشونیش باشه.» ✨ بچه ها پشت تلفن گریه شون گرفته بود🥀که پیکرش از کمر به بالا ندارد!🥀به کف پاهای شهید که نگاه کردند او را شناختند🥀خود حاج علی اکبر بود✨توی والفجر 8 از اول پاهایش رو برهنه کرده بود🍂 نخلستانهای اروند پراز خار وسنگ بود🍂همون موقع بهش گفته بودند چرا پاهات رو برهنه کردی؟‼️ گفت: اینجا کربلاست✨و کربلا منطقه‌ای است که حتما باید با پاهای برهنه روی آن راه بروی✨ما زائر حسین علیه السلام هستیم و برای زیارت امام حسین علیه السلام باید پا برهنه بود.»💫 آن موقع حرفهایش را درست نفهمیده بودند🥀اما بعد از شهادتش یک لقب برایش انتخاب کردند: سـردار پـا برهـنـه*🕊️🕋 *شهید علی اکبر رحمانیان* *شادی روحش صلوات*💙🌹 *zeynab_roos_313*
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🚨 🌹هرکس دنبال خبر می گرده بهش بگین عشق داره بر میگرده ❤️ 🔻کشف پیکر مطهر یک شهید مدافع حرم بعد از ۶ سال 🔹 پیکر مطهر شهید مدافع حرم، «» کشف و هویتش شناسایی شد. 🔹 پیکر این شهید مدافع حرم بعد از گذشت ۶ سال از شهادتش، طی عملیات تفحص در سوریه کشف و هویتش از طریق آزمایش DNA شناسایی شد. 🌷 🌷 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌👇👇 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.... 🌷قلاب آهنی رو انداخت روی یخ و کشید. اولین قالب یخ رو از دهانه تانر، انداخت توی آب، یه نـفر از تـوی صـف جماعت معترضش شده از کله سحـر تا حالا ایستـادم برا دو تا قالب یـخ، مگه نوبتی نیست؟ علی گفت: «اول نوبت گلوی تشنه پسر فاطمه، بعـد نوبتِ بقیـه.» 🌷با صاحب ‌کارخونه یخ شرط کرده بود که شاگردی می‌کنه، خیلی هم دنبال مزد نیست اما اول یـخِ تانکر نذری رو می‌ده، بعد بقیه رو. خودش هم با خطِ نه چندان خوبش روی تانکر نوشته بود: «سلام به گلـوی تشنه حسیـن عليه‌السلام» 🌹خاطره اى به ياد سردار شهيد على چيت سازيان معروف به ريش خرمايی راوی: مادر شهید معزز 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔹میگفت در ، هم دفاع از حرم امامین می کنی که از همه چیز بالاتر است و آنجا در خاکریزی🏜 و اینجا پشت میزی و همه می خواهند به شما بگذارند ولی آنجا فقط خودت هستی و خدای خودت 🔹البته می گفت که و یا نماینده ایشان امر کنند که کار شما اینجا مهمتر است من قبول می کنم بگویند برو محله باش، نظام به جارو کردن خیابان نیاز دارد 🔹من می رفتم همان کاری که نیاز نظام است انجام می دادم و به این نتیجه رسید که  از حرمین و مبارزه با تکفیری ها الان خط مقدم دفاع از اسلام است.  🔹آقا مهدی همواره به دنبال بود گاهی دوستانش می گفتند که به خاطر که داشت دنبال حق و حقوقت باش اما او معتقد بود که اگر به دنبال حاشیه باشد از اصل مطلب جا می ماند 🔹 به قول آقای ماندگاری که در مراسم سخنرانی می کرد، می گفت: ایشان حقوق دهه 57 را می گرفت. اما با تمام توان خدمت می کرد ◽️ ◽️ ◽️ :۱۳۶۱/۰۴/۱۵ ◽️ :۱۳۹۳/۱۰/۲۰ ◽️ 🥀🕊🥀🕊🥀 @baShoohada