eitaa logo
یِک دَهــہ هَشــتـادے در راه شُــهدا 🇵🇸 :)
813 دنبال‌کننده
5.8هزار عکس
2.3هزار ویدیو
18 فایل
بچہ ها به خدا از شهدا جلو مےزنید اگہ رعایت کنید که دل امام زمان(عج) نَلَرزه !(:♥️ - حاج حسین یکتا - به امید روزی که پشت اسم مون بنویسن "شهید دهه هشتادی" !(: یه سر بزنید: @SeyyedDahe80 از‌خودمونه ؛ کپی؟! حلالِ حلالت رفیق!
مشاهده در ایتا
دانلود
از‌اون‌عکسا‌که‌به‌ادم‌آرامش‌میده🙂♥️... ؟! A picture that give you peace🙂♥️... ?! 🕊⃟✨¦⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
حواسمون هست⁉️ داریم جلوی چشم کسایی که جونشونو بخاطر ما دادن گناه میکنیم....!🚶🏻‍♀ Do you know ⁉️ We are committing sins in front of those who sacrificed their life for us...!🚶🏻‍♀
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حضرت فاطمه(س) الگوی ماست🧡:) روزی‌نبود‌که‌لاک‌نزنم... Hazrat Faatimah is our rolemodel🧡:) There wasn't a day I wouldn't put nail polish... Eitaa.com/basijianZahraei
☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️ ☔️🌸 ☔️ یک روز هم رفتیم بعلبک. اول مزار دختر امام حسین علیه السلام را زیارت کردیم حضرت خوله بنت الحسین علیه السلام. اولین بار بود می‌شنیدم امام حسین علیه السلام چنین دختری هم داشتند محمدحسین ماجرا ایشان تعریف کرد: وقتی کاروان اسرای کربلا به این شهر می رسند دختر امام حسین در این مکان شهید میشه امام سجاد علیه السلام ایشان را اینجا دفن می کنند و عصاشون را برای نشانه بالای قبر آن حضرت فرو می کنند از معجزات آنجا هم این بوده که آن عصا تبدیل می‌شود به درخت و آن درخت هنوز کنار مقبره است که زائران به آن دخیل می بندند. نمی‌دانم از کجا با متولی آشنا بودند رفت خوش و بش کرد و بعد آمد که بیا بریم روی پشت بوم رفتیم بالا و عکس گرفتیم، می خندید و گفت: ما که تکلیفمون را انجام دادیم عکس مونم گرفتیم. بعد رفتیم روستای شیث نبی روستای سبز و قشنگی بود بالای کوه بعد از زیارت حضرت شیث نبی رفتیم مقبره شهید سید عباس موسوی دومین دبیرکل حزب الله. محمد حسین گفت: از بس مردم بهش علاقه داشتند براش بارگاه ساختن قبر زن و بچه اش هم در آن ضریح بود با هم در یک ماشین شهید شده بودن هلیکوپتر اسرائیلی‌ها ماشین‌ شان را با موشک زده بود برایم زیبا بود که خانوادگی شهید شدند پشت آرامگاه به ماشین سوخته شهید هم سری زدیم ناهار را در بعلبک خوردیم هم من غذاهای لبنانی را می‌پسندیدم و او هم با ولع غذا هارا می‌خورد وخدا را شکر می کرد بعد هم در حق آشپز دعا میکرد آخر سر هم می گفت: به به عجب چیزی زدیم به بدن زود می رفت دستور پخت غذا رو می‌گرفت که بعداً در خانه بپزیم. نماز مغرب را در مسجد راس الحسین خواندیم مسجد بزرگی که اسرای کربلا شبی را در آنجا بیتوته کردند در این مسجد مکانی به عنوان جایگاه عبادت امام سجاد علیه السلام مشخص شده بود قسمتی هم به عنوان محل نگهداری از سر مبارک امام حسین همانجا نشست به زیارت عاشورا خواندن مشغول شد و لابه لایش روضه می خواند: راس تو میرود بالای نیزه ها من زار میزنم در پای نیزه ها آه ای ستاره دنباله دار من زخمی ترین سرنیزه سوار من با گریه آمدم اطراف قتلگاه گفتی که خواهرم برگرد خیمه گاه بعد از دقایقی دیدم که پیکرت در خون افتاد و بر نیزه ها سرت ای بی کفن چه با این پاره تن کنم با چادرم تو را باید کفن کنم من میروم ولی جانم کنار توست تا سالهای سال شمع مزار توست بعد هم دم گرفت« عمه جانم، عمه جانم، عمه جانم مهربانم، عمه جانم، عمه جانم، عمه جان نگرانم، عمه جانم، عمه جانم، عمه جان قد کمانم» موقع برگشت از لبنان به سوریه رفتیم. از هتل تا حرم حضرت رقیه راهی نبود پیاده می رفتیم حرم حضرت زینب که نمیشد پیاده رفت ماشین میگرفتیم. حال و هوای حرم حضرت زینب را شبیه حرم امام رضا و امام حسین علیه السلام دیدم بعد از زیارت سر صبر نقطه به نقطه مکان‌ها را نشانم داد و معرفی کرد دروازه ساعات، مسجد اموی، خرابه شام، محل سخنرانی حضرت زینب هرجا هم که بلد نبود از مسئول و اهالی مسجد اموی به عربی می پرسید و به من میگفت از محمدحسین سوال کردم کجا به لبای امام حسین چوب خیزران زدند؟ ریخت به هم گفت: من هیچ وقت این طوری نیومده بودم زیارت. گاهی او روضه میخواند و گاهی من میخواندم. میخواستم از فضای بازار و زرق و برق‌های آنجا خارج شوم و خودم را ببرم آن زمان تصویرسازی کنم در ذهنم. یکدفعه دیدم حاج محمود کریمی در حال ورود به دروازه ساعات است تنها بود آستینش را به دهان گرفته بود و برای خودش روضه می‌خواند، حال خوشی داشت به محمدحسین گفتم: برو ببین اجازه می‌دهد همراهش بریم حرم؟ به قول خودش تا آخر بازار ما را بازی داد. کوتاه بود ولی پر معنویت به حرم که رسیدیم احساس کردیم می خواهد تنها باشد از او خداحافظی کردیم. ... Eitaa.com/basijianZahraei ☔️ ☔️🌸 ☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️ ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸 ☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️🌸☔️
الهم الرزقنا شهادت. شهادت.. شهادت...🚶🏻‍♀️ Oh Allah! grant us martyrdom. martyrdom.. martyrdom...🚶🏻‍♀️ Eitaa.com/basijianZahraei
خواهرجــٰان دَرپوشِـشِ‌مِشڪۍِحَرِیـرَت‌صَـدرَنگ‌ دِل‌اَنگِیـزنَھٰـان‌اسـت دَرحُجب‌و‌َحِجابِ‌فـٰاطِمِۍاَت‌زِیبـٰایۍِ صَـدنَـقشِ‌جَھٰـان‌اسـت...!♥️ Dear sister In you black silk chador There is a hundred differt colors Hidden In your Faatimi modesty There is the beauty of a hundered Creations of the world...!♥️ Eitaa.com/basijianZahraei
~🕊 🙃🍃 🌿دفتر اشکالات.. دفتری که قرار گذاشته بودیم اشکالاتِ هم را در آن بنویسیم، تقریبا همیشه با ایرادات من پُر می‌شد. حمید می‌گفت: تو به من بی‌توجهی! چرا اشکالات مرا نمی‌نویسی؟ گوشه چشمی نگاهش کردم و گفتم تو فقط یک اشکال داری! دست‌هایت خیلی بلند است. تقریباً غیر استاندارد است. من هر چه برایت می‌دوزم، آستین‌هایش کوتاه می‌آید. حمید مثل همیشه خندید. برایم جالب بود و لذت بخش که او به ریزترین کارهای من مثل لباس پوشیدن، غذا خوردن، کتاب خواندن و... دقت می‌کرد. 📚 کتاب نیمه پنهان ماه ~🕊 🙃🍃 🌿 Faults notebook The notebook in which we agreed to write each other's faults was almost always filled with my faults. Hamid used to say: You are not paying attention to me! Why don't you write my mistakes? I looked at him from the corner of my eye and said that you only have one problem! Your hands are too long. It is almost non-standard. Whatever I sew for you, the sleeves are short. Hamid laughed as always. It was interesting and enjoyable for me that he paid attention to my smallest things such as dressing, eating, reading books, etc. 📚 The half hidden moon Hamid Bakeri Eitaa.com/basijianZahraei
بَســــتِه‌اَم‌عَهد ڪِه‌دَر‌راه‌شَهـــیدان‌باشَم🙃 چادُر‌ِمِشڪۍِمَن رَنگ‌شَهـــادَت‌دارَد...🖤 I have promised to be On the path of martyrs 🙃 My black chador has the color Of the martyrs 🖤 🕊⃟💫⇢http://Eitaa.com/basijianZahraei
یه‌صلوات‌میفرستی‌برا‌ارباب؟✨ will you recite a salawat for .the master?✨
°•♥️°• به‌پسرانِ‌جوان‌نصیحت‌می‌کنم‌که‌ازدواج کنندونصیحت‌میکنم‌که‌درازدواج ، تقواوعفافِ‌دختران‌رادرنظرداشته‌باشند ونه‌جمالِ‌آنهارا . . ! Khamenei I advise young boys to get married and I advise that in marriage, The piety and modesty of the girls should be considered And not their beauty. . ! Eitaa.com/basijianZahraei
چاااالش یوهوییی💕 💜هرکس زودتر این عکس رو ادیت زد 💜 🌸جایزه: پروفایل دختر محجبه کارتونی🌸 پیوی:@ممنون منتظر ادیت های زیبا شما هستم✌️
🖤🖤:🖤🖤الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج‌بحق‌الشهدا....
الحق...🚶🏻‍♀ Truth... 🚶🏻‍♀
سلام علیکم عزیزانی ک درخواست شزایط تبادل رو داشتند در کانال سنجاق شده با تشکر در پناه شهدا