eitaa logo
بسیج علوم پزشکی اهواز
632 دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
830 ویدیو
99 فایل
کانال رسمی بسیج دانشجویی دانشگاه علوم پزشکی جندی شاپور اهواز 📍 تلگرام T.me/basijajums 📍اینستاگرام Instagram.com/Arman.ajums شبکه های اجتماعی zil.ink/ba.ajums ارتباط با ما
مشاهده در ایتا
دانلود
بسیج علوم پزشکی اهواز
-سلام خوبی؟ - سلام،نه😔 -چی شده؟نکنه کرونا گرفتی😱
🔻 قسمت اول 🔸 مسئله این است که ایمان،بر طبق فرهنگِ غیرقابل تردید قرآن،صرفا یک امر قلبی نیست.درست است که ایمان یعنی باور،و باور مربوط است به دل،اما قرآن هر باوری را،هر ایمان و قول و پذیرشی را به رسمیت نمی شناسد‌.ایمانِ قلبی خشک و خالی،ایمانی که در جوارح و اعضای مومن شعاعش مشهود نیست؛این ایمان از نظر اسلام ارزشمند نیست.اول‌ مومن به خدا،شیطان است.ابلیس پیش از اینکه بندگان پر مدعای پروردگار و فرزندان پُرناز و افاده آدم به این سرزمین خاکی بیایند،سالیانی خدایِ متعال را عبادت می کرد و دلش کانون معرفت خدا بود،اما در بِزَنگاه،در آنجایی که ایمان ها همه آنجا به کار می آیند؛یعنی در هنگام انتخاب،در انگام تعیین راه نهایی،این ایمان به کار ابلیس نیامد،این ایمان در امان دل ماند.من میگویم ایمانی که فقط در دل بماند،می پوسد و می خشکد؛تو بگو نه،باقی می ماند؛ما هم شبهه را قوی میگیریم،میگوییم ایمان در اعماق دل می ماند.اما ایمانی که در دل می ماند و به دست و پا و چشم و گوش و مغز و اعضا و جوارح و زندگی و نیروها و انرژی های ما نمی رسد،آن ایمان از نظر فرهنگ قرآنی ارزشمند نیست. 🔸 ایمان زاینده.ایمانی که مثل سرچشمه ای فیّاض عمل می زاید،ایمانی همراه با تعهد،ایمانی که باری به دوش مومن می گذارد،ایمانی که همراهش عمل است. بنا کردم"اِنَّ الَّذینَ آمَنوا و عَمِلواالصّالِحات"ها را در قرآن شمردن.دیدم با همین تعبیر،ده ها مورد،ایمان همراه با عمل صالح آمده است‌.ایمان تنها،ایمان بی تعهد،ایمانی که همراه آن احساس مسئولیتی نباشد،نه به درد دنیا می خورد،نه به درد عُقبی می خورد،این منطق قرآن است.آن کسانی که فرض می کردند ایمان یک چیزی است برای منطقه قلب آدمی،ولو انسان به لوازم و تعهدات ایمان پایبند نباشد،می تواند در حوزه مومنین باشد؛آن کسانی که خیال می کردند با مومن بودنِ فقط،یعنی با باور داشتنِ فقط،بدون عمل،بدون تلاش،بدون مجاهدت،نویدهای خدا در مورد مومنین نصیب انسان می گردد‌؛آنها که گمان می کردند بهشت را به یک امر قلبی می دهند و بون عمل،حکومت روی زمین را به یک امر قلبی می دهند نه به عمل؛آن کسانی که تصور می کنند به طور خلاصه که اگر عمل را حذف کنیم،از ایمان چیزی باقی می ماند؛اینها بایستی به ایت آیات و ده ها مورد دیگر در قرآن و سراسر قرآن با دقت بیندیشند تا ببینند،آن ایمانی از نظر اسلام ارزش دارد که با عمل،با مسئولیت،با تکلیف،با تعهد همراه است. 🔸 اگر تعهدی احساس نکردی،در مومن بودنِ خودت شک کن.جامعه ای که به تعهدات ایمانی عمل نمی کند،نان خود را جامعه مومن نگذارد.آن کسانی که از قرآن شنیده اند:"وَ لا تَهِنوا وَ لا تَحزَنوا وَ اَنتُمُ الاَعلَونَ اِن کُنتُم مُومِنینَ"سست نشوند،غمگین نشوند،اگر مومن باشبد از همه برترید؛آن کسانی که این صلای عجیب را از قرآن شنیدند،بعد به واقعیت ها نگاه می کنند،می بینند مومنینِ به قرآن از همه برتر نیستند،بلکه گروِکش هنه هستند و تعجب می کنند که این وعده قرآن پس کو؟و اگر زمانی برای انجاز این وعده پیدا نکردند،منتظر ظهور ولی عصر(صلوات الله علیه)می مانند.به این عده هم باید خاطر نشان ساخت که بله،وعده الهی حق است،هم در زمان ظهور مهدی موعود و هم جایی که ایمان صورت ببندد.اما ایمانی که قرآن آن را همراه با عمل می داند،ایملنی که آن را از تعهد جدا نمی داند.ایمان،نه فقط یک امر قلبی. 💠 @basijajums
🔻 ادامه قسمت اول 🔸 اگر فقط تصدیق و پذیرش در صدق کلمه ایمان کافی بود،من میگویم اول مومنِ به پیغمبر ابولهب بود یا ولید بن مغیره مخزومی بود.آن هوشمندان عرب خیلی خوب می فهمیدند که رسول خدا دروغ نمیگوید،خوب می فهمیدند که راست می گوید.دلیل می خواهید؟دلیلش اینکه نی نشستند با هم پیاله هایشان تصمیم می گرفتند پیغمبر را رسوا کنند.می گفتند برویم بشنوییم،ببینم چه میگوید،عیب هایش را بگیریم.بعد که می رفتند می نشستند،فرداشب می آمدند،می گفتند نه،این کلام بشر نیست،این سخن خدای بشر است.پس قبول می کردند،تصدیق می کردند که او از سوی خدا سخن می گوید.اما جنتبعالی بعد از چهارده قرن از آن تاریخ،او را مومن نمی دانی. 🔸 من می گویم اگر او مومن نیست؛به دلیل اینکه این ایمانش،این قبولش،این تصدیقش با تعهدهای متناسب همراه نبوده،آیا ما مومنیم؟درحالی که تصدیق ما هم با تعهدهای متناسب همراه نیست.چه می فرمایبد شما؟ 🔸 اگر فقط تشخیص و ایمان قلبی و باور کافی بود،عمروعاص باید اول شیعه عالم باشد.عمروعاصی که ماجرای غدیر خم را یا به چشم دیده،یا از کسانی که به چشم دیده اند شنیده،من و شما بعد از سیزده قرن و خرده ای این ماجرا را در کتاب ها فقط می خوانیم.عمروعاصی که درباره امام علی(ع)شعر میگوید، عمروعاصی که در دم احتضار،در آن حساس ترین ساعت ها و لحظه هایی که برای ذهن یک انسان مطرح است،اظهار ندامت و پشیمانی می کند،می گوید دینم را به دنیای معاویه فروختم،با علی که می دانستم حق است،جنگیدم. 🔸 پس عمروعاص بنظرم عمیق تر و علمی تر از شیعه قرن چهاردهم هجری به ولایت بلافصل امیر المومنین پی برده و تصدیق کرده بود،اما آیا شیعه است؟شما می گویید نه.چرا شیعه نیست؟برای خاطر اینکه اعتقاد به امامت امیرالمومنین تعهدهایی می آورد.اول تعهدش بیعت نکردن با معاویه بن ابی سفیان است.عمروعاصی که بامعاویه همدست می سود و با همین علی می جنگد؛یعنی به تعهدهای تشیع،به مسئولیت ها و تکلیف هایی که این باور به انسان متوجه می کند،پایبند نمی ماند،شیعه نیست. 🔸 این حرف درست است و چون درست است،من روی سخن را باز به خودمان برمیگردانم،میگویم با همین دلیل،آیا من و شما میتوانیم معتقد باشیم و مطمئن که شیعه هستیم؟مگر ما به تعهدهای شیعه بودن عاملیم؟مگر ما پایبندیم؟و سخن قرآن در این باره روشن و بی تردید و بی ابهام است.صریحا نفی می کند ایمان را از آن کسانی که بطور مطلق پایبند به تعهدات ایمانی خود نیستند.بنابراین ایمانی که در اسلام معتبر است-اینها از اصول اعتقادی اسلام و تشیع است-ایمان زاینده و تعهد آفرین است.آن ایمانی است که با تعهداهای عملی همراه باشد،اگر همراه نبود،منتظر نتیجه هایش هم نباش،منتظر نصرت در دنیا نباش،منتظر امنیت در دنیا مباش."الّذینَ آمَنوا"آن کسانی که ایمان آوردند،" وَ لَم یَلبِسوا ایمانَهُم بِظُلم"با ستم،با ستمگری،ایمان تود را نیامیختند،"اُولئکَ لَهُمُ الاَمنُ وَ هُم مُهتَدون"امنیت برای آنهاست و آنها هدایت یافته اند.آن ایمانی که  با ستمگری همراه است،امنیت برنمی دارد.آن ایمانی که تعهد در کنارش نیست،نصرت به مومن نمی دهد،پیروزیِ او را تضمین نمی کند،یاری خدا و یاری ذرات طبیعت و تکوین را برای او به ارمغان نمی آورد،خوشبختی و رستگاری دنیا و خلاصه یک کلام،بهشت دنیوی و اخروی را به او نمی دهد. کتاب طرح کلی اندیشه اسلامی (صفحات ۱۰۳تا۱۰۷) 💠 @basijajums
بسیج علوم پزشکی اهواز
#کتاب_طرح_کلی 🔻 قسمت اول 🔸 مسئله این است که ایمان،بر طبق فرهنگِ غیرقابل تردید قرآن،صرفا یک امر قل
🔸 قسمت دوم فرستاده سپاهیان اسلام آمد وارد کاخ پر قدرت ساسانی شد.یک عرب ژنده پوش،یک عربی که سرتاپایش را شما حساب کنید،شاید یک تومانِ ما نمی ارزد ،وارد کاخ آن کسی شد که روزی که داشت فرار می کرد و سپاهیان سلحشور مسلمان دنبالش بودند،هزارتا کنیز آوازه خوان فقط همراهش داشت،غیر از چیزهای دیگر.مطرب ها و آوازه خوان هایش هزار نفر،این در حضر چه جوریست ،وقتی در سفر آن جور باشد،آن هم سفر فرار،سفری که دارد از ترس جان می گریزد. بدبخت!آوازه خوان کجا می بری؟شمشیر با خودت ببر.آدم می ترسد آنها هم تحت استعمار یهودی ها بودند!این از خصوصیات سیاست های شوم پلید صهیونیستی ست که مردم را سرگرم کنند به همین دِلِی دِلِی کردن ها و آواز خواندن ها و آواز شنیدن ها و به نام های گوناگون.این مردم ژنده پوش وارد بارگاه آن چنان قدرت عظیم سیاسی ای شد. شما فکر می کنید که ترسید؟فکر می کنید که مرعوب شد؟فکر می کنید در اندیشه مجادله آمد؟ابدا.آخر در مقابل یک قدرتمند عظیم الشانی،وقتی یک آدم ناچیز کوچکی وارد بشود،همه همتش این است،که بلکه بتواند خودش را یک ذره متصل کند به آن قدرت عظیم،یک خرده خودش را به او نزدیک کند؛اگرچه با چرب زبانی،با تملّق،با اظهار ترس،با اظهار عبودیت و بندگی.فکر می کنید این جوری شد؟ابدا. وقتی که رفت جلو تا در مقابل تخت رسید،گویا پایش را روی تخت یزدگرد هم گذاشت،برای اینکه دید کاغذ را یزدگرد نمی آید بگیرد از او.کاغذ آورده بود،پیغام آورده بود،دیگران آمدند بگیرند،گفت به شما نمی دهم،به خودش باید بدهم.آن هم که از جایش بلند نمی شد بیاید از این عرب کاغذ بگیرد،مجبور شد این برود جلو.رفت،تا روی تختش رفت،کاغذ را به او داد مثلا.گفت شما برای چه آمدید؟سه جمله گفته،سه جمله که این جملات بایستی با خطوط درخشنده ای در لوحی نوشته بشود و بر سردرِ کاخ عظیم انسانیت کوبیده بشود تا همه بدانند شعار اسلام و ایده اسلام چیست.گفت چرا آمدی؟گفت ما آمدیم"لِنُخرِجَ النّاسَ"البته در طی بیاناتی؛این سه جمله اش مورد نظر ماست."لِنُخرِجَ النّاسَ مِن عِبادَهِ اِلَی عِبادَهِ اللّهِ"،ما آمدیم تا انسان ها را از بردگی بندگان خلاص کنیم و به عبودیت خدای متعال بکشانیم. بردگی بندگان چیست؟بردگی بندگان این است که وقتی در یکی از لشکرکشی های ایران و روم،یکی از سلاطین گذشته ایران،قبل از ساسانی ها،از هخامنشی ها،وقتی دستور می دهد همه بیایند،آن پیرمرد می آید می گوید که آقا،من سه تا پسرم دارند می آیند،در میدان با شما همراهند،این پسرم را بگذارید پهلوی من بماند،چون من پیرم،از کار افتاده ام،اجازه بدهید این یکی بماند و با شما نیاید.در مجلس به او چیزی نمی گویند،او را از مجلس بیرون می رانند.بعد فردا وقتی که سپاهیان دارند حرکت می کنند با ستون چهار،اسب ها و سربازها پشت سرهم،دمِ دروازه که می رسند،آن سه تا برادر یکهو می بینند برادر چهارمشان دو شقه شده،یک شقه این طرف دروازه،یک شقه آن طرف دروازه نصب شده،تا دیگر پیرمردها نگویند جوان های ما نیایند و برای قدرت داریوش نجنگند،خو را به آب و آتش نزنند؛این بردگی انسان است.وقتی انسان ها د ر یک جامعه ای حق نداشته که آنچه را می‌خواهند ،بخواهند حتی،نمی گویم بگویند؛انسان ها حق نداشته باشند در یک اجتماع که طرف دار و طالب عدالت باشند،دشمنِ تبعیض باشند؛انسان ها حق نداشته باشند برای خودشان آزادی را دوست بدارند و بخواهند،خفقان و اختناق را مثل وضع طبیعی بپذیرند و رویش صحّه بگذارند؛وقتی در یک چنین جامعه ای انسان ها زندگی کردند،این بالاترین و زشت ترین و تلخ ترین انواع بردگی ست.این بدترین انواع بردگی ست،چرا؟چون مزوّرانه است.آنهایی که می رفتند یک مشت انسان بی گناه را در فلان نقطه می گرفتند،سرها را می تراشیدند،در بلاد دیگر می فروختند؛آنها یک کار علنی و واضحی انجام‌می دادند،اما این جور با انسان ها بازی کردن،این جور فکر و خواست و اراده و تصمیم را در انسان ندیده گرفتن،او را پامال کردن،این بود دیگر. 💠 @basijajums
بسیج علوم پزشکی اهواز
#کتاب_طرح_کلی 🔸 قسمت دوم فرستاده سپاهیان اسلام آمد وارد کاخ پر قدرت ساسانی شد.یک عرب ژنده پوش،یک
🔸ادامه قسمت دوم گفت آمده ایم تا شما را از عبادت بندگان خلاص کنیم؛یعنی مردم را از عبادت تو،ای یزدگرد!دیگران را از عبادت استاندارانت،دهبانانت،سردارانت،در گوشه و کنار خلاص کنیم،"مِن عِبادَهِ العِبادِ"؛بعد کجا ببریمشان؟بنده تو که نبودند،چه جوری باشند؟بی بند و بار باشند؟نه؛بنده خدا باشند.بنده خدا بودن یعنی آزاد بودن،یعنی آقا بودن،یعنی به سوی کمال رفتن،یعنی از وسایل کمال،هر اندازه بخواهی استفاده کردن و بهره مند شدن؛همین جور که در جامعه اسلامی این جوری بود.در جامعه اسلامی مردم بندگان خدا بودند،نه بندگان قدرت ها.حتی در آن وقتی که مسیر جامعه اسلامی انحراف پیدا کرده بود و صددرصد اسلام نبود هم،این جور بود.حتی در همان سال هایی که فتح ایران انجام می گرفت،اثر تربیت های نبوی و قرآنی در مردم بود.یک نفر حاکم سیاسی سر منبر می گوید،اگر من کج شدم مرا راست کنید،یک عرب بیابانی از پای منبر بلند می شود می گوید اگر راست نشدی و کج شدی،با این شمشیر تو را راست خواهیم کرد.آیا سربازها و شرطه ها به سرش ریختند؟او را به عنوان اخلال در وضع،به زندان انداختند،از بین بردند،نابود کردند؟ابدا.حرف درستی زده بود،حرف منطقی ای زده بود.آزادی به معنای مطلق العنانی نه،آزادی به معنای تبعیت از یک قانون صحیح انسانی،که در روح انسان،در آن نظم و در آن اجتماع،انسان بار هیچ کس را بر دوش نبرد،حتی بار حاکم را.اگر حاکم از طرف خدا حرف زد،به الهام خدا حرف زد،حاکم اسلامی ست،حرفش مورد قبول قرار می گیرد.اگر به الهام الهی سخن نگفت،حرف او هم مردود می شود. "لِنُخرِجَ النّاسَ مِن عِبادَهِ اِلَی عِبادَهِ اللّهِ و مِن ضیقِ الدُّنیا اِلی سَعَهِ الدُّنیا وَ الآخِرَهِ ".جمله دوم؛گفت آمدیم تا مردمان را،بندگان خدا را،از حصار محدود و تنگ دنیا ببریم در فراخنای دنیا و آخرت؛حصار محدود و تنگ دنیا!در یک جامعه ای که مردم با بینش درست زندگی نمی کنند،از هر طرف نگاه می کنند مردم،جز لذایذ دنیوی و منیت های بابِ دنیا چیزی برایشلن مطرح نیست،هرچه نگاه می کند،تلاش های کوچک و ناچیز حیوانیِ خودش را می بیند و منافعِ کوچک و پست و حقیر و دفعی و آنی اش را.در جامعه ای که یزدگرد به مردم حکومت می کرد،مردم چنین نبود که همخ از یزدگرد راضی باشند،ناراضی هم زیاد بود؛اما این ناراضی ها چون چشمشان نزدیک بین بود،چون افق دیدشان تنگ و کوچک بود،می دیدند که اگر اندک اندک نارضایتی و ناراحتی از یزدگرد نشان بدهند،همین زندگی مختصر پست هم از آنان گرفته خواهد شد،همین دو لقمه بیشتر خوردن،دو ردز بیشتر غنودن،دوتا جفتک بیشتر توی کوچه و خیابان زدن،همین از او گرفته می شود؛و چون برای این خیلی ارزش قائل بود،چون خیلی همین مختصر را دوست می داشت،حاضر نبود که برای آزادی،برای شرافت و اصالت و فضیلت انسانی اقدامی به عمل بیاورد.علتش چه بود؟افق دیدش کوچک ک تنگ و محدود بود،ضیق دنیا. اما وقتی که انسان مسلمان شد،همه چیز برای او مقدمه است.برای چه؟وسیله چه؟وسیله رسیدن به جهانی پهناور-نمی گویم جهان بعد از مرگ-جهان فکر و بینش و دیدِ خود انسان که به وسعت خدا وسیع و گسترده است.همه چیز برای انسان وسیله هستند،برای اینکه انسان بتواند رضای خدا را به دست بیاورد.زندگی دنیا،پول دنیا،آسایش دنیا،محبت های دنیا،برایش ارزش و اصالت ندارد.آن وقتی برایش ارزش پیدا می کند که در راه خدا باشد،"فی سَبیلِ اللّهِ".اما اگر چنانچه این محبت،این مال،این مقام،این زندگی،این فرزند،این آبرو،این حیثیت،در راه خدا و در راه وظیفه نبود و قرار نگرفت،برایش هیچ قیمتی و ارزشی ندارد.دنیا و آخرت به هم دوخته است در طرز فکر اسلامی؛و برای یک مسلمان،دنیا آخری ندارد.در نظر آن شخصی که بنده بندگان و برده موجودات ناقص است،دنیا محدود است؛اما برای این،دنیا وسیع است.مرگ یک دریچه ای ست که از این دریچه وقتی نگاه می کنی،آن طرف باغ ها و بوستان ها و دنیاها و گیتی ها و جهان هاست؛لذا می بیند که فوقش این است که به این دریچه برسد،از این دریچه بگذرد،مهم نیست،مرگ برایش مسئله ای نیست. اینها جلوه هایی و گوشه هایی از توحید است. صفحات ۲۱۴ تا ۲۱۸ 💠 @basijajums
بسیج علوم پزشکی اهواز
-سلام خوبی؟ - سلام،نه😔 -چی شده؟نکنه کرونا گرفتی😱
🔹 دوستانی که تمایل برای شرکت در مسابقه کتاب طرح کلی دارند توجه کنند که : صفحات مربوط به بخش هایی از کتاب که قراره ازشون مسابقه برگزار بشه در کانال گذاشته میشه ☺️ و انشاءالله زمان مربوط به برگزاری مسابقه بهتون اعلام میشه و یک روز وقت دارید تا به سوالات پاسخ بدید و برای آیدی @shahid313ebrahimhadi بفرستید. 🔸 در روز عید فطر نیز به قید قرعه به افرادی که بیشترین پاسخ درست را بدهند هدیه اهداء میشود . 💠 @basijajums
بسیج علوم پزشکی اهواز
#مسابقه 🔹 دوستانی که تمایل برای شرکت در مسابقه کتاب طرح کلی دارند توجه کنند که : صفحات مربوط به ب
❌ نوبتی هم باشه نوبت مسابقه هستش ... 🔸 صفحات مربوط به بخش هایی از کتاب که قراره ازشون مسابقه برگزار بشه در کانال گذاشته شده و شما عزیزان با جستجو فایل رو مطالعه کنید ☺️ و انشاءالله زمان شروع مسابقه ساعت ۱۵ هستش و یک روز وقت دارید تا به سوالات پاسخ بدید و برای آیدی @shahid313ebrahimhadi بفرستید. 🔸 به قید قرعه به افرادی که بیشترین پاسخ درست را بدهند هدیه اهداء میشود . 💠 @basijajums